یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید سرافراز محمود بوربور ، شهدای پاکدشت

  • ۰۰:۳۱

شهید محمود بوربور -پاکدشت ورامین

شهید محمود بوربور

نام پدر: رجب علی

شغل(ها):

تاریخ تولد: 16-3-1340 شمسی

محل تولد: شهر ری 

سن : ۲۰ سال 

تاریخ شهادت : 1-12-1360 شمسی

محل شهادت : چزابه

دلیل شهادت :

گلزار شهدا: گلزار شهدای خسرو شهر-  پاکدشت ورامین

نوید شاهد 

شانزدهم خرداد ۱۳۴۰، در روستای خسرو از توابع شهرستان پاکدشت دیده به جهان گشود. پدرش رجبعلی، کارمند سازمان آب بود و مادرش فاطمه نام داشت. در حد دوره راهنمایی درس خواند. نقشه‌بردار بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. یکم اسفند ۱۳۶۰، در تنگه چزابه به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. 

احتمالا در سالهای بعد تفحص شده باشد . 

منبع: پایگاه گلزار شهدا

https://www.golzar.info

نامه ای از یک شهید بی نشان 

متنی شیوا از نامه شهید «محمود بوربور» را در ادامه می خوانید؛

نامه ای از یک شهیدِ بی نشان «محمود بوربور»

نامه شهید محمود بوربور

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت پدر عزیزم جناب آقای رجبعلی بور بور سلام

پس از عرض سلام ، سلامتی شما پدر جان را از ایزد یکتا خواهان می باشم پدر جان ان شاءالله هیچ گونه نگرانی نداشته باشید. پدر جان قولی که شما را داده بودم که به قول خود وفا نکردم از شما عذر می خواهم مرا ببخشید که نه نامه ای و نه تلفنی کردم پدرجان من الان در شهرک سلمان فارسی یعنی در اصل جبهه شوش می باشم پنجاه کیلومتری اندیمشک هستیم الان ما در پشت خط جبهه هستیم.

پدر جان ما وقتی از جاده آبادان ماهشهر حرکت کردیم بندر امام خمینی، ساعت دو نصف شب از بندر خمینی حرکت کردیم بسوی شوش آمدیم وقتی وارد شهرک سلمان فارسی شدیم باران تندی می آمد من خودم راننده یکی از جیپ های موشک شدم چون راننده ماشین نبود رفته بود مرخصی وقتی ملحق شدیم به واحد خودمان یکی از بچه ها گفت بور بور یکی از نزدیکان آمده بود ملاقات تو همین الان رفت دیشب اینجا بود گفت یک نامه هم به من بده نامه را از او گرفتم خواندم دیدم تحصیل بور بور اژدری که امیدیه خدمت می کند هست توی نامه نوشته بود که رفتم پیش آقات. آقات سراغ گیری تو را کرده بود گفتم من از تو خبری ندارم یکی از لشکرهایمان به بستان حمله کردند شهر بستان و هفتاد روستا را هم آواره کردند.

نامه شهید محمود بور بور -ورامین

نامه ای از یک شهیدِ بی نشان «محمود بوربور»

چقدر خوشحال شدیم دیروز که چهارشنبه مورخ یازدهم آذر 60 بود عقاب های تیز پرواز نه تا از میگ های دشمنان متجاوز را سرنگون کردند. پدر جان من فردا می خواهم بیایم اندیمشک به عمو ولی تلفن بزنم و احوالی از شما بپرسم پدر جان عقد ناهید به سلامتی تمام شد برایم بنویسید حجت هم مرخصی آمده است یا نه خدمت ننه جان سلام گرم می رسانم. خدمت زن آفا و ناهید و پری و شیرین و داش رحیم سلام گرمی می رسانم داش رحیم ببینم کلاس کاراته می ری یا نه؟

خدمت داداش اکبر سلام ؛

پس از عرض سلام، سلامتی شما را برادر جان از ایزد یکتا خواهانم برادر جان اگر از احوالات اینجانب مخلص را خواسته باشید به لطف خداوند خوب می باشم خدمت سهیلا خانم سلام می رسانم خدمت حمیرا خانم سلام می رسانم. برادر جان دیگر عرضی ندارم بجز دوری شما عزیزان.

قربان شما عزیزان محمود

شهید محمود بوربور -

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران

https://shahrestanha.navideshahed.com

شاگرد بنّا

به مدد شهدا 

پاینده باد ایران اسلامی

سلام بر شهدا و سلام بر شما 
ان شاءالله همین طور باشه .

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan