- شنبه ۱۳ مرداد ۰۳
- ۱۳:۰۲
از راست: شهید «حسین منصوری»، شهید «علی خاوری» و شهید «داریوش مرادی»
شهدا را فراموش نکنیم
از راست: شهید «حسین منصوری»، شهید «علی خاوری» و شهید «داریوش مرادی»
تصویر جمعی از نیروهای اطلاعات عملیات استان لرستان:
نشسته از راست: شهید«کریم پاپی»، شهید«توکل حسنوند»، شهید«محمد چرم آرن»، شهید «داریوش مرادی»، زنده یاد«یحیی سلاحورزی»، زنده یاد«حمید قبادی»، زنده یاد«رضا دریکوند»، «مجتبی احمدی»
ایستاده از راست: «سید نعمت موسوی»، «روح الله باباخانی»، «علی گلمیرزایی»، «سید محمد صادقیان»، «محمود علی پناهی »، «اسماعیل سپهوند»، «حجت الله مهدوی»، «صادق گودرزی»
منبع: خبرگزاری دفاع مقدس
ردیف نشسته ممکنه بعضی اسم ها جابجا نوشته شده باشند ؛ اما اینها درسته: نفر دوم شهید توکل حسنوند ، نفر چهارم شهید داریوش مرادی ، نفر پنجم زنده یاد حمید قبادی
شهید علی اکبر رومیانی
فرزند : هادی
تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۰۶/۰۱
محل شهادت : زبیدات عراق
محل دفن : گلزار شهدای شهرستان خرم آباد
یکم شهریور ۱۳۴۷، در روستای هرو تابعه شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش هادی، کارگر بود و مادرش مریم نام داشت. دانش آموز دوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یکم شهریور ۱۳۶۳، در زبیدات عراق بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. مزار او در بهشت-رضای شهرستان زادگاهش واقع است.
خاطرات برادر رزمنده رحیم ساکی :
شهید نورالدین سپهوند
کد ایثارگری: 6307142
نام پدر: علی بخش
محل تولد: لرستان ، خرم آباد
تاریخ تولد: 1340/02/04
شغل: کادر انتظامی -پاسدار کمیته انقلاب اسلامی
تحصیلات: دیپلم
تاریخ شهادت: 1363/06/30
محل شهادت: گیلانغرب
مزار : گلزار شهدای بهشت رضا فاز ۱ -خرم آباد
زندگینامه شهید نورالدین سپهوند: چهارم ادریبهشت 1340، در روستای اسکین از توابع شهرستان خرمآباد به دنیا آمد. پدرش علیبخش، کشاورز بود و مادرش خدیجه نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. سال 1369 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی و با سمت تکتیرانداز در جبهه حضور یافت. بیست و نهم شهریور 1363، در گیلانغرب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار وی در بهشت رضای شهرستان زادگاهش واقع است.
ذ
شهید نورالدین اسدزاده مقدم
فرزند : روح الله
تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۰۵/۰۵
محل شهادت : اسلام آباد غرب
مزار : گلزار شهدای پلدختر - استان لرستان
یکم فروردین ۱۳۴۲، در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش روح الله، فروشنده بود و مادرش صدیقه خانه دار . تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. راننده بود. سال۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. پنجم مرداد ۱۳۶۷، با سمت راننده در اسلام آباد غرب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به پا، شهید شد. مزار وی در شهرستان پلدختر واقع است.
شهید نورالدین رحم خدایی
فرزند : نورمحمد
تاریخ شهادت : ۱۳۵۹/۰۷/۰۹
محل شهادت : جاده آبادان – خرمشهر
محل دفن : گلزار شهدای شهرستان خرم آباد
دوم اردیبهشت ۱۳۲۸، در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش نورمحمد و مادرش هما نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سپس به ارتش پیوست. سال ۱۳۴۹ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و یک دختر شد. به عنوان استواردوم ارتش در جبهه حضور یافت. نهم مهر ۱۳۵۹، در جاده آبادان – خرمشهر به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
نام پدر : خلیفه
تاریخ تولد : 1343/06/28
محل تولد : بهبهان
نوع عضویت : بسیجی / سپاه
تاریخ شهادت : 1365/10/27
محل شهادت : شلمچه
عملیات : کربلای پنج
محل دفن : گلزار شهدای بهبهان - قطعه 3- ردیف 14 - مزار 24
شهید نصرالله رستگار در بیست و هشتم شهریور سال ۱۳۴۳ در خانواده ای مذهبی در شهرستان بهبهان چشم به جهان گشود و دوران تحصیلات متوسطه را با موفقیت پشت سر گذاشت. شهید نصرالله قبل از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در مسجد سلطان محراب بهبهان به طور فعالانه حضور داشت، بعد از پیروزی انقلاب در واحد فرهنگی بنیاد شهید، امور تحصیلی فرزندان شاهد را به عهده داشت. با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. و در عملیات والفجر مقدماتی و کربلای پنج شرکت کرد تا این که سرانجام در عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه در تاریخ 65/10/27 به فیض شهادت نائل آمد..
قسمتی از وصیت نامه شهید نصرالله رستگار
شهید حسن نوابی
نام پدر: اسداله
شغل: پاسدار
تاریخ تولد: 7-1-1342 شمسی
محل تولد: اشترینان - بروجرد
تاریخ شهادت : 30-10-1365 شمسی
محل شهادت : شلمچه
گلزار شهدا: بهشت شهدای بروجرد شهر بروجرد- لرستان
«حسن نوابی» هفتم فروردین۱۳۴۲، در روستای انگشته از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش اسدالله و مادرش سارا نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سیام دی ۱۳۶۵، با سمت فرمانده گردان در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهرستان بروجرد واقع است.
شهید نوابی فرمانده گردان فتح از تیپ امام حسن (ع) بود.
حسن در دست نوشتهاش در این خصوص مینویسد:
شهید داوود دانایی
بعد از پیروزی انـقلاب در مسجد امام حسین(ع) بهبهان انجـمن اسـلامی میـثم تمار را تشکیل می دهد و این انجـمن از فعال ترین انجمن های اسلامی شهر بهبهان در آن روزها بود.از کارهای این انجمن می توان به گشت های اوایل انـقلاب ومبارزه باگروهک های ضد انقلاب داخلی و حتی حضور فعال در جنگ تحـمیلی اشاره کرد. بـرادر داوود به علت فعالیت دراین گروه یکبار توسط گروهک های ضد انقلاب دریک حمله ی نابرابر توسط سه نفر مورد حمله قرار می گیرد و با کمک مـردم انـقلابی شهر آن سه نفر دستگیر و به کمیته انقلاب تحویل داده می شوند.
گذشتن از خود
راوی :محمد امین پور کنی
ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۵ به همراه گردان امام حسین ع در روستای راهدانه نقده بودیم استراتژی دفاع متحرک عراق باعث شده بود که هر از چندگاهی به محورهای مختلف عملیاتی از شمالیترین نقطه جبهه تا جنوبی ترین نقطه نقل و انتقال نمایم، روزی در ارتفاعات سلیمانیه، زمانی دیگر در ارتفاعات حاج عمران و بار دیگر در مهران یا نقاط دیگر....
در شب های ماه مبارکه رمضان با هماهنگی سید نورالله سیدی از فرماندهان گردان موافقت شده بود تا بین دو نماز مغرب و عشا هر شب یکی از بچهها صحبت نماید شب های اول تا سوم را من، نادر فرحبخش و نصرالله رستگار پیرامون مسائل اخلاقی و معنوی دقایقی برای نمازگزاران رزمنده صحبت نمودیم.
شب چهارم قرار شد حسن نوابی جوان محجوب و رشید بروجردی و از فرماندهان گردان صحبت کند ابتدا راضی نمی شد، اصرار کرده و تلاش بسیار زیادی انجام دادیم تا بتوانیم او را راضی کنیم و نهایتاً موافقت وی را جلب نمودیم بعد از نماز مغرب همه منتظر شنیدن سخنان حسن بودند، وی بلند شده و شروع به صحبت نمود خیلی طولانی صحبت نکرد خلاصه و مفید، اما سخنانی گفت که همه را به فکر فرو برد و ماندگار شد. حسن نوابی با اون حجب و حیای همیشگی گفت اگر می خواهید از خاکریز دشمن بگذرید باید اول از خاکریز خودتان بگذارید وگرنه پشت خاکریز می مانیم و در سیم خاردارهای نفس گرفتار شده و گیر می کنیم.
همه به فکر فرو رفتیم و این تفکر تاثیر زیادی به جا گذاشت، شب های قدر که فرا رسید در محوطه استقرار نیروها که یک مدرسه بود تدارکات گردان برادران اس غلوم مروج و رضا تمامی از شهر، شیرینی زولبیا و بامیه تهیه کرده و احیای به یادماندنی و خاطره انگیز تا اذان صبح برپا شد که قرائت دعای جوشن کبیر توسط شهیدان داوود دانایی ، حسن نوابی و نصرالله رستگار بر شکوه و ماندگاری آن در خاطره رزمندگان افزود.
هنوز سوز و گداز و ناله دوستان شهیدان مان و ندای العفو العفو آنها در گوش زمانه طنینانداز است نام و یادشان گرامی باد
#فرهنگ_جبهه
#ماه_مبارک_رمضان
#گردان_امام_حسین
#حسن_نوابی
#داوود_دانایی
#نصرالله_رستگار
"شهید ابراهیم باقری" در تاریخ دوازدهم شهریور 1347 در خانواده ای مومن و متدین در شهرستان کرج دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را درسن 7سالگی شروع کرده و مشغول درس خواندن شد. تا پایان دوره ابتدائی را با موفقیت به پایان رسانید ولی بعدها به علت مشکلات زندگی نتوانست به تحصیل ادامه دهد و درس را رها کرده و به کار مشغول شد. در زمان اوج گیری انقلاب او هم در میان انبوه جمعیت با جثه کوچکش شرکت می کرد و ایفای نقش می نمود. بعداز پیروزی انقلاب اسلامی به فرمان امام وارد بسیج شده و به دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی پرداخت و تا پاسی از شبانه روز در راه خدا فعالیت می کرد. در پی شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به سرکردگی آمریکای جهانخوار بود، برای دفاع ازمملکت اسلامی و کیان هستی برای رفتن به جبهه ها ثبت نام نمود و یک دوره آموزش فشرده نظامی را با موفقیت تمام کرد و به سوی میدانهای مردانگی و شجاعت پا نهاد. تا اینکه سرانجام در تاریخ بیست وششم مرداد 1365 مصادف با ماه مبارک رمضان در عملیات نفوذی منطقه عملیاتی حاج عمران براثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل گردید و پیکر مطهرش در امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد.
"وصیت نامه شهید ابراهیم باقری"
شجاع و رئوف
راوی : عبدالصاحب مرائی
در بهار سال 1365 دشمن با در پیش گرفتن استراتژی دفاع متحرک به تعدادی از خطوط عملیاتی حمله کرده و چند منطقه از جمله شهر مهران را به اشغال خود در آورد ، ضرورت بازپس گیری این مناطق از دست دشمن تمام هوش و حواس فرماندهان را به خود جلب کرده بود .
در همین زمان نیز برای تقویت و پشتیبانی از تیپ۱۵ امام حسن مجتبی ع و تبدیل آن به یک لشکر قدرتمند نیروهای استان کهگیلویه و بویراحمد را که تاکنون یگان مستقلی نداشته و تحت امر لشکر 25 کربلا بودند به آن ملحق نمودند. با پیوستن نیروهای تازه نفس جدید تیپ وارد عملیات کربلای 1 در روند آزادسازی شهر مهران در تیر ماه 1365 شد.
از پادگان شهید ناصر کاظمی در قروه کردستان به منطقه عملیاتی شهر مهران حرکت و در صالح آباد مهران مستقر و چند روزی خود را برای سازماندهی و آمادگی نیروها در حال آماده سازی بودند ، در حالی که گرمای زیاد آن منطقه استقرار را برای ماندن مشکل کرده و نیروها را کلافه کرده بود.
با اعلام صدور دستور عملیاتی و ورود نیروها به عملیات کربلای یک گردان های تیپ شامل نیروهای قدیمی و جدید در یک تجربه عملیاتی جدید وارد شهر مهران شدند. شب با عبور از منطقه پوشیده شده از خارهای سخت با ارتفاع بلند را طی کرده تا به خاکریزی که تازه توسط واحد مهندسی ایجاد شده و در دشت مهران در جناح راست ارتفاعات قلاویزان حالت دشتبان پیدا کردیم.
درگیرهای پراکنده از دو طرف شروع شد و از طرفی بمباران های پیاپی دشمن بابت سقوط و از دست دادن مهران برای دشمن سخت بود ، در آن گرمای شدید و تابش مستقیم آفتاب ، تشنگی و نبود آب امان نیروها را بریده بود و تسلط دشمن بر منطقه و داشتن دید و تیر روی دشت مهران و جاده مواصلاتی امکان رسیدن نیازهای تدارکاتی و لجستیکی را مشکل کرده بود.
حسن نوابی از پاسداران شجاع و دلیر شهرستان بروجرد و از فرماندهان باسابقه نیروها در تیپ 15 امام حسن مجتبی ع بود و از آنجایی که توان دیدن تشنگی نیروها را نداشت با یک بشکه ۲۰ لیتری که یکی از رزمندگان به عنوان پوشش از او محافظت می کرد جلو چشم نیروها و دید دشمن با شجاعت وصف نشدنی که هیچ کس نمی توانست مانعش شود بسوی نهر آبی که بین ما و دشمن بود حرکت و زیر آتش خود را به آب رساند در حالی که همه آرزوی این کار را داشتند اما حسن تنهایی و به خاطر این که به رزمنده دیگری آسیب نرسد بشکه را از آب پر کرده و به بچه های رزمنده رساند.
حسن درب بشکه را آب پر می کرد به طوری که فقط لبان نیروها تر شود و به کل رزمندگان آب برسد و این کار را به نحو احسن و با اشک شوق و تشویق نیروها انجام داد ، در حالی که با توجه به آتش شدید دشمن تعداد زیادی از نیروها زخمی و چند نفر از بچه های گردان از جمله احمد دستاویز ، جعفری و۰۰۰ شهید شدند.
با پایان ماموریت گردان ما بحث جایگزینی پیش آمد و گردان تازه نفس جایگزین گردان ما در خط مقدم شد و حرکت را به سمت عقبه با رعایت فاصله به صورت ستونی پیاده طی می کردیم در حالی که بمباران های مداوم دشمن قطع نمی شد تا این که توسط چند هواپیمای میگ دشمن ستون نیروها در حین حرکت بمباران شدیم و چند نفر مجروح و نورالله کاظمیان با وضعیت وخیمی شهید شدند.
شهید نورالله کاظمیان در جمع همرزمان
حسن که مثل همیشه آخر ستون نیروهای گردان برای کنترل قرار می گرفت تا کسی عقب نماند و به افراد با جثه ضعیف و بنیه کم توان جسمی کمک کند ، یک مرتبه چشمانش به تن پاره پاره شهید نورالله کاظمیان افتاد و توان خود را از دست داد و روی خاکها به زمین نشست و با اشاره دست و چشمان گریان نیروها را از این صحنه دور کرده تا به حرکت خود ادامه دهند و خودش بالای سر وی نشست چون علاقه زیادی به این شهید داشت.
حسن نوابی سرانجام در عملیات کربلای 5 در 27 دی ماه 65 در حالیکه نیروهای خود را به سمت دژ دشمن در جلوی نهر جاسم هدایت می کرد بر اثر اصابت گلوله دشمن به آرزوی دیرینه خود رسید و به شهادت رسید و در همین عملیات همشهری و دوست صمیمی او منوچهر علیئی نیز به شهادت رسید .
#حسن_نوابی
#کربلای_5 #نهر_جاسم #شلمچه
#ایثار#فرهنگ جبهه
http://Www.Safeer.blogfa.com
درود خدا قوت برادر بزرگوار و ولایی روح پدر تان شاد و قرین ...