یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

هرگز فکر نمی‌کردم همسرم شهید شود

  • ۱۳:۰۸
هرگز فکر نمی‌کردم همسرم شهید شود

گفت‌وگو با همسرشهید «شیردل»؛

هرگز فکر نمی‌کردم همسرم شهید شود

شهید«علی اصغر شیردل» از جمله مهندسانی است که برای کمک به رزمندگان به سوریه رفت و در نهایت به مقام شهادت نائل شد. بازگشت پیکر این شهید بعد از یکسال بهانه ای شد تا با خانواده‌اش گفتگو کنیم.

مجله مهر- عطیه همتی: «تفحص» حالا به شهدای حرم رسیده است. به استخوانهای تازه تازه و پیکرهای پاره پاره شان در غربت سرزمینی که بارها روضه هایش را اشک ریخته ایم. نسل تازه به بار نشسته امروز دسته دسته می رود تا کیلومترها دورتر از وطن، «روایت فتح» تازه ای بسازد تا مبادا روزی دستان آلوده حرامیان همیشگی تاریخ به حریم مقدس اهل بیت دست درازی کند. قصه این روزهای سرزمین من، قصه مدافعان و پهلوانان گمنامی است که عکسهایشان این روزها زینت بخش خیابان های شهر شده است تا دوباره به یادمان بیاورند «جهاد هنوز ادامه دارد...»

خاطره دیدار شهید سید مصطفی دریاباری از زبان فرزندش

  • ۰۹:۳۲

نام :سیدمصطفیhttps://www.golzar.info/wp-content/uploads/2017/05/6209657.jpg

نام خانوادگی : دریاباری
نام پدر : سیدمحمد
تاریخ تولد : 1338/01/01
محل تولد : تهران
سن : 24 سـال
مذهب : اسلام شیعه
تاریخ شهادت : 1362/12/09
محل شهادت : جفیر
دسته عملیاتی : بسیج
یکم فروردین ۱۳۳۸، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش سیدمحمد، کارمند بود و مادرش، سیده لقمانه نام داشت. تا پایان سوم راهنمایی درس خواند. ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. نهم اسفند ۱۳۶۲، در جفیر بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.

پدرم را در طلائیه دیدم

در بهمن سال 1379 از سوى دبیرستان ما را به بازدید از جبهه هاى نور بردند. در 23 بهمن در اردوگاه اروند خرمشهر خوابیده بودم. نیمه هاى شب پدرم را که در موقع شهادت او من هنوز به دنیا نیامده بودم در خواب دیدم که به من می گفت : فردا شما را به منطقه طلاییه میبرند و هوا هم خوب خواهد بود و باران نخواهد آمد(روز قبل هوا بارانى بود و ما نگران این بودیم که در صورت ادامه باران نتوانیم از جبهه ها بازدید کنیم) به همین دلیل از پدرم پرسیدم: پس فردا به طلاییه مى رویم؟ گفت: بله به شوخى از او پرسیدم :تو را مى توانم در آنجا ببینم؟ پاسخ داد: آری، مى توانى مرا ببینى. پرسیدم: کجا مى توانم تو را ببینم؟ گفت: وقتى به طلاییه رسیدید در یک محل که نزدیک یک گودال است نماز میخوانید.

زندگینامه شهید محمد صادق وند ، شهدای ارومیه

  • ۲۲:۰۴

شهید محمد صادقوند

زندگینامه شهید محمد صادق وند

شهید محمد صادق وند در دوم خرداد سال 1332 در یک خانواده متوسط در شهر ارومیه به دنیا آمد. در دوران کودکی پدر بزرگوارش را از دست داد. محمد چون فرزند بزرگ خانواده بود سرپرستی برادر و خواهر کوچکترش را بر عهده گرفت. سردی و گرمی روزگار از او مردی خود اتکا با توانائی های خاص به وجود آورده بود و شخصیت مستقل و مهربان ایشان را در بین دوستان و آشنایان محبوب تر ساخته بود. او در خانواده فرزند صالحی بود و از نظر عمل به واجبات دینی و اصول اخلاقی زبانزد خاص و عام بود. او همیشه به فکر مستضعفان بود و تا حد امکان به آنها یاری می رساند.

با وجود اینکه مسئولیت سنگین خانواده را بر عهده داشت و برای امرار معاش خانواده تلاش می کرد در کنار آن به فعالیتهای ورزشی نیز می پرداخت و علاقه خاصی به رشته های وزنه برداری و کشتی داشت و در این رشته ها مقامهای کشوری کسب کرده بود. در سال 1352 وارد ارتش شدند و بعد از انقلاب با توجه به علاقه فراوانش به نظام مردمی جمهوری اسلامی از اوایل انقلاب در جنگهای چریکی کردستان شرکت داشتند که حاصل آن دو بار مجروحیت در این مقاطع بوده است.

در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با وجود مجروحیت عازم جبهه های جنوب کشور شد و در عملیات فتح المبین در دوم فروردین ماه سال 1361 در محل پل کرخه بر اثر اصابت ترکش نارنجک به شهادت رسید. دوستان ایشان بعدها خاطره شهادت ایشان را اینگونه توصیف کرده اند.

شهید بزرگوار در عملیات فتح المبین بعد از فتح خاکریز اولین فتح دومین خاکریز دشمن بر اثر اصابت نارنجک دچار خونریزی شدیدی می شود همرزمان خواسته اند که ایشان را به پشت جبهه منتقل سازند ولی این شهید عالی قدر با این اظهار که ادامه عملیات از هر چیزی واجب تر است با انتقال خود موافقت نکرده و بعد از پایان عملیات به دلیل شدت جراحات حین انتقال به پشت جبهه در هلی کوپتر جان به جان آفرین تسلیم نموده است.

از این شهید بزرگوار یک فرزند به یادگار مانده است که هم اکنون با مادرش زندگی می کند آرامگاه این شهید در محل ولادتش در شهر ارومیه در باغ رضوان می باشد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

شهید هدایت الله ندری ، فرمانده گروهان بلال از شهدای الشتر

  • ۲۱:۴۴

شهید هدایت الله ندری --الشتر

شهید هدایت الله ندری بیست و هفتم شهریور ۱۳۴۵، در شهرستان الشتر به دنیا آمد. پدرش کاظم، و مادرش نورطلا نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. پاسدار بود. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. سی و یکم خرداد ۱۳۶۶، با سمت فرمانده گروهان در ماووت عراق بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش شهرستان الشتر واقع است. 

شهید هدایت الله ندری -الشتر

وقتی تو جبهه رفتی من خواب ناز بودم

  • ۱۳:۲۸

وقتی تو جبهه رفتی

وقتی تو جبهه رفتی من خواب ناز بودم

بهر   محبت   تو   غرق    نیاز   بودم

وقتی شهید گشتی، شبها چه گریه کردم

از دوریت نهان در سوز و گداز بودم

مادر که گریه می کرد می سوخت قلب زارم

من با خدای خوبم مشغول راز بودم

وقتی نماز می خواند آرام می گرفتم

من هم کنار مادر    اندر  نماز  بودم

مادر ز خاطراتت با افتخار می گفت

از این شهادت تو من سرفراز بودم

جان عزیز خود را کردی فدا و من هم

آماده شهادت با دست باز بودم

با کسب علم و دانش راهت ادامه دادم

من بهر کشور خود آینده ساز بودم

======================

حمیدرضا فاطمی

 (این شعر با الهام از عکس بالا سروده شده)

تقدیم به فرزندان عزیز شهدا و رزمندگان

اشعار فاطمی 

۱ ۲
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan