- پنجشنبه ۱۵ دی ۰۱
- ۰۰:۲۶
شهیدمحمدعلی اسحاقیان
فرزند صادق
متولد 1350/06/28
محل تولد : درچه - اصفهان
تاریخ شهادت : 1369/11/26
محل شهادت : سیاه کوه نایین
مذهب : اسلام شیعه
درجه : سرباز
شهر سکونت : درچه ، استان اصفهان
تاریخ حادثه : 1369/11/26
استان حادثه : اصفهان
محل دفن : امامزاده حلیمه خاتون درچه
زندگینامه شهید محمدعلی اسحاقیان
زندگینامه شهید از زبان مادر
پسرم محمد علی که پسر سومم می باشد با توجه به اینکه دو برادر بزرگترش به خدمت مقدس سربازی اعزام گردیده و به سلامت خدمت خود را به اتمام رسانده بودند قبل و بعد از اعزام به خدمت، همیشه به من و پدرش می گفت: برادرانم قسمت شان نبوده است که شهید شوند و حکمت خداوند در این بوده که آنها به سلامتی خدمت سربازی خویش را به اتمام برسانند و گاهی نیز به شوخی می گفت: خدا حتما آنها را دوست نداشته که سعادت بزرگ و والای شهادت را نصیب آنها گرداند و من می¬خواهم سنت شکنی نموده و شهید شوم و من عاشق شهادت در راه خدا هستم. من به پسرم می گفتم: خدا نکند کشته شوی و هیچ وقت این حرف ها را نزن ولی او همیشه این آرزوی خود را بر زبان می آورد و از صمیم قلب آرزو داشت که شهید شده و خداوند شهادت را نصیب او گرداند، به نحوی که همیشه قبل از خواب با صدای بلند پروردگار خود را این چنین مورد خطاب قرار می داد: «پرودگارا منو شهید کن، من عاشق شهادت هستم» سرانجام خداوند دعای وی را اجابت نمود و در تاریخ 26/11/1369 و هنگامی که حدود 14 ماه از خدمت سربازی خویش را سپری نموده بود، به فیض والای شهادت نایل گردید. او همواره خوش رو و خنده رو بود. به هیچ عنوان اهل موسیقی و بویژه موسیقی های غیر مجاز نبود و علاوه بر داشتن هوش و ذکاوت بالا، همیشه به فکر من و پدرش بود و می¬گفت: هنگامی که من بزرگ و مستقل شوم شما را سرپرستی نموده و هر چه را که بخواهید تهیه و آماده خواهم نمود. او کاملاً متین و مؤدب بوده و به مال و مقام دنیا بی اعتنا بود، هرگز باعث ناراحتی و رنجش من و پدر مرحومش نمی شد و به نظر من وی یک اسوه و الگوی مناسب رفتاری برای نوجوانان و جوانان امروزی می باشد.
شرح علت شهادت
در بهمن ماه 1369 مواد مخدر استان اصفهان در یکی از خیابانهای اصفهان خودرو کامیونی را متوقف و در بازرسی از آن مقدار 500 کیلوگرم مواد مخدر کشف و تعدادی را دستگیر می کند و دو نفر از آنها از کاروان اشرار بوده و اظهار داشته اند که ما تعداد چهار دستگاه خودرو می باشیم و در سیاه کوه نایین در بارانداز مقدار دو تن دیگر مواد داریم و فرمانده وقت کمیته اصفهان پاسدار علی شفیعی در شب6 2/11/69 با فرمانده کمیته نایین پاسدار محمد علی حسنی تماس حاصل و اظهار می دارد که نیروهایت را آماده کن که می خواهیم برویم به کویر با اشرار برخورد نمائیم که در این رابطه تعداد حدوداً 50 نفر از نیروهای ایشان به اتفاق فرمانده کمیته استان و دو نفر اشرار دستگیر شده به شهر نایین عزیمت و در ساعت 0700 وارد نایین و به اتفاق حدودا 15 نفر از پرسنل کمیته نایین و تعداد ده دستگاه خودرو به محور نایین انارک اعزام و از کیلومتر 45 کنار ایستگاه راه آهن نایین یزد وارد کویر شده و پس از طی مسافت حدوداً 100 کیلومتر به محدوده سیاه کوه نایین وارد که فرمانده کمیته نایین اظهار می دارد که در این محدوده اشرار آتش کرده و دود آن هنوز به هوا می رود و تعدادی از پرسنل را در فاصله 500 متری سیاه کوه دو تپه ای پیاده که چنانچه نیروها با اشرار درگیر شدند بتوانند آتش تهیه بریزند و نیروها بتوانند خود را از محل درگیری به عقب بکشند و بقیه نیروها با توجه به اظهارات اشرار به سمت سیاه کوه حرکت می¬نمایند غافل از اینکه با توجه به صاف بودن منطقه کویری از محدوده راه آهن تا سیاه کوه، اشرار افراد و تجهیزات خود را در کوهها مستقر و آماده بوده اند که با نیروهای کمیته درگیر شوند و در فاصله 200 متری سیاه کوه فرمانده کمیته تأمین که کُدش مالک بوده اقدام به (پیج) نمودن فرمانده کمیته که کُدش مهدی بوده می نماید که در این هنگام اشرار با توجه به مسلط بودن بر نیروها و داشتن دستگاه شنود صدای آنها را دریافت نموده و اقدام به فحاشی بر علیه آنها نموده و درگیری در ساعت 10:30 مورخه 29/11/69 شروع می شود و نزدیک به دو ساعت درگیری به طول می¬انجامد که یکی از اشرار دستگیر شده در همان حین با دستبند به سمت ما بقی اشرار رفته و در آن محل پاسدار رضوی و پاسدار محمد محمد میرزایی را که دوشیکاچی و کمک دوشیکاچی بوده اند بعد از رشادت های فراوان شهید می نمایند و مابقی پرسنل به ناچار اقدام به عقب نشینی نموده و تعداد سه دستگاه خورو نیز از کمیته در آن محدوده توسط رانندگان رها می گردد و تعدادی از پرسنل کمیته نیز در آن محدوده شهید می گردند. بنا به اظهارات پاسدار حسن وزیری که در محل درگیری بوده می گوید من در پشت خاکریزی نشسته بودم و پاسدار جواد احسانی و پاسدار محمد خانی و سرباز وظیفه محمد منتظری در یک رودخانه ای در حال برگشت بودند که به پاسدار احسانی گفتم: «آقا جواد بیایید پشت خاکریز». که در این هنگام گلوله بر پشت سرباز منتظری اصابت و نامبرده در آن محل شهید می گردد. آقای احسانی نیز اظهار می دارد: «حسن چون راه رفتنی را باید رفت هر چه از این اشرار دور شویم بهتر است». پاسدار احسانی و محمدخانی به راهشان ادامه می دهند و آقای وزیری می گفت پس از طی مسافتی دیگر آقای احسانی و خانی از من دور شدند و پشت تپه ای رفتند و من آنها را ندیدم و پس از نیم ساعت مشاهده نمودم که یک دستگاه موتور سیکلت و یک دستگاه تویوتا وانت اشرار با دوشیکا از پانصد متری من به سمت مسیری که پاسدار خانی و احسانی رفته بودند، در حال حرکت هستند که پس از اینکه خودرو و موتور سیکلت از من دور شدند صدای شلیک اسلحه¬ی آنها را شنیدم. در آن محدوده سرباز زارعی بر اثر اثابت گلوله از ناحیه پا مجروح شده بود پس از انتقال تعریف می کرد که آقای احسانی و خانی را در محدوده ای که من بودم همان تویوتا و موتور سیکلت آمدند و با دوشیکا به آنها تیر زدند و بعد همه با ام پی فایر و کلت همراه خودشان تعدادی تیر بر پیکر آنها زدند و تعدادی تیر نیز به سمت پاسدار بنی آدمی شلیک کردند لیکن به دلیل اینکه خون زیادی از بدنش رفته بود خود را به حالت بی حالی زده و حرکتی نکرده و پاسدار خانی در آن محل شهید و پاسدار احسانی که توان بیشتری داشت تا ساعت 11 شب با پاسدار بنی آدمی حرف می زد. در این رابطه تعداد 7 نفر از بهترین سربازان امام زمان شهید و تعداد 9 نفر نیز به اسارت اشرار در آمدند. پس از آن بنا به اظهارات معدن کاران باریت حاجی آباد یزد اظهار داشتند که خودروهای اشرار را در برگشت دیده بودند و تعداد آنها بیش از 24 دستگاه بوده که سه دستگاه از آن خودروها نظامی بودند. سرهنگ حسنی می گوید ما همیشه برای شناسایی به کویر می رفتیم و روز قبل از حادثه به همراه جواد احسانی قرار بود به داخل کویر برویم که جواد دیگر مثل همیشه نبود.آن روز حال عجیبی داشت قبل از حرکت به من گفت من بروم بر سر خاک پدر و مادرم تا با آنها خداحافظی کنم. خدا کند اگر شهادتی باشد این شهادت نصیب من شود. من کسی را ندارم که چشم به راهم باشد و ...