یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

خاطره ای از شهید هادی عبادی ، از شهدای خور

  • ۲۰:۵۷

شهید سید هادی عبادی -شهدای خور

شهید سید هادی عبادی 

نام پدر: سید احمد 

ولادت :  ۱۳۴۵/۰۶/۲۵  شهر خور

اعزام : دانش آموز - بسیجی 

شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۶ فاو

عملیات والفجر ۸ 

مزار: گلزار شهدای شهر خور - استان اصفهان 

سامانه ملی شهدا

وصیتنامه شهید سید هادی عبادی

بسم رب الشهداء و الصالحین

 ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون (قرآن مجید)

نپندارید کسانیکه در راه خدا شهید شدند مردگانند بلکه زنده اند و نزد خدایشان از روزی خورانند.

 بنام ا... که همه چیزم از اوست و زندگی او از اوست و زنده به اویم و بنام او که بودم از اوست و امیدم اوست ورفتنم از اوست،یادم ازاوست،جانم از اوست، معشوقم اوست، معبودم اوست و امید اوست و با سلام فراوان بر امام زمان یگانه منجی عالم بشریت و با سلام بی پایان بر خورشید درخشان جماران و با سلام بر روحانیت متعهد و در خط امام.

خدایا برای چهارمین بار وصیتنامه ام را عوض می کنم و نزدیک پنج سال از جنگ تحمیلی می گذرد و در این مدت بهترین دوستانم و نور چشمانم در کنارم شهید شدند، خدایا به من کمک کن که لیاقت شهادت در راه خودت را پیدا کنم و با زبان شرمندگی و خجالت وصیت نامه ام را می نویسم و خدایا از تو می خواهم که این آخرین وصیتم باشد.

خداوندا تو شاهد باش که من با آگاهی تمام به این راه قدم نهادم و تنها هدفم رضایت تو بود و نیز می دانم که در این عملیات شمع زندگی بیست ساله ام به خاموشی می گراید و به این امیدم که وارد دنیای سراسر نور شوم و خوشا به سعادتم و خوشا به سعادت کسی که در راه ا... و برای ا... شهید شود و این والاترین آرزویم بود که به آن مقام برسم خدایا تو را سپاس می گوییم که مرا در آتش عشقت گداختی و همه موجودات و زرق و برق دنیا را در نظرم خوار و ناچیز جلوه دادی تا از هر حادثه هولناک به آسانی گذر کنم و راهی را بروم که انبیاء و امامان رفته اند.

خدایا زبانم را در راستگویی همچون زبان ابوذر و سلاحم را برنده همچون شمشیر مالک اشتر بر قلب دشمن و استقامتم را مقابل دشمن همچون میثم تمار ساز که اگر زبانم را از پشت گردنم بیرون بکشند دست از خمینی بر نخواهم داشت.

در روزگاران نه چندان دور که ظلمت، دیوارهای شهرمان را فرا گرفته بود و تیرهای ستم در فضا می بارید و از لابه لای رگان زمین می جوشید و از هر سو آماج رگبار تیر جفا می گشتیم و به همت آن والا مرد تاریخ و آن پارسای پیر و آن خورشید درخشان جماران رها شده ایم و به پرواز درآمده ایم زانویمان نیرو گرفت؛ قلبمان دو چندان امید گرفت روحمان سرشار از حیاط مجدد گشت، دستمان برای همیشه در هم قفل شد و چشمانمان یک هدف را دید و رهبرش را خوب شناخت، دشمن را آگاهانه پیدا کرد و او را از بین برد و سلاحمان را بر قلب خبیث و کثیف دشمن نشانه رفتیم. و من و تو پاسدار او شدیم نه پاسدار او که پاسدار حریم مکتب او؛ نه پاسدار او که پیشگام برای حراست از فرمان او، پاسدار همه هابیلیان تاریخ.

و اینک هیبت و عظمت اندیشه ها و صلابت ماست که دشمن را در خانه اش به لرزه انداخته است و آن نیست مگر به همت آن پیر دلاور دوران، آن نیست مگر به قیادت آن چشم همیشه بیدار ملت اسلام و آن نیست جز حلقه اتصال ما به عرش توحید. آن زلال اندیشه دامن عترت و آن روح خداوند که در جان هر مرده ای که دمیده شود جان می گیرد و به میدان نبرد تاریخ دوباره فرا می آید.

در روزگاری که همه جان زیر یوغ ابرقدرت های استعمارگر همچون اسیری در چنگال دیو صفت این نابکاران تاریخ قرار گرفته و مستضعفین و محرومان جهان در زیر پای این ناجوانمردان دست و پا می زنند و تبلیغات جهانی نیز از این جریان پشتیبانی می کنند نشستن در کنج خانه و به دور از هر گونه حرکت اجتماعی و مسئولیت عظیمی که بر دوش هر مسلمان است بودن و به ندای محرومان جهان که خواهان آزادی از زیر سلطه غارتگران به سر می برند پاسخ نگفتن، خیانتی است به خون امام حسین(ع) و همه شهدای انقلاب اسلامی ایران؛ چه هر قطره خون شهیدان عزیز گواهی بر مظلومیت آنان و شاهدی است بر فریاد آنان که بانگ بر آوردند.

آنان که رفتند کاری خمینی کردند و آنانکه ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدی اند. و در زمانی که همه جنایت ها وخیانت ها و غارتگری ها و چپاولگری های وحشیانه و این همه را بنام حقوق بشر انجام می دهند و در زمانی که ریگان ها و بگین ها و صدام ها ادعای مسلمانی می کنند و مبارک ها و دیگر مزدورانشان فتوای جهاد بر علیه انقلاب اسلامی را می دهند و به رهبری والا و عظیم الشأن این انقلاب نسبت تکفیر می دهند و جنگی به این وسعت بر علیه انقلاب ایران راه می اندازند برای جوان مسلمان ایرانی مردن در بستر ننگ است. و من نیز برای تحقق بخشیدن به آرمان حسین شهید(ع) و پیروی از امام خمینی به عنوان پیروی از ولایت فقیه عازم جبهه شدم تا شاید مسئولیتی که بر عهده ام است انجام دهم و در این راه اگر انشاءا... شهید شدم از همه ملت ایران می خواهم که با پیروی از رهبر عزیزمان و روحانیت متعهد و مسئول همچنان در صحنه بمانند و بدانند که مسئولیت بسیار بزرگ شهیدان بر دوش آنها سنگینی خواهد کرد و یک لحظه غفلت نکنند که ابر قدرتها آنان را می بلعند.

و تقاضای دیگرم این است که امام عزیز را دعا کنند و هیچگاه ایشان را فراموش نکنند و باز هم می گویم خواهران و برادان مسلمان ندای هل من ناصر ینصرنی رهبر، امام شهیدان حسین(ع) درآن سوی کوههای غرب و در صحرای کربلا هنوز به گوش می رسد و قلب عاشقان راهش را در خود می سوزاند و لیکن خوشا به حال کسی که خدایش توفیق دهد و با خلوص و نیتی پاک که تنها و تنها برای خداست این راه را بپیماید که دنیا با تمام دو رنگی ها و نیرنگ ها و چهره های منافقانه برای عاشقان ا... بسیار کوچک و تحمل ناکردنی است. آری اینجا مکان مقدس کربلاست که یاران حسین(ع) مردانه برای اسلام و قرآن جانفشانی می کنند.

و شما ای پیام رسانان خون شهیدان ای کسانی که رسالت زینبی دارید، پیام من و تمامی شهیدان را به گوش جهانیان برسانید و هیچ موقع امام را تنها نگذارید و از او پیروی کنید که ما هرچه داریم از آن پیر جماران است. و در هر زمانی وحدت خود را حفظ کنید و پراکنده نشوید و تا می توانید به جبهه ها کمک کنید و تا می توانید آخرت و آن دنیای خودتان را آباد کنید نه این دنیای فانی را.

و سخنی با تو ای همرزمم و ای همسنگرم و ای پاسداری که تو را رسالتی است به اندازه تاریخ 1500 ساله اسلام و این پیام روی خون هزاران شهید شناور بوده تا بدست تو رسیده است، و این تویی که باید پیام را سالم به دیگران برسانی و نگذاری اسلحه خونین من بر زمین باقی بماند و تا آخرین قطره خون خود با دشمن کافر نبرد کن تا پیروز شوی.

و اما شما پدر و مادر عزیز و بهتر از جانم اگر شهادت نصیب فرزندتان گردید هیچ ناراحت نباشید بلکه خوشحال باشید زیرا هرکس لیاقت آن را ندارد که پدر و مادر شهید باشد و تا می توانید از عزاداری خودداری نمائید که من راضی نیستم قطره ای اشک از چشمانتان بریزد، زیرا دشمن خوشحال خواهد شد و سوء استفاده می کند. و همیشه فرامین امام را سرلوحه اعمال خود قرار دهید که اینطور که من دیده ام و تمام همشهری ها می دانند شما یکی از باوفا ترین مردم به امام هستید و خلاصه برای سلامتی امام دعا کنید و او را تنها نگذارید.

و مادر جان خوشحال باش که در دامنت چنان فرزندی پرورش دادی و او را به  20 سال رساندی و آخر در راه ابا عبدا... دادی پس هیچ گریه نکن زیرا هم در آخرت و دنیا نزد فاطمه زهرا (س) رو سفید خواهی بود و دیگر هیچ مسئولیتی بر گردن تو نیست.

و سخنم با شما یگانه برادرم این است که هر چند من فقط یک برادر داشتم ولی شما چند برادر برای من بودی و در تمامی موارد مرا راهنمایی کردی. امیدوارم همیشه پشتیبان امام باشید و او را دعا کن و دنباله رو راه او باشید.

و شما خواهران عزیزم همچون زینب(س) باشید و همیشه فرمایشات فاطمه زهرا (س) را برنامه کار خود قرار دهید و در نبود من گریه نکنید و امام را دعا کنید و در آخر از تمامی همشهری هایم می خواهم مرا ببخشند و از پدرم می خواهم از طرف من از همه عذرخواهی کند و حلالیت بطلبد.

تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۱۵

منبع: وبلاگ وصیتنامه شهدای خور

پنجاه سال عبادت کردید خدا قبول کند یک بار هم این وصیت شهدا را بخوانید و در آن تفکرکنید.

( امام خمینی )

شهید سید هادی عبادی -خور

خاطره ای از شهید سید هادی عبادی🌹

▫️بیا عاشقی را رعایت کنیم 

▫️ز یاران عاشق، حکایت کنیم

▫️از آنان که بوی خدا می‌دهند

▫️به دنیای ما کربلا می‌دهند

▫️از آنان که در جبهه عاشق شدند

▫️و با یک تبسم، شقایق شدند

▫️ز مردان سرخی که نورانی اند

▫️سحر صورت و ماه پیشانی اند

🌸داشتم دفتر خاطراتم را مُرور می‌کردم در کردستان و جبهه های جنوب چندین مطلب از همرزم شهیدم را در دفترم مشاهده کردم. نمی توانستم از او چیزی برای نسل جوان ننویسم که شرمنده شهدا نباشم چون خود شهدا بیان کردند که پیام ما را به آیندگان برسانید.

سه بار با هم به جبهه ها اعزام شده بودیم در عملیات محرم در یک گروهان، و در کردستان در یک مقر، و در عملیات والفجر هشت در یک گردان با مسئولیت‌های متفاوت . 

🌼 آرام، کم حرف و از بزرگ منشی خاصی برخوردار بود. همواره در حال تفکر یا مطالعه یا حل کردن جداول روزنامه بود.‌ به آسانی نمی شد با وی ارتباط کلامی و عاطفی برقرار کرد. بیشتر با همرزم عزیز و گرامی برادر دوست داشتنی آقای کلیم الله بابایی اخت و دوست و همراز بود. از نظر بدنی بسیار ورزیده و توانمند و آراسته و مرتب و منظم و تمیز و زیبا بود. به هیچ وجه زیر بار هیچ حرف زور و قید و بندی نمی رفت. در صحنه های نبرد و زیر آتش هجمه دشمن مقاوم و صبور بود. 

🌻یک روز که مشغول نگهبانی بود به نماز جماعت نرسیده بود؛ برای نماز به آسایشگاه آمد. داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا می‌کردم، حالت عجیبی داشت ؛ انگار خدا در مقابلش ایستاده بود. طوری حمد و سوره می‌خواند مثل این که خدا را می‌بیند؛ ذکرها را دقیق و شمرده شمرده بیان می‌کرد. بعدها در مورد نحوه‌ی نماز خواندنش ازش پرسیدم، گفت اشکال کار ما اینه که برای همه وقت می‌گذاریم، جز برای خدا! نمازمون رو سریع می‌خونیم فکر می کنیم خیلی زرنگ هستیم؛ اما یادمون می‌ره اونی که به وقت‌ها برکت می‌ده، فقط خود خداست. 

🌴 معتقد به معاد و ولایت و قرآن بود. در گوشه ،گوشه جبهه ها در صحنه های رزم اعتقاد به مولای متقیان حضرت علی (ع) داشت و در جلسات و نشست ها حدیث امام علی را یادآوری می‌نمود و به رزمندگان و همسنگران روحیه می داد. سپس این روایت از امیرالمؤمنین (ع) را به ما یادآور می‌نمود: «در آن روزی که مرگ برای انسان مقدر است، اگر در اعماق دریاها و بالای ابرهای انبوه مقام کند، بالاخره جهان را بدرود خواهد گفت و در صورتی که لحظه‌ای از عمر او برقرار باشد، اگر در میان آتش سوزان درافتد یا به کام گرداب های ژرف و عمیق رود، رشته عمرش گسیخته نخواهد شد.» بنابراین هرگز از میدان جنگ و مبارزه ترس و اندیشه نداشته باشیم. 

🌺در عملیات والفجر هشت در منطقه عملیاتی فاو آن‌چنان با شلیک های پی در پی دوشکا دشمنان بعثی را زمین گیر و ناتوان کرده بود که زیر فوران آتش توپ و خمپاره به درجه شهادت نایل گشت و جان عزیزش را در راه اسلام و قرآن و امامش فدا کرد .

روحش شاد و یادش گرامی باد التماس دعا

✍خاطره‌ای از رزمنده دلاور محمود مقیمی

رزمندگان و شهدای خور و بیابانک

شهدای خور

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan