یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

وصیت نامه شهید غلامرضا سعادت ، شهدای خور

  • ۱۰:۵۴

https://shohada.org/assets/styles/3_4/public/media-images/1391523174.jpg?itok=sfIkArsr

شهید غلامرضا سعادت

کد ایثارگری: 6212937
نام پدر: عباسعلی
محل تولد: خور ، شهرستان خور و بیابانک ، استان اصفهان
تاریخ تولد: 1340/07/15
شغل: پاسدار
تحصیلات: کارشناسی
تاریخ شهادت: 1362/03/04
محل شهادت:

صفحه شهید در سامانه ملی شهدا

وصیتنامه شهید غلامرضا سعادت

بسم الله الرحمن الرحیم
ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
من طلبنی وجدنی و من وجدنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتله دیته و من دیته فأنا دیة

و گمان نبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد خدایشان روزی می خورند.

با سلام و درود بر خاندان آل محمد(ص) و بر منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) این یگانه رهبر مسلمین جهان و یار و یاور رزمندگان اسلام و با سلام و درود بر نائب بر حقش و به پیر جماران حضرت امام خمینی و با سلام و درود بر شهدای اسلام و شهدای این جنگ تحمیلی و با سلام و درود بر خانواده های شهدای انقلاب اسلامی ایران و با سلام و درود بی پایان بر رزمندگان و جنگجویان انقلاب اسلامی ایران و سپس با سلام و درود بر شما امت حزب ا... و همیشه در صحنه این خطه خور و بیابانک.

ای آفریدگار توانا از آنکه مرا سعادت بخشیدی که در راهت قدم بردارم و برای تو به جهد و تلاش دست یاری کنم هزاران بار سپاست می گویم. ای دانای بخشنده و ای کریم و حکیم و ای دانای دانندگان ، تو مرا از لجن زار رکود به بهشت موعود خواندی و با نبرد حق علیه باطل به بهشت هدایت کردی. تو مرا توفیق آن دادی که خویشتن خویش را ترک کنم و بی آن بروم و برای چه مرا خلق کرده ای و آنگاه سعادتم بخشیدی که از میان فراوان راههای زندگیم شاهراه ایثار حسین گونه را بپذیرم. ای خدای من سپاست می گویم از آنکه نور عشقت را در قلب من تاباندی و این قلب سرد و خاموش مرا با نور عشق فروزانت روشن گردانیدی و قلب پر تلاطم مرا آرامش بخشیدی، به راستی که الا به ذکر ا... تطمئن القلوب. پروردگارا تو را به عظمت و کرمت سوگند می دهم که لحظه ای این بنده گنهکارت را به حال خود وا مگذار زانکه بی لطف تو تباهم. خدایا از تار و پود وجودم از تو می خواهم که سعادت شهادت در راهت را به من عطا کنی. آخر نمی خواهم که زنده باشم و غریبی آقا حسین و امام و انقلاب و غریبی اسلام عزیز را ببینم. حال که فرصتی پیش آمد تا درباره سرانجام خود و سایر انسانها بیاندیشیم خدایا مرا توفیق آن ده که آنچه در دل و عقیده دارم بی ریا روی کاغذ بیاورم و آن چه می ماند وصیتی باشد وسیله ای برای هدایت. خدایا اینکه به یاد تو و به منظور احیای دینم و تداوم انقلابم به جبهه می روم و نه به خاطر انتقام و یا نام و مقام.

از ملت رزمنده می خواهم که فقط خط ا... و راه روح ا... را ادامه دهند که تنها راه سعادت فقط همین راه است. برادران و خواهران شما را به خدا سوگند گفتارهای امام را تحلیل کنید و روی آنها عمل کنید زیرا هیچ صحنه ای دردناک تر از این نمی تواند باشد که دشمنان در یک صف بر علیه جمهوری اسلامی ایران بشورند ولی ما پراکنده باشیم پس چه بهتر که مسلمان و برادر باشیم به حرف های منافقین گوش ندهید وتحت تأثیر این بلندگوهای تبلیغاتی گروه ها قرار نگیرید و هرچه رهبر و دیگر عالمان ربانی گفتند گوش دهید درغیر این صورت نه نامی از اسلام می ماند و نه یک لحظه به شما اجازه حرف زدن خواهند داد.

من دو وصیت به شما عزیزان می کنم یکی این که اطاعت از رهبر کنید و دوم اینکه دشمن در فکر این است که افراد حزب ا... انحلالی درش بوجود آید شما به خاطر خدا این دشمنان را نابود کنید و نگذارید یک منافق در جامعه نفاق به وجود بیاورد امیدوارم که بعد از من اسلحه بردارید و از اسلام و میهن خود دفاع کنید ما که در صدر اسلام در کربلای حسین(ع) نبودیم تا فرزند زهرا تنها نماند اینکه به یاری امام کبیرمان لبیک بگوئیم تا اسلام برای همیشه سربلند بماند.

و اما ای دشمنان اسلام و انقلاب که در این گوشه‌های ایران نق می زنید پیامی هم برای شما دارم و آن این است که ای دشمنان اسلام و ای جنایت کاران تاریخ، ما به اسلام بیش از وجود خودمان معتقدیم اگر هزار بار تکه تکه ام کنید و دوباره زنده ام کنید باز با شما می جنگم و برای جمهوری اسلامی تا پای جان به پیش میروم و لحظه‌ای اجازه نفس کشیدن را به شما نخواهم داد.

و اینک ای پدر و مادرم شما که اینگونه ابراهیم وار فرزندتان را به قربانگاه عشق و وادی ستیز حق با باطل فرستادید استوار باشید و از قربانی شدن این هدیه تان با آغوش باز استقبال کنید. در صورتی‌که من شهید شدم جامه سیاه به تن نکنید و برای من ماتم نگیرید زیرا که این راه را خود انتخاب کرده ام و به سویش رفتم. دوست دارم در این آغاز زندگیم که شهادت است شیرینی پخش کنید و پیروزی اسلام را جشن بگیرید چرا که می دانم اگر من شهید می شوم ولی با شما در گلستان شهدای خور هستم و پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی کفر صدامی را جشن می گیریم ولی شما مرا نمی بینید. هرگز راضی نمی باشم که در فقدان من گریه کنید چرا که من آنقدر گنهکارم که خود را لایق آن مراسم و عزاها نمی دانم.

ای برادران من ، من به عنوان برادر بزرگتر خانواده به شما وصیت می کنم که بعد از شهادتم باید اسلحه به خون آغشته و با خون تمیز شده مرا که به زمین افتاده بردارید و با قمقمه ای پر از آب و خشابی پر و نارنجکی چند با فانوسقه به کمر بسته و با آن اسلحه قلب دشمن را نشانه روید و با شلیک آتشین گلوله هایت به دشمن بفهمانی که حق پیروز است.

و اما ای همسر عزیزم پیامی دارم برایت که همان طور که قبل از ازدواجمان به شما گفتم که زن من نمی شوی گفتم که شما زن لباسهای من میشوی شما همسر لباسهای رزم منی و حال این جسم بی ارزش من می رود و این لباسهای رزم که شما همسر اویید برای شما می ماند از شما عاجزانه می خواهم که اگر انشاءا... فرزندی متولد شد و اگر پسر بود لباسهای رزم مرا بپوشد و با دشمنان اسلام بجنگد. شما باید این فرزند را چنان بزرگ و تربیت کنید که ادامه دهنده راه پدرش باشد، اگر دختر هم بود باید او را همچون فاطمه زهرا(س) بسازی این فرزند را به حوزه علمیه بفرست و او باید یک روحانی و شخصی باشد از برای تبلیغ اسلام در این کشور. مبادا گریه کنی که با گریه ات قلب مرا آزرده می کنی، امیدوارم چنان پایدار و صبور باشی چنان حجابت را رعایت کنی تا در قیامت یکدیگر را ملاقات کنیم؛ نمازهای جمعه و جماعات را ترک نکنی. دنباله رو امام و روحانیت باشید. دعای کمیل و توسل را زیاد بخوان.

و در پایان تأکید می کنم ای امت حزب ا...از امام از روحانیت و از اسلام و انقلاب حمایت کنید، برادران را دعوت کنید به سپاه و بسیج و دست بدست یکدیگر بدهید و مملکتی آباد و اسلامی بسازید و زمینه را برای ظهور امام زمان(عج) فراهم آورید.

در پایان اگر کسی از من بدی دیده و آزاری دیده مرا حلال کند که طاقت آتش جهنم را ندارم.

به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی به سرکردگی آمریکای جنایتکار .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا

والسلام علیکم و رحمه ا... و برکاته 
بنده سراپا تقصیر و گنه‌کار غلامرضا سعادت

منبع: وصیتنامه سه شهید از یک خانواده

دانشجوی شهید تیمور سلیمانی ، شهدای پلدختر

  • ۱۳:۴۸

شهید تیمور سلیمانی

 

دانشجوی شهید تیمور سلیمانی
نام پدر : عزیز
دانشگاه : مرکز تربیت معلم شهید بروجردی بروجرد
مقطع تحصیلی : کاردانی
رشته تحصیلی : تربیت معلم
مکان تولد : لرستان (لرستان)
تاریخ تولد : 1347
تاریخ شهادت : 1367/03/27
سمت : تیربارچی از گردان ویژه شهداء
مکان شهادت : قمیش
عملیات : مقابله با تک عراق

محل شهادت:ماووت - قمیش

شهید تیمور سلیمانی در سال 1347 در روستای مورانی از توابع شهرستان پلدختر استان لرستان در خانواده مذهبی و متدین دیده به جهان گشود و دوران تحصیلی ابتدائی را در روستای مورانی سپری و دوران راهنمای و متوسطه را در دبیرستان های شهر پلدختر طی کرد و بعد از اخذ دیپلم به امر تحصیل ادامه داد و دوره کاردانی را در شهر ستان بروجرد آغاز کرد و در سال 1364 برای اولین بار شرکت در جبهه را به تحصیل در کلاس ترجیح داد و عازم جبهه نبرد حق علیه با طلی شد و درمنطقه عملیاتی کربلای 5 از ناحیه هر دو پا مجروح گردی جانباز عزیز از نظر اهمیت به فرایض دینی و احکام شرعی دقیق بود و در روستای محل سکونت مورد احترام عام و خاص بود و از مجریان مراسمات عبادی و الهی روستا بود تیمور عزیز بعد از بهبودی نسبی مجدداً عازم جبهه شد و در تاریخ 67/3/27 در منطقه عملیاتی ماووت در کنار دیگر رزمندگان جان بر کف به نبرد پرداخت و در همان عملیات (ماووت) به درجه رفیع شهادت نائل گردید پیکر شهید سلیمانی بعد از سالها سال در جبهه توسط گروه تفحص پیدا و به زادهگاهش روستای مورانی انتقال و در کنار دیگر شهدای جنگ به خاک سپرده شد.

منبع: پورتال جامع شهدای دانشجو

شهید محمدرضا گودرزی ، شهدای روستای دهگاه بروجرد

  • ۰۰:۲۰

شهید محمدرضا گودرزی - بروجرد روستای دهگاه

شهید محمدرضا گودرزی

کد ایثارگری: 6531871

نام پدر: اسمعیل

محل تولد: بروجرد ، استان لرستان

تاریخ تولد: 1344/07/03

شغل: کارگر

تحصیلات: دیپلم

تاریخ شهادت: 1365/03/02

محل شهادت: حاج عمران 

مزار : گلزار شهدای بروجرد 

صفحه شهید در سامانه ملی شهدا

نوید شاهد

شهید محمدرضا گودرزی سال ۱۳۴۴ در روستای دهگاه بروجرد در میان خانواده‌ای متدین و زحمتکش به دنیا آمد.

از کودکی پسری زرنگ و دوست‌داشتنی بود و با کنجکاوی‌های قشنگ و برخورد مهربان با دیگران در دل آن‌ها جای ویژه‌ای داشت.

وی دوره ابتدایی را در دبستان آغاز و تحصیلاتش را در همان‌جا به پایان رسانید. در همه امور زندگی بامتانت و صبر و آرامی حرکت می‌کرد و در برخورد با دیگران همیشه رعایت احترام آنان را می‌نمود. محمدرضا برای حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی به شجره طیبه بسیج پیوست و به‌سوی مناطق نبرد عازم شد.

در منطقه حاج عمران حضور یافت و در عملیاتی شرکت نمود. در ۱۳۶۵/۳/۲ با اصابت ترکش خمپاره دعوت حق را لبیک گفت و به آرزوی خود که همانا شهادت درراه خدا بود رسید.

پیکر مطهرش به بروجرد منتقل و در بهشت شهدا خاک‌سپاری شد.

در بخشی از وصیت‎نامه شهید محمدرضا گودرزی آمده است:

شهید سید مهرعلی موسوی - شهدای روستای سنج الیگودرز

  • ۲۱:۰۶

شهید سید مهرعلی موسوی -روستای سنج الیگودرز

شهید سید مهرعلی موسوی

فرزند : سید حبیب الله 

تاریخ ولادت: ۱۳۴۶/۰۴/۰۱

محل ولادت : الیگودرز - روستای سنج

 تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۳/۲

محل شهادت : منطقه عملیاتی حاج عمران

مزار : گلزار شهدای روستای سنج - شهرستان الیگودرز

برادر وی بنام سید کاظم موسوی نیز در سال ۶۱ در منطقه کوشک به شهادت رسید.

یاد امام و شهدا

صفحه شهید : نوید شاهد

زندگینامه سرباز شهید ذبیح الله آموزگار . شهدای الیگودرز

  • ۱۹:۱۲
شهید ذبیح الله آموزگار -الیگودرز
زندگینامه شهید ذبیح الله آموزگار

در سومین روز آبان سال 1346 در شهرستان الیگودرز میان خانواده ای متدین و زحمتکش کودکی به دنیا آمد که با تأسی به حضرت ابراهیم (ع) او را «ذبیح الله» نامیدند تا در آینده ای نه چندان دور ذبیح راه خدا شود وچون مولایش حسین (ع) در راه دفاع ار آرمانهای اسلامی بند از بندش بگسلند. از همان کودکی در کنار سجاده ی پدر نشست و با تماشای قیام و قعود وی در مقابل پروردگار عالمیان ، با احکام نورانی اسلام آشنا شد و به انجام آنها پرداخت . آن گاه که گامهایش توان پیمودن راه را یافت ، به سوی مدرسه رفت و دوره ی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت به پایان برد . سپس وارد هنرستان فنی شهید باهنر الیگودرز شد.

ذبیح الله ، در دوران فراغت تحصیلی به کار می پرداخت و بخشی از هزینه های تحصیلی خود را تأمین می کرد. تحصیل او را از مسجد و عبادت جدا نکرد و همیشه سعی داشت در صف جماعت حضور داشته باشد . اگر چه بودند افرادی که از رفتارهای مذهبی وی عصبانی نشان می دادند و بارها سعی کرده بودند او را از رفتن به مسجد و یا جلسات دینی بازدارند. وی تا سال دوم هنرستان تحصیل کرد ، سپس سنگر آموزش را رها کرد و در سال 1366 لباس مقدس سربازی را پوشید . با درخواست وی ، به یگان کمیته انقلاب اسلامی منتقل و به جمع لشکریان روح الله (ره) از تیپ الحدید در آمد.

ایستاده تا بهشت ، سردار شهید علی حسن نوری ، شهدای بروجرد

  • ۱۴:۴۳

شهید علی حسن نوری ، شهدای بروجرد

علی حسن نوری
نام پدر: غلامحسن
شغل(ها):
تاریخ تولد: 1-3-1342 شمسی
محل تولد: لرستان - بروجرد - بروجرد
تاریخ شهادت : 28-3-1367 شمسی
محل شهادت : بانه 
گلزار شهدا: بهشت شهدای بروجرد

ایستاده تا بهشت

شهید علی حسن نوری آخرین فرمانده گردان ثارالله که در منطقه تک قمیش سلیمانیه عراق تا آخرین نفس با همرزمانش در مقابل دشمن بعثی جنگیدند و همگی به شهادت رسیدند.

علی‌حسن نوری سال ۱۳۴۲ در شهر بروجرد به دنیا آمد. پدرش غلامحسن ، کارگر بود و مادرش کبری نام داشت .  سه ساله بود که پدرش را از دست داد و تحت تربیت مادرش رشد کرد و بزرگ شد.

از کودکی در مراسم‌های دینی شرکت می‌کرد و فرائض عبادی را با علاقه انجام می‌داد، تحصیلاتش را تا پایان دوره متوسطه ادامه داد و دیپلم گرفت، سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر شد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد و به جبهه‌های جنگ اعزام شد، در طول مدت حضورش در جبهه، در عملیات‌های مختلفی شرکت کرد و حضور موثری در این عملیات‌ها داشت.

یکی از هم‌رزمانش گفت: در حالی که نیروهایش زخمی و شهید شده بودند، هجمه دشمن گسترده‌تر و حلقه محاصره تنگ‌تر شده بود، یک تنه مقابل چند گردان ایستاد.

علی امانی هم‌رزم شهید علی حسن نوری افزود: بعثی‌ها به چند متری علی‌حسن رسیده بودند، او مهماتی نداشت، خاک و سنگ و کلوخ از روی زمین برمی‌داشت و به سمت دشمن پرتاب می‌کرد.

شهید محمدرضا دانیالی بروجردی ، شهدای دانشجو ، تهران

  • ۰۰:۴۹

 شهید محمدرضا دانیالی بروجردی

شهید محمدرضا دانیالی بروجردی

نـام پـدر :غلام رضا

تـاریخ تـولـد :۱۳۴۵/۰۷/۲۱

مـحل تـولـد :تهران

سـن :۲۰ سـال

دیـن و مـذهب :اسلام شیعه

وضـعیت تاهل :مجرد

مسئولیت نظـامی :مسئول فرهنگی

تـحصیـلات :دانشجوی سال سوم ریاضی

تـاریخ شـهادت : ۱۳۶۵/۰۳/۰۲

مـحل شـهادت :حاج عمران

نـحوه شـهادت :حوادث ناشی از درگیری

محل مزار: بهشت زهرا (س) تهران ، قطعه ۲۹، ردیـف ۱۶۱، شـماره ۱۰

بیستم مهر ۱۳۴۵، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش غلامرضا، ارتشی بود و مادرش،حدیقه نام داشت. دانشجوی کارشناسی در رشته ریاضی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوم خرداد ۱۳۶۵، با سمت مسئول فرهنگی در حاج عمران عراق شهید شد. پیکرش مدتها در منطقه برجای ماند و پس از تفحص و تشییع به خاک سپرده شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.

صفحه شهید در پایگاه گلزار شهدا

مرتبط: شهدای حاج عمران ، شهدای بروجرد ، شهدای دانشجو

شهید سید سعید میربهرسی ، شهدای دانشجو

  • ۰۰:۴۵

شهید سیدسعید میربهرسی -مشهد

شهید سیدسعید میربهرسی 

نام پدر: سیدهاشم

محل تولد: خرمشهر (ساکن مشهد)

تاریخ تولد: 1345/09/09

شغل: دانشجو- دانشگاه لرستان 

رشته : ریاضی

تاریخ شهادت: 1365/03/02

محل شهادت: حاج عمران

محل آرامگاه: بهشت رضا (ع) مشهد مقدس- خراسان رضوی

صفحه شهید در سامانه ملی شهدا 

دانشجوی شهید جهانشاه آزادبخت ، شهدای حاج عمران ، کوهدشت

  • ۲۳:۳۲

شهید جهانشاه آزادبخت - کوهدشت

دانشجوی شهید : جهانشاه آزادبخت

نام پدر:خداداد

محل شهادت: حاج عمران

تاریخ تولد: ۱۳۴۵

نام دانشگاه:تربیت معلم بروجرد

محل تولد:کوهدشت

رشته تحصیلی:ادبیات فارسی

تاریخ شهادت: 1365/3/2

مقطع تحصیلی:کاردانی

قسمتی از وصیت نامه شهید:

عزیزانم ، شما را به تقوا دعوت می کنم زیرا این دنیا فانی است ، و هر چه باشد به پایان می رسد ، و دنیای دیگر دنیای جاودانی است . پس چه بهتر است که تقوا پیشه سازیم و این را مد نظر داشته باشیم که خدا دین خود را منزه می کند .ولی ما خود احتیاج به جهاد داریم. در ضمن اگر جنازه ام به دستتان افتاد و خدا این توفیق را نصیبم کرد، مرا در بهشت زهرا دفن کنید . لباس سیاه نپوشید و اگر خواستید بپوشید برای سید الشهداء بپوشید و فراموش نفرمائید که شهید سعید است و شهادت سعادت. بنابراین به هیچ وجه ناراحت نباشید. در پایان از کلیه اقوام خدا حافظی می کنم ، به امید پیروزی اسلام بر کفرجهانی… .

شهید خلبان سرلشکر یزدان سخایی ، شهید جاویدالاثر دشت ورامین

  • ۱۳:۱۷
شهید خلبان سرلشکر سخایی ، شهید جاویدالاثر دشت ورامین
شهید خلبان سرلشکر سخایی ، شهید جاویدالاثر دشت ورامین

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: سرلشکر شهید یزدان سخایی در تاریخ بیست و هشت آذر سال ۱۳۳۵ در خانواده‌ای روستایی در شهرستان گرمسار دیده به جهان گشود. پدرش «ذبیح الله» با کشاورزی و میوه فروشی کسب روزی حلال می کرد و مادرش «بی بی شهربانو» زنی پاکدامن بود. هنوز دوران کودکی خود را به پایان نرسانده بود که خانواده اش به روستای «جلیل آباد» پیشوا نقل مکان کردند و یزدان نیز با رسیدن به سن هفت سالگی تحصیلات خود را در همان روستا آغاز نمود.

شهید سخایی پس از اخذ مدرک دیپلم در سال 1354 به دلیل علاقه وافری که به پرواز داشت ، خود آماده شد تا در آزمون نیروی هوایی شرکت کند .
https://shahrestanha.navideshahed.com/files/fa/news/1400/9/1/755756_110.jpg
سرهنگ علی سخایی برادر شهید در این مورد می گوید : برادرم از کودکی به شغل خلبانی علاقه داشت و این علاقه باعث شده بود که به طپش قلب دچار شود و تصور می کرد که در آزمایشات پزشکی مردود شود و به همین دلیل حتی به گیاهان دارویی روی آورده بود و مرتب ضربات قلب خود را بررسی می کرد اما در آزمایشات پزشکی مشخص شد که وضعیت قلبش سالم است و مشکلی ندارد .

شهید والامقام احمد میرهاشمی ، شهدای خرم آباد

  • ۱۲:۱۴

http://mostafamirrezaei.ir/uploads/posts/2015-09/1441116771_15.jpg

شهید والامقام احمد میرهاشمی

نام پدر: عبدال

نام مادر: رنگینه
محل تولد: پلدختر - دهستان کدیر

تاریخ تولد: ۱۳۳۲/۰۴/۱۵

تاریخ اعزام: 1363/9/25

تاریخ شهادت:  ۱۳۶۵/۰۳/۰۲

رسته: بسیج

سن شهادت: ۳۳ سالگی

محل شهادت: کردستان، منطقه عملیاتی «حاج عمران»

محل آرامگاه: شهرستان خرم آباد، «گلزار شهدای ماسور»

 شادی روح امام و شهدا صلوات

پاسدار شهید حسین بداغی ، شهدای جاویدالاثر

  • ۰۱:۱۶

پاسدار شهید گمنام حسین بداغی

شهید حسین بداغی

تاریخ تولد : ۱۳۴۲/۶/۱۸

تاریخ عروج: ۱۳۶۷/۳/۲۳

محل شهادت : شلمچه

عملیات : بیت المقدس ۷

مزار: شهید جاویدالاثر 

خــودم هم نمی دانم چه از تو می دانـــم

اما همین بس که می دانم

دخترت هنوز طعـــم بی "پ د ر ی" را می چشد

هنوز هم اشک در چشمان کودکانه ام حلقه می زند

وقتی نام "پ د ر" را می شنوم هنوز هم حسرت آغوش تو را دارم ...

همین بس که می دانم

تمام داشته هایم را می دهم تا یک دم دست محبتـــت را بر سرم بکشی

کـــاش شفاعت کنی همه ما را ...

**************************

بانگاهتان می شود

تمام چشمهای جهان را تا ابدخیره نگه داشت

به احترام خون شهدا...

خواهرم حجابت...

برادرم نگاهت ...

ودیگر هیچ.

شهید گمنام حسین بداغی

اشـــک هایم را بــرایت پست کرده ام

ســـلام ب ا ب ا

مـــی گویــــند ...

گلـــوله پـــشت گـــلوله خوردی

تا قـــد بکـــشی

مــــادرت در قــــاب عکــــس های خانه

دنــــبال استــــخوانت مـــی گردد

آدم تــــوی عکس هــــیچ وقت پـــیر نمی شود

امــا تــو تا استـــخوان ترکانــدی

مادرت ســفید شد و به خواب رفـت

شـاید برای یک بــار خــوابت را ببــیند ...

پ...ن : ســـخت است تمام حرفـــهای نا گفته ات را به یکباره بگــویی...

یادداشتهای سوزناک فرزندان شهدا 

منبع : وبلاگ گمنام مثل پدرم

۱ ۲ ۳ . . . ۴ ۵ ۶ ۷ ۸
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan