- شنبه ۳۱ فروردين ۰۴
- ۱۱:۳۳
شهید علی محمودی
علی محمودی در نوزدهم اردیبهشت سال 1339 در نیشابور متولد شد. او در سن شش سالگی راهی دبستان شد و به علت داشتن استعداد فوق العاده، همواره از چهره های شاخص، درخشان و ممتاز مدرسه محسوب می شد.
وی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و نیز طی دوره راهنمایی، وارد دبیرستان شد و در این مقطع نیز همچون مقاطع گذشته تحصیلی، به عنوان شاگردی زیرک و منظم به جلوه گری پرداخت.
شهید محمودی پس از پایان دوره دبیرستان و اخذ دیپلم، در کنکور سراسری شرکت کرد و پس از قبولی در رشته دینی و عربی مرکز تربیت معلم شهید بهشتی مشهد، در این مرکز آموزش عالی مشغول تحصیل شد.
از خصوصیات بارز شهید که به گفته نزدیکان او، از ابتدای کودکی همواره در ذات و رفتاری وی متجلی بود، آرامش هوشمندی، خضوع و فروتنی بود. او همچنین رعایت احترام دیگران و به خصوص والدین را یک فریضه دانشته و ضمن رعایت آن، دیگران را به این عبادت بزرگ توصیه می کرد.
علی محمودی، یکی دیگر از هزاران لاله سرخ انقلاب اسلامی است که در پانزدهم فروردین سال 1361 در «تنگه چزابه» به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت رضای مشهد به خاک سپرده شد.
خاطرات شهید از زبان برادرش
اواخر سال ۶۰ بود که علی به من گفت: قصد دارم به جبهه بروم و من مخالفتی نکردم. رفت و بعد از مدتی خبر از شهادت او دادند. در ابتدا به من گفتند که زخمی شده ولی من همان موقع گفتم: انا لله و انا الیه راجعون. به آن ها گفتم: لطفا حقیقت را بگوید که آن ها نیز حقیقت را گفتند.
* به جبهه که می رفت گفت: راهی است که انتخاب کردم و شاید دیگر هیچ وقت برنگردم. رفت و همان دفعه اول که رفت شهید شد.
* همرزمانش می گفتند: در ۱۴ فروردین عراقی ها پاتک زدند و علی تیربارچی بود. عراقی ها عقب نشینی کردند که علی خیلی بی پروا پیشروی می کند و در روز ۱۵ فروردین تیربار را تحویل می دهند تا به نیشابور برای مرخصی برگردد دوباره پشت تیربار برمی گردد تا کمک رزمنده ها کند و سر را که بالا می برد تیر به صورتش اصابت می کند و تا او را به آمبولانس می رسانند شهید می شود.
جملاتی از وصیتنامه دانشجوی شهید علی محمودی:
ما نخواهیم گذاشت آمریکا با گرفتن نیروی ایمانمان و انحراف اعتقادمان و القای خود کمبینی و جلوهدادن فرهنگ غربی و گرفتن ابتکار از ما و بالاخره با شیوع فساد و انحراف و وارد کردن ما به جامعه مصرفی، با از بین بردن تولیدات کشاورزی و صنعتی و بالاخره ایجاد زمینه اسارت ما دگر بار به هدفهای شیطانی خود برسد.
ما برای جمهوری اسلامیمان خون خواهیم داد، جان خواهیم داد، دست خواهیم داد، سر خواهیم داد، و دریای خون به پا خواهیم کرد تا این هدفهای شوم او را چون کثافتهای شیطانی از روی زمین بزداییم.
و در آخر از خودم میگویم. با تمام حسننیت و با تمام آگاهی، راه پیکار را به رهبری امام انتخاب کردهام و خدا را شاهد میگیرم که برای جاوید ماندن قرآن خدا و آزادی وطنم آماده هرگونه جان دادن میباشم.
از خداوند میخواهم که برای زدودن موانع شیطانی خون بیارزش مرا به دریای بیکرانش وصل کند که این نهایت آرزویم است.
اگر شهید شدم، که چنان سعادتی از آن هرکس آن هم، چون من گناهکاری بیش در درگاه خدا نیستم، نمیشود، بگویید خون من از خون اکبر لیلا و از خون شهدای دیگر رنگینتر نیست و چون لیلا همسر امام حسین علیهالسلام صابر باشید و بر من مگریید.
راه اسلام ، راه هستی مطلق است ، لذا ریختن خون کسی چون ما در این راه ارزشی ندارد ، این شجره تناور باید سیراب شود و ما جوان ها با خون خود آن را آبیاری خواهیم کرد .
ای جوانان ! مبادا در رختخواب ذلت بمیرید ، که حسین (ع) در میدان نبرد و علی (ع) در محراب عبادت شهید شدند .
مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید ، که علی اکبر حسین (ع) در راه حسین (ع) شهید شد .
ای مادران ! مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید ، که در قیامت نمی توانید جواب زینب (س) را بدهید که 72 شهید را تحمل نمود .
بر جنازه شهدا گریه نکنید و دشمن ما را شاد ننمایید .
امیدوارم تمام کسانی که مرا می شناسند ، حلالم کنند .