یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

سردار شفق صخره های قمیش

  • ۰۲:۵۶

عملیات بیت‌المقدس 2

سردار شفق صخره های قمیش


چند ماهی است فرماندهی گردان ثارالله شهرستان بروجرد به برادر پاسدار علی حسن نوری از رزمندگان سپاه بروجرد محول شده است .

گردان شهر ما پس از پشت سر گذاشتن چندین ماموریت آفندی (عملیاتی) مهم به تازگی در خط پدافندی گمو واقع در کردستان عراق مستقر شده و رزمندگان دلاور گردان شهرما بعداز عبور از ارتفاعات شمال غرب کشور عزیزمان ایران وارد کردستان عراق شده و به منظور دفاع از کیان کشور بر روی ارتفاعات صعب العبور ( سخت گذر ) و سوق الجیشی ( استراتژیک - راهبردی ) کردستان عراق مستقر شده اند.

سختی کار در خط مقدم سبب شده است گردان ها و گروهان ها طی جدول زمانبندی خاصی از خط مقدم به پشتیانی جابجا شوند .
مقر پشتیبانی لشکر در کنار سد بوکان واقع شده است .
در اواخر بهار سال 67 خط پدافندی گردان ثارالله تحویل گردان محبین می شود و نیرو ها پس از استقرار در قرارگاه پشتیبانی قرار است به مرخصی بروند و بعد از مراجعت از مرخصی روی ارتفاع هزارکانی عملیات کنند .

هزارکانی یکی از ارتفاعات استراتژیک در کنار سایر ارتفاعات منطقه از جمله ارتفاعات گمو ، گرد رش و قمیش به شمار می رود .
هنوز مرخصی گردان قطعی نشده بود که خبری از سقوط ارتفاع شیخ محمد به گوش می رسد.

فرمانده گردان 4 روز مانده به عملیات طی یادداشتی به برادر علی ذوالفقاری مسئول کارپردازی وقت شهرداری بروجرد از او می خواهد به دلیل نیاز گردان به وسایل تدارکاتی و پوتین این وسایل یا پول آن را در اختیار مسئول تدارکات گردان قرار دهد.

گردان آماده عملیات است ، پشتیبانی مردمی گردان با همان مردم خوب و ایثارگر شهرستان بروجرد است . ادارات ، ارگان ها و نهاد های شهرستان مخصوصاً فرمانداری – شهرداری و آموزش و پرورش همه و همه ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ شهرستان را یاری می کنند تا کمک های لازم به دست رزمندگان برسد.

از طرف دیگر از سوی لشکر به گردان اعلام می شود جهت حضور در خط مقدم آماده شوند پس از انتقال یک گروهان از گردان به خط مقدم نیروهای این گروهان در کنار فرمانده گردان برادر پاسدار علی حسن نوری و معاون اول گردان برادر پاسدار محمد حسینی خود را به دامنه ارتفاع قمیش می رسانند.

قبل از آنان نیرو های گردان شهدا روی ارتفاع مستقر بوده اند که با حجم آتش سنگین دشمن تعداد زیادی از نیرو های این گردان شهید و زخمی شده اند.

ارتباط گردان شهدا با لشکر قطع شده که در هر حال نیروهای درگیر که پیشانی و نوک پیکان لشکر در منطقه به شمار می روند نیاز به پشتیبانی دارند از طرفی احتمال سقوط ارتفاع قمیش دور از ذهن نیست .
قمیش از سمت نیروهای خودی کم شیب و از سوی دشمن دارای شیب بسیار تند با صخره های بسیار بزرگ و عمود است.

درگیری به صورت پراکنده ادامه دارد . حدود ساعت 4 بعد از ظهر روز 1367/03/27 فرمانده گردان با حدود 40 یا 50 نفر نیروی رزمنده پاسدار و بسیجی در کنار پیچ نسبتاً تندی در کمر ارتفاع قمیش مستقر شده و ضمن تقویت نیروهای خود از نظر آذوقه و مهمات به سمت ارتفاع حرکت می کنند.

برادر پاسدار سعید شریف طبع مسئول پشتیبانی گردان به همراه یک دستگاه وانت (تویوتا لندکروز سوسماری) به سمت نیرو های گردان شهدا در حال حرکت است.
سعید شریف طبع که خودش رانندگی وانت لندکروز را برعهده دارد هنوز متوجه سقوط ارتفاع قمیش نشده است او در حال حرکت به سمت ارتفاع قمیش است که به طور ناگهانی عراقی ها با شلیک پی در پی راه را بر راننده وانت لندکروز سوسماری می بندند .
سعید شریف طبع از لندکروز پائین می پرد که در همین اثنی مورد اصابت گلوله قرار می گیرد او با تنی مجروح خود را به سختی به عقب می کشاند .

همه نیروهای گردان شهدا که قبل از بچه های گردان ثارالله روی ارتفاع مسقر شده بودند مانند گل های شاخه بریده قلع و قمع شده اند .

رزمندگان گردان ثارالله درحال پیشروی به سمت قله قمیش هستند که ناخودآگاه متوجه سقوط قله می شوند و بناچار بر روی تپه ای که در پایین قله قمیش قرار دارد مستقر می شوند .

کالک (نقشه عملیاتی منطقه ) به همراه کلت کمری فرمانده گردان در داشبورد تویوتا لندکروز سوسماری پشتیبانی گردان جا مانده است که متاسفانه لندکروز به ارتفاع نرسیده و در بین راه مانده است .
شهید محمد حسینی معاون اول گردان به همراه برادر پاسدار صادق گودرزی جهت برداشتن (کالک و کلت) به سمت پائین ارتفاع حرکت می کنند .
بعد از چندین دقیقه تامین و مراقبت و راهپیمائی به وانت لند کروز پشتیبانی گردان می رسند .

نیروهای بعثی عراق برای به دام انداختن رزمندگان گردان در اطراف لندکروز کمین گذاشته اند تا به محض نزدیک شدن نیروهای ما به لندکروز از نیروهای گردان تلفات بگیرند .

با هوشیاری برادر پاسدار محمد حسینی و دور زدن حوالی لندکروز، نیروی کمین کرده کشته می شود .
با درایت برادر حسینی معاون گردان، برادران پاسدار محمد حسینی و صادق گودرزی کالک و سلاح کمری را از وانت لندکروز برداشته مجدداً به سمت ارتفاع حرکت می کنند .


روز بعد بعداز اذان صبح به فرمانده گردان دستور داده می شود که باید بر روی ارتفاع قمیش مستقر شوند.

فرمانده گردان برادر پاسدار علی حسن نوری .
معاون گردان برادر پاسدار محمد حسینی .
فرمانده یکی از گروهان های گردان برادر پاسدار حسن روزبهانی ، فرمانده دسته ۱ برادر پاسدار صادق گودرزی و فرمانده دسته ۲ برادر پاسدار محمد پاپی نژاد به همراه تعداد کمی رزمنده بسیجی و سرباز وظیفه قبل از طلوع آفتاب جهت فتح ارتفاع قمیش به سمت ارتفاع حرکت می کنند .
برادر پاسدار محمد حسینی در پیشانی و نوک پیکان نیروهای گردان را به سمت ارتفاع قمیش هدایت می کند.
در مسیر راه نیروهای گردان با نیروهای دشمن درگیر می شوند که تعدادی از نیروهای گردان از جمله برادر پاسدار محمد پاپی نژاد زخمی می شوند .
نبرد سختی همچنان ادامه دارد تا اینکه تعداد اندکی از نیروهای گردان ثارالله موفق می شوند به قله قمیش برسند .

تا نیرو ها در ارتفاع مستقر می شوند تقریبا هوا روشن شده است .
دشمن نیرو های زیادی را به منطقه گسیل داشته است .
جنگ و خونریزی همچنان ادامه دارد و گردان همچنان تلفات می دهد.

هر از گاهی رادمردی دلیر سر بر خاک می گذارد و در خون خویش سجده می کند .

رزمندگان دلاور گردان شهر ما با نبردی جانانه سعی در حفظ ارتفاع دارند .
برای فرمانده ی گردان ثارالله چند نفر نیروی رزمنده پاسدار و بسیجی به تعداد انگشتان دست باقی مانده است.
او یار دیرین و معاون خود برادر پاسدار محمد حسینی را نیز به همراه دارد .

همین اندک نفرات با صلابت ارتفاع قمیش را تا طلوع خورشید روز بیست و هشتم خرداد ماه سال هزار و سیصد و شصت و هفت هجری شمسی حفظ می کنند .

قمیش هنوز سقوط نکرده است ، امّا مهمات بچه های پای کار به اتمام رسیده است.

با طلوع آفتاب که زمین کاملا روشن می شود مهماتی برای رزمندگان گردان باقی نمانده است .

رزمندگان دلاور گردان به لحاظ اشرافی که از بالای ارتفاع به دشمن دارند مجبور می شوند ارتفاع را با پرتاب سنگ حفظ کنند و با سنگ بجنگند.
شدت آتش آتشبار های دشمن بالاست و حجم آتش زیاد است .
برای آنان امکان عقب نشینی و برگشت نیست چرا که تحت هر شرایطی باید ارتفاع قمیش را حفظ کنند تا نیروهای کمکی برسند .
متاسفانه با برتری آتش دشمن ، نیروهای پشتیبانی و کمکی هنوز به منطقه عملیاتی نرسیده اند .

چند نفر جنگ آور دلیر در کنار فرماندهان دلاور خویش شهیدان علی حسن نوری و محمد حسینی آخرین فرماندهان شهید گردان ثارالله با دفاعی جانانه از اسلام و انقلاب دفاع می کنند و دلاورانه میدان را رها نمی کنند.

دشمن که نفوذ به ارتفاع را بی نتیجه می بیند با آتشی پر حجم کل ارتفاع را می پوشاند به نحوی که وجب به وجب ارتفاع را با انواع و اقسام گلوله ها پوشش می دهد .

صدای انفجار زمین و زمان را در بر گرفته است .
آفتاب در حال طلوع است .
خورشید پر فروغ گردان ، در کنار معاون و نیروهای دلاورش ، همگی با هم غروب می کنند.

رزمندگان گردان یکی پس از دیگری به شهادت می رسند و ارتفاع قمیش برای همیشه سقوط می کند.
تلألو نور زرفام خورشید بر لباس های سبز و خاکی شهدا می تابد و سکوتی عجیب صخره های سخت قمیش را فرا گرفته است.

برادر آزاده حاج حسن روزبهانی خاطرات خود را از این عملیات این گونه بیان می کند :

نیروهای تحت امر فرمانده گردان به دو قسمت تقسیم شدند هدف دسته اول درگیر شدن و مشغول کردن نیروهای بعثی بود تا دسته دوم بتواند از سمت چپ و جاده مشرف به ارتفاع خود را به نیروهای عراقی برسانند .

این امر باعث شد یک نقطه یا منطقه خالی بین دو دسته بوجود آید و با توجه به کمی نیرو ، نیروهای ما دسته شهید حسینی را نمی دیدند . نیروهای همراه شهید حسینی هم ما را نمی دیدند ، فقط و فقط ارتباط از طریق بی سیم امکان پذیر بود .

یک تیربار در زیر ارتفاع بین شکاف دو تخته سنگ مستقر شده بود و نیروها را زمین گیر کرده بود .

این تیر بار با شلیک پی در پی پیشروی را با کندی مواجه کرده بود .

با این حال خودم نیروها را به ۱۰ متری تیر بار رساندم و کاملاً صدای خدمه تیربار بگوش می رسید .

چندین بار با شلیک گلوله و آر پی جی زده ۷ تیر بار زده شده و صدای آه ناله کسانی که آنجا بودند شنیده می شد.

اما متاسقانه دوباره تیر بار دشمن بعد از چند لحظه سکوت شروع به شلیک کردن می کرد .

همیشه نیروهای رزمی توجه خاصی به زمینی که در آن درگیر می شود دارند و شناخت آن عامل تعیین کننده ای در پیروزی یا شکست است .

اما به دلیل اینکه نیروهای ما غروب به میدان نبرد رسیده بودند نتوانسته بودند منطقه را به طور کامل شناسایی کنند .
هیج نیروی اطلاعاتی هم همراه ما نبود همین این امر باعث می شد قدم به قدم و با احتیاط بیشتری بسمت جلو حرکت کنیم با چند نفر از نیروها به چند قدمی تیربار نزدیک شدیم و نفر به نفر تغیر مکان می دادیم .

قرار بر این شد من خودم را به پشت تخته سنگی که تنها چند قدم با آخرین سنگر تیربار فاصله داشت برسانم .

بعد از حرکت در حال پریدن به روی صخره ای بودم که تیربار شلیک کرد و من را مانند کسی که ضربه ای از مقابل به او وارد می شود به سمت عقب پرتاب کرد .
شلیک تیربار دشمن من را مورد اصابت قرار داد و پشت تخته سنگی انداخت .

نمی دانم اسلحه ام به کجا پرتاب شد .
هرچه نگاه می کردم چیزی مشخص نبود تعدادی از نیروها خودشان را به همان نقطه رساند اول فکر کردم پایم قطع شده است چون هرکاری می کردم از حرکت نمی ایستاد و همین طور می لرزید برادر علی کردی که امدادگر همراه ما بود ، خودش را به من رساند و گفت استخون ران پای چپ شما بر اثر اصابت گلوله شکسته شده است ..

او مشغول بستن پای من شد و من یکی یکی نیروها رو صدا می زدم و هدف آن ها را مشخص و آن ها را به سمت جلو فرا می خواندم که وقتی کسی جواب نمی داد نفر کناری او می گفت پر کشید و من متوجه می شدم که شهید شده است.

درگیری همچنان ادامه داشت .
در حین درگیری شدید صدای شهید نوری فرمانده گردان را شنیدم که ابتدا شهید حسینی و سپس من را صدا می زد.

دراین زمان بدلیل درگیری شدید و مجروحیت بی سیم چی تاره متوجه شدم ارتباط من با شهید نوری و شهید حسینی قطع شده است .
شهید نوری را صدا زدم و محلی که در آن قرار داشتم را به او نشان دادم بعد از چند لحظه شهید نوری به همراه ۵ نفر از نیروها که شهید اسداله صارمی هم همراهشان بود به سمت من آمدند .

شهید نوری گفت چه خبر؟

من گفتم تا این نقطه منطقه را پاک سازی کرده ایم هر چه از نیروهای بعثی می کشیم ، انگار جایشان سبز می شود !
شهید نوری پرسید از شهید حسینی خبری داری؟
گفتم چند بار ایشان را صدا زده ام ولی او جواب نداده است .

هر دو می دانستیم جواب ندادن یعنی اینکه شهید شده است .

البته در این زمان گفتن این حرف ها به همین سادگی نبود همه در حال تیراندازی بودند و تعدادی هم به دنبال مهمات بودند ، چون با شدت درگیری مهمات هم رو به اتمام می رفت تمام شدن مهمات باعث می شد که از سنگ بعنوان نارنجک استفاده کنیم .

تعداد نیروهای عراقی مستقر شده بر روی ارتفاع بیش از آن چیزی بود که ما حدس می زدیم .
شاید ۱۰ برابر یا شاید هم بیشتر .
در این لحظه هوا در حال روشن شدن بود و حالت گرگ و میش به خود گرفته بود .
شهید نوری با تعدادی از نیروها توانسته بودند قدرت برتری نیروهای ما را به دشمن ثابت کنند و همین امر باعث شد تا حدودی نواخت شلیک به طرف ما کم شود.
ما در نقطه زیرین پرتاب نارنجک توسط دشمن قرار داشتیم از آن طرف ارتفاع دشمن با پرتاب نارنجک هر چند لحظه یک بار اطراف ما را به لرزه درمی آورد و انفجار مهیبی صورت می گرفت.

تعدادی پیکر مطهر شهید از گردان قبلی که روی این ارتفاع بر جا مانده بود بیانگر این بود که اینجا از چند نقطه زیر آتش سنگین دشمن قرار داشته است.

ساعات شب به کندی سپری می شد تعدادی از جمع نیروهای ۵۱ نفره ، شهید و مجروح شده بودند .

شهید علی حسن نوری فرمانده گردان خود شخصاً به چندین نفر از نیروها بر میانه یال قمیش نظارت می کرد .

فرمانده لشگر دستور به باز پس گیری تپه داده بود .
بخاطر اینکه اگر عراقی ها بطور کامل به این تپه مسلط می شدند خطوط ارتباطی چندین لشگر سپاه در اختیار نیروهای دشمن قرار می گرفت .

شهید نوری سعی می کرد تک تک با نیروها صحبت کند .
نیروهای باقی مانده در میدان نبرد هیچ شکی نداشتند که حتما شهید خواهند شد .
دشمن به واسطه در اختیار داشتن موقعیت بهتر و سلاح های سنگین همه چیز را ویران و نابود می کرد .

با حرکت نیروها بسمت قله قمیش در گیری تن به تن اغاز شد نیروهای دشمن بعثی بطور کامل آماده بودند.

در این زمان فاصله رسیدن به قله قمیش فقط حدود ۳۰۰ متر بود در ساعت های اولیه تعداد زیادی از نیروها در نبرد تن به تن شهید شده بودند .
آر پی چی زن ها هم یکی یکی به شهادت می رسیدند .
ولی شهادت شهیدان حسینی ، کماسی ، صارمی ، کیومرث معظمی رحمانپور و بیشتر افراد همراه ما باعث نشد فرمانده گردان از تصمیم خود مبنی بر فتح قله قمیش منصرف شود .
شهید علی حسن نوری تا جائی که امکان داشت بالای سر شهدا حاضر می شد و با چشمانی اشکبار فریاد یا حسین (علیه السلام) سر می داد.

نزدیک های صبح بود که آتش دشمن سنگین تر می شد ، فرمانده دلاور گردان با افراد باقی مانده صحبت می کرد و به آن ها روحیه می داد .

قبل از طلوع خورشید فرمانده دلاور گردان با محاصره چندین نفر از نیروهای دشمن بعثی با رزمی جانانه به شهادت رسید .

من هم که به شدت مجروح شده بودم و به علت خونریزی شدید توان حرکت نداشتم .
زمان با سرعت بیشتری طی می شد.
آفتاب طلوع کرده بود و پیکر مطهر شهدا در میانه میدان نبرد همانند خورشید می درخشید .
تنها فرمانده زخمی و مجروح میدان نبرد برادر پاسدار حسن روزبهانی به اسارت در می آید .

گفتم به شفق چرا چنین گلگونی
آخر تو چه کرده ای چنین در خونی
مهری ز سکوت بر لب زد و خندید
یعنی تو ز کیش عاشقان بیرونی


۲۸ خردادماه سالگرد شهادت دلاور مردان این عملیات است .
یاد آنان را گرامی می داریم و به روح بلند و ملکوتی آنان و همه ی شهدای اسلام درود می فرستیم .

اسامی شهدای دلاور این عملیات که در صبح روز ۱۳۶۷/۳/۲۸ آسمانی شدند عبارتند از :

۱ شهید علی حسن نوری فرمانده گردان ثارالله
۲ شهید محمد حسینی جانشین گردان ثارالله
۳ شهید عباس حیدر بک
۴ شهید حمیدرضا رحمانپور
۵ شهید رضا شلالوند
۶ شهید عبدالرضا کاویانی مقدم
۷ شهید طهماسب کوشکی
۸ شهید بهمن گودرزی
۹ شهید عبدالله جودکی
۱۰ شهید محمدرضا دریکوند
۱۱ شهید حمید ساکی
۱۲ شهید اسدالله صارمی
۱۳ شهید علی کماسی
۱۴ شهید کیومرث معظمی گودرزی
۱۵ شهید ابراهیم کرزبر
۱۶ شهید حسین همیوند
۱۷ شهید منوچهر نوابی

نویسنده : کاوه گودرزی

منبع: وبلاگ هم صف با ملائک

زندگینامه شهدای قمیش

ایستاده تا بهشت ، سردار شهید علی حسن نوری

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan