یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید علی احمد مؤمنی - شهدای گراب کوهدشت

  • ۰۰:۵۰

شهید علی احمد مؤمنی - کوهدشت

شهید علی احمد مومنی

کد ایثارگری: 6415161

نام پدر: عین الله

محل تولد: کوهدشت ،گراب

تاریخ تولد: 1343/06/03

شغل: سرباز

تحصیلات: دیپلم

تاریخ شهادت: 1364/05/24

محل شهادت: چنگوله (ایلام)

سامانه ملی شهدا

علمداری از تبار غسیل الملائک

یادی از جانباز و آزاده شهید علی احمد مومنی

پیامبر اکرم (ص): وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوِدِدتُ اَنِّی اُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللهِ ثُمَّ اَحْیَا ثُمَّ اُقْتَلُ ثُمَّ اُحیا ثُمَّ اُقتَلُ ثُمَّ اُحیا ثُمَّ اُقتَلُ. سوگند به آن که جانم در دست اوست، دوست دارم که در راه خدا کشته شوم و سپس زنده گردم و باز کشته شوم و بار دیگر زنده گردم و باز کشته شوم.

تاریخ انتشار:۰۳ مهر ۱۳۹۹ - ۲۱:۳۲

هوالشهید

شهدا تفسیر مجسم باران، بر شوره زار غفلت زمین اند و راز جای ماندن شهداء چیزی جز جوشیدن از چشمه ای به نام عشق نیست. شهادت، کلاس همیشه دایرحرکت است و شهداء، محصلان برگزیده این مدرسه اند. در گذر ایام، روزهای پدیدار می گردند که حسابی با دیگر اوقات فرق دارند، روزهای به غایت زیبا و صد البته ایامی نیز در نهایت تلخی. در حدود چهار دهه پیش از این، روزگاری در صفحه شطرنج این حیات خاکی پدیدار گردید که کردگارش، دست های برافراشته ی زمینیان را در آغوش گرم ستارگان جای داد. هشت سال، کیمیای معنویت و شجاعت جبهه ها دگرگون کننده ترین عنصر برای انسان ها بود و سبب ساز ترین عامل پیروزی، در راستای ادای دین به مقام شهداء، تنها کار ما جاماندگان سیه روی، زنده نگهداشتن یاد و مقام شهداء است تا هم رزمان دیروز، و میراث داران امروز شهداء، نسبت به شناخت و شناساندن اهداف و آرمان های بلند آن مردان خدایی فراموشی نگیرند، آنها که بودند و چه خواستند.

 شهید علی احمد مؤمنی - شهدای گراب کوهدشت

شبی را به همراه چندین نفر از دوستان در منزل حاج شکرعلی آدینه وند که از افراد مومن و متدین شهر گراب بود از توابع شهرستان کوهدشت لرستان به همراه چند تن از دوستان بودیم، نگاه های معصومانه قاب عکس دو شهید بر دیوار منزل او مرا مرتب به فکر فرو می برد. سحرگاهان صدای نماز و اذان حاج شکر علی، پیرمرد 85 ساله مرا از خواب بیدار نمود و راز و نیاز با اخلاص او با خدا مرا به فکر برد، دوباره نگاهم به عکس آن شهیدان افتاد و نگاه های معصومانه شهید جوان، انگار داشت با من حرف می زد، منتظر شدم که حاج شکرعلی نمازش را خواند، از او پرسیدم این ها چه کسی هستند، گفت برادرم سردار شهید ملک محمد آدینه وند که از مجاهدت و رشادتهای زیاد برادرش گفت او سید الشهداء، شهداء این شهر است و عکس بعدی نیز گفت دامادم شهید علی احمد مومنی می باشد که با هم قبل از شهادت سفر به مشهد داشته اند، شهیدی که معصومیت و شجاعت از سر و رویش می بارید، و پیرمرد انقلابی که هنوز به آرمان های امام (ره) وفادار مانده و به شدت از شهداء انقلاب و ولایت دفاع می کرد و از مرحوم حاج عین الله پدر شهید علی احمد و خودش گفت، که از سالهای قبل از انقلاب ، طرفدار امام (ره) و انقلاب بوده و از سالهای بسیار دور منزل حاج شکرعلی و حاج عین الله محل انقلابیون قبل و بعد از انقلاب بوده اند و بعد از انقلاب نیز هم حاج عین الله و هم خودش(حاج شکر علی)، تمام فرزندان، برادران، پسران، برادرزاده ها، خواهرزاده ها همه بستگان را تشویق به حضور در جبهه کرده اند تا در راه دفاع اسلام و قرآن و اهل بیت با صدام حسین کافر بجنگند و به اندازه یک گردان جنگی تمام عیار، خودش و حاج عین الله از بستگانشان را به جبهه فرستاده اند و پیر مرد خودش نیز به جبهه رفته بود و هنوز یک مذهبی و انقلابی تمام عیار است.

حاجی به احترام برادرش و شیهد علی احمد در آن سحرگاه، فاتحه ای فرستاد و انگار به زبان بی زبانی به من می گفت ((ای شهیدان، چه ساده لوح اند ایشان که می پندارند عکس شماها را به دیوار های خانه ام آویخته ام، اما نمی دانند که من دیوارهای خانه ام را به عکس شماها آویخته ام.)) و مظلومیت و معصومیت این شهید باعث شد که در هفته دفاع مقدس از شهید علی احمد مومنی بنویسم و بگویم او کیست. به رسم تبرک و توسل به ضریح چشمانش دخیل بستم، تا در روز حسرت مرا از شهد نگاهش بی نصیب نگذارد، جوانی، از جرگه ی دل سوختگان مکتب اهل بیت (ع) که هنوز عطر نفس هایش در زادگاهش به مشام می رسد. جوانی که خصلت آفتاب داشت و بی دریغ بر همگان می تابید.

 

در پنجه ی این خاک فرومایه نجنگید/ از قید زمینی تا به فراسوی زمان رفت

اکنون زندگی نامه این شهید بزرگوار از زبان پدر همسرش حاج شکرعلی که خود از کهنه سربازان جنگ می باشد و پرس و جو از تعدادی از اهالی شهر گراب بیان می کنم، امید دارم که حفظ امانت کرده باشم:

 دفاع مقدس , هفته دفاع مقدس ,

شهید علی احمد مومنی روستایی فرزند مرحوم حاج عین الله از طایفه آدینه وند در سال 1343 در روستای گراب مرکز بخش طرهان شهرستان کوهدشت لرستان از پدری مومن و متدین و مقلد امام(ره) و مادری مومنه چشم به جهان گشود. پدر وی حاج عین الله مردی بسیار مهمان نواز، اجتماعی و خوشنام بود و از لحاظ مالی وضع خوبی داشت. این شهید عزیز از شش سالگی وارد دبستان شهریار گراب شد و تا سوم راهنمایی ادامه داد با عنایت به پایبندی خانواده به احکام اسلام، از همان اول او اهل نماز، روزه و عبادت بود و به مسجد روستا می رفت. بعد از انقلاب مکرر به پایگاه مقاومت شهید حسن قبادی و به سپاه پاسداران منطقه رفت و آمد داشت. در این مسیر برادر بزرگترش فرج الله و برادر کوچکترش فضل الله نیز همراه وی بودند.

با شروع جنگ تحمیلی ، وی نیز در سال 1361 به همراه برادرانش و تعداد زیادی از بستگان عازم جبهه های حق علیه باطل گردید. و وارد منطقه پاسگاه زید آبادان به همراه شهید ملک محمد آدینه وند شدند و بعد از آن نیز چندین بار عازم جبهه ها گردید. و هنگامی که در مرخصی بود نیز به پدرش که کشاورزی می نمود کمک می کرد،

شهید عزیز در سال 1362 با دختر حاج شکرعلی که از اقوام پدر اش بود و هر دو از مدافعین سرسخت انقلاب و امام (ره) در منطقه ی طرهان بودند، ازدواج نمود. وی در سال 1363 صاحب فرزند دختری شد که به یاد رقیه ی امام حسین(ع) نامش را رقیه نهاد. این شهید عزیز در سال 1364 به تیپ زرهی 72 محرم که از نیروهای بسیجی استان لرستان و خوزستان تشکیل شده بود پیوست. شجاعت، ایثار، فداکاری و عشق وی به آرمانهای امام و دفاع از میهن، صبوری و استقامت وی زبان زد خاص و عام بود. او به فرمایش رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای عزیز شهادت یعنی مرگ تاجرانه را انتخاب کرده بود. ((شهادت مرگ تاجرانه است یعنی در آن زرنگی هست، آنها که شهید می شوند خداوند متعال بیشترین لطف را به آنها می کند، بالاترین لطف را به آنها می کند.))

شهید علی احمد مومنی بعد از چند بار مجروحیت و زخمی شدن در راه آرمان حسینی (ع) منتظر پیوستن به مولا و مقتدایش، حسین(ع) بود. او باید به آرزویش، به مولا و مقتدایش می رسید، و به فرمایش امام(ره) او خود را آماده رفتن به «حیات عند الرب» و ورود به «ضیافت الله » می کرد. آماده ی شادی وصول «عند الربهم یرزقون» شده بود. او می خواست به بهشت برود، بسیار عجله داشت، چرا که پیامبرش حضرت محمد(ص) فرموده بود: «اولین کسی که وارد بهشت می شود، شهید است.» او خود را مانند حنظله بن ابی عامر معروف به غسیل الملائکه که در جنگ احد به شهادت رسیده بود دل از دنیا کنده بود، چرا که او نیز مانند حنظله تازه ازدواج کرده همسرش همانند همسر حنظله خوابی دیده بود و آن را به شهادت شوهرش تعبیر کرده بود، حنظله در میدان جنگ بر ابوسفیان چیره شد و ابوسفیان خواست سر وی را از تنش جدا سازد، اما شداد ابن اسود بن شعوب وی را به شهادت رساند در این هنگام پیامبر اکرم(ص) فرمودند ((فرشتگان او را غسل می دهند)) و از آن پس به غسیل الملائکه مشهور شد و فرزندانش بنو غسیل الملائکه مشهور شدند. نحوه ی شهادت شهید علی احمد داستان ما شبه شهادت غسیل الملائکه است، این بار توسط یکی از نوادگان ابوسفیان، معاویه، یزید و شمر بنام صدام حسین کافر از همان تبار و از همان نسل، خشن تر و بعثی تر.

 دفاع مقدس , هفته دفاع مقدس ,

جانباز آزاده شمس الله زاده از همرزمان شهید نحوه شهادت وی را این طور توضیح می دهد: ((در زمانی که توسط نیروهای عراقی در منطقه چنگوله اسیر شدم چندین نفر از برادران رزمنده شهرستان کوهدشت، از جمله اسد علی امرایی، نریمان امرایی، عزیز قبادی، علی محمد پاپی زاده، محمد منت علی وند به اسارت در آمده بودند که چندین نفر از آنها به شدت مجروح بودند، آزاده ی جانباز قهرمان دلاور مرد، شهید علی احمد مومنی را دیدم در حالی که به شدت مجروح شده بود و تمام بدن مبارکش به جهت جراحت های زیاد منجمله، سر و صورتش به شدت مجروح شده بود و به خاطر این جراحت و خون ریزی شدید رمقی در توانش نمانده بود و تمثال مبارک حضرت امام(ره) بر روی جیب پیراهنش خود نمایی میکرد .

 

سرباز عراقی با دیدن عکس امام (ره) از وی خواست که بر روی عکس آب دهان بیندازد اما شجاعت و شهامت و وفاداری این علمدار قافله عشق، و وفاداری او به ولایت هیچگاه چنین اجازه ای را به او نمی داد و بالعکس با تمام شجاعت و شهامت و جوانمردی اش، آب دهان خود را بر روی عکس صدام ملعون انداخت و سربازان عراقی که تحمل چنین صحنه ای را نداشتند در حالی که دستان مبارک اش را از پشت بسته بودند او را به رگبار بستند و وی را به شهادت رساندند که همه ی اسرا از این وضعیت ناراحت شدند)).

برادر عزیز شمس الله زاده در ادامه ، خاطره ای از شهید مومنی نقل می کند که:

((در تعاون تیپ 57 مشغول خدمت بود، شب قبل از عملیات به چادر محل تجمع ما مراجعه نمود، نامه هایی را که برای خانواده نوشته بودیم جمع آوری می کرد، نامه را به او دادم به خاطر دوستی که با برادرم در جبهه داشت مرا شناخت و احوال پرسی گرمی نمود و بعد از چند دقیقه از من خواست چون در این عملیات شهید می شود خبر شهادت او را به دختر خردسالش(رقیه) برسانم و به او عرض کردم مطمئنی من زنده می مانم، و شما شهید می شوید، لبخندی زیبا زد و گفت مطمئن باش! و با من خدافظی کرد و رفت. دیگر تا موقع شهادت او را ندیدم، لذا در اسارت اولین نامه ای که برای ایران فرستادم خبر شهادت او را حسب وظیفه اعلام نمودم، ))

در این عملیات که به عاشورای 2 معروف شد در تاریخ 1364/05/24 در منطقه ی عمومی چنگوله مهران در حالی که به شدت مجروح شده بود. ابتدا اسیر و سپس به روایتی که برادر بسیجی شمس الله زاده فرمودند به شهادت رسید تا غسیل الملائکه شود. در این عملیات چندین نفر از همرزمان وی در منطقه ی طرهان از جمله شهید علی محمد آدینه وند، محمد حسین عالی پور، چراغ بگ شیرزاد، جمشید عالی بیگی و... نیز به شهادت رسیدند. و بعد از 12 سال پیکر مطهر این شهید توسط گروه های تفحص شهدا، پیدا شد. و در مورخ 12|5|1376 در میان حزن و اندوه مردم عزیز کوهدشت در بهشت زهرای آن شهر در کنار همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد.

 

آغشته به خون عازم دیدار خدا شد/ از مسلخ خون تا به گلستان جنان رفت

 

اما مهمترین دلیلی که باعث شد که با نگاه معصومانه این شهید برای وی در ایام دفاع مقدس مطلب بنویسم، دفاع شجاعانه وی از حریم ولایت بود که اگر او در هر شهر و کشور دیگری بود از او و شجاعتش کتاب ها، نوشته ها و فیلم ها می ساختند و تندیس شرافت و مردانگی اش در جای جای شهر نصب بود ولی مظلومیت در عین شجاعت و جوانمردی خود اجر و ثواب دیگری است به قول سید شهیدان اهل قلم «تمامی اجرها در گمنامی است.»

 

مشتاق سفر بود که این گونه شتابان/ از دامن این خاک چنان آب روان رفت

 دفاع مقدس , هفته دفاع مقدس ,

آری برادرم علی احمد:

آنروز که آتش در خرمن های امید در افتاد، خرمن امید ما نیز سوخت و یاس آلود هم آغوش داغ بیاد ماندنی هجران تو بودیم.

تو غریبانه در خون خویش غلتیدی و در آن عطش دردناک بی کسی، بر فرآز قله ای از سعادت و وصال معشوق خویش رسیدی و ما جهولانه چه زود داغ نبودنت را در خاکبازی دنیا به فراموشی سپردیم.

 

 آری برادرم: 

ما لایق خاکیم، ما لایق خاکستریم. ما لایق لهو و لعب دنیاییم تو لایق بالایی و بالاتر. تو لایق خدایی، تو هنوز خونابه تیر و ترکش جنگت خشک نشده بود که خود را به آتش دیگر سپردی. تو هنوز درد تیر و ترکش، استخوان هایت را می کاوند که دوباره سینه را سپر تیر دشمن کردی. تو هنوز زوزه ترکش دیروز در پرده های جانت طنین می افکند. چه شد که خود را به آتش و ترکش و زوزه های دیگر سپردی، مگر این عشق با تو چه کرد؟ مگر اخلاص چگونه از وجود خویش خالصت کرد و همه وجودت را خدایی نمود؟!

 

مگر در چه طلب بودی که حنظله وار در پی کاروان روان گشتی و خود را لنگان، لنگان به لشکر عشق رساندی تا غسیل الملائک شوی؟ تو را چه کسی غسل داد؟ چگونه تو را به خاک سپردند، تو لایق خاک نبودی، تو را می بایست به آسمان سپرد و بر تو باید آسمان پوشید نه خاک، بر تو باید اشک افشاند نه خاک، بر تو باید باد ورزید نه خاک ، و خاک لایق ما خاکیان است.

 

علی احمد عزیز:

از حسین(ع) جسدی بی کفن ماند و از تو جسدی بی کفن، حسین (ع) در عطشناک ترین صحرای خون به خون خویش غلتید و تو هم همچنین، از حسین (ع) رقیه ماند و از تو رقیه، تمام عرب شرمنده حسین شد، ما هم شرمنده تو.

 

آری شهید عزیز:

دخترت رقیه، 12 سال از بابا نشانی نداشت، نه گوری، نه پرچمی و نه نشانی از محبتی در خاک خفته و امروز باید پرچمی بر دوش گیرد و به جای مهر گرم بابا، بر گور سردش بنشیند. حیاتت مظلومانه، مرگت مظلومانه، برگشتت مظلومانه و ما مجبوریم همه را به مظلومیت حسین مظلوم(ع) توجیه نماییم. هر چند او در آسمانهاست، و مردم در آسمان شهر ما، صدای نفس او را می شنوند که هنوز ما را دعا می کند. چرا که هنوز شهر ما به دعای او محتاج است. ملتمسانه از شهید مومنی می خواهم مرا در رسیدن به همان آرامشی که دست یافت یاری کند، آرامشی که به آن رسید و قبل از آنکه در میدان نبرد به شهادت برسد، در معرکه وجود خویش شهید شد. روحش شاد و یادش پر رهرو.

 این مطلب را خالصانه به روح این شهید عزیز و پدر و مادرش که در بهشت برین خداوند در کنار علی احمد شان هستند، تقدیم می کنم.

 ما سینه زدیم بی صدا باریدند/ از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند

ما مدعیان صف اول بودیم/ از آخر مجلس شهدا را چیدند

 نوشته : وصال احمدی میانه 

تسنیم


شهدای گراب کوهدشت

تصویری از مزار شهید علی احمد مؤمنی 

نقل دیگری از شهادت شهید

سرتیپ دوم شمس الله زاده یکی از همرزمان شهید علی محمد آدینه وند می گوید: تقریبا ۹۰ نفر برای این عملیات ثبت نام کردیم که از همان ابتدا هدف ناامن کردن منطقه ، تخریب میدان مین ، منهدم کردن سنگرها و تانکهای دشمن و فتح سه تپه ای بود که دشمن پشت آنها مستقر شده بود. ایشان می گوید شهید علی محمد، انسانی آرام ، متین و عبادی بود، اهل نماز بود و خیلی به آن اهمیت می داد.

در سکوتی مبهم و ملکوتی راس ساعت ۲ بامداد، عملیات با رمز یا مهدی (عج) آغاز می شود. سنگرها و تانکهای دشمن به ترتیب منهدم می شوند. میدان مین سریعا پاکسازی می شود. شهید علی محمد آدینه وند به همراه همرزمان شجاع و دوستان دلاورش به قلب دشمن زده بودند بطوری که بید لرزان دلهره و وحشت در لشکر دشمن موج می زد. تقریبا ۵۰۰ نفر از نیروهای دشمن کشته و زخمی می شوند و تعدادی نیز به اسارت رزمندگان اسلام در می آیند. چندین دستگاه خودرو و مقادیری مهمات از دشمن نابود می شود و علاوه بر به غنیمت گرفتن چند قبضه خمپاره‌انداز و مهمات از دشمن، شماری سلاح سبک و سنگین نیز به دست رزمندگان اسلام می آفتد و مهم تر از همه آنکه تپه های دوقلو با ارتفاع ۱۴۵متر از دستان دشمن خارج می شود.

علی محمد در کمال آرامش و متانت با آرپی جی ای که بر دوش نحیف و سبکبارش داشت تانکها و سنگرهای دشمن را به سرعت واژگون می کرد و به پیش می رفتند. پیشروی تا سپیده دم تداوم داشت. به قول سرتیپ دوم شمس الله زاده از هر چیزی که دم دست بود برای ضربه زدن به دشمن استفاده می کردیم.

با طلوع خورشید حجم آتش دشمن لحظه به لحظه شدت می گیرد یک لشکرِ زرهی با تمام امکانات از زمین و آسمان آتش می باراند. اما همچنان مقاومت ادامه دارد. تاریخ در حال رقم زدن صحنه های خارق العاده از دلاوریهای ۹۰ نفر شیر بیشه ی ایران زمین است. ساعتها از پی هم می گذرند. حوالی ساعت ۱۰ صبح باز هم بر شدت آتش دشمن ، به مانند کوره های داغ و مذاب در گرمای مرداد ماه سال ۱۳۶۴ چنگوله افزوده می شود. چندین نفر از بچه ها، شهید شده اند و شهید علی احمد مومنی نیز بشدت زخمی شده بودند.

جنگ بدون وقفه ادامه می یابد با حرکت عقربه های ساعت به مرزهای بی سایبان و آتش افروز ۱۲ ظهر، مقاومت در گرمایی سوزان وارد جنگ تن به تن می شود. دشمن در چند متری رزمندگان اسلام و قرآن سیطره زده است. حلقه ی محاصره تنگتر می شود. فضا کاملا ملکوتی است. رزمندگان دلاور مرز و بومم یکی یکی در خون می غلتند؛ مقاومت شکسته می شود و یکسری از رزمندگان دستگیر می شوند. در این حین ، علی احمد مومنی که به شدت زخمی شده بود توسط بعثی های خدانشناس تیر خلاص بر پیکر مبارکش می زنند تا به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت در راه اسلام و قرآن نایل آید. علی محمد نیز در کمال سکوت و تواضع، دلاورانه آر پی جی بر دوش در خون سرخ خویش می غلتد تا غریبانه در بستری از مخمل خونِ سرخش آرام بگیرد. جنگ تمام می شود اما حجم آتش دشمن اجازه نمی دهد جنازه ها به پشت خط انتقال داده شوند و اینچنین رزمندگان گردان عاشورای ۲ چنگوله غریبانه توسط نیروهای عراقی دفن می شوند. (۱۲ سال مفقود الاثر بودند.)

شهید علی احمد مؤمنی - گراب کوهدشت

شهیدی که پس از ۱۱ سال به خانه برگشت ، شهید علی محمد آدینه وند

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan