- شنبه ۱۵ مهر ۰۲
- ۱۴:۲۷

شهدا را فراموش نکنیم
ولی اله نادمی
نام پدر: کریم
تاریخ تولد: 3-4-1317 شمسی
محل تولد: لرستان - خرم آباد - خرم آباد
شغل: بنا و معمار ساختمان
تاریخ شهادت : 24-3-1364 شمسی
محل شهادت : خرم آباد
دلیل شهادت : بمباران هوایی دشمن
گلزار شهدا: بهشت رضا فاز 1 شهر:خرم آباد- استان لرستان
شهید ولیالله نادمی یکی از شهدای دوران دفاع مقدس است که در سال 1364 در منطقه تختی خرمآباد بر اثر اصابت موشک دشمن به فیض شهادت نائل آمد.
شهید بتول پیرهادی
فرزند : عیسی
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۰۲
محل شهادت : بروجرد
محل دفن : بروجرد بیستم فروردین ۱۳۳۷، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عیسی، کارگر بود و مادرش صدیقه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. خانه دار بود. ازدواج کرد و صاحب دو پسر و سه دختر شد. دوم بهمن ۱۳۶۵، در بمباران هوایی زادگاهش بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در همان شهرستان واقع است. چهار فرزند خردسالش به نام های اعظم، الهام، سمانه و محمد پیرهادی نیز در همان بمباران به شهادت رسیده اند.
یاد امام و شهدا
یکی از جنایات صدام و حامیانش از آمریکا و اروپا و ... حمله جنگی به مناطق مسکونی و افراد بی دفاع و بی گناه از جمله زنان و کودکان بود. این جنایات با حمله موشکی و بمباران شهرها و روستاها با هواپیماهای جنگی صورت می گرفت.
در یکی از همین حملات هوایی به شهر خرم آباد مرکز استان لرستان بود که هواپیماهای دشمن ، مناطق مسکونی و کاملا غیرنظامی را بمباران کرد و خانواده معصومی زاده با ۶-۵ نفر زن و کودک بی گناه زیر آوار ماندند. پدر خانواده یعنی حاج غلامرضا معصومی زاده و همسرش و یک بنّای ساختمانی که در حال تعمیر خانه بوده از زیر آوار نجات دادند ولی چهار تا از فرزندان عزیزشان به شهادت رسیدند. یعنی چهار فرزند از ۵ فرزند آنها به شهادت رسیدند .
مادر شهیدان گفته بود که آن روز برای بچه هایش قورمه سبزی درست کرده بودم و بعد از این حادثه و ناراحتی ، دیگر هیچوقت نتونستم قورمه سبزی درست کنم.
عکس و مشخصات آنها در ادامه مطلب درج شده است:
نام: دیانا
نام خانوادگی: کاکاوندی
نام پدر: حبیب الله
محل تولد: خرم آباد
تاریخ تولد:1348/5/22
محل شهادت::خرم آباد لرستان
تاریخ شهادت:1365/10/23
علت شهادت: بمباران شهر خرم آباد توسط هواپیماهای دشمن بعثی
گلزار شهدای خضر - خرم آباد
زندگینامه شهید دیانا کاکاوند
به نام خدای شهیدان دشت کربلا که با شهید شدن آنها اسلام شیعه بر جای ماند
امام خمینی (ره) می فرماید: شهیدان قلب تاریخ هستند.
شهیده دیانا کاکاوندی دانش آموز سال آخر دبیرستان صدر خرم آباد در 22 مردادماه سال 1348 در شهر خرم آباد در یک خانواده مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دیانا فرزند آخر خانواده بود. از همان اوان کودکی خیلی بچه ی زیبا و دوست داشتنی بود. همه او را دوست داشتند. دیانا چهار ساله بود که پدرش از دنیا رفت و مادر دیانا که آن موقع ۳۵ سال بیشتر نداشت سرپرستی فرزندانش را به عهده گرفت.
دیانا وقتی وارد مدرسه شد در دبستان پروین واقع در کوچه باغ فیض پیش منزل خودمان درس می خواند. از همان ابتدا بسیار مومن بود و دانش آموز زرنگ و بااستعدادی بود. از همان ابتدا قرآن را یاد گرفت. نمازش هرگز به قضا نمی رفت. حجاب را همیشه رعایت می کرد. همه او را دوست داشتیم من که خواهر بزرگتر بودم همیشه چیزهایی از او یاد می گرفتم بسیار مودب بود. در دوران راهنمایی همیشه مورد تشویق دبیران قرار می گرفت. بیشتر نمره های او ۲۰ بود. دبیرها همه او را دوست داشتند. می گفتند شاگرد مؤدب، زرنگ و مؤمنی است. وقتی وارد دبیرستان شد اصلاً بیشتر به حجابش، نماز و قرآن و درسش اهمیت می داد. بسیار قلب رئوفی داشت. دانش آموزانی که در درس ضعیف بودند می ماند در مدرسه تا به آنها درس یاد بدهد. همیشه با خدا راز و نیاز می کرد. آنقدر با خدای خودش بود پیش ما نبود. می گفت پیش شما بیایم ممکن است باعث غیبت بشود. بعضی موقع ها می دیدیم کم غذا می خورد و غذای خود را می گذاشت داخل ظرفی و به مدرسه می برد. یک روز من از او سوال کردم که چرا این کار را می کنی؟ مگه در منزل غذا نمی خوری؟ گفت آبجی یک محصل هست وضع مالی ضعیفی دارند غذا را می برم مدرسه و با هم می خوریم. طوری که ناراحت نشود.
وقتی که جنگ تحمیلی ایران و عراق شروع شده بود می گفت ای کاش من پسری بودم و به جبهه می رفتم و شهید می شدم. مادرم می گفت دیانا به خدا من تو را به یتیمی و بدبختی بزرگ کرده ام. می گفت مادر مگه خون من از این همه جوان رنگین تر است.
به خدا الان که دارم این خاطره ها را برای شما می نویسم انگار قلبم را کسی فشار می دهد. مرگ او خیلی برای ما سنگین بود. ولی مادرم همیشه می گوید انسان چیزی را که در راه خدا و اسلام هدیه می دهد غصه نمی خورد. دیانا همچون فرشته ای سبکبال به ملکوت اعلی پیوست. روحش شاد و راهش پر رهرو و یادش گرامی باد.
او مانند گلی بود که گلبرگ هایش روی سنگ فرش خیابان درب استانداری پراکنده شد. دیانا نم نم باران را خیلی دوست داشت. وقتی باران می آید براش فاتحه می فرستم و یادش را گرامی می داریم.
مروی به شهادت گل پرپر شده شهیده دیانا کاکاوندی
شهید "ایرج معظمیگودرزی"؛ از افتخار برای ایران تا شهادت
نــام :ایرج
نـام خـانوادگـی :معظمی گودرزی
نـام پـدر :علی
تـاریخ تـولـد :۱۳۲۶/۰۴/۲۵
مـحل تـولـد : آبادان
سـن :۳۸ سـال
دیـن و مـذهب :اسلام شیعه
وضـعیت تاهل :متاهل و یک فرزند
شـغل : مهندس شرکت نفت و کشتیرانی
مـلّیـت :ایرانی
تـاریخ شـهادت :۱۳۶۴/۰۶/۱۱
مـحل شـهادت :جزیره خارک
نـحوه شـهادت :بمباران هوایی و موشکی توسط دشمن بعثی
مـحل مـزار :بهشت زهرا(س)قـطعـه :۲۷ردیـف :۵۷شـماره :۱/الف
به گزارش نوید شاهد البرز؛ مهندس"شهید ایرج معظمیگودرزی" به سال 1326 در خانوادهای مؤمن و مسلمان در شهر آبادان چشم به جهان گشود. وی تحصیلات ابتدائی خود را در زادگاهش گذرانید و از نظر اخلاق و رفتاری که در محل تحصیل داشت مورد تشویق معلمان قرارگرفت.
شهیده شهین سپهوندی
نام پدر: شیرمراد
شغل: دانش آموز
تاریخ تولد: 1-6-1351 شمسی
محل تولد: خرم آباد
تاریخ شهادت : 30-10-1365 شمسی
محل شهادت : خرم آباد
دلیل شهادت : بمباران هوایی شهر خرم آباد توسط هواپیماهای بعثی
گلزار شهدا: بهشت رضا فاز2 شهر: خرم آباد - لرستان
شهید پیرولی آدینه وند
فرزند : امامعلی
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۳۰
محل شهادت : گراب – روستا
محل دفن : گراب – روستا
ششم خرداد۱۳۵۰، در روستای طرهان از توابع شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. پدرش امامعلی، کشاورز بود و مادرش زبیده نام داشت. تا سوم ابتدایی درس خواند. تعمیرکار خودرو بود. سی ام بهمن ۱۳۶۵، در بمباران هوایی روستای گراب کوهدشت بر اثر اصابت ترکش، به شهادت رسید. مزار او در همان روستا واقع است.
حاجیه خانم مریم گودرزی مادر شهیدان غلامرضا و محمد گودرزی به فرزندان شهیدش پیوست.
به گزارش ایرنا بروجرد، پیکر حاجیه خانم مریم گودرزی ساعت ۱۱ صبح روز جمعه در شهرستان بروجرد تشییع و در گلزار شهدای این شهرستان به خاک سپرده میشود.
شهید غلامرضا گودرزی فرزند حسن متولد ۲۸ تیرماه ۱۳۴۵ در بروجرد می باشد. وی درجه دار ارتش بود که در تاریخ بیست ویکم بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات والفجر۸ در منطقه کوشک به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
https://navideshahed.com/fa/vip/129476
شهید محمد گودرزی فرزند حسن متولد سوم مرداد ۱۳۵۵ در بروجرد و در تاریخ دوم دی ماه ۱۳۶۵ در بمباران هوایی بروجرد به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
بنا بر گفته رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان بروجرد در دوران پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس ، یکهزار و ۵۰۰ شهید، ۲ هزارو ۵۰۰ جانباز و ۲۵۰ آزاده تقدیم میهن اسلامی کرده است.
بروجرد نیز در دوران هشت سال دفاع مقدس ۵۱ بار مورد حملات هوایی دشمن قرار گرفت و ۶۰۰ تن از شهروندان بروجردی از جمله ۶۸ دانش آموز مدرسه استثنایی شهید فیاض بخش در این حملات شهید شدند
منبع خبر : ایرنا
شهیده توران آقامرادی
فرزند : محمدکریم
تاریخ تولد: ۱۳۴۲/۰۳/۰۳
محل تولد: کوهدشت روستای پای آستان
تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۰۱/۱۸
محل شهادت : کوهدشت (بمباران هوایی)
مزار : باغ پای استان - شهر: کوهدشت لرستان
سوم خرداد ۱۳۴۲، در روستای پای آستان از توابع شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. پدرش محمدکریم، کشاورز بود و مادرش گل طلا نام داشت. خانه دار بود. ازدواج کرد و صاحب سه پسر و دو دختر شد. هجدهم فروردین ۱۳۶۷، در بمباران هوایی کوهدشت بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است. دو پسرش میثم و یونس امرایی نیز به شهادت رسیده اند.
منبع:سایت یاد امام و شهدا
به گزارش خبرنگار دفاعپرس از بوشهر، «زهرا فارسی بندری» در تاریخ 1345/5/1 در روستای «چهار محل» دهستان رود حله از توابع بخش ریگ شهرستان گناوه استان بوشهر، در سالهای قیام و مبارزه امام و انقلابیون در آبادان از شیرزنی بنام «خاتون علیزاده» دیده به جهان گشود.
زهرا دختری بود که برخلاف برخی همسالان خود با حجاب و پوشش مناسب بود و سعی داشت بر این ارزش مهم اهتمام ورزد.
وی دخترکی آرام و مطیع بود که مهربانی و مهر ورزی به دیگران را دوست داشت و بر سر وعده های خود ثابت قدم می ماند و نماز، حجاب و تحصیل از مهمترین اولویت هایش در زندگی بود.
زهرا پنج برادر و چهار خواهر داشت و خود فرزند ششم خانواده بود، قرآن را در جوار پدر آموخت و در کنار خواهر و برادرهایش و راهپیمایی روزهای پرشور انقلاب بر علیه رژیم طاغوتی پهلوی، حضوری پر رنگ داشت.
حضور در مراسمات مذهبی و دینی را دوست داشت و به همراه مادر، چادر به سر به روضه های اهل بیت (ع) با اشک های زلالش روح خود را صیقل می داد.
از سن 9 سالگی به مدرسه رفت و تا کلاس پنجم ابتدایی در مدرسه «ثریا» محله «احمد آباد» تحصیل نمود آن روزها، بارها به خاطر حجاب، مورد سرزنش همکالسی هایش قرار می گرفت، اما خم بر ابرو نمی آورد.
زهرا برخی روزها از شدت طعنه های بچه های مدرسه ناراحت می شد و زمانیکه مادر دلیل ناراحتی هایش را از او می پرسید در جواب مادر می گفت: «از سرزنش بعضی از بچه های کالس که حجابم را تمسخر می کنند ناراحتم». مادر و پدرم که زجرهای دخترکشان را نظاره گر بودند به زهرا دلداری می دادند که روزی می رسد که همه آنها با حجاب می شوند.
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران همکلاسی هایش با حجاب شدند و پدر و مادر، حرف های خودشان را برای زهرا یادآوری می کردند، و زهرا با حجاب خود در طول این دوران ها به خود می بالید و سرخوش از پوشش همکلاسی هایش در پوست خود نمی گنجید.
چیزی از انقلاب نگذشته بود که زهرا با شروع جنگ تحمیلی، خود را برای شهادت آماده کرد، با روسری سر بر بالین می گذاشت و با خود نجوا می کرد: «نکند حمله کنند و در خواب به شهادت برسم و سرم عریان باشد».
سرانجام زهرا در سن 14 سالگی در بمباران هوایی آبادان در همان روزهای آغازین جنگ تحمیلی در مهرماه سال 59 با تمام آرزوهای نوجوانیش با اصابت توپ به کاشانه شان همراه با مادرش شهد شیرین شهادت را نوشید.
خبرگراری دفاع مقدس
در سالروز بمباران کارخانه سیمان دورود
دلنوشته فرزند شهید به پدری که دنیا در قلبش جای میشد
تاریخ ایجاد در 09 مرداد 1396
این روز برای شهر عزیزم " دورود"، روز مقاومت در برابر لشگر بعث است.
پنجشنبه 9 مرداد 1366؛ پنجشنبهای که آن را پنج_سیاه مینامم. در این روز کارگران کارخانه سیمان در کنار همنسلهای خود در جبهه تولید میجنگیدند. امروزه کارخانه سیمان حال روزه خوبی ندارد، کارخانهای که خونها ریخته شد برای سر پا نگهداشتنش ولیکن امروز با کجسلیقگی متصدیان هلدینگ شصتا در حال نفسهای آخر خود است.
فرزند راننده این اتوبوس من هستم. درست متوجه شدید این اتوبوس پدرِ من است. شهید معظم غلامرضا یاراحمدی کارگر کارخانه سیمان دورود.
اون روز، روز مرخصیاش بود؛ ولی به دلیل اینکه همکارش نیامده بود، پدرم بهجای همکارش رفت.
هر چه مادرم صبح آن روز اصرار کرده بود که من خواب بد دیدم و نرو، قبول نکرد که نکرد.
گفته بود تو این موقع نمیشه نیرو نرسانیم جبهه.
آخر قرار بوده یکسری از همکاران خودش رو راهی جبهه کنه.
وقتی هواپیماهای عراقی غرش میکند به سمت دورود و با تمام کوردلی غیرنظامیان صنعتگر رو هدف قرار میدهد، بابا دلش طاقت ندارد تو این موقعیت پیشه بچههایش نباشد. وقتی میدود سمت درب تعمیرگاه یک راکت به سمته کارخانه شلیک میشود و تعمیرگاه را هدف میگیرد. دو ترکش به قامت همچون سرو او برخورد میکند؛ یکی به قلبی که دنیا بهراحتی در آن جای میشد و دیگری که منجر به قطع شدن پا و شاهرگ حیاتی میشد.
آن روز خیلیها شهید شدند؛ پیکر مطهر برخی را بعد از چند روز پیدا کردند؛ این نماد صنعت کشور به لطف فرزندان همان شیر مردها هنوز سرپاست.
پدر، یادِ شما و همکاران شهیدت هنوز پیشه مردمِ شهرم زنده است.
هیچ خاطرهای از شما ندارم، چون من حتی زبان هم باز نکرده بودم که شهید شدی. ولی هرروز با شما زندگی کردم.
دکتر فرید یاراحمدی فرزند شهید غلامرضا یاراحمدی
←توضیح: کارخانه سیمان دورود در طول دوران دفاع مقدس پنج بار مورد تهاجم هوایی و بمباران نیروهای بعثی قرار گرفت و در مجموع این بمبارانها 55 نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. کارخانه سیمان دورود در دوران جنگ تحمیلی به واسطه تولیدات خود یکی از نقاط حساس و مورد توجه دشمن بود که تنها در یک مرحله بمباران توسط رژیم بعث عراق 25 نفر را در محدوده کارخانه به شهادت رسیدند.
دیدگاهها
سلام مدیر سایت خیلی ضعیف کار کردن شهید شاخص داوود روزبهانی ...