یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

زندگینامه شهید دکتر علیرضا ولیان ، شهدای الیگودرز

  • ۱۳:۳۴

https://defapress.ir/files/fa/news/1397/5/20/494107_482.jpg

زندگینامه و شرح خاطرات و عکس های سردار رشید اسلام،

شهید دکتر علیرضا ولیان، دکترای داروسازی از دانشگاه اصفهان


ولادت:الیگودرز ۱۳۳۷/۷/۱۹
شهادت: حاج عمران ۱۳۶۵/۳/۲
(مصادف با ۱۴ رمضان المبارک)

زندگینامه شهید دکتر علیرضا ولیان

1-تولد و کودکی

در سحرگاه نوزدهم مهرماه سال ۱۳۳۷ هجری شمسی در شهرستان الیگودرز، هنگامی که تاریکی شب در برابر سپاه خورشید پس رانده می شد و فلق مژده رهایی از سیاهی و تیرگی را می داد، در سکوت محض شهرخفته ، آوای قرآن و نیایش صبحگاهی حق پرستانِ زمین، از دروازه های آسمان گذر کرد، و گوش جان عرشیان را نواخت، در این هنگام، برکات و انوار حق "جل جلاله" بر خانه ای ساده و کوچک تابیدن گرفت و پس از مدت ها انتظار، صدای گریه نوزادی سکوت شب را شکست و با نوای سرور و شادمانی و شکر و سپاس خانواده ای متدین در هم آمیخت و در آن سحرگاه بود که علیرضا متولد شد. در این هنگام مؤذن به لفظ دلنشین و مسیحایی "اشهد ان علیا ولی الله" رسید. والدین طفل، این ندا را به فال نیک گرفته و پس از نماز شکر، به تبرک نام مولایش علی (ع) و مقتدای قریبش امام رضا(ع)، وی را علیرضا نام نهادند.

علیرضا در سایه محبت های پدر و مادری پاکدامن، وارسته و مهربان دوران کودکی را می گذراند. فضای قدسی و معنوی خانه، او را عاشق قرآن ساخت. اشتیاق او به قرآن و فراگیری آن، باعث شد تا تکالیف دینی را فرا گرفته، و انجام عبادت برایش شیرین و آسان شود. نمازش هیچگاه ترک نمی شد و با آن اندام کوچکش روزه می گرفت.

2-دوران تحصیل

شش بهار از عمر علیرضا گذشت که او پای به مرحله جدیدی از زندگی نهاد. محیط مدرسه برای او دوران جدیدی بود. تحصیلاتش را در مقطع ابتدایی با نمرات عالی ادامه داد تا جائی که آن را یک سال زودتر از همدوره ای هایش و به صورت جهشی با موفقیت پایان رسانید و وارد مقطع دبیرستان شد. (در آن زمان دوره راهنمایی وجود نداشت).

با توجه به استعداد و نبوغ فوق العاده ای که داشت، همواره بعنوان دانش آموز کوشا و درسخوان، مورد تشویق قرار می گرفت، زیرا می دانست که همواره تلاش، انسان ساز است و نبوغ و استعداد، بدون تلاش مستمر و ایمان، راه به جایی ندارد.

موفقیت علیرضا در کسب علم و دانش زبان زد خاص و عام بود. همشاگردی هایش، در یادگیری دروس از یاری وی بهره مند می شدند. دوره دبیرستان را در سال 1355 ، در سن 17 سالگی به پایان برد و موفق به اخذ دو دیپلم در رشته طبیعی (تجربی) در خردادماه و ریاضی در شهریورماه، با معدل عالی شد.

در همان سال در آزمون ورودی دانشگاه ها شرکت کرد و در رشته پزشکی سهمیه ارتش پذیرفته شد. اما از آنجا که او کسب مدارج و مدارک علمی را، برای خدمت به مردم وطن خویش می خواست و چون عضویت در ارتش شاه را با روحیه عدالت طلب و مردمی خویش سازگار ندید، از ادامه تحصیل در آن رشته انصراف داد. سپس در دو آزمون پیاپی دیگر شرکت کرد و در رشته های علوم آزمایشگاهی دانشگاه چمران و سال بعد فیزیک دانشگاه چمران پذیرفته شد که به علت عدم علاقه، از تحصیل در آن رشته ها منصرف شد. در سال 1358 برای چهارمین بار پیاپی در آزمون دانشگاه ها شرکت نمود و این بار در رشته موردعلاقه خود، داروسازی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در این رشته مشغول به تحصیل شد، و پس از دو سال به اصفهان منتقل گردید.

او به مطالعه و خواندن کتب مختلف، علاقه وافری داشت. هر لحظه که فرصتی می یافت، با خواندن کتب مذهبی و علمی، عمق دانش و معنویات را در خود بیشتر می کرد تا به روشنی اندیشه و انتخاب راهش کمک کند. مطالعات زیاد شبانه روزی، او را فردی آگاه به مسائل دینی، سیاسی و علم روز ساخته بود. و از همین مطالعات، مسیر زندگی خود را بر پایه رعایت، احیا و دفاع از "شعائر دین" انتخاب نمود.

شهید دکتر علیرضا ولیان - شهدای الیگودرز

3-در خانواده

صداقت و راستی، گذشت و از خود گذشتگی صفاتی بودند که علیرضا از کودکی بدانها متصف بود و خویشان و آشنایان، وی را به آن خصایل می شناختند و می ستودند. یار و مددکار همه بود، از نیازمندان دستگیری می کرد و همه وی را یکی از آمران معروف و ناهیان از منکر می شناختند. همه را، از خانه و خانواده تا هم شاگردی و دوست و فامیل، به پریایی نماز و خواندن قرآن و انجام کار نیک تشویق می کرد. شور و عشقی عمیق به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام داشت و آرامش دل را در مسجد می جست و می یافت.

او نسبت به مسائل شرعی، بسیار پای بند و سخت گیر بود. همه را به نماز اول وقت تشویق می کرد و تمام تلاش خود را می کرد تا قصوری در انجام مسائل دینی پیش نیاید.


چنان خاضعانه به نماز می ایستاد که گویی آخرین نمازش را می خواند، از محیط اطراف کاملا بریده می شد و چون مولا و مقتدایش حضرت علی (ع)، غرق در عبادت، عشق و بندگی پروردگار می شد. حتی زمانیکه در فتح خرمشهر، از ناحیه دست به سختی مجروح شد و خون زیادی را از دست داده و ضعیف شده بود، حاضر به خواندن نماز به صورت نشسته نمی شد.


در سرمای زمستان، لباس کمی می پوشید و می گفت، باید چون مستضعفان لباس پوشید تا بتوان به آنها برادر دینی گفت. کم غذا می خورد و کم می خوابید، بیشتر روزها را روزه ی مستحبی می گرفت و شبها به نماز شب و عبادت مشغول بود. هیچ کاری را برای ریا و خودنمایی انجام نمی داد و حتی در اعزام ها به سوی مناطق جنگی، به تنهایی و در خفا از شهر خارج می شد تا کسی رفتنش را نبیند.


علیرضا می گفت؛ چون پسر بزرگ، وظیفه زیادی نسبت به پدر و مادر دارد، من نیز با یاری خدا توانسته ام، ختم کامل قرآن و نماز قضا را برای پدر و مادرم داشته باشم و مدیون آن ها نباشم.


4-ازدواج

علیرضا در تابستان سال 1362 ازدواج کرد و خداوند فرزند دختری به وی عطا نمود. علیرضا وقتی خبر تولد دخترش را شنید، با خوشحالی گفت؛ خداوند به من کوثر عطا کرد، انشاءالله که لیاقتش را داشته باشم.


با وجود عشق و علاقه وافر به خانواده، چون مولایش حسین (ع)، هنگامی که مابین عشق پدری و خدا قرار گرفت، خدا را برگزید. بطوریکه در آخرین اعزام، تلاشش بر این بود که فرزندش را در بیداری نبوسد و به همسرش گفته بود؛ می ترسم عشق پدری در انجام وظیفه شرعی و دینی ام ضعف ایجاد کند. به همین دلیل، دخترش را در هنگامی که کمتر از 2 سال داشت، در خواب بوسید و عازم منطقه عملیاتی شد.
5- پیروزی انقلاب اسلامی ایران

علیرضا در زندگی این جهانی خویش تلاشگر و مجاهدی خستگی ناپذیر بود. در دوران رژیم ستمشاهی پهلوی، با نیروهای انقلابی و مسلمان آن زمان ارتباط و همکاری داشت. اعلامیه های حضرت امام (ره) را، علیرغم تدابیر شدید امنیتی حاکم، در بین اقشار مختلف مردم، منتشر می ساخت. در این مدت با شرکت در جلسات سخنرانی و جنبش های دانشجویی، مخالفت هایش با رژیم اوج گرفت و به همین دلیل توسط ساواک به طور نامحسوس مورد تعقیب قرار گرفت و چندین بار بازداشت شد، ولی هیچ چیز از اراده مصمم و علاقه شدید او نسبت به امام و اسلام نمی کاست. با تعطیلی دانشگاه ها، به زادگاهش بازگشت و در راهپیمایی ها و تحصن ها شرکت می نمود.

با پیروزی انقلاب اسلامی، بار مسئولیت خویش را سنگین تر می دید و همه وجود خود را وقف پاسداری و نگاهبانی این نهال نوپا کرد. او در کمیته انقلاب اسلامی فعالیت و همکاری داشت. پس از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عضویت شورای فرماندهی این نهاد درآمد و در سازماندهی و استحکام سپاه منطقه، نقش فعالی داشت. از مؤسسین واحد بسیج سپاه در شهرستان بود و مسئولیت فرهنگی سپاه را نیز بر عهده داشت.

برای او لباس مقدس سپاه، ارزش معنوی خاصی داشت. لباس را نه برای خود برتر بینی، بلکه برای انجام خدمت بر تن می کرد. به همین دلیل، در مجامع شخصی و عمومی و غیررسمی، لباس سپاه را بر تن نمی کرد، زیرا عقیده داشت، هرگاه فرد ملبس به این لباس، خدای ناکرده نسبت به مردم کوتاهی کرده و خطا کنند، مردم آن حرکت را به حساب آن ارگان نهاده و حرمت سپاه خدشه دار می شود.

او سعی می کرد به فعالیت های تبلیغی و فرهنگی منطقه سر و سامان دهد و جوانان را آگاه سازد و شعائر دین را احیا کند. او خار چشم منافقین بود و با آنها به سختی برخورد می کرد، او مصداق «اَشداء عَلَی الکُفّارِ وَ رَحِماءُ بَینَهُم» بود. صله رحم را کاملاً بجا می آورد. حقوق و درآمدش را بیشتر در امور خیریه و کمک به صورت محرمانه، به افرد بی بضاعت صرف می کرد. با تمام وجود از حیثیت و کیان مملکت و مقدسات خود دفاع می کرد.

خود حافظ کل قرآن بود، و در همین راستا، معلم قرآن و مشوق قرائت قرآن بوده، و در جلسات قرائت قرآن شرکت فعال داشت. به تحصیل علم بسیار علاقمند و بسیار سفارش می کرد. آنچنان سخنانش بر وجود می نشست که مورد استقبال و توجه دیگران قرار می گرفت.

نمازش اکثراً به جماعت بوده و در بیشتر روزها، بالاخص دوشنبه و پنجشنبه روزه می گرفت. سحرگاهان، هنوز زمزمه های قرآن و نیایش و نماز علیرضا را به یاد دارد. نمازهای شب علی، حضور در محضر حق و غیبت از خودِمادی و جسمانی بود. هنوز تصور فکر و صداهای دلنشین علی، آرام بخش افکار پریشان ماست.

6-در دانشگاه

علیرضا سنگر جبهه و دانشگاه را با هم داشت. از ابتدای ورود به دانشگاه اصفهان، یکی از افراد مبارز آن دانشگاه بود. در دانشگاه به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشکده داروسازی درآمد و از اعضای فعال این انجمن محسوب می شد و مسئولیت فرهنگی را عهده دار شد.

در راستای شعار همیشگی خود، که احیا شعائر دین و شرعیات بود، قدم بر می داشت. احادیث هفته را در بُرد دانشگاه، نصب می نمود و در مناسبت های مذهبی و فرهنگی، همیشه فعال بود و برای آن ها برنامه ریزی می کرد. نمایشگاه های مختلف در رابطه با مسائل دینی، انقلاب، جبهه و جنگ  برگزار می کرد. در برپائی نماز جماعت و دعای توسل، کمیل و ندبه یاری می کرد.

در جلسات هفتگی عقیدتی-آموزشی، با حضور مسئولین دانشگاه و نمایندگان دفتر نهادرهبری حضور داشت و برنامه ریزی های لازم را برای فعالیت های فرهنگی، انجام می داد.

در اوقات فراغت و تعطیلات دانشگاهی، با تلاش فراوان، در کوه ها و دشت های اطراف شهرستان، به دنبال گیاهان دارویی بود تا علاوه بر شناخت آن ها، بتواند با دوستان خود، دارویی برای درمان اثرات بمب های شیمیایی بسازند.
7- جنگ تحمیلی

آغاز جنگ تحمیلی آرام و قرار از کف علیرضا ربود و وی را به جبهه ها کشاند. گوش به فرمان امام و مرادش، در تمام جبهه ها، از کوهستانهای بلند و پر برف غرب تا دشتهای تفتیده و سوزان جنوب را، از حضور خویش پر ساخته بود و در خط مقدم، حضوری فعال داشت.

حضور فعالانه علیرضا در دو جبهه جنگ و تحصیل بر هیچکس پوشیده نبود و بسیاری از اقشار مردم، بخصوص قشر تحصیل کرده را تحت تأثیر قرار می داد. متانت، شرف، ارجمندی و مجد علی هنوز در وجب به وجب خاک غرب و جنوب و دانشگاه مشهود است. او روحیه بزرگ و بی باکی داشت و هدفش را که همان الله و لقای محبوب و اجرای معروفات و ترک منکرات بود، دنبال می کرد.


علیرضا برای خدا کار می کرد، شب و روز تلاش می کرد و سخت ترین و مشکل ترین مسئولیت های نظامی را، با کمال خوشروئی و اشتیاق و آرامش خاطر می پذیرفت. او فرماندهی دلیر، مدیر و مدبر بود و قدرت عجیبی در مدیریت داشت و در کارها و اداره نیروها، مدیریتی سالم و مثال زدنی داشت. همچنین نظارت و پیگیری بسیار خوبی داشت، در انجام دستورات کوتاهی نمی کرد، به موقع بازخواست می نمود و در زمان لازم، تشویق می نمود.


صبر را از علی(ع)، مظلومیت را از حسن(ع)، فداکاری را از عباس(ع) و شهادت و عشق بازی را از خون سرخ حسین(ع) آموخته بود. در ایام محرم، فعالیت چشم گیری در برگزاری و تدارک هیئت های عزاداری سالار شهیدان، داشت. لحظه ای از خط ولایت و فقاهت برنگشت. او عاشق امام و انقلاب اسلامی بود.


او حیائی عجیب داشت، بی خبر و در خفا به جبهه می رفت و در بازگشت هایش، بی آنکه از نقش خود و دلیرمردی هایش سخنی بگوید، به روال عادی زندگی اش ادامه می داد. اگر دوستان و همرزمانش، راز دلیرمردی هایش را عنوان نمی کردند، شاید کسی او را آنگونه که شایسته بود، نمی شناخت. علیرضا دوست داشت، کارها با خلوص کامل و فقط برای خدا باشد.


وی آنچنان شیفته فضای عطر آگین جبهه ها بود که لحظه ای پشت جبهه ماندن را تاب نمی آورد، تمام تلاش خود را می کرد تا در جبهه های نبرد حق علیه باطل، حضور فعالی داشته باشد. او در بسیاری از عملیات های غرب و جنوب حضوری فعال داشت تا اینکه در عملیات بیت المقدس (فتح خرمشهر)، از ناحیه دست چپ، به شدت مجروح شد و به درجه جانبازی نائل گردید. اما با اندکی بهبودی دوباره به جبهه برگشت.


8-شهادت


فرمانده دلاور و رزمنده نستوه و خستگی ناپذیر سنگر دانشگاه و جبهه های خونین خوزستان و لاله گون کردستان، دگر بار در پی لبیک به ندای بت شکن زمان، پیر دلسوخته جماران، خمینی بزرگ (ره)، برای آخرین بار در 25/1/1365 سنگر دانشگاه را رها و عازم جبهه های جنگ شد.


از همه چیز خود، خانواده و همسر و فرزند خود چشم پوشید تا وطن مقدس ایران را، از دستان نکبت بار رژیم بعث نجات دهد و سربازان دلاور امام زمان را یاری دهد. چرا که او دانشجوی مکتب سرخ و آزادی بخش سالار شهیدان و منادی شعار "هیهات من الذّله" سید الشهداء بود و آنگونه عمل کرد که آموخته بود. او در این مکتب آموخته بود که هر کجا ندای کفر بلند است همانجا ستیز است و بر این باور سخت ایستاده بود.


او در گردان شهداء تیپ 57 ابوالفضل (ع)، معاونت گردان را بر عهده گرفت و به هم راه دوست و یار همیشگی اش شهید حجت ا.. لونی، مسئولیت و فرماندهی گروهان های عملیاتی جعفر طیار و حمزه سیدالشهدا را بر عهده گرفتند و در غرب کشور، در کوهستانهای پوشیده از برف حاج عمران، وارد عملیات شدند.


دراردیبهشت ماه 1365، عراق عملیاتی از سلسله عملیات های موسوم به دفاع متحرک را در منطقه حاج عمران آغاز کرد و در تاریخ 23/ 2/1365 با بکار گیری تیپ ها و لشگرهای متعدد و حجم آتش سنگین توپخانه و پشتیبانی نیروی هوایی، به طرف منطقه مذکور هجوم برده و توانست در همان ساعات آغازین  عملیات، ارتفاعات 2519 و سلسه ارتفاعات اطراف آن را، که در تصرف نیروها و برادران ارتش بود، علیرغم رشادتها و پایداری این دلاوران و قهرمانان، به تصرف خود درآورد

تیپ  57 حضرت ابو الفضل(ع) را که در حال انجام تدارکات لازم برای انجام عملیاتی در شاخ شمیران بود، از آن منطقه جهت سد حملات مکرر و پیشروی های خطرناک دشمن در منطقه عمومی حاج عمران، فراخواندند.

پس از مبارزه ای سخت، بالاخره آن ها موفق به تسخیر اهداف خود گردیدند و تا نزدیکی صبح همان روز، در حالیکه باران گلوله های آتش دشمن، بر سر آنها ریخته می‌شد، مقاومت جانانه ای را از خود نشان دادند.

آن ها به دلیل شرایط حساس عملیات، تلاش نمودند تا مواضع را حفظ نموده و نبردی دلیرانه، همراه با پیروزی داشته باشند. در کشاکش نبرد، و پس از زدن ضربات جبران ناپذیری به دشمن بعثی، مشخص شد که منطقه توسط سربازان عراقی محاصره شده است. در این هنگام علیرضا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و شدیداً مجروح شد. تصمیم بر آن بود تا به علت شهادت اکثریت نیروها، گردان عقب نشینی کرده و ارتش مجدداً منطقه را تصرف کند.


علیرضا که به علت شدت جراحات نمی توانست حرکت کند، به همراه یکی از همرزمانش، ماندند تا باقیمانده نیروها به عقب بروند. در این هنگام همرزمش تلاش می کرد، او را به سمت عقب بکشد، اما مسیر سنگلاخی و سخت بود. معظمی گودرزی (همرزم شهید) در خاطراتش گفت؛ در این مدت از او زمزمه هایی می شنیدم، ایستادم و گوش کردم، دیدم با خود قرآن می خواند، پرسیدم؛ چه می کنی دلاور، جواب داد؛ وقتی قرآن می خوانم، از حال خود فارغ شده و هیچ چیز را از محیط خارج متوجه نمی شوم و درد را حس نمی کنم.


مسیری طولانی او را روی زمین کشیدم، تا جایی که خود از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفته و مجروح شدم، عراقی ها نزدیک بودند، علیرضا دیگر قبول نکرد من او را تکان دهم و به من گفت؛ تو همسر و فرزندت چشم به راهت هستند، برگرد و وقتی سالم رسیدی، بگو بقیه دنبال من بیایند. من موقعیت را ترک کردم و به عقب رفتم، اما به دلیل شرایط خطرناک منطقه، کسی نتوانست به کمک علیرضا برود و منطقه به دست بعثی ها افتاد و ایشان در همانجا، در سحرگاه جمعه مورخ 2/3/65 مصادف با ماه مبارک رمضان، در ایام لیالی قدر و ایام شهادت مولای موحدان حضرت علی (ع) به شهادت رسید و خون پاکش بر روی قله های یخ زده غرب جاری شد و با حرارت خونش صفا و گرمی بهاران را هدیه داد.


او و یارانش، کوه های سر به فلک کشیده و لاله گون حاج عمران، را با خون سرخ خود، به شهادت گرفتند تا مقاومت پیشگان و استواران را، درس تازه ای داده باشند. پیکر پاکش همانند مولایش حسین بر روی قلل آن دیار ماند تا شاهدی باشد، بر چگونه زیستن و چگونه رزمیدن و چگونه کشته شدن.
9-بازگشت به وطن

سرانجام پس از هشت سال انتظار، پیکر پاکش در مورخ 23/3/1373 به زادگاهش برگشت و در کنار دیگر همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد و تولدی جاودانه یافت. اینک آن فوز عظیم برای او، و این واماندگی را برای خود، سرآغازی گردانیده و با ادامه راهش، همچنان پر تلاش  و ستیزه جو با لشکر کفر خواهیم بود.

«اَلسَّلامُ عَلی یَوم وُلِدَ وَ یَومَ یَموتُ وَ یَومَ یُبعَث حیّا»
سلام بر او روزی که به دنیا آمد روزی که از دنیا رفت و روزی که زنده مبعوث می شود.

السلام ای باغ پرپر گشته ام              السلام ای از سفر برگشته ام
السلام ای مشت خاکستر شده         با عروس خاک همبستر شده
السلام ای در سفر بی توشه تو          زائر آن مرقد شش گوشه تو
یاد باد آن شور و حال سوز و ساز        خاصه در هنگامه راز و نیاز

10-سخن آخر

«من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دینه و من علی دینه فانا دینه» (حدیث قدسی)
زمزمه همیشگی شهید دکتر علیرضا ولیان
دکتر علیرضا ولیان شعری را همواره بر لب داشت و زمزمه می کرد، آن شعر را امروز ما به یادش زمزمه می کنیم تا مرهمی بر دل داغدارمان باشد؛

 

عاشقان را سر شوریده، به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است

تن بی سر عجبی نیست، رود گر در خاک
سر سرباز ره عشق، به پیکر عجب است

وصیت نامه شهید علیرضا ولیان

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله الذی انجز وعده و نصر عبده و اعز جنده و هزم الاحزاب وحده بیده الخیر و هو علی کل شی قدیر

فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ

آنان که از وطن خود هجرت نمودند و از دیار خویش بیرون رفتند و در راه خدا رنج کشیدند جهاد کرده و کشته شدند همانا گناهان ایشان را بپوشانیم و آن ها را به بهشت هایی درآوریم که زیر درختانش نهرها جاری است که این پاداشی است ازجانب خدا

و....

سپاس بیکران خدای بزرگ را که به من این توفیق را داد که بار دیگر افتخار حضوری مجدد را در کنار برادران رزمنده ام داشته باشم اگر چه بنده ای گناهکارم و لیاقت چنین نعمتهای را ندارم اما خدای بزرگ بیش از آن که از فکر می گنجد بخشنده و نسبت به بندگان مهربان است .

ای خدای بزرگ و ای خدایی که ارحم الراحمینی در این سفر و در این هجرت در راه تو و در این سفر به سوی تو اگر چه زاد و توشه من اندک است ظن من به اعتماد بر تو بسیار است .بسیاری گناه در زندگی مرا از عقوبت تو میترساند اما امیدم به کرمت و معرفتم به لطف و کرمت متذکر و آگاهم می سازد ،تو را شاهد می گیرم که این حرکت ما نیست جز مصداق آیه شریفه:

((ولی الذین آمنوا و یخرجهم من الظلمات الی النور))

و حرکتی است از ظلمت محض به سوی نور مطلق و حرکتی است برای استمرار بخشیدن به خدمت ایثارگری های یاران سالار شهدا حسین به پیروی از این منشور سرور آزادگان که:

اگر دین حق جز با کشته شدن من پایدار نمی ماند پس ای گلوله ها و شمشیرها مرا دریابید.

بار خدایا ترا به اشراق جمال و انوار ذات بی مثالت تمامی آنان که در راه تو و برای تو و به سوی تو گام برمیدارند ثبات قدم و اطمینان خاطر عطا فرما و تجدید حیات مجدد اسلام را به دست بزرگ پرچمدار توحید در عصر کنونی و به همت امت کفر ستیز اسلام تا ظهور مهدی موعود استمراری پر شکوه عنایت فرما و ریشه کفر و نفاق را به دست پرتوان این سلحشوران خداجوی در سراسر جهان بخشکان

خدایا پدر و مادرم را قرین لطف و محبت خود قرار ده که عمری را در راه تو و به امید تربیت عبدی صالح برای تو زحمت کشیده اند و اگر چه توفیق اندک خدمتی را به آنان نداشتیم.

برادرم را که فردی است مومن و متعهد به انقلاب اسلامی در راهت ثبات قدم عطا فرما.

به دیگر اعضای خانواده ام صبر و استقامت و توفیق سلوک در صراط مستقیم عنایت فرما و اهل فامیل را که یک به یک مایه افتخار و سربلندی می باشند در زمره سربازان فداکار اسلام قرار ده.

یا سریع الرضا اغفر لمن لا یملک الا..

درود بر رهبر کبیر انقلاب امام خمینی و روحانیت مبارز این پیشگامان و پیشاهنگان به حق انقلاب اسلامی در سراسر جهان

ننگ و نفرت بر تمامی جهانخواران شرق و غرب عالم و مزدوران داخلی آنان ، برقرار باد پرچم پر افتخار لا اله الا الله بر بلندترین نقطه جهان

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

علیرضا ولیان

امضا

62/2/9

منبع : نوید شاهد لرستان

زندگینامه شهید دکتر ولیان : 

https://shahidd.blog.ir/post/742

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan