- پنجشنبه ۵ خرداد ۰۱
- ۱۲:۵۶
شهدا را فراموش نکنیم
شهیده سیده طاهره هاشمی ، شهیده شاخص سال ۱۳۹۲ وقتی صبح کنار سفرهی صبحانه خوابش را برای مادر و عباس تعریف کرد، به آرامی گفت: من شهید میشوم. عباس به یاد انشای طاهره افتاد که اول نوشته بود دوست دارم فلسفه بخوانم؛ اما در پایان نوشت به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت...
«طاهره نفس نفس میزد. از او قطع امید کرده بودیم. از صبح نگران بودیم که نکند طاهره هم مثل دختر همسایه بمیرد. دختر همسایه صبح مرده بود و صدای گریه هنوز از خانهشان میآمد. مادر مرا فرستاد دنبال زن عمو. با گریه آوردمش. زن عمو وقتی دید طاهره نفس نمیکشد، پارچهی سفیدی روش انداخت. من و مادر به گریه افتادیم. صبر کردیم تا همه بیایند و دفنش کنیم. نیم ساعت که گذشت دیدم پای طاهره تکان میخورد. از خوشحالی زبانم بند آمده بود. مادر و زن عمو را صدا زدم. مادر پارچهی سفید را برداشت و با گریه، طاهره را بغل کرد. خدا روح تازهای در جسم خواهر کوچولویم دمید.» (۱)
شهید حسین رضا حقی کنگرشاهی، فرزند رضامراد در تاریخ ۱۳۴۰/۳/۲۰ در شهرستان صحنه در استان کرمانشاه دیده به جهان گشود. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود که با تلاش فراوان معاش خانواده را تأمین می کردند. در زادگاهش در مدرسه ثبت نام کرد و مشغول تحصیل شد. بعد از اتمام دوره ابتدایی و راهنمایی با توجه به علاقه ای که به نظام داشته به خدمت در ارتش مشغول گردید و به عنوان کادر رسمی ارتش در گروه مهندسی رزمی ۴۱۱ بروجرد استخدام و در این سال ها هم سرپرستی و کمک کار پدر و مادر خود بود و هم خدمت صادقانه خود را انجام می داد.
با شروع انقلاب اسلامی او نیز مانند دیگر جوانان انقلابی ایران زمین همواره در راهپیمایی ها شرکت می کرد و این حرکت مردمی به رهبری امام خمینی (قدس سره) به ثمر نشست و به پیروزی رسید. شهید در تاریخ ۱۳۶۰/۰۲/۰۳ به سنت حسنه ازدواج اهتمام ورزید که فرزندش افشین در تاریخ ۱۳۶۰/۱۲/۱۰ ، شش ماه پس از شهادت پدر به دنیا آمد و از او به یادگار ماند.
وی پس از آغاز جنگ تحمیلی 4 ماه دوره آموزشی تخصصی را در بروجرد گذراند و به آبادان اعزام شد و در حدود 9 ماه در منطقه عملیاتی علیه صدامیان کفار جنگید تا اینکه پای چپش ترکش خورد. او را برای درمان به بروجرد فرستادند که پس از بهبودی دوباره به سوسنگرد بازگشت. سرانجام گروهبان یکم، شهید حقی کنکرشاهی فداکار و دلاور، پس از 4 سال خدمت خالصانه و رشادت های فراوان در میدان حق علیه باطل در منطقه جاده سوسنگرد به بستان در تاریخ ۱۳۶۰/۰۵/۰۹ هنگام خنثی کردن مین، جام شیرین شهادت را نوشید و سوار بر بال ملائک به لقاء الله رسید. پیکر پاک و مطهر این شهید سرافراز میهن در زادگاهش روستای شاهسون با احترام تشییع و در دل خاک آرام گرفت.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
نامه شهید آشتیانی به دخترش
بسمه تعالی
مریم (فاطمه ) عزیزم، اولین گفتاری است که با زبان قلم با تو در میان میگذارم و راز دل خود را که از کانون مهر و محبت سرچشمه گرفته و مشعلهای سوزان آن درد و رنج فراق را نصیبم ساخته است با تو میگویم .
دختر عزیزم این را بدان که این مهر و محبت و این علاقه و الفت را خدای توانا در دل و کانون حیات بشر قرار داد تا در نتیجه افراد انسان باهم هماهنگ شوند و با بکار بستن دستورهای حیات بخش خویش مردان صالح و زنانی مظهر عفاف گردند . یعنی من بکوشم و از روی علاقه به تو تو را چنان تربیت کنم که خانمی پرهیزکار و گوهری گرانبها گردی تا دامن پربهایت فرزندان امانت و راستی و فضیلت و درستی تربیت کند.
خلاصه آنکه تو نمونه از فضیلت و انسانیت از من به یادگار بمانی و از خود هم فرزندان شایسته ثمر دهی. بگذرم این رشته مهر و محبتی که خدای مهربان در دلم گذارده و در اثر جدائی تو مرا در رنج انداخته برای چنین هدف بزرگی است .
تو خود این را بدان و این مختصر نامه پدر را با خود از دوران کودکی و اولین وحله زندگی بیادگار داشته باش و به گوش دل بسپار تا چون بزرگ شدی یادگاری از من نزد تو باشد و همیشه در آن اندیشه کنی و از آن پند بگیری.
این علاقه من به تو دوامی ندارد و تا زمانی رشته دل من را با تو و هرکس دیگر پیوند میدهد و ما را به یکدیگر نزدیک نگه می دارد که آن خدای عزیز را فراموش نکنی و خشنودی و خیرخواهی او را در نظر داشته و فرمانهای سعادت بخش وی که در وحله اول نسبت به تو شناسایی او و پرستش وی و رعایت عفت و اطاعت از شوهر است به کار بندی تا در نتیجه به کار بستن دستورهای خدا از لذت و آسایش آن برخوردار گشته و دریابی که دین خدا از روی علاقه ای است که او به تو دارد و از علاقه پدر و هرکس دیگر به تو بیشتر است .
خواهان سعادت و عزت تو و همه
پدر مهربانت
غلامرضا دانش آشتیانی
۵/۶/۱۳۳۲ شمسی برابر بتاریخ ۱۸ ذی الحجه الحرام ۱۳۷۲ قمری
زندگینامه و خاطرات شهید در ادامه مطلب
شهید محمدعلی رجایی از مدیران و سیاستمداران مطرح ایران در اوایل شکل گیری انقلاب اسلامی است که منش و شخصیت وی همچنان بعد از گذشت چهار دهه از زمان شهادتش، می تواند الگویی جامع و پسندیده برای مردم و خصوصاً مسئولین کشور باشد.
محمدعلی رجایی در خرداد ۱۳۱۲ در خانوادهای مذهبی، پیشه ور و مخالف شاه، در قزوین متولد شد. در کودکی پدر خود را از دست داد و از همان اوایل در کنار تحصیل در مدرسه، به کار در بازار و دستفروشی پرداخت تا کمکخرج مادرش باشد.
سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالک اشتر جنوب لبنان و حمزه کربلای خوزستان سخت و دشوار است. چرا که حتی نمیتوان یکی از ابعاد وجودی او را آنگونه که هست، توصیف کرد و نبایست انتظار داشت که بتوانیم تصویر کاملی در این مختصر از او ترسیم کنیم.
دکتر مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد.
زندگینامه و خاطرات در ادامه مطلب ...
حجت الاسلام دکتر شهید «محمدجواد باهنر» سال 1312 در کرمان به دنیا آمد و دومین نخست وزیر ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ شد که توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق در 8 شهریور به شهادت رسید.
همه چیز درباره زندگینامه و فعالیت های شهید محمد جواد باهنر
محمد جواد باهنر دومین نخستوزیر ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود که توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق ترور شد. وی دارای فوق لیسانس علوم تربیتی و دکترای الهیات از دانشگاه تهران بود که پس از فارغالتحصیلی، به حرفه معلمی روی آورد و در دوران پهلوی به تدوین کتب درسی دینی و قرآن پرداخت. در ادامه با زندگی ایشان آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.
نگاهی به دیدگاههای شهید رجایی
شهید رجایی
شهید رجایی و کشاورزان
: دولت با عزم راسخ ، مصمم است که جامعه مصرف زده و طاغوت زده را به یک کشور تولید کننده بدل سازد. برای این کار دست استمداد خود را به سوی زحمتکشان و دهقانان مسلمان دراز می کنم.
قلب من همواره برای دهقانان و روستائیان زحمتکش و مسلمان و انقلابی می تپد. من بر دست های پربرکت و پینه بسته آنها که با خلوص به تولید مشغول است، بوسه می زنم.
شهید رجایی و هنر
: هنر وقتی شایسته صفت ” مردمی” است که منعکس کننده خواست ها و آمال انسانهای محروم و ستمدیده باشد.
شهید رجایی و شهادت:
ما را هراسی از مرگ نیست.
شهید رجایی و معلمی
سلام بادرود به روان پاک تمامی شهدایی که براى خاک وطن از خود ...