یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

گفت وگویی با برادر شهید سعید قائدرحمتی ، شهدای امنیت - خرم آباد

  • ۱۴:۳۰

گفت وگوی «جوان» با برادر شهید سعید قائدرحمتی از شهدای امنیت که در درگیری با اشرار به شهادت رسید

قاب عکس «آقا» تنها یادگاری سعید برای خانواده بود

 شهیدسعید قائدرحمتی متولد بهمن ۱۳۵۵در خرم‌آباد بود که به خاطرعلاقه‌ای که به خدمت به مردم و نظام داشت، وارد دانشگاه افسری ناجا شد. سعید بعد از فارغ‌التحصیلی وارد نیروی انتظامی شد و پس از چند سال خدمت صادقانه در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۸۲ بر اثر اصابت گلوله اشرار و قاچاقچیان به شهادت رسید
مبینا شانلو

شهید سعید قائدرحمتی متولد بهمن ۱۳۵۵در خرم‌آباد بود که به خاطرعلاقه‌ای که به خدمت به مردم و نظام داشت، وارد دانشگاه افسری ناجا شد. سعید بعد از فارغ‌التحصیلی وارد نیروی انتظامی شد و پس از چند سال خدمت صادقانه در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۸۲ بر اثر اصابت گلوله اشرار و قاچاقچیان به شهادت رسید. برای آشنایی با سیره زندگی شهید سعید قائدرحمتی با برادرش محمد قائدرحمتی همکلام شدیم که از نظرتان می‌گذرد.

عاشق خدمت
برادرم سعید چهارم بهمن ۱۳۵۵ در خرم‌آباد، روستای یارعلی به دنیا آمد. ما سه خواهر و دو برادر بودیم. سعید فرزند سوم خانواده بود. من سه سالی از شهید کوچک‌تر بودم. برادرم بسیار باهوش بود و دوران مدرسه را با نمرات خوب به پایان رساند و بعد از کسب دیپلم فنی‌حرفه‌ای در رشته برق در سال ۱۳۷۴ با توجه به علاقه‌ای که به خدمت به مردم داشت، در آزمون دانشگاه افسری ناجا شرکت کرد و بعد از پذیرش در دوره کاردانی در رشته علوم و فنون نظامی در دانشکده علوم انتظامی فارغ‌التحصیل شد. سعید بعد از فارغ‌التحصیلی وارد نیروی انتظامی شد.
کمک‌خرج خانواده
سعید فرد باسوادی بود. درک و فهم زیادی نسبت به مسائل داشت. اهل مطالعه بود و هر کتاب دینی و تاریخی به دستش می‌رسید، مطالعه می‌کرد. اهل نماز و روزه بود حتی قبل از رسیدن به سن تکلیف. بسیار صبور بود. بسیار احترام پدر و مادرمان را داشت. یکی از کار‌هایی که در مرخصی انجام می‌داد، رسیدگی به والدینمان بود. سعید هوایشان را خیلی داشت. چون پدرم درآمدی نداشت، هر بار که حقوق می‌گرفت، بخشی از حقوقش را به آن‌ها می‌داد و کمک‌خرج خانواده بود. برادرم بسیار اهل صله رحم بود و به بازدید بستگان و فامیل می‌رفت و اگر آن‌ها به کمک مالی نیاز داشتند، سعید در حل مشکل و رفع مسائلشان کمک می‌کرد. توجه زیادی به خواهر‌ها و برادرهایش داشت و همیشه خواهر‌ها را به حفظ حجاب توصیه می‌کرد.
احترام زیادی برای بزرگ‌تر‌ها قائل بود و ما برادر‌ها را هم به این امر سفارش می‌کرد. توصیه زیادی بر اقامه نماز داشت و می‌گفت با خواندن نماز به آرامش می‌رسید که این آرامش می‌تواند حتی به اطرافیان شما کمک کند. همرزمان و همکارانش هم از شجاعت و جسارت او در انجام مأموریت‌های محوله بسیار برایمان گفته‌اند. سعید آدم نترسی بود.
مرصاد -کهنوج
برادرم مجرد بود. هر بار به او می‌گفتیم که ازدواج کن! می‌گفت: «اوضاع من معلوم نیست! شاید شهید شدم. هر وقت منطقه عملیاتی و شهر محل اسکانم مشخص شد، آن وقت اگر قسمت شد ازدواج می‌کنم.» سعید دو سال و نیم در دانشکده علوم انتظامی تهران درس خواند و بعد هم یک سالی در تهران خدمت کرد و بعد به منطقه عملیاتی مرصادکرمان شهرستان کهنوج اعزام شد. برادرم سه سال در کهنوج خدمت کرد و بعد شهید شد.
ترکش در سینه
چند روز قبل از شهادتش با ما تماس گرفت و گفت چند روز دیگر به مرخصی می‌آیم که قسمت نشد به مرخصی بیاید و در ۱۹ فروردین ماه ۱۳۸۲ در روستای قلعه‌گنج شهرستان کهنوج در درگیری با اشرار بر اثر اصابت ترکش به قفسه سینه به شهادت رسید. خواهرم می‌گفت آخرین باری که سعید با ما خداحافظی کرد، به من گفت من می‌روم و در راه خدا به شهادت می‌رسم. رفت و بعد از ۴-۳ ماه خبر شهادتش را برایمان آوردند.
برادرم همراه چند نفر از همکارانش عازم این مأموریت می‌شوند که یکی از همکارانش که اهل کرمانشاه بود و دیگری هم از بچه‌های همدان بود، همراه سعید به شهادت می‌رسند و سه نفر دیگرشان هم مجروح می‌شوند. ابتدا به ما گفتند که سعید مجروح شده است و بعد کم کم خبر شهادتش را به ما دادند.
بعد از اطلاع از شهادتش مراسم باشکوهی در استان لرستان برگزار شد و خیلی با احترام تشییع و پیکرش در گلزار شهدای مرکزی دورود به خاک سپرده شد.
قاب عکس امام (ره)
برادرم ارادت و علاقه زیادی به امام خمینی (ره) داشت. یک عکس از امام داشت که وقتی از دانشکده افسری فارغ‌التحصیل شد، آن را قاب کرد و به دیوار خانه پدرم آویزان کرد. هنوز هم دیدن آن قاب عکس امام روی دیوار خانه پدری، ما را بیش از پیش به یاد برادر شهیدم می‌اندازد که توجه زیادی به ولایت فقیه داشت و خودش را سرباز امام زمان (عج) می‌دانست. ما با یاد و خاطره برادرم زندگی می‌کنیم و این بهانه‌ای می‌شود تا دلتنگی و دوری از او، تسکین پیدا کند. در مشکلات زندگی به برادرم متوسل می‌شویم و حل مشکلات و راه‌حل‌هایی که پیش رویمان قرار می‌گیرد، نشان از توجه و حضور معنوی شهید دارد. برادرم همچنان برای ما زنده است.

مجتبی قره باغی

روحش شاد و یادش گرامی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan