یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

وصیتنامه و زندگینامه سردار شهید محمود صالحی از تربت حیدریه

  • ۱۰:۲۵
وصیتنامه و زندگینامه سردار شهید محمود صالحی از تربت حیدریه
شهید محمود صالحی
ولادت: 12 فروردین 1340 
محل ولادت : تربت حیدریه
شهادت:17 مهر 1361 
محل شهادت : سومار
مزار: گلزار شهدای تربت حیدریه - بهشت عسکری
 
زندگی نامه شهید محمود صالحی
آرزوی پدر و مادرش از تولد کودک این بود که او کودکی اهل و صالح باشد. کودک در دوازدهمین روز فروردین سال 1340 به خجستگی و ستودگی به دنیا آمد و «محمود» نام یافت. یک بیماری در بیست روزگی و پناه بردن به حضرت ابوالفضل(ع) در شفای کودک خاطرات پدر و مادر از دوران کودکی محمود است. محمود به نام حضرت ابوالفضل عقیقه شد و از بیماری مهلک رست.

سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت

  • ۰۹:۳۳


سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت :
ننگ تاریخ بر پیشانی ما خواهد ماند،اگر ذره ای از راه شهیدان عقب نشینی کنیم ،مانند خوارج نهروان خواهیم بود اگر به اسلام و امام و شهیدان پشت کنیم.

شهید مدافع حرم مرتضی بصیری پور -شهدای بیرجند

  • ۱۹:۰۶

شهید مدافع حرم مرتضی بصیری پور -بیرجند

به گزارش خبرگزاری تسنیم از بیرجند، چشمانش به تلفن منزل دوخته شده است، در دلش آشوب است و آرام و قرار ندارد. طه خواب است و منتظر آمدن پدر که گفته بود می‌آید. آقا مرتضی حرفش حرف بود، زیر قولش نمی‌زد.

با همه دلواپسی نهار را هر طور بود برای طه درست کردم او را غذا دادم اما خودم نتوانستم چیزی بخورم. استرسی عجیب در دلم افتاده بود و از خانه بیرون نرفتم و منتظر زنگ تلفن بودم. عقربه‌های ساعت 17 را نشان می‌داد تلفن خانه زنگ خورد، طه به‌سمت گوشی رفت اما زودتر خود را رساندم تا او برندارد. در صدای پشت تلفن بغضی نهفته بود بغضی که می‌خواست خبری را به من بدهد اما جرئت بازگو کردن نداشت.

اضطراب بر من غلبه کرده بود دیگر خود را برای شنیدن هر اتفاقی آماده کردم. خبر کوتاه بود اما دردناک. آن خبر کوتاه پایان همه دیدارهای من و مرتضی بود و از آن روز باید برای طه هم پدر و هم مادر باشم.

خاطراتی از شهید حسن حق نگهدار - شهیدی که شوخی زیاد می کرد

  • ۱۰:۱۶

ماجرای ازدواج شهیدی که هم «حسن» بود هم «حسین»+عکس

بعد از عملیات سوسنگرد و حماسه آفرینی شهید حسن حق نگهدار در این عملیات ، با او آشنا شدم . یکی از تکه کلامهای او برای کسانی که با او شوخی داشتن بکار بردن کلمه " شافتک " بود و این کلمه بین ما زیاد رد و بدل می شد.
مدتی بود که در بنیاد مشغول بکار شده بودم و کارم رفتن به منزل شهدا و تشکیل پرونده برای آنان بود.
طبق معمول اسامی شهداء ، اسرا و مفقود الجسد ها به قسمت ما می آمد و پس از هماهنگی با خانواده به منزل ایشان مراجعه و نسبت به تشکیل پرونده اقدام می کردیم .

برای من رفتن به منزل دوستان و هم رزمان خیلی مشکل بود ولی حسن کار در این بود که وقتی خانواده می فهمید از هم رزمان شهید هستیم بهتر پذیرای ما بودند.
شب قبل از رفتن به منزل حسن، به خوابم آمد و با همان چهره خندان و بشاش که خصوصیات مومنین واقعی است شروع کرد به شوخی کردن و گفت شافتک حالا کارت به جایی رسیده که میخای برا من پرونده درست کنی !

راوی:حاج احمد عبدالله زاده

منبع: شهدای شیراز

زندگینامه  و وصیت نامه شهید در اینجا

شهید محسن صادقی - شهدای الیگودرز لرستان

  • ۰۰:۱۳

شهید محسن صادقی - الیگودرز لرستان

نام :  شهید محسن صادقی 

فرزند  : محمد مهدی

تاریخ شهادت  :  ۱۳۶۵/۰۲/۳۰

محل شهادت : منطقه عملیاتی حاج عمران عراق

محل دفن  :  گلزار شهدای شهرستان الیگودرز 

دوازدهم فروردین ۱۳۴۳، در شهرستان الیگودرز به دنیا آمد. پدرش محمدمهدی، کارمند دفتر ثبت اسناد بود. وی چهره متین و دوست داشتنی داشت و با آوردن روزی پاک و طیبی برای اهل خانواده چنان تأثیر شگرفی در تربیت خانواده گذاشته بود که  توفیق یافت به عنوان پدر شهید جایگاه خود را در عالم ملکوت باز نماید و اطرافیان همیشه به او افتخار نمایند. مادرش فروغ خانم خانه دار بود و نسبت به تربیت فرزندان خود چنان همّت می گماشت که از دامان پاک ایشان دلاوری چون شهید محسن  پا به عرصه وجود گذاشت. گر چه از نظر تحصیلات کلاسیک مدارج عالیه نداشت، اما تکلیف الهی وی را برآن داشت به فرمان امام خمینی قدس سرو شریف، بعنوان پاسدار مخلص در کنار همسنگران مجاهد الهی در سپاه اسلام قرار گیرد و از نظر معارف علوم اسلامی به عالی‌ترین مرتبه درجه معرفت الهی برسد ، به طوری‌که ره صد ساله را یک شبه طی ، و در عالم ملکوت سیر بنماید. زندگی عارفانه این شهید عظمی در سی ام اردیبهشت ۱۳۶۵، در منطقه عملیاتی حاج عمران عراق بر اثر ترکش نارنجک دستی دشمن بعثی به پشت و کمر پایان یافته و به خیل همسنگران شهیدش پیوست و تا ابد برای همیشه جاودانه گردید . مزار وی در گلزار شهدای شهرستان الیگودرز  واقع است.

وصیت نامه

شهیدی که قول داد برای زائرانش دعا کند

  • ۱۸:۵۲

شهید سجاد زبرجدی

شهیدی که قول داده برای زائرانش دعا کند

در بهشت زهرای تهران قطعه ۵۰، شهیدی خوابیده است که قول داده برای زائرانش دعا کند، سنگ قبر ساده‌ی او حرف‌های صمیمانه‌اش و قولی که به زائرانش می‌دهد، دل آدمی را امیدوار می کند. 

بخشی از وصیتنامه:

شما چهل روز دائم‌الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.

نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید درهای اجابت به روی شما باز میشود.

سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند.

از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید، زیرا امام منتظر دعای خیر شما است.

سه چیز را هر روز تلاوت کنید:

 ۱- زیارت عاشورا

 ۲- نافله

 ۳- زیارت جامعه کبیره 

اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود. خداوند سریع‌الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.

 شادی روح بزرگ شهید سجاد زبرجدی صلوات

پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"

به نقل از وبلاگ سرباز مادر 

شهید علی آقا عبداللهی (ابو امیر) شهید مدافع حرم جاویدالاثر

  • ۱۳:۰۴

https://navideshahed.com/files/fa/news/1395/8/1/36886_496.jpg

شهید علی آقا عبداللهی (ابو امیر)

تاریخ تولد : 1369/07/10

محل تولد : تهران

تاریخ شهادت : 1394/10/23

محل شهادت : خانطومان - سوریه

وضعیت تاهل : متاهل با 1 فرزند

محل مزار شهید : جاوید الاثر

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و صلوات بر محمد وآل محمد و روح پرفتوح امام (ره) و با درود به امام خامنه‌ای

خدمت همسر عزیز و دوست داشتنی خودم سلام عرض می‌نمایم. می‌دانم خیلی ناراحتی و از زمانی که با من ازدواج کرده‌ای جز زحمت چیز دیگری نداشته‌ام. می‌دانم قصور زیادی دارم و آن طور که شما برای من بوده‌ای، من برای شما نبوده‌ام. اگر همیشه با شجاعت و اصرار به انجام هرگونه ماموریتی داشته‌ام، فقط به خاطر همت و بردباری و مسئولیت پذیری شما بوده است. از خداوند می‌خواهم اگر عمری باقی بود به بنده توفیق جبران زحمات شما را بدهد و اگر خداوند خواست و به این بنده لطف نمود و شهادت را نصیب کرد، امیدوارم بنده را حلال بفرمایید.

همسر عزیزم هدف بنده از این ماموریت، لبیک گفتن به شعار نحن عباسک یا زینب می‌باشد و دیگری خوشحالی خانواده‌های مسلمان که می‌دانم خوشحالی خانواده خود را در پی دارد می باشد و نابودی کفار زمان ان شاالله و در آخر توفیق شهادت.

خواسته من از شما این است که

شهیدی که با این عکس مشهور شد /شهید محمد غفاری

  • ۱۱:۲۷

شهید محمد غفاری

  • نام و نام خانوادگی: محمد غفاری
  • نام پدر : حسین
  • محل تولد : همدان
  • تاریخ ولادت: ۱۳۶۳/۱۰/۳۰  
  • تاریخ شهادت :  ۱۳۹۰/۶/۱۳
  • محل شهادت: سردشت و در تپه جاسوسان
  • مدت عمر: ۲۷ سال
  • محل مزار : گلزار شهدای همدان
  • کتاب مربوط به این شهید: پرواز در سحرگاه

شهید محمد غفاری در 30 دی ماه سال 63 در همدان متولد شد. دوران کودکی و نوجوانی را طی کرد و پس از اخذ دیپلم  در کنکور سراسری در رشته داندانپزشکی قبول شد. از آن‌جا که عشق به شهادت در وجود او موج می‌زد, از تحصیل در رشته داندانپزشکی صرف نظر کرد  و پس از شرکت در آزمون ورودی دانشگاه امام حسین(ع) و قبولی در آن, به یادگیری علوم و فنون نظامی و درس ایثار و از خودگذشتگی مشغول شد.سپس وارد یگان ویژه صابرین شد و سرانجام  در 13 شهریور 1390 در ارتفاعات جاسوسان در منطقه سردشت به آرزوی دیرینه خود رسید و به فیض شهادت نائل شد.

زندگی نامه شهید محمد غفاری

شهیدی که آیت الله بهجت نامش را از فرهاد به عبدالمهدی تغییر داد

  • ۱۴:۳۲

وصیت نامه ی خواندنی از شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی

شهیدی که آیت الله بهجت نامش را از فرهاد به عبدالمهدی تغییر داد و روز شهادتش را بهش گفت

ماجرای عجیب وصلت شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی در گفت و گوی «جوان» با همسرش

واسطه ازدواج شهید عبدالمهدی کاظمی و همسرش مرضیه بدیهی، شهید سید مجتبی علمدار بود. هر دو به این شهید متوسل می‌شوند تا همسری متدین نصیبشان شود و طی یک رؤیای صادقه، شهید علمدار، عبدالمهدی را به همسرش معرفی می‌کند. به این ترتیب ازدواج خوبان شکل می‌گیرد و 9 سال ادامه می‌یابد. یک زندگی شیرین که با شهادت عبدالمهدی در سوریه در تاریخ 29 دی ماه 94، به سرنوشتی زیباتر ختم می‌شود. حالا که کمتر از یک سال از شهادت عبدالمهدی می‌گذرد، با همسرش مرضیه بدیهی همکلام شدیم تا هرچه بیشتر از این شهید مدافع حرم بدانیم.

شهیدی که آیت‌الله بهجت پیش‌بینی شهادتش را در روز تاج‌گذاری امام زمان(عج) کرده بود و طبق همین پیش‌بینی، عبدالمهدی آسمانی شد.

گفتگو با همسر شهید عبدالمهدی کاظمی را در ادامه بخوانید:

خاطرات زندگی شهید مهدی باکری از زبان همسرش

  • ۲۳:۴۵

سردار شهید مهدی باکری

یک روز مهدی آمد و گفت شب میهمان داریم، جلسه با بچه‌های لشکر در خانه ماست، جگر خریده بود و گفت درست کن. گفتم نان نداریم و من هم نمی‌توانم بروم در صف نانوایی بایستم، شب زود بیا و نان بخر. طبق معمول آنقدر دیر آمد که همه‌جا بسته بود. زنگ زد لشکر بچه‌ها نان آوردند. تا برای شام من خواستم مقداری از آن را بخورم، کشید عقب و گفت تو حق نداری از این نان‌ها بخوری، مردم اینها را برای رزمنده‌ها فرستادند، به شوخی گفتم ای‌بابا من هم زن رزمنده هستم، خندید و گفت نه نباید بخوری. آخر سر ، من تکه نان‌هایی که ته سفره باقی مانده بود خوردم.  یک بار دیگر خودکاری از جیبش روی زمین افتاد، برداشتم تا اسم چند سبزی را بنویسم که موقع برگشت از دزفول از کنار جاده بخرم. یک‌دفعه سرم داد زد و گفت با آن ننویس، مال بیت‌المال است، گفتم اما فقط اسم چند تا سبزی را می‌خواهم بنویسم، گفت نه نمی‌خواهد بنویسی.

خاطرات بیشتر در اینجا

وصیتنامه خصوصی شهید مهدی باکری برای همسرش

  • ۲۳:۴۱

شهید مهدی باکری و همسرش

 وصیت نامه شهید باکری دو بخش دارد که بخش اول آن بارها در فضاهای مجازی منتشر شده اما بخش دوم این دستنوشته خطاب به صفیه مدرس همسر شهید است که وی در چند سطر خواسته‌هایش را از همسرش بیان می‌کند.  به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، شهید مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورای تبریز بود که در 25 اسفند سال 62 در عملیات بدر جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکرش برای همیشه در آنجا ماند.  وی همچنین برادر علی باکری از شهدای انقلاب بود، علی از اعضای مذهبی و اولیه مجاهدین خلق محسوب می‌شد که با مدرک مهندسی شیمی از دانشگاه شریف فارغ‌التحصیل شد و توسط ساواک به شهادت رسید. بعد از آقا مهدی، برادر کوچکترش حمید نیز در جنگ یکسال پیش از شهادت او شهید شد. 

وصیت نامه این شهید دو بخش دارد که بخش اول آن بارها در فضاهای مجازی منتشر شده اما بخش دوم این دستنوشته خطاب به خانم «صفیه مدرس» همسر شهید است که شهید باکری در چند سطر خواسته‌هایش را از وی بیان می‌کند. این بخش برای اولین بار منتشر می‌شود که در ادامه مطلب خواهید خواند: 

بخش اول: 

وصیت نامه بنده گنهکار مهدی باکری 

یا الله یا محمد (ص) یا علی(ع) یا فاطمه زهرا (س) یا حسن(ع) یاحسین(ع) یا علی(ع) یا محمد(ع) یا جعفر(ع) یا موسی(ع) یا علی(ع) یا محمد(ع) یا علی(ع) یا حسن(ع) یا حجة (عج)

یا روح الله و شما ای پیروان صادق یا شهیدان 

خدایا چگونه وصیتنامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت و نافرمانی‌ام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. می‌ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی از ما راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود.خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. یا اباعبدالله شفاعت! آه چقدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم،خدایا تو قبولم کن. 

سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد،‌عصر مظلومیت اسلام وپیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسه‌های درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل ،تنها چاره ساز است.  ای عاشقان اباعبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت،گونه‌ها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری بجا آورده باشیم.  وصیت به مادرم و خواهران و برادرانم و اهل فامیل: بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست،همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید،‌پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید.

اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل برای اسلام به بار آیند.

از همه کسانی که از من رنجیده‌اند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد. 

خدایا مرا پاکیزه بپذیر. 

مهدی باکری 

بخش دوم: 

خصوصی برای همسرم 

صفیه بایستی انشاءالله مرا ببخشی من نتوانستم همسر خوبی برایت باشم ولی تو خودت میدانی که من دنبال چه کار بودم و وقت من در چه راه می‌گذشت و قلبت قوی باشد برای خدا. سرنوشت ما دست خداست فقط باید در راهش بود، که چه پیش بیاید از اوست. امیدوارم در همه حال در طلب جلب رضایتش باشی و خود را به او سپرده و شکرگزار دائمی اش باش. 

التماس دعا دارم 

مهدی

شادی روح این شهید عزیز صلوات 🌺

گفتگویی با همسر جانباز شهید علی چناری / خاطرات قشنگ

  • ۲۲:۴۷

جانباز شهید علی چناری و همسرش

 همسر پاسدار شهید «علی چناری» می گوید: زندگی با علی‌آقا هیچ سختی‌ای برای من نداشت. کار‌های خودش را که انجام می‌داد هیچ، کمک دست من هم بود. تمام لحظات زندگی من پر بود از خاطرات قشنگ، زندگی من و علی‌آقا بسیار کوتاه بود؛ بنابراین تمام روز‌هایم یک خاطره است.  جانباز قطع نخاعی «علی چناری» در ۱۷ سالگی در جبهه حق علیه باطل حضور یافت و پس از جراحت هم دست از حضور در جبهه‌ها برنداشت تا اینکه دیگر امکان ایستادن بر روی پاهایش را نداشت و نمی‌توانست در خط مقدم کنار سایر رزمندگان حاضر شود. همزمان با سالروز ولادت با سعادت امام حسین (ع) و بزرگداشت روز پاسدار، با همسر شهید علی چناری در نوید شاهد گفت‌وگو کرده‌ایم. 

تمام لحظات زندگی من پر بود از خاطرات قشنگ ، خصلت‌های خوب او همیشه زبانزد است 

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan