یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید غلام رضا روزبهانی- بروجرد

  • ۰۱:۳۸

شهید غلام رضا روزبهانی

نام پدر : محمدحسن

نام مادر : فاطمه

تاریخ تولد : 1348/02/03

محل تولد : بروجرد

شغل : بسیجی

سن : 15 سال

تاریخ شهادت : 1362/12/04

محل شهادت : چزابه

نام گلزار : گلزار شهدای گوشه بروجرد

کد ایثارگری : 6211719

سامانه ملی شهدا

زندگینامه

سوم اردیبهشت 1348 ، در شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود. پدرش محمدحسن، پلیس بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.

سوم اسفند 1362 ، با سمت تک تیرانداز در تنگه چزابه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

پیکرش مدت ها در منطقه بر جا ماند و پس از تفحص، در بهشت شهدای گوشه بروجرد به خاک سپرده شد.

شهدای شهرستان بروجرد

شهید عبدالمحمد آذرشب ، شهدای الیگودرز

  • ۰۰:۴۱

شهید عبدالمحمد آذرشب

 از او که سال 1307 در روستای بزنوید از توابع بخش ذلقی چشمان زیبای خود را به دنیا گشود. دوران پر خاطره کودکی را در کنار دشت های طلایی گندم به پایان برد و از همان جا وارد عرصه زندگی شد و با کار و تلاش فراوان در امور کشاورزی، همراه و همگام خانواده گردید.

«عبدالمحمد» مهربانی را از قطرات باران و سخاوت را از دشت های زیبا فرا گرفت و در تمام مراحل زندگی آنها را بکار بست. عشق به مردم او را به عرصه های نبرد حق علیه باطل کشاند تا در مقابل دشمن متجاوز بایستد و از تعدی و ظلم او به هم وطنانش جلوگیری نماید.

اواسط پاییزسال 1361 بود که بار سفر را بست و همراه با دلاور مردان بسیجی راهی جبهه شد. 10 روز بیشتر از اقامت وی در سنگرهای نورانی دفاع مقدس بیشتر بود که در تنگه چزابه دشمن پیکر ناتوان از پیری او را آماج گلوله ها و ترکش های آتشین خود قرار داد. از آن به بعد نام مبارکش را در میان شهدای زنده دفاع مقدس ـ جانبازان ـ ثبت کردند.

سرانجام 1382/7/18 پس از 21 سال تحمل رنج و مشقت ناشی از جانبازی در سحرگاهی ساقی سیمین ساق آب حیات را به کام او ریخت و برای همیشه او را از غصه و رنج رها کرد. پیکر مطهرش در گلزار شهدای الیگودرز به خاک سپرده شده است.

نامش جاودان و راهش پر رهرو باد

نوجوان شهید اکبر سرلک ، شهدای الیگودرز

  • ۱۲:۰۸
شهید اکبر سرلک - الیگودرز


شهید اکبر سرلک

نام پدر: نادعلی

تاریخ تولد: 8-9-1346 شمسی
محل تولد: خوزستان - خرمشهر
تاریخ شهادت : 28-6-1362 شمسی
محل شهادت : چزابه
سن در زمان شهادت 16 سال

شغل(ها): دانش آموز بسیجی

گلزار شهدا: گلزار شهدای اکبرعلی شهر:الیگودرز- لرستان 

نوید شاهد

شهید اکبر سرلک - الیگودرز و پدرش نادعلی سرلک

یادبود مجازی مرحوم نادعلی سرلک و شهید اکبر سرلک

فاتحه مجازی

شهید محمد روزبهانی ، شهدای بروجرد

  • ۱۳:۳۲

شهید محمد روزبهانی

نام پدر : احمد

نام مادر : بتول

تاریخ تولد : 1339/04/01

محل تولد : بروجرد

شغل : بسیجی

تاریخ شهادت : 1362/12/03

محل شهادت : چزابه ( عملیات والفجر 6 )

نام گلزار : گلزار شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6211730

زندگینامه

شهید محمد روزبهانی، یکم تیر 1339 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش احمد و مادرش بتول نام داشت.

تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت.

به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سوم اسفند 1362 ، در عملیات والفجر 6 در تنگه ی چزابه به شهادت رسید.

پیکرش 13 سال در منطقه بر جا ماند و دهم مرداد 1375 ، پس از تفحص در گلزار شهدای بروجرد به خاک سپرده شد.

شادی روح پاک شهید صلوات

وبلاگ شهدای بروجرد

شهید رضا یاسینی ، شهدای برخوار و میمه اصفهان

  • ۱۴:۲۲

شهید یاسینی

شهید رضا یاسینی

نام پدر:عبدالمطلب
محل تولد: برخوار و میمه ،استان اصفهان
تاریخ تولد:1343/05/16
شغل: دانش آموز
تحصیلات:دیپلم
تاریخ شهادت:1360/12/01
محل شهادت: چزابه
گلزار شهدا: گلستان شهدا شهر:اصفهان
کد ایثارگری:6014843
ایشان برادر سرلشکر خلبان شهید علیرضا یاسینی هستند .

از نماز و حجاب دست برندارید. شهید بشیر مهرنسب ، شهدای کرج

  • ۱۲:۰۷
شهید مهرنسب-بشیر

شهید بشیر مهرنسب

نام پدر: قدرت الله

نام مادر: آمنه

تاریخ تولد: 10-11-1337 شمسی

محل تولد:تهران

سن:23سال

متاهل

پاسدار وظیفه

خدمه خمپاره انداز

تاریخ شهادت : 1-12-1360 شمسی

محل شهادت : چزابه

گلزار شهدا: امامزاده محمد (ع) کرج - استان البرز

 شهید «بشیر مهرنسب»، دهم بهمن‌ماه،1337 در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش قدرت الله، کارمند بود و مادرش آمنه خانه دار . تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. ازدواج کرد. به عنوان پاســدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیســت و دوم بهمن‌ماه، 1360 با ســمت خدمه خمپاره‌انداز در تنگه چزابه با اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده محمد(ع) شهرستان کرج قرار دارد.

تصویری از سنگ مزار شهید:

شهید فریدون دهقان - شهدای دورود

  • ۲۳:۱۹

https://lorestan.navideshahed.com/files/fa/news/1400/1/23/646013_250.jpg

به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید فریدون دهقان در سال 1343 در روستای کمندان از توابع ازنا دیده به جهان گشود و بعد از چندی با خانواده اش به تهران مهاجرت نمود و در یکی از مدارس تهران به امر تحصیل مبادرت ورزید. زمانی که در تهران بسر می‌برد با یکی از معلم های مذهبی آشنا شد و مسائل دینی سیاسی را از او آموخت تا اینکه معلم (آقای امیری) توسط ساواک دستگیر شده شهید فریدون مورد سوءظن مامورین ساواک قرار گرفت. بعد از این جریان خانواده اش به شهرستان دورود مهاجرت و در آنجا اقامت گزیدند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی، ایشان به صفوف دیگر مردم مسلمان ایران پیوست و از ارزشها و آرمانهای اسلامی حفاظت می نمود. با شروع جنگ تحمیلی شهید فریدون دهقان با سن کمی که داشتند مانند علی اکبر(ع) به عنوان پاسدار رسمی بسوی جبهه و کربلای ایران شتافت و با لیاقت هرچه تمام تر معاونت گردان ثارالله را عهده دار شدند.

ایشان جبهه ها را وسیله ای برای وصال به معبود دید، جبهه ها را سرزمین عاشقان یافت و جبهه ها را موطن اصلی خود می دید، سرانجام این عاشق مکتب حق در تاریخ 63/12/3 در عملیات والفجر 6 در منطقه عملیاتی چزابه سبکبال بسوی معشوق ازلی پرواز نمود.

شهید جهانبخش کرم رضا پور - شهید دانش آموز خرم آباد

  • ۱۴:۲۲

شهید جهانبخش کرم رضا پور-خرم آباد

شهید جهانبخش کرم رضا پور (شهید دانش آموز)

نام : جهانبخش

نام خانوادگی: کرم رضا پور
نام پدر: احمدعلی
تاریخ تولد: 1-7-1348 شمسی
محل تولد: زاغه لرستان 
تاریخ شهادت : 3-12-1362 شمسی
محل شهادت : چزابه
دلیل شهادت : 
گلزار شهدا: بهشت رضا (ع) فاز2 - شهر:خرم آباد- استان
لرستان

زندگی نامه و خاطرات شهید

نوجوان شهید محمدعلی نادرزاده ، شهدای خرم آباد

  • ۰۰:۲۸

شهید محمدعلی نادرزاده - خرم آباد

شهید محمدعلی نادرزاده

نام پدر: قوام

شغل : دانش آموز 

تاریخ تولد: 1-5-1349 شمسی

محل تولد: خرم آباد 

تاریخ شهادت : 3-12-1362 شمسی

محل شهادت : تنگه چزابه

سن: ۱۳ سال 

گلزار شهدا: بهشت رضا فاز2 شهر خرم آباد استان لرستان 

زندگینامه شهید محمد علی نادرزاده

شهید در سال 1349 در خانواده ای مذهبی و فقیر به دنیا آمد . دوران کودکی را پشت سر نهاد و فعالیت های خود را برای انقلاب از زمان مدرسه آغاز کرد. از همان ابتدا از مدرسه فرار می کرد و به صفوف تظاهر کنندگان می پیوست . چند بار از مدرسه به او تذکر دادند و از او خواستند از مدرسه بیرون نیااید اما او کار خود را انجام می داد . تا جایی که انقلاب به رهبری امام به پیروزی رسید و ایشان هم درس می خواند و هم مقالات و پیام های و نشریات سپاه را به ارگان های و ادارات و مجامع مردم میبرد و می فروخت .امور زندگی خود را با کار در مغازه جگرکی تامین می کرد تا این که جنگ 8 ساله آغاز گردید . ایشان هم در اوایل در مسجد و در پایگاه ها فعالی خود را آغاز کرد آن موقع تازه وارد اول راهنمایی شده بود . همیشه در دعاهای کمیل شرکت می کرد و در سرکشی به خانواده شهدا پیشقدم بود . تا این که در تاریخ 62/4/1 از طریق مسجد و پایگاه به جبهه اعزام شد و چند ماه بعد به فیض عظیم شهادت رسید. 

وصیت نامه شهید محمد علی نادرزاده

بسمه تعالی

آن قدر به جبهه می روم و می جنگم تا شهید شوم

به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا .

با سلام و درو فراوان به رهبرکبیر انقلاب حضرت امام خمینی و با سا م به همه شهیدان صدر اسام تا کنون

ای جوانان نکند در رختخواب بمیرید که حسین در میدان نبرد شهید شد .نکند در حال بی تفاوتی بمیری که علی اکبر در راه حسین و با هدف شهید شد ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری می کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب را بدهید که تحم 72 شهید را نمود همه خاندان و همه جوانان را به جبهه های ن برد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیر زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان ها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیاندازند.و شما را ازر وحانیت و متعهد جدا نکند که اگر چنین ک ردند روز بدبختی و روز حبس ابر قدرت هاست . حضورتان را در جبهه های حق علیه حق بر علیه باطل ثابت نگه دارید در امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را هم چنان ح فظ کنید اگر شهادت نصیب من شد آن که پیرو خط سرخ امام خمینی نیست و به او اعتقاد ندارد بر من نگرید و بر جنازه من حاضر نشود دعا ی شهدا آنان را متحول سازد و به رحمت الهی نزدیکشان سازد .

سلام من را به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلا را ترک نخواهم کرد با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشورا و در تمام کربلا با حسین همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان جمع درآید

اگر می خواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود هیچ گاه زبان به شکایت نگشایید و ان چه را که از قدر معرفت الهی شما می کاهد بر زبان نیاورید.

خداحافظ

در این آخر یک وصیت دارم دعای امام را فراموش نکنید .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزای.

خاطرات مربوط به شهید محمد علی نادرزاده

به نقل از برادر شهید

شهید کلاس اول راهنمایی بود و به درس خود ادامه می داد تا این که امام از مردم خواست در جبهه ها حضوور یابند او هم درس خود را رها کرد و می کت من می خواهم به جبهه بروم . او ان موقع کوچک بود و به سن تکلیف نرسیده بود و پدر و مادر هم اجازه نمی دادند که این کار را بکند چون دو تا از برادرانم هم ان موقع در جبهه بودند اما او شناسنامه خود را دستکاری کرد و جون قبلاص در پایاه عضو بود خود را برای اعزام ثبت نام ک رد .

روز اعزام فرا رسید و ما هیچ کدام از این موضوع خبری نداتیم و ایشان با گرفتن مقداری پول از رفقا به جبهه رفته بود . یک ماه بعد برای ما نامه ای نوشت که من را ببخشید که بدون اجازه رفته ام زیرا این یک تکلیف الهی بود و من باید آن را انجام می دادم . او برای ما در نامه خود نوشت که در خط مقدم جبهه است او آن جا رفته بود اما به علت سن کم از او خواسته بودند که در پشت جبهه کار کند . برادر دیگرم که در ان جا بود می گفت ما در یک سنگر بودیم که گفتند برای درست کردن پدافندها آمده اند و سراغ تو را می گیرند . من هم گفتم او کیست . آن ها در جواب به من گفتند من نام او را نمی دانم . من از سنگر بیرون آمدم و علی را دیدم از تعجب خشکم زد . از او پرسیدم که پدر و مادر می دانند که تو این جا ستی . گفت ک نه اما برای ان ها نامه نوشته ام . من از این که بدون اجازه آمده بود بسایر ناراحت بودم ولی بعداٌ از این که او توانست پدافند را درست کند بسیار خوشحال شدم .من او را با خود به سنگر بردم و از او پذیرایی کردم با خود گفتم شاید این قسمت است که هر سه ما با هم در جبهه باشیم . در سنگر به من گفت از این که پدر و مادر بی اطلاع هستند ناراحتم .

آن زمان گذشت و آن ها برای کار کردن به خانه آمدمد ان موقع پدر از کار افتاده بود و علی هم د کنار سایر برادران باید کار می کرد . او در مراسم های مذهبی شرکت فعال داشت . او در مراسم های دعا و ... شرکت می کرد . تا این که امام دو باره پیام داد جوان ها به جبهه ها بروند او هم برای رفتن اماده شد . پدر به او گفت ک شما صبر کن تا یکی از برادرانت برگ رد و بعد شما برو . زیرا من نمی توانم دوری شما را تحمل کنم . علی گفت : پدر برای چه نماز می خوانید . پدر گفت :‌نماز به این کارها ربطی ندارد . - خیلی هم ربط دارد زیرا حال که امام دستور داده است بر هر فرد م سلمان اعم از پیر و جوان زن و مرد که در این امر کوتاهی نکنند .

ایشان حرف حرف خودش بود و برای اعزام آماده شد ان روز همه ما به درب پادگان رفتیم . یاد دارم که آن روز تا ما را نگاه می ک رد ا شک از چ شمانش سرازیر می شد . پدر از او می پرسید چه شده  است و او در جواب می گفت چیزی نشده است . پدر می گفت ک باز هم دیر نشده است می توانی برگردی . او گفت : پدر برای به جبهه رفتن گریه نمی کنم فقط از این که دیگر شما را نخواهم دید.... پدر گفت : من پیرمردی هستم که به خدا طاقت شهادت تو را ندارم . او در جواب گفت : پدر هیچ به روز عاشورا فکر کرده اید که امام حسین چه کشیده است و مادر شما به زینب فکر کرده اید که سر برادر را در آغوش گرفته بود و برای این که دشمن شاد نباشد گریه و زاری را کنار گذاشت و توانست در شام یزید و یزیدیان را رسوا کند . فقط از شما می خواهم که اگر جسد من را پیدا نکردید ناراحت نباشید و برای من گریه نکنید زیرا ناراحت بودن شما دل دشمنان را شاد می کند و آن روز او اعزام شد و رفت......

در وصیت نامه خود هم این را نوشته بود گویی که می دانست و به او الهام شده است که جسد ایشان مدت ها در بیابان خواهد ماند . عمویم می گفت من برگه مرخصی را در جیب او دیدم و از او خواستم برای حال پدرش هم که بد احوال بود به خانه بازگردد اما او به من گفت اگر فردا حمله باشد به خانه بر نمی گردد و اگر زنده ماند روز دیگری به خانه می رود . ایشان با شجاعت غیر قابل وصف و با شادی به استقبال عملیات والفجر می رود که دوستان و همرزمان او می گویند گویی که به مراسم عروسی خود می رود . جز اولین خط شکنان بوده و آن شب به فرماندهی شمس اله پاپی  در عملیات شرکت می کند . شهید به همراه 40 نفر دیگر مفقود می شود تا این که بعد از هشت سال دفاع مقدس در سال 1369 جسد ایشان را کشف می کنند و به خانواده باز می گردانند . ما قبل از پیدا کردن جسد او برایش مجلس ختم هم گرفتیم چون می دانستیم که او شهید شده است چون در وصیت خود هم این را گفته بود .

+ نوشته شده در 23 آذر ۱۳۹۱ - توسط حورا راد 

یادداشت مرتبط

یادش بخیر. محصل بود که به جبهه رفت. بسیار پر انرژی و بچه کوروش بود که مسجد امام رضا(ع) هم حضور می داشت اما بیشتر با بچه های مسجد امام صادق (ع) پل کرگانه بود.

در تنگه چذابه به خیل شهدا پیوست و سالها بعد پیکر مطهرش تفحص شد.

همیشه پای انقلاب، برو بچه های مستضعف نشینند که تا پای جان ایستاده و می ایستند.🌷

شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم

شادی روح تمام شهدا ، شهدای گمنام و شادی روح جوان ترین شهید لرستان 🌹شهید حاج محمد علی نادرزاده 🌹

فاتحه با صلوات

شهید سیدمحمد حسینی فرزند سید احمد - بروجرد ، جاویدالاثر

  • ۰۲:۰۵

شهید سیدمحمد حسینی - بروجرد

شهید سید محمد حسینی

کد ایثارگری: 6207830 نام پدر: احمد محل تولد: شهرستان بروجرد ، تاریخ تولد: 1346/06/15 شغل: دانش آموز تحصیلات: دیپلم تاریخ شهادت: 1362/12/03 محل شهادت: تنگه چزابه

مزار: بهشت شهدای بروجرد شهر:لرستان - بروجرد 

پایگاه منتظران شهادت 

وصیت نامه شهیدسید محمد حسینی (شهید دانش اموز)

پیام من به مردم شهید پرور و مسلمان ایران اسلامی این است که جبهه ها را تقویت کنند و سنگر های دفاع از اسلام را هرگز خالی نگذارند به همین گونه که جبهه ها را نگهداری میکنند . با ایمان به خدا و در راه خدا بکوشید تا هم جنگ حق علیه باطل پیروز شوند و هم در جبهه اقتصادی در جنگ با مشکلات پیروز گردند.

(آقای مهرداد سلیمانی گفتند شهید جاویدالاثر است .)

سامانه ملی شهدا

در سامانه ملی شهدا بنام شهید محمد حسینی فرزند احمد ثبت شده .

عکسها : 

شهید علی محمد فتاحی روزبهانی - اشترینان

  • ۱۴:۲۶

شهید علی محمد فتاحی روزبهانی-اشترینان

شهید علی محمد فتاحی روزبهانی

نام پدر:صحبت اله
محل تولد:  بروجرد ، اشترینان
تاریخ تولد: 1344/06/02
شغل:بسیجی
تحصیلات:دیپلم
تاریخ شهادت:1362/12/03
محل شهادت:چزابه
مزار : گلزار شهدای اشترینان ، بروجرد ، استان لرستان

وصیت نامه شهید علی همتی ، شهدای ازنا سگوند - خرم آباد

  • ۱۱:۱۶

شهید علی همتی - خرم آباد - ازنا سگوند

شهید علی همتی

نام پدر : ملک علی

محل شهادت: تنگه چزابه

تاریخ تولد: ۱۳۴۲

محل تولد:خرم آباد

تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۶

شماره پلاک: ۹۱۴۰۰۷۷

وصیت نامه شهید علی همتی:

برای اویم ، هستیم برای اوست، بازگشتم به سوی اوست.

اولا آن سعادت را ندارم که شهید شوم زیرا شهید آن کسی است که مرگ سرخ را برای خود بر می‌گزیند نه مرگ سیاه و در رختخواب مردن را. اگر شهید شدم سر قبرم ناکام ننویسند زیرا کامی بهتر از این نیست که در راه هدفم شهید شوم. بر مزارم گل نریزید زیرا معلم شهادت حسین (ع) را در میان نیزه و خنجر بیرون آوردند و به خاک سپردند.

چشمانم را باز بگذارید تا بدانند که آگاهانه و با چشمی باز این راه را برای خود انتخاب کرده ام .

آرم کوچکی از سپاه بر روی سینه ام بگذارید چون در زندگی ام علاقه به این آرم داشته و آرمی است که بر روی بازوی امام زمان (عج) است.

قالبی از یخ بر سر قبرم بگذارید تا به جای مادرم برایم گریه کند.

خدایا ای کاش هزاران جان داشتم و به خاطر تو در راه امام خمینی که همان راه اسلام عزیز است فدا میکردم.

خدایا شهادت را نصیبم کن زیرا که من مشتاق دیدار حسینم (ع). خدایا من دلسوخته ام از دنیا وارسته ام از همه چیز خود دست شسته ام و دیگر از کسی و چیزی بیمی ندارم. من می‌سوزم تا راه حق را روشن کنم و همه قیود و بندها را بریده ام که آزادانه در معرکه حیات جولان دهم .

خدایا محبوس در زندان آهنین حیات دل غم زده و دردمندم آرزوی آزادی وی کند، روح پژمرده ام خواهش پرواز دارد تا از این غربت‌کده سیاه ، ردای خود را به وادی عدم بکشاند و از باز هستی برهد.

                                  ( برای شادی روح شهدا صلوات )

با تشکر از محمود رشادت که در جمع آوری اطلاعات یاری رساند.

به نقل از : پایگاه فرهنگی شهید روزبه رنجبر

http://roozbehranjbar.blogfa.com

۱ ۲
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan