یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

ما وظیفه داریم برای پیشرفت انقلاب /شهید مسعود عسگری

  • ۱۱:۲۲

شهید مسعود عسگری

 مادر شهید مدافع حرم در گفت و گو با دفاع پرس؛ مسعود می‌دانست شهید می‌شود/ خانواده شهدا برای تقرب به خدا متوسل به شهید خود شوند

مادر شهید عسگری گفت: زمانی‌که مسعود به شهادت رسید، جمعیت بسیاری آمده بود. برادرم نگران بود. به یاد آوردم، مسعود پارکینگ را تمیز کرده بود. به برادرم گفتم، «مسعود می‌دانست شهید می‌شود. خودش پارکینگ را آماده کرده است. فقط یک جارو زده و فرش‌ها را در پارکینگ پهن کنید.» در کم‌تر از یک ربع همه جمعیت در پارکینگ نشسته بودند.

شهید مدافع حرم مسعود عسگری

خانم «زهرا نبی لو» مادر شهید مدافع حرم «مسعود عسگری» در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، با اشاره به خصوصیات اخلاقی فرزند خود اظهار داشت: مسعود از کودکی در یک کلام زبل خان بود. در کار‌های منزل کمک می‌کرد. از همان کودکی اگر مهمان داشتیم، تمام کار‌های پذیرایی با پسر‌ها بود. نه تنها در منزل خود، بلکه در مهمانی‌ها هم کمک می‌کرد. مسعود ارادت ویژه‌ای به حضرت آقا داشت. وی بسیار با بصیرت بود و اتفاقات پیرامون خود را رصد می‌کرد. فرزندم در تمام مسایل آگاهی داشت.  وی افزود: مسعود علاقه‌مند بود که در تمام حرفه‌ها مهارت کسب کند. به خاطر دارم یک مرتبه گوشی تلفن همراه خود را درحالی‌که تازه خریده بود، با نصف قیمت به فروش رساند تا هزینه لازم جهت آموزش سقوط آزاد را فراهم کند. با اینکه درآمد داشت، اما اگر برای مهارتی، نیاز مالی داشت؛ به راحتی از داشته‌های خود می‌گذشت تا آن مهارت را بی‌آموزد. 

فضایی که پیش از شهادت آماده شده بود

مادر شهید گفت: پیش از آن‌که مسعود به سن تکلیف برسد، روزه می‌گرفت. از زمانی‌که بچه‌ها روزه می‌گرفتند، شب‌ها را بیدار می‌ماندم تا برای سحری غذای تازه داشته باشیم. پسرم اکثر شب‌های ماه مبارک رمضان را در مسجد ارگ تهران سپری می‌کرد و اصرار داشت که من هم بروم. می‌گفتم، «مسعود جان من با وضعیت جسمی و کمردرد نمی‌توانم بی‌آیم.»، اما بهانه بود، می‌خواستم در خانه بمانم تا سحری آماده کنم. مسعود می‌گفت، «مامان صندلی تهیه می‌کنم تا تکیه بدهید، شما فقط بیا.» هیچ‌گاه نشد که همراه وی بروم؛ و حالا اجابت این دعوت تبدیل به یک حسرت بزرگ در زندگی من شده است. مادر شهید عسگری بیان کرد: معمولا مسعود هر مراسمی که می‌رفت به من اصرار می‌کرد که همراه وی بروم. بسیار مسیولیت پذیر بود. اگر شب‌های محرم یا ... مراسمی می‌رفتم، می‌گفت، «مادر نگران نباش، من می‌آیم دنبال‌تان؛ شما هرکجا دوست دارید، بروید.» 

فضایی که پیش از شهادت آماده شده بود

شهید مسعود عسگری

مادر در خصوص خاطرات آخرین ماه رمضانی که مسعود در خانواده حضور داشت، تصریح کرد: یکی از روز‌های ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۴ مسعود پس از خوردن سحری به پارکینگ رفت و تا افطار مشغول تمیز کردن آن شد. پارکینگ مثل سمساری بود، مسعود تمام وسایل‌ها را از پارکینگ به انباری پشت‌بام منتقل کرد. تنها با زبان روزه چندین مرتبه این پنج طبقه را طی کرد. ما برای مراسم ختم یکی از اقوام دعوت بودیم. به مسعود گفتم، «مسعود جان خورشت را گذاشته‌ام، اگر توانستی برنج را شما بگذار» زمانی‌که برگشتیم نزدیک افطار بود. هم پارکینگ تمیز شده بود و هم غذا آماده بود. حتی برگ‌های درختان حیاط را تمیز کرده بود و شیشه‌های پارکینگ را پاک کرده بود تا جای قطرات آب روی آن نمانده باشد. با وجود خستگی بسیار، آن شب نیز مسجد ارگ مسعود ترک نشد.  مادر افزود: ما در خانواده رسم داریم، هر هفته در منزل یکی از اقوام جمع شده و قرآن بخوانیم. سال ۱۳۹۴ منزل خواهرم بودیم. سر سفره افطار همه از کوچک‌ترین عضو خانواده تا بزرگ‌ترین آن‌ها یک دعا کرده و همه آمین می‌گویند. آن شب مسعود برای اولین مرتبه در حضور جمع، آرزوی شهادت کرد و همه آمین گفتند. تعجب کردم، مسعود پسر توداری بود. با وجود مهارت‌های گوناگونی همچون «خلبانی»، «پاراگلایدر»، «غواصی»، «سقوط آزاد»، «چتربازی»، «کوهنوردی» و... که داشت، هیچ‌کس از آن‌ها اطلاعی نداشت. نمی‌دانستم چه طور سکوت خود را شکسته بود. پس از افطار برادرم گفت، «خواهر، دیدی مسعود چه دعایی کرد؟!» گفتم، «الحمدلله، خیلی خوشحال شدم.» مسعود سه ماه پس از این رویداد به آرزوی خود رسید. 

فضایی که پیش از شهادت آماده شده بود

مادر شهید در خصوص خاطرات روزی که خبر شهادت فرزندش را به وی گفتند، ادامه داد: منزل ما کوچک است. زمانی‌که مسعود به شهادت رسید، جمعیت بسیاری آمده بود. برادرم نگران شد. ناگهان به یاد آوردم، مسعود پارکینگ را تمیز کرده بود. به برادرم گفتم، «مسعود می‌دانست شهید می‌شود. خودش پارکینگ را آماده کرده است. فقط یک جارو زده و فرش‌ها را در پارکینگ بی‌اندازید.» در کم‌تر از یک ربع همه جمعیت در پارکینگ نشسته بودند.  مادر با اشاره به ویژ‌گی شهید که باعث شهادت فرزند خود شد، توضیح داد: مسعود بسیار بخشنده و ایثارگر بود، حتی از جان خود برای دیگران می‌گذشت. اگر کسی از وی چیزی را طلب می‌کرد، دریغ نمی‌کرد؛ آن را هدیه می‌داد؛ حتی اگر خود به آن احتیاج داشت. به همه کمک می‌کرد، اما هیچ‌گاه از هیچ انسانی کمک نمی‌خواست تا برای کسی زحمتی ایجاد نکند. 

شهید مسعود عسگری

فضایی که پیش از شهادت آماده شده بود/

خانواده شهدا برای تقرب به خدا متوسل به شهید خود شوند 

مادر شهید در خصوص حضور شهید در زندگی افزود: برای مراسم شب قدر راهی بهشت زهرا (س) شدیم تا در کنار مسعود این شب را زنده بداریم و از وی بخواهیم دستان ما را هم گرفته و به سوی خدا ببرد. از پسرم می‌خواهم دعایی که می‌کنیم، او آمین بگوید. در طی مسیر دائم با پسرم صحبت می‌کردم و می‌گفتم، «مسعود خودت جای پارک ماشین را فراهم کن. خودت راه را باز کن.» هرچند که دیرتر از برادرم راه افتادیم، اما بسیار زودتر از آن‌ها رسیدیم.  وی ادامه داد: حضرت آقا فرمودند، «خانواده شهدا برای تقرب به خدا متوسل به شهید خود شوند و از وی کمک بخواهند.» بسیار حضور فرزندم را احساس می‌کنم و هر خواسته‌ای که دارم به مسعود می‌گویم. 

شهید مسعود عسگری

منبع

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan