یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهدای غریب : خاطره ای از زندگی شهید محمد حسین دارابی

  • ۱۲:۴۵

شهید محمدحسین دارابی

شهدای غریب

وارد اردوگاه شدیم. از همان ابتدا با یکی از بچه ها رفیق شدم. چهره آرام و معنوی داشت.
دیدن او همه ما را به یاد خدا می انداخت. همیشه به فکر مشکل بچه ها بود. همه دوستش داشتند.
سال 68 و پایان جنگ اثار شکنجه ها نمایان شد. خونریزی داخلی او را ضعیف کرده بود. هیچ امیدی به زنده ماندن نداشت. نه پزشکی و نه دارویی.
وقتی کنارش می نشستیم ما را دلداری می داد. با صدای ضعیفش می گفت: صبر داشته باشید. به زودی به ایران عزیز برمی گردید. بعد گفت: من شهادت را انتخاب کرده ام. اگر خدا مرا قبول کند دوست دارم اینجا پیش مولایم حسین (علیه السلام) بمانم.
اولین روزهای سال 69 خدا دعایش را مستجاب کرد. محمد حسین دارابی از زندان تن آزاد شد و نزد اربابش ماند. از او هم مثل خیلی از شهدای غریب خبری نشد.


خاطره ای از زندگی
شهید محمد حسین دارابی

خاطرات دوران اسارت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan