- سه شنبه ۳ خرداد ۰۱
- ۱۲:۰۰
شهید سید جواد میرشاکی
فرزند : سید مجتبی
تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۰۴/۰۱ الیگودرز
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۰۲/۳۰
محل شهادت : منطقه عملیاتی شلمچه
محل دفن : گلزار شهدای شهرستان الیگودرز
یکم تیر ۱۳۴۲، در شهرستان الیگودرز به دنیا آمد. پدرش سیدمجتبی(فوت۱۳۶۳) و مادرش صدیقه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم دی ۱۳۶۵، با سمت فرمانده گردان در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. مزار وی در گلزار مرکزی الیگودرز قرار دارد. برادرش سید مصطفی نیز به شهادت رسیده است.
زندگینامه و وصیت نامه و عکس ها
شهید سید جواد میرشاکی : فرمانده گردان شهدا تیپ57 ابوالفضل (ع) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) در سال 1342 در خطة شهیدپرور الیگودرز، یکی از یاران صدیق خدا، فرزند پیامبر(ص) دیده به جهان گشود. وی که در خانوادهای متدین، مذهبی و کشاورز پای به عرصة وجود نهاده بودند، از همان بدو کودکی با قرآن مانوس شد و عطر قرآن مجید او را سرمست از جام معرفت الهی ساخت. ایام نوجوانی شهید مصادف با انقلاب اسلامی بود. ایشان نیز مانند دیگر ایرانیان مسلم علیه رژیم طاغوتی در کنار برادر بزرگش، شهید سید مصطفی، انزجار و نفرت خود را اعلام مینمود. وی در به آتش کشیدن ساواک دوشادوش برادرش نقش مهمی را ایفا نمود. سید جواد تحصیلات خود را توانست تا دیپلم در رشتة اقتصاد ادامه دهد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی در چندین مرحله به جبههها اعزام شد و در هر مرحله حماسهها آفرید که هنوز یاد و خاطرة دلاوریهایش زبانزد خاص و عام، به خصوص همسنگرانش میباشد. سید جواد علاقة وافری به ورزش از جمله کشتی و باستانی داشت و در این دو زمینه پیشکسوت بود.
سید جواد و برادرش سید مصطفی یار و همرزم هم در جبهههای جنگ بودند و در وحدتی ناب و سرشار از عشق با برادر خویش نسیم خوش عطر برادری را در منطقة بستان، عین خوش، کرخه نور، زبیدات، چزابه، حاج عمران، فاو، شاخ شمیران و شلمچه تقدیم به همسنگرانش خویش نمود. با این که رشادتهای سید جواد را همه میدانند، اما جای این گونه افراد اکنون در دوران سازندگی خالی است.
آری، سید جواد در عملیات والفجر 9 در سلیمانیة عراق برای تثبیت ارتفاعات مشرف بر شهر چزابة عراق جلودار بود و در نوک پیکان گردان شهدا حرکت میکرد و مایة دلگرمی همرزمانش به شمار میآمد. چند روزی به عملیات کربلای 5 مانده بود. وی برای دیدار و وداع به دیدار خانوادهاش رفت و پس از بازگشت در شب عملیات شال سبزی به کمر بست و رهسپار خط مقدم شد و تا پایان عملیات مردانه جنگید. بعد از عملیات وی دور از چشم دیگران عرج خونین خود را آغاز نمود و این سان سید جواد در فتح شلمچه در شرق بصره به شهادت رسید.
یکی از همرزمانش درباره او چنین می گوید: در عملیات حاج عمران ما با گردان ویژه شهدا بودیم. ایشان هم معاونت گردان را داشتند. شب عملیات ایشان یکی از گروهانها را خودش رهبری میکرد. سید جواد خط عراقیها را دور زد، ساعت 12 بود که رفتند و ساعت دو ونیم نیمهشب بود که با بیسیم گفت: ما تپه را محاصره کرده و 1200 عراقی را نیز گرفتهایم.
در رقابیه والفجر مقدماتی ما سه نفر بودیم. هر سه نفر مجروح شدیم. سید جواد ما را به آمبولانس منتقل کرد و حرکت کردیم، هوا تقریباً داشت تاریک میشود. سید جواد پس از انتقال ما به بیمارستان، خودش نیز مجروح شده بود و با لندکروز به پشت خط میآمد. در بین راه میبیند که ما عوضی به سمت مواضع دشمن میرویم و با همان مجروحیت ، خود را به ما رساند و ماشینش را جلوی آمبولانس ما پیچید و گفت شما دارید به طرف عراقیها میروید، برگردید. و به این ترتیب ما را از دست عراقیها نجات داد.
شادی روح شهید عزیز و همه شهدا صلوات
منبع: راسخون
وصیتنامه شهید سید جواد میرشاکی
بسم الله الرحمن الرحیم
از فرزندان پدر، قابیل برای حکومت و بیشتر انباشتن و برتر بودن کینة هابیل را در دل پروراند و سرانجام اولین کشتار تاریخ به وقوع پیوست.
قابیل برادرش را کشت. او کشتن برادر به زندگی دنیا و حکومت خویش نیز ترجیح داد و به تقلید کلاغان او را در خاک تیره پنهان نمود و به همین منوال خونریزی، قتل و غارت همچنان ادامه یافت. قابیلیان با تکیه بر سریر ظلم و جور هابیلیان را یکی پس از دیگری به جرم حق جویی و حق پرستی به دار آویختند و سند رسوایی خویش را امضا و تاریخ جنایت خود را قطور و پرحجم و به گمان باطل خود را جاودان میپنداشتند.
هابیلیان این چراغ که در برابر فرعون، موسایی که با عصایش در برابر نمرود ابراهیمی با تبرش و برای دوران جاهلیت کودکی که یتیم به دنیا آمد یکه و تنها در شهری مخاف و پرمخاطره و مردمی خونریز سفاک و ماجراجو و بتپرست (محمد با قرآن) در برابر یزید و اعمال پلید و زشت خود و اطرافیان شکمبارهاش که به لقمهای تن به ذلت و پستی داده بودند و دنیا و آخرت خویش به پشیزی از دست دادند و کورکورانه دنبالهروی ظالم گشتند. حسین با خونش و خانواده و فرزندانش شهادت را در آغوش گرفتند و اهل بیتش به اسارت رفتند و سرانجام خون بر شمشیر پیروز شد و اما امروز امامی را که پیغمبر خاتم و ائمه قیامش را پیشبینی کرده بودند در مقابل حکام ظلم و جور قد علم کرد و ملتی را حسینی بر علیه نظمهای کفر و شرک و نفاق شوراند. خمینی با حزب الله وارثان دین محمد که در پی باز نمودن و انفجار معبری که سالیان دراز در سلطة جباران و ستمگران بود، مگر آنان را تدارک میبیند. از فراز و نشیبها و امواج پر تلاطم و خروش سهمگین نیلها همچنان میرود تا فرعونیان را در نیل غرق نماید، چرا که فرزند حسین است و از سلالة پاک محمد است و مظهر تقوی و شجاعت و فضیلت: جاء من اقصا المدینه رجل سعی قال یا قوم اتبعو المرسلین اتبعو من لا یسئلکم اجراو هم مهتدون.
و او فریاد میزند که ای فرزندان آدم، ای کسانی که ایمان آوردید، امروز روز شهادت است و قیام روز خوبتر مردن است.
ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان بطلبم وز پی جانان بروم
و اما بندة حقیر و گنهکار قطرهای ناچیز از اقیانوس بیکران رهروان پیر خمین سید مصطفی میرشاکی که با خود اندیشیدم که چه ذلیلاند این مردمان نا آگاه تحت ستم که به لقمة نانی زندهاند و آن را به آبرو و حیثیت و شرف و معنویت ترجیح داده و عصای دست جباران و ستمگرانند و تنها فجر صادقی میباید تا الف بای آزادی و معنویت را در مغز آنان فرو کنند و آنان را متغیر سازد و از منجلاب فساد و تباهی و لجنزار بیبند و باری و . . . بیرون آورد که آن خمینی است با یاورانش و امروز که این رهبر آگاه، امام عزیز با نفسی مطمئن و قدسی، امتی را حسینی نمود و بر علیه چپاولگران به حرکت درآورده و من هم سعی نمودم که خودم را به کاروان برسانم تا شاید بتوانم خدمتی ناچیز بنمایم و عملاً جواب مثبتی به ندای امام عزیزم داده باشم. هرچند تا به حال نتوانستهام فرزند خلفی برای جدم باشم و اظهار عجز و ناتوانی و حقارت در برابر رزمندگان اسلام مینماید، چرا که گناهکارم و شرمنده و شرمسار با خود گفتم که به کوره نرفته ای تا پخته شوی. کارزار است و باید در میان آتش و خون، سرما و گرما پخته شود. گفتم فرمانبر و تسلیم ولایت باشم که در غیر این صورت بزرگترین گناه همین است، عقب ماند و جلوتر از امام .
سیدجواد میر شاکی