- پنجشنبه ۸ مهر ۰۰
- ۰۰:۰۴
فرمانده گردان پیشمرگهای کُرد چه کسی بود
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سپاه بیت المقدس به نقل از فارس، جنگ حس آدم ها را پرورش، اراده انسان را مستحکم، وضعیت فیزیکی و جسمی انسان را نیز بهبود می بخشد. آدم ها را بیشتر از هر دوره زمانی؛ شرایط جنگی، در زندگی بهم نزدیک می کند و یک خویشاوند خواندگی جنگ تداعی می شود. ثمره جنگ، شناخت مرد از نامرد است و جنگ تمام می شود و همه چیز پایان می گیرد و آن همه حماسه و دلاوری، چون افسانه ائی ذره ذره به علت بی توجه ائی مسئولین فرهنگی برخی از نهادهای که فرهنگ ایثار و شهادت را در حصار خویش کشیده اند به فراموش محض سپرده می شود و مردانی شجاع و دلیر و بی باک و شهادت طلب، به مانند «غلامعلی دریانورد» در مه گم می شوند. مسئولینی که خودشان را معصوم می پندارند و با کوچکترین نقد بر می آشوبند و و الی آخر... و سردار شهید غلامعلی دریانورد، از همان شهدائی است که در مه گم شد! او فرمانده گردان ویژه پیشمرگ بود.پدر و مادر و برادر این شهید والامقام از دنیا رفته اند، و دفتر و صدها تصویر و نوار سخنرانی صوتی از این شهید نخبه و دانشمند در گوشه ائی دنج در حال نابودی است.آری ! کسانی که قدر سرمایه های خود را ندانند! زود به بی چیزی و نداری مبتلا خواهند شد! قهرمانانی چون سردار «شهید غلامعلی دریانورد» که اکنون تنها تکه ائی سند و عکس و یک خواهر گریان بازمانده، و همه چیز در بی تدبیری متولیان در حصار کشیده فرهنگ دفاع مقدس، در حال نابودی است.ما سرمشق میخواهیم، اسطوره می خواهیم برای پیروی کردن، آنچه ما امروز نیاز داریم قهرمان های واقعی است که از همه هستی خویش در راه آرمان های ولایی و الهی خویش گذشتند، اینان باید به نسلهای بعد معرفی بشوند برای پیروی کردن... .
غلامعلی بیستم مهر سال 1340 در بندر ترکمن به دنیا آمد. مادرش سید بود و با مهربانی غلامعلی را بزرگ کرد. خواهرش می گوید:" کودکی شیرین و خواستنی بود و چهرهای مظلوم داشت. پدر و مادرم از بچهگی علاقه زیادی به او داشتند و سعی میکردند تمام وسایل را حتی او را فراهم کنند تا هرگز کمبودی در زندگی نداشته باشد. غلامعلی پس از پایان خدمت سربازی اش از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرگان و به صورت داوطلبانه برای مبارزه با گروهکهای داخلی و دشمنان خارجی انقلاب اسلامی به کردستان رفت. او در سپاه بوکان به مبارزه با ضدانقلاب پرداخت. مدتی از حضور غلامعلی در جبهه کردستان می گذشت که به عنوان فرمانده گردان ویژه نبی اکرم (ص) منصوب شد.
از مادر شهید نقل است که می گوید: غلامعلی خیلی کم به مرخصی می آمد، و هر چند وقت یکبار هم که به دیدن ما میآمد و یا از طریق تلفن تماس میگرفت و خبر سلامتی خود را به ما اعلام می کرد. همیشه در تمام عملیات موفق و سربلند بود، وقتی برای آخرین بار به دیدن ما آمد به همه فامیل و دوستان و آشنایان سرزد و از حال همه جویا شد و از من و خواهرم خواست که با هم به زیارت امام رضا(ع) برویم. هر جا که میرفت به همه میگفت که انشاءالله این دفعه شکلات پیچ پیش شما میآیم. از شهادت هراس نداشت و باعث افتخار او بود.وقتی که برای آخرین بار به جبهه رفت مدتی بعد خبر آوردند که در یکی در درگیری با ضدانقلاب به شهادت رسیده است.دوستانش می گفتند قبل از شهادت غسل شهادت کرده و لباس نو پوشیده بود و آماده شهادت شده بود. او می دانست که در این عملیات به شهادت می رسد. و این چنین نیز شد... .سرانجام غلامعلی دریا نورد پس از سالها مجاهدت و تلاش در راه اعتلای اسلام ناب محمدی در چهارم تیر ماه 1363 به درجه رفیع شهادت رسید
بخشی از وصیت نامه سردار شهید غلامعلی دریانورد
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت پدر و مادر عزیز و بهتر از جانم سلام. سلام، سلام، ای خوبان من... ضمن عرض سلام، امیدوارم که حال همگی خانواده خوب باشد و همگی در سلامتی و موفقیت به سر ببرند.و اگر احوالی از پسر خود «علی» خواسته باشید، الحمدالله در سایه پروردگار یکتا در سلامتی و موفقیت به سر میبرم. پدر و مادر عزیزم الان حدود بیست روز است که از مرخصی آمدهام و در حین این بیست روز تا حالا دوبار تلگراف و یکبار با آقا رضا تماس گرفتهام و چند بار بعد از او خواستم با آقا رضا تماس بگیرم و نتوانستم، یعنی آقا رضا نبوده (مغازه اش همیشه بسته؛ یا جواب تلفن را نمی دهد! نمیدانم)و الحمدالله از آنروز که از مرخصی برگشتهام، در جبهه خوزستان، ایران پیروزیهای موفقیت آمیزی بدست آورده که صددرصد شنیدهاید و این جای بسی خوشحالی است.این پیروزیهای پیدرپی باعث میشود که جنگ زودتر تمام شود و ما بتوانیم زودتر برگردیم و انشاءالله زودتر تمام میشود ما خودمان را امیدوار کرده بودیم که شهریور هوا خنک میشود ولی متاسفانه هوا شهریور خوزستان شرجی است و بسیار گرم ولی خوب همه اینها را باید تحمل کرد و تحمل خواهیم کرد.اینها زیاد مسئلهای نیست، چون هر انسانی باید در زندگی سختی بکشد، الان هم شهر اهواز به حالت قبلی خود برگشته و مردم زندگی عادی خود را شروع کرده اند و شهر از آن حالت نظامی خود در آمده است و بسیار خوشحال هستیم از این موضوع، در ضن اگر شعبان شماره تلفن گرفتهاند، شمارهاش را برایم بفرست و اگر شد با او تماس بگیریم، چون آقا رضا اکثر اوقات در مغازه اش نیست که من بتوانم با او تماس بگیرم.در خاتمه امیدوارم که هیچ ناراحتی از بابت من نداشته باشید از قول من به آقا رضا، معصوم، رابعه، راحله، شعبان و زن داداش و رضا و حسین کوچولو را ببوس به فریده و لیلا همگی همه سلام برسان...دیگر عرضی ندارم جز سلامتی و خوشحالی شما را از درگاه خداوند متعال خواستاریم.
*نویسنده: غلامعلی نسائی