- سه شنبه ۳ خرداد ۰۱
- ۱۹:۱۸
شهید عباس حیدری حسنوند در سوم فروردین سال ۱۳۲۰ روز تاسوعا در خانواده ای مذهبی در روستای نیاز آباد شهرستان الشتر به دنیا آمد. پدرش دوشنبه و مادرش مهربانو نام داشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. کارگر بود. ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و دو دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. نوزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزارش در آرامگاه خضر شهرستان خرم آباد واقع است.
وصیت نامه شهید عباس حیدری حسنوند
بنام خدای که انسان را از خاک آفرید و آن را اشرف مخلوقاتش قرار داد و به او شعور و فهم داد وبه بلند ترین مقامات رسانید و بهترین تعالیم دنیوی را در اختیار ش قرار داد و سر انجام او را باز به خاک بر گردانید و دنیای غیر از این دنیای فانی برای او در نظر گرفته است که به سزای هر عمل نیک و بد او پاداش قرار داده است و این انسان که خداوند او را نه بخاطر خودش بلکه بخاطر اینکه انسان را دوست دارد او را آزاد گذاشته تا نیک و بد را از هم تشخیص داده و راه صحیح و درست که انبیاء و اولیا سفارش کرده در مصدر آن قرار گرفته است از صدر بوجود آمدن انسان تاکنون و حتی آینده راپیروی کنند تا بهشت جاودان نصیبشان گردد و اما پیام من به ملت دلیر و شجاع و از جان گذشته ایران این است که این اوقات مهم و تاریخی را از دست ندهند،ودوست دار من آنکسی است که بر مزارم دعا بخواند و طلب آمرزش بخواهد و باز قبر مرا بسیار ساده بسازید و ای کاش اینجا
می بودیدومی دیدید ایثار و از جان گذشتگی لشکریان اسلام را زنده باد امام خمینی پاینده باد اسلام و بر قرار باد پرچم سبزوسفید وقرمز رنگ لا اله الا الله وصیت نامه عباس حیدری حسنوند فرزند دوشنبه عضو بسیج خرم اباد لرستان اعزام به تاریخ۶۱/۲/۸ گردان امام جعفر صادق (ع) تیپ ۲۲ بدر خرمشهر
خاطراتی از شهید
بوی عطر بهشتی که به شهادت ختم شد
یک دیگر از خاطرات به یاد ماندی و ماندگار اون شهید بوی عطر آن شهید است. در اواخر سال۱۳۶۰ بود که وقتی شهید عباس حیدری از جلسات قرآن و دعا برمی گشت بوی عطر خاصی از وی به مشام می رسید!. او خیلی معطربود. این بوی خوش را همه ی اطرافیان حس می کردند! . همسر شهید هما برتنی میگوید: من در طول مدت زندگی مشترکمان چنین بوی عطرخوشی را از او حس نکرده بودم .یک روز شهید به اتفاق پسر دایی همسرش بنام حسن محمودیان به سر کار می روند. پسر دایی از وی می پرسد چه عطر خوش بویی استفاده کرده ای ! یه کمی هم به ما بده تا خوش بو شویم ؟!. در این هنگام شهید میگوید من هیچ عطری را استعمال نکرده ام. تا اینکه موقع برگشت به خانه و زمانی که سوار تاکسی می شوند، راننده تاکسی نیز از شهید می پرسد آقا چه عطر خوبی زدی!. نمیشه اسمش رو به ما بگی تا استفاده کنیم؟!. با لبخندی ملیحانه جو داخل تاکسی رو عوض می کند تا به مقصد می رسند. در این بین پسر دایی کنجکاو شده و با اصرار از شهید می خواهد که موضوع بوی خوش عطر را بازگو نماید؛ چرا که در صداقت او هیچ شکی به دل راه نمی داد و به دلش افتاده بود که این بوی خوش او ریشه در عوالم دیگر دارد. او به گفته شهید اعتماد داشت که وی هیچ عطری استعمال نکرده و زیرکانه می خواست علتش را از خود شهید جویا شود. تا اینکه پس از اصرار ملتمسانه پسر دایی ، شهید میگوید: راستش را بخواهی این بوی خوش مربوط به یک رؤیای صادقانه است. وی گفت در خواب دیدم دو زن زیبا رو دارن به من نزدیک می شوند!. چون اونها رو نا محرم می دانستم ، فوراً به اونها گفتم به من نزدیک نشوید شما نا محرم هستید!. آنها گفتند: ما آمده ایم به تو بشارت دهیم که تو به زودی شهید خواهی شد و به ما ملحق میشوی ! . در این لحظه مقداری گلاب به روی من ریختند و دور شدند!.
سر انجام ایشان به فرمان امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به عضویت بسیج لرستان پیوستند و در تاریخ ۶۱/۲/۸ اردیبهشت در گردان امان جعفر صادق (ع) تیپ ۲۱بدرخرمشهر در عملیات بزرگ بیت المقدس شرکت نمود و بالاخره در ۱۵ اردیبهشت ماه بود که به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و در روز ۶۱/۲/۲۲ پیکرش را به خاک سپردند. ارسال مطالب مجتبی حیدری
خاطره برخورد خوش با چند جوان
شهید نقل میکند که روزی از کوچه ای رد میشدم که چشمم به چند جوان افتاد و در حالی که میخندیدند با لحن تمسخر آمیز به من گفتند شما با این ریش و محاسن از پل صراط رد می شوی ؟ به بهشت میروی یا جهنم ؟شهید با ملایمت به آنها پاسخ میدهد انشاء الله که از اهل باشم -اگر عملم درست باشد به بهشت میروم واگر گناهکار باشم به جهنم میروم ،جوانها وقتی حسن خلق شهید را میبیند از کار خود پشیمان میشوند واز وی پوزش میطلبند ومیگویند ما به هرکس این حرف را زده ایم با ما درگیر شده ،ولی شما جواب ما را به آرامی دادید معلوم است که مومن واقعی هستید. نوشته شده توسط فرزند شهید آقای مجتبی حیدری حسنوند در سایت یاد امام و شهدا
مطالب دیگر و تصاویر شهید در سایت یاد امام و شهدا