- چهارشنبه ۲۲ تیر ۰۱
- ۱۰:۵۰

شهدا را فراموش نکنیم
خلاصه ای از گزارش عملکرد گردان امام محمد باقر (ع) لشکر 14 امام حسین(ع) شهرستان های کاشان و آران و بیدگل در طول 8 سال دفاع مقدس همراه با یاد و نام فرماندهان شهید
شهید اسفندیار طوطیان
نام پدر: علی اکبر
استان: اصفهان - شهر: کاشان
تاریخ تولد: ۱۳۴۶/۳/۲٠
تاریخ عروج: ۱۳۶۴/۴/۷
محل شهادت : مریوان
دلیل شهادت : اسیر شدن بدست کومله و بر اثر شکنجه های فراوان
نام گلزار: گلزار شهدای دارالسلام شهر کاشان
دولا دولا راه رفتند تا امروز بتوانیم راست راست راه برویم.
هدیه به روح مطهر شهید فاتحه آنلاین
سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت :
ننگ تاریخ بر پیشانی ما خواهد ماند،اگر ذره ای از راه شهیدان عقب نشینی کنیم ،مانند خوارج نهروان خواهیم بود اگر به اسلام و امام و شهیدان پشت کنیم.
شهید عباس قادری یکم فروردین 1344، در روستای زفره از توابع شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش محمدحسین، کارگر بود و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و یکم خرداد 1360، در دارخوین بر اثر اصابت گلوله شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
فرازی از وصیت نامه شهید عباس قادری
ماجرای عجیب وصلت شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی در گفت و گوی «جوان» با همسرش
واسطه ازدواج شهید عبدالمهدی کاظمی و همسرش مرضیه بدیهی، شهید سید مجتبی علمدار بود. هر دو به این شهید متوسل میشوند تا همسری متدین نصیبشان شود و طی یک رؤیای صادقه، شهید علمدار، عبدالمهدی را به همسرش معرفی میکند. به این ترتیب ازدواج خوبان شکل میگیرد و 9 سال ادامه مییابد. یک زندگی شیرین که با شهادت عبدالمهدی در سوریه در تاریخ 29 دی ماه 94، به سرنوشتی زیباتر ختم میشود. حالا که کمتر از یک سال از شهادت عبدالمهدی میگذرد، با همسرش مرضیه بدیهی همکلام شدیم تا هرچه بیشتر از این شهید مدافع حرم بدانیم.
شهیدی که آیتالله بهجت پیشبینی شهادتش را در روز تاجگذاری امام زمان(عج) کرده بود و طبق همین پیشبینی، عبدالمهدی آسمانی شد.
گفتگو با همسر شهید عبدالمهدی کاظمی را در ادامه بخوانید:
نوجوان شهید علیرضا کریمی
شهید علیرضا کریمی متولد 22 شهریور سال 1345 است که مقارن با ایام ماه مبارک رمضان در محله سیچان اصفهان بدنیا آمد. وقتی به دنیا آمد کبدش رو از دست داد و همه دکترها از او قطع امید کرده بودند. خانوادهاش علیرضا را با توسل به حضرت عباس علیه السلام باز گرفتند و علیرضا که بزرگ شد ارادت خاصی به حضرت عباس داشت بعد که رفت جبهه هم مسئول دسته گروهان حضرت ابالفضل علیه السلام شد آخرین باری که به جبهه میرفت گفت :«ما مسافر کربلائیم؛ راه کربلا که باز شد برمیگردم.»
درسال 1361 در عملیات والفجر 1 واقع در منطقه عملیاتی فکه- تنگه ابوغریب هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای بعثی قرار میگیرد. همین که میخواست خودش را به تپه برساند، تانک بعثیها از روی پاهایش رد شد و درحالی که 16 سالش بود به شهادت رسید.
15 سال بعد پیکرش بازگشت. همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا میرفت. و روزی که تشییع شد تاسوعا بود. روز حضرت اباالفضل علیه السلام. در آخرین نامهاش نوشته بود: «به امید دیدار در کربلا»؛ عاشق آقا ابوالفضل(ع) بود و پیکرش بعد از 16 سال در شب تاسوعا به آغوش مادر بازگشت؛ علیرضا تاکنون مشکل سفر کربلای بسیاری از عاشقان را حل کرده است.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
در عملیات «طریق القدس» زمین مسطح بود و بار عملیات سنگین.
آنقدر تعداد افراد دشمن و تجهیزات آنها زیاد بود که تعداد شهدا و مجروحین، لحظه به لحظه زیادتر میشد.
تقریباً من مانده بودم و احمد کاظمی و تعداد انگشتشماری از بچهها.
نمیتوانستیم تصمیم بگیریم که خط را ترک کنیم یا حفظش نماییم.
بعد از آنکه دو گلوله آرپیجی به طرف تانک های دشمن شلیک کردیم، با احمد قرار گذاشتیم عقب برنگردیم.
ما اصلاً از اینکه خودمان پشت خط مانده بودیم و هیچ نیرویی نبود، نمیترسیدیم.
خدا به ما لطف کرده بود که از دشمن نهراسیم. به احمد گفتم: باید کاری بکنیم.
دشت رو به روی ما پر از تانک بود. آنها برای پاتک آماده میشدند.
تصمیم گرفتیم تعدادی نارنجک برداریم و به طرف تانکها برویم.
مطمئن بودیم اگر این کار را نکنیم، خط تا صبح سقوط میکند.
تعدادی نارنجک به کمرهامان بستیم و تعدادی داخل یک جعبه ریخته، به سمت تانک ها رفتیم.
از خاکریز خودی که رد شدیم، فقط من و شهید احمد کاظمی بودیم.
مدام آیة «و جعلنا...» میخواندیم. آن لحظه، حال خوشی داشتیم.
فکر میکردیم حتماً شهید میشویم، و اینجا آخر خط است.
خیلی مضحک بود؛ جنگ تانک با نفر! من و احمد در آن زمان سبک وزن بودیم.
در یک آنی از تانک ها بالا میرفتیم و ضامن نارنجک ها را میکشیدیم و آنها را داخل تانک ها میانداختیم.
عراقی ها که از صبح، خیلی خسته شده بودند و در دشت، هر کدام به طرفی افتاده بودند، متوجه
حضور ما نبودند. یک گردان تانک به شکل مثلث در خط چیده شده بود، و ما تقریباً قبل از آنکه عراقی ها به خودشان بیایند، در درون آنها نفوذ کردیم، و آتش بازی جالبی به راه افتاد.
الآن که فکر میکنم، پی به حقیقت ماجرا میبرم که آن شب مثل آنکه به ما الهام شده بود آن کار را
انجام دهیم.
خاطره ای از سردار شهید احمد کاظمی به نقل از سردار مرتضی قربانی
شهیده: طیبه واعظی دهنوی
شهید سال بسیج در 94
نام پدر: محمدصادق
ولادت: 24 تیر 1337
شهادت: 03 خرداد 1356
محل و نحوه شهادت: شکنجه ساواک در زندان اوین تهران
آرامگاه: بهشت زهرا (س) تهران
طیبه واعظی دهنوی در سال 1337 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال 1350 طیبه با پسرخاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد.
به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد.
در سال 1354 به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.
شهید احمد خواجه گودرزی
تاریخ ولادت: 3 شهریور 1342
تاریخ شهادت: 27 اسفند 1362
شهید احمد خواجه گودرزی در روستای دهدز از توابع شهر ایذه خوزستان بود در سال 1347 به اصفهان آمدند. و در لنجان به تحصیل ادامه داد. در 1362/12/27 در جزیره مجنون عملیات خیبر شهید شد.
ابتدا در طایفه اورک بختیاری بود مهاجرت کردند به سده لنجان. و در محل فعال فرهنگی بود کلاسهای قرآن را اداره می کرد کتاب توزیع می کرد در گردان محمد رسول الله (ص) تیپ قمربنی هاشم (ع) بود . در مرحله اول عملیات والفجر4 در سنندج مجروح شد .
وصیت نامه شهید احمد خواجه گودرزی
هوالشاهد
اگر به انقلاب و امام و شهدا علاقه داریم، نمی توانیم از کنار نام " احمد کاظمی" به راحتی بگذریم. این معشوق حاج قاسم. در شهید احمد کاظمی کشش و جذبه ای هست که مرا ندیده و نشنیده به سوی او می کشاند. دوستش دارم و گاهی یادش می کنم. و امید دارم که در روزگار درد و ملال و خستگی و واماندگی نگاهی کند و دستی بگیرد و حالی بیاورد و.. این روزها سالگرد شهادت او و همراهانش است.
این عکس ها هم اینجا یادگار بماند ان شالله....
نقل از وبلاگ حا.میم
بسم الله الرحمن الرحیم
(فرحین بما اتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف علیهم و لا هم یحزنون* یستبشرون بنعمة من الله و فضل و ان الله لا یضیع اجر المؤمنین.) قرآن کریم
ای امت عزیز ! یکى از بزرگترین نعمتهایى که خداوند متعال در این زمانه به ما عطا فرموده است وجود رهبر عظیم الشان امام امت خمینى عزیز است که نافرمانى از امر او نافرمانى از امر رسول الله است. در تمام امور از او درس بگیرید که بهترین نمونه از انسانهاى تسلیم شده است. اگر امروز شما فریاد مى زنید یاحسین اى کاش در کربلا بودیم و تو را یارى مى نمودیم امروز صحنه آزمایش فراهم شده است و بسم الله، این گوى و این میدان ، این حسین و کربلا و عاشورا . فرصت را غنیمت شمارید و حسین را یارى کنید و به جبهه ها هجوم آورید که پاداش این جوانمردى در نزد خداوند متعال محفوظ است. اى جوانان عزیز حزب اللهى بیایید دست به دست هم داده و اسلام عزیز را یارى نماییم تا در پیشگاه خداوند متعال روسفید و مفتخر باشیم.
یادشهید عزیزواکبر همیشه ماندگارست ، روحش شاد. این وصیت نامه ...