یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید سید ابوالفضل تولیت ، شهدای کاشان

  • ۱۴:۲۱

شهید-سید-ابوالفضل-تولیت-کاشان

شهید ابوالفضل تولیت
نام پدر: تقی

شغل(ها):
تاریخ تولد: 1-6-1344 شمسی
محل تولد: کاشان
تاریخ شهادت : 11-12-1362 شمسی
محل شهادت : طلائیه
دلیل شهادت :
گلزار شهدا: گلزار امامزاده سلطان میراحمد(ع) -شهر کاشان - استان اصفهان

گزیده ای از وصیتنامه شهید سید ابوالفضل تولیت:

شهید ابوالفضل خدایار - شهدای راوند کاشان

  • ۱۳:۴۸

شهید-ابوالفضل-خدایار-راوند-کاشان

شهید ابوالفضل خدایار اعزامی از کاشان از گردان امام محمد باقر(ع)، گروهان حبیب در تاریخ 11/12/1362 در عملیات خیبر به شهادت رسید. پیکر این شهید در تاریخ 13/8/1373 تفحص گردید و در امامزاده ولی بن موسی الکاظم(ع) در راوند کاشان به خاک سپرده شد.

***********************

وصیت خانوادگی شهید ابوالفضل خدایار

فقط مربوط به خانواده

بسم الله الرحمن الرحیم

پدر جان - برادران و خواهران و کلیه خانواده امیدوارم همه مرا حلال کنید. پدر جان اگر در خانواده عروسی چیزی خواسته باشید شروع کنید برای برادرانم یا عروسی دیگر حتما شروع کنید. وقتی که 40 روز من گذشت حتما اگر عروسی دارید شروع کنید. اگر عروسی داشته باشید و بخاطر من عقب بیندازید راضی نیستم. امیدوارم که همه برادرانم و خواهرانم به خوبی و خوشی عروسی کنند و شما را به حال خود راحت بگذارند و امیدوارم که از طرف من که گوش به حرف شما بدهند من آنها را به خدا قسم شان می‌دهم که گوش به حرف شما بدهند. والسلام علیکم و رحمه و برکاته

داخل سنگر در خط مقدم جبهه شب عملیات برای شما می‌نویسم و در جیب خودم می‌گذارم.

شهید ابوالفضل خدایار

شادی روح شهیدان صلوات

شهید ابوالفضل ابوالفضلی -شهدای کاشان

  • ۱۴:۱۵

https://cdn.sahebnews.ir/files/uploads/2015/01/1014733KAKC001-001-696x1024.jpg

شهید ابوالفضل ابوالفضلی

نام پدر: محمد

ولادت: ۱۳۴۴/۱۱/۰۵

محل تولد: کاشان

شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۱

مزار: گلزار شهدای دارالسلام کاشان 

 شهید ابوالفضل ابوالفضلی، پنجم بهمن 1344در کاشان به دنیا آمد. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. یازدهم اسفندماه 1362 در عملیات خیبر در طلائیه به شهادت رسید. پیکرش یازده سال بعد، پس از تفحص و شناسائی در دوازدهم آبان ماه 1373، روز حماسه و ایثار کاشان، تشییع و در گلزار شهدای دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد.

بخشی از وصیت نامه شهید ابوالفضل ابوالفضلی:

شهید محمدجواد توکلی ، شهدای نیریز فارس

  • ۱۶:۲۲

شهید محمدجواد توکلی - نیریز فارس

شهید محمدجواد توکلی

کد ایثارگری: 6205724

نام پدر: علی اکبر

 محل تولد: نی ریز ،

تاریخ تولد: 1344/04/01

شغل: پاسدار

تحصیلات: دیپلم

تاریخ شهادت: 1362/11/20

محل شهادت: جاده نیریز به شیراز 

مزار: گلزار شهدای نیریز ، استان فارس

سامانه ملی شهدا

زندگینامه شهید محمد جواد توکلی

محمدجواد از نسل استقامت بود و در اول تیرماه ۱۳۴۳ در خانواده‌ای متدین و مذهبی و علاقه‌مند به اسلام و مکتب تشیع، چشم‌های خود را به روی زیبایی‌ها گشود. پدرش میرزا علی‌اکبر توکلی و جد مادری‌اش از سادات نی‌ریز هستند. از دوران طفولیت یک نوع کشش و توجه به مبانی دینی در خود احساس می‌کرد و علاقه عجیبی به قرآن داشت. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه فرهنگ نی‌ریز شروع کرد. پس از گذراندن دوره ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی شهید مفتح نی‌ریز شد. جواد از همان ابتدا بیشتر اوقات خود را در مسجد جامع کبیر نی‌ریز سپری می‌کرد. پس از گذراندن دوره راهنمایی، وارد هنرستان صنعتی شهید باهنر نی‌ریز شد و در رشته برق، ادامه تحصیل داد.

دیدار با خانواده فرمانده شهید محمدحسن بادینلو ، شهدای وفس

  • ۱۹:۳۳

شهید محمدحسن بادینلو - شهدای وفس

نــام :محمدحسن

نـام خـانوادگـی :بادینلو

نـام پـدر :احمدعلی

تـاریخ تـولـد :۱۳۴۰/۰۵/۰۲

مـحل تـولـد : اراک - روستای وفس

سـن :۲۲ سـال

دیـن و مـذهب :اسلام شیعه

وضـعیت تاهل :متاهل

دسـته اعـزامـی : ژاندارمری

تـحصیـلات :لیسانس

تـاریخ شـهادت :۱۳۶۲/۰۷/۲۵

مـحل شـهادت :بانه

نـحوه شـهادت :توسط گروهک های ضد انقلاب

مـحل مـزار :بهشت زهرا (س)قـطعـه :۲۸ردیـف :۵شـماره :۱۶

هشتم فروردین ۱۳۴۰، در اراک چشم به جهان گشود. پدرش احمدعلی و مادرش، خاتون جانی نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. ازدواج کرد. به عنوان ستوان دوم ژاندارمری در جبهه حضور یافت. بیست و یکم مهر ۱۳۶۲، با سمت فرمانده گردان در بانه بر اثر اصابت گلوله توسط گروههای ضدانقلاب شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.

گلزار شهدا


دیدار با خانواده شهید محمدحسن بیدانلو

شهید سید ابراهیم سجادی وفسی ، شهدای اراک

  • ۰۱:۰۸

شهید سید ابراهیم سجادی وفسی

شهید سید ابرهیم سجادی وفسی

نــام : سیدابراهیم

نـام خـانوادگـی : سجادی وفسی

نـام پـدر : سیداسماعیل

تـاریخ تـولـد : ۱۳۳۷/۰۳/۰۲

مـحل تـولـد :اراک

سـن :۲۵ سـال

دیـن و مـذهب :اسلام شیعه

وضـعیت تاهل :مجرد

شـغل : پاسدار سپاه 

تـاریخ شـهادت :۱۳۶۲/۰۸/۲۸

مـحل شـهادت :پنجوین

نـحوه شـهادت :حوادث ناشی از درگیری

مـحل مـزار :تهران ، بهشت زهرا (س)، قـطعـه :۲۷ ،ردیـف :۲۱ ، شـماره :ج 

دوم خرداد ۱۳۳۷، در اراک چشم به جهان گشود. پدرش سیداسماعیل و مادرش، سیده حاجیه نام داشت. تا پنجم ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و نهم آبان ۱۳۶۲، با سمت آر پی جی زن در پنجوین عراق شهید شد. برادرش سیدعلی نیز شهید شده است.

پایگاه گلزار شهدا 

برادرش: شهید سیدعلی سجادی وفسی ، شهدای اراک

وصیت نامه شهید غلامرضا سعادت ، شهدای خور

  • ۱۰:۵۴

https://shohada.org/assets/styles/3_4/public/media-images/1391523174.jpg?itok=sfIkArsr

شهید غلامرضا سعادت

کد ایثارگری: 6212937
نام پدر: عباسعلی
محل تولد: خور ، شهرستان خور و بیابانک ، استان اصفهان
تاریخ تولد: 1340/07/15
شغل: پاسدار
تحصیلات: کارشناسی
تاریخ شهادت: 1362/03/04
محل شهادت:

صفحه شهید در سامانه ملی شهدا

وصیتنامه شهید غلامرضا سعادت

بسم الله الرحمن الرحیم
ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
من طلبنی وجدنی و من وجدنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتله دیته و من دیته فأنا دیة

و گمان نبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد خدایشان روزی می خورند.

با سلام و درود بر خاندان آل محمد(ص) و بر منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) این یگانه رهبر مسلمین جهان و یار و یاور رزمندگان اسلام و با سلام و درود بر نائب بر حقش و به پیر جماران حضرت امام خمینی و با سلام و درود بر شهدای اسلام و شهدای این جنگ تحمیلی و با سلام و درود بر خانواده های شهدای انقلاب اسلامی ایران و با سلام و درود بی پایان بر رزمندگان و جنگجویان انقلاب اسلامی ایران و سپس با سلام و درود بر شما امت حزب ا... و همیشه در صحنه این خطه خور و بیابانک.

ای آفریدگار توانا از آنکه مرا سعادت بخشیدی که در راهت قدم بردارم و برای تو به جهد و تلاش دست یاری کنم هزاران بار سپاست می گویم. ای دانای بخشنده و ای کریم و حکیم و ای دانای دانندگان ، تو مرا از لجن زار رکود به بهشت موعود خواندی و با نبرد حق علیه باطل به بهشت هدایت کردی. تو مرا توفیق آن دادی که خویشتن خویش را ترک کنم و بی آن بروم و برای چه مرا خلق کرده ای و آنگاه سعادتم بخشیدی که از میان فراوان راههای زندگیم شاهراه ایثار حسین گونه را بپذیرم. ای خدای من سپاست می گویم از آنکه نور عشقت را در قلب من تاباندی و این قلب سرد و خاموش مرا با نور عشق فروزانت روشن گردانیدی و قلب پر تلاطم مرا آرامش بخشیدی، به راستی که الا به ذکر ا... تطمئن القلوب. پروردگارا تو را به عظمت و کرمت سوگند می دهم که لحظه ای این بنده گنهکارت را به حال خود وا مگذار زانکه بی لطف تو تباهم. خدایا از تار و پود وجودم از تو می خواهم که سعادت شهادت در راهت را به من عطا کنی. آخر نمی خواهم که زنده باشم و غریبی آقا حسین و امام و انقلاب و غریبی اسلام عزیز را ببینم. حال که فرصتی پیش آمد تا درباره سرانجام خود و سایر انسانها بیاندیشیم خدایا مرا توفیق آن ده که آنچه در دل و عقیده دارم بی ریا روی کاغذ بیاورم و آن چه می ماند وصیتی باشد وسیله ای برای هدایت. خدایا اینکه به یاد تو و به منظور احیای دینم و تداوم انقلابم به جبهه می روم و نه به خاطر انتقام و یا نام و مقام.

از ملت رزمنده می خواهم که فقط خط ا... و راه روح ا... را ادامه دهند که تنها راه سعادت فقط همین راه است. برادران و خواهران شما را به خدا سوگند گفتارهای امام را تحلیل کنید و روی آنها عمل کنید زیرا هیچ صحنه ای دردناک تر از این نمی تواند باشد که دشمنان در یک صف بر علیه جمهوری اسلامی ایران بشورند ولی ما پراکنده باشیم پس چه بهتر که مسلمان و برادر باشیم به حرف های منافقین گوش ندهید وتحت تأثیر این بلندگوهای تبلیغاتی گروه ها قرار نگیرید و هرچه رهبر و دیگر عالمان ربانی گفتند گوش دهید درغیر این صورت نه نامی از اسلام می ماند و نه یک لحظه به شما اجازه حرف زدن خواهند داد.

من دو وصیت به شما عزیزان می کنم یکی این که اطاعت از رهبر کنید و دوم اینکه دشمن در فکر این است که افراد حزب ا... انحلالی درش بوجود آید شما به خاطر خدا این دشمنان را نابود کنید و نگذارید یک منافق در جامعه نفاق به وجود بیاورد امیدوارم که بعد از من اسلحه بردارید و از اسلام و میهن خود دفاع کنید ما که در صدر اسلام در کربلای حسین(ع) نبودیم تا فرزند زهرا تنها نماند اینکه به یاری امام کبیرمان لبیک بگوئیم تا اسلام برای همیشه سربلند بماند.

و اما ای دشمنان اسلام و انقلاب که در این گوشه‌های ایران نق می زنید پیامی هم برای شما دارم و آن این است که ای دشمنان اسلام و ای جنایت کاران تاریخ، ما به اسلام بیش از وجود خودمان معتقدیم اگر هزار بار تکه تکه ام کنید و دوباره زنده ام کنید باز با شما می جنگم و برای جمهوری اسلامی تا پای جان به پیش میروم و لحظه‌ای اجازه نفس کشیدن را به شما نخواهم داد.

و اینک ای پدر و مادرم شما که اینگونه ابراهیم وار فرزندتان را به قربانگاه عشق و وادی ستیز حق با باطل فرستادید استوار باشید و از قربانی شدن این هدیه تان با آغوش باز استقبال کنید. در صورتی‌که من شهید شدم جامه سیاه به تن نکنید و برای من ماتم نگیرید زیرا که این راه را خود انتخاب کرده ام و به سویش رفتم. دوست دارم در این آغاز زندگیم که شهادت است شیرینی پخش کنید و پیروزی اسلام را جشن بگیرید چرا که می دانم اگر من شهید می شوم ولی با شما در گلستان شهدای خور هستم و پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی کفر صدامی را جشن می گیریم ولی شما مرا نمی بینید. هرگز راضی نمی باشم که در فقدان من گریه کنید چرا که من آنقدر گنهکارم که خود را لایق آن مراسم و عزاها نمی دانم.

ای برادران من ، من به عنوان برادر بزرگتر خانواده به شما وصیت می کنم که بعد از شهادتم باید اسلحه به خون آغشته و با خون تمیز شده مرا که به زمین افتاده بردارید و با قمقمه ای پر از آب و خشابی پر و نارنجکی چند با فانوسقه به کمر بسته و با آن اسلحه قلب دشمن را نشانه روید و با شلیک آتشین گلوله هایت به دشمن بفهمانی که حق پیروز است.

و اما ای همسر عزیزم پیامی دارم برایت که همان طور که قبل از ازدواجمان به شما گفتم که زن من نمی شوی گفتم که شما زن لباسهای من میشوی شما همسر لباسهای رزم منی و حال این جسم بی ارزش من می رود و این لباسهای رزم که شما همسر اویید برای شما می ماند از شما عاجزانه می خواهم که اگر انشاءا... فرزندی متولد شد و اگر پسر بود لباسهای رزم مرا بپوشد و با دشمنان اسلام بجنگد. شما باید این فرزند را چنان بزرگ و تربیت کنید که ادامه دهنده راه پدرش باشد، اگر دختر هم بود باید او را همچون فاطمه زهرا(س) بسازی این فرزند را به حوزه علمیه بفرست و او باید یک روحانی و شخصی باشد از برای تبلیغ اسلام در این کشور. مبادا گریه کنی که با گریه ات قلب مرا آزرده می کنی، امیدوارم چنان پایدار و صبور باشی چنان حجابت را رعایت کنی تا در قیامت یکدیگر را ملاقات کنیم؛ نمازهای جمعه و جماعات را ترک نکنی. دنباله رو امام و روحانیت باشید. دعای کمیل و توسل را زیاد بخوان.

و در پایان تأکید می کنم ای امت حزب ا...از امام از روحانیت و از اسلام و انقلاب حمایت کنید، برادران را دعوت کنید به سپاه و بسیج و دست بدست یکدیگر بدهید و مملکتی آباد و اسلامی بسازید و زمینه را برای ظهور امام زمان(عج) فراهم آورید.

در پایان اگر کسی از من بدی دیده و آزاری دیده مرا حلال کند که طاقت آتش جهنم را ندارم.

به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی به سرکردگی آمریکای جنایتکار .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا

والسلام علیکم و رحمه ا... و برکاته 
بنده سراپا تقصیر و گنه‌کار غلامرضا سعادت

منبع: وصیتنامه سه شهید از یک خانواده

شناسایی هویت شهید«نعمت الله شکیبایی صنوبری» در یادمان شهدای گمنام الشتر

  • ۱۰:۵۳

شهید نعمت الله شکیبایی صنوبری -تربت حیدریه

شناسایی هویت شهید «نعمت شکیبایی صنوبری»

فرمانده تیپ ۱۷۷ شهید نصر اصفهانی ارتش در تربت‌حیدریه گفت: پس از ۲۸ سال پیکر این شهید تفحص و در سال ۹۰ به‌عنوان شهید گمنام در شهرستان الشتر استان لرستان دفن شد.

به گزارش ایسنا، سرهنگ بختیار کرمی‌نیا با اعلام این خبر که هویت شهید ارتشی جاویدالاثر «نعمت شکیبایی صنوبری» مشخص‌شده است، بیان کرد: ستوان دوم وظیفه شهید نعمت شکیبایی در اردیبهشت سال ۶۲ در منطقه عملیاتی غرب کارون مفقودالاثر شد.

فرمانده تیپ ۱۷۷ شهید نصر اصفهانی ارتش در تربت‌حیدریه گفت: پس از ۲۸ سال پیکر این شهید تفحص و در سال ۹۰ به‌عنوان شهید گمنام در شهرستان الشتر استان لرستان دفن شد. با انجام آزمایش DNA مشخص شد که او نعمت شکیبایی صنوبری و ساکن روستای صنوبر تربت‌حیدریه بوده است.

 وی یادآور شد: پدر و مادر این شهید درگذشته اند. فرمانده و مسئولان تیپ شهید نصر اصفهانی با حضور در منزل برادر این شهید خبر شناسایی شدن هویت پیکر را به بستگان وی اعلام کردند. طی روزهای آینده بستگان شهید برای برگزاری مراسم و زیارت مزار این شهید توسط ارتش به شهرستان الشتر اعزام خواهند شد.

شهید ابراهیم اسدالهی ، فرمانده گردان ابوذر ، شهدای ازنا

  • ۲۲:۴۰

شهید ابراهیم اسدالهی -ازنا

فرمانده شهید ابراهیم اسدالهی 

نام پدر: اسمعیل

تاریخ ولادت : ۱۳۳۳/۰۲/۲۰

محل ولادت : ازنا - لرستان

تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۰۳

محل شهادت : جزیره مجنون  ‌(تنگه چزابه - شیب میسان )

مسؤلیت در زمان شهادت : فرمانده گردان ابوذر از لشگر ۵۷حضرت ابوالفضل علیه السلام لرستان

سال 1333 ه.ش در روستای ده حاجی ، یکی از روستاهای شهرستان ازنا در استان لرستان و در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش اسماعیل کشاورز بود و زندگی آنها مثل بقیه مردم روستانشین ایران در آن روزگار  به سختی می گذشت.

ابراهیم در ۷ سالگی به مدرسه رفت و تحصیلات خود را تا سال پنجم ابتدایی ادامه داد.

او عاشق تحصیل بود و علاقه‌ی زیادی به آموزش علم و دانش داشت اما به علت نبود مدرسه راهنمایی و امکانات آموزشی از یک طرف و فقر مادی و اقتصادی خانواده اش از سوی دیگر موفق به ادامه تحصیل نشد .

او بعد از ترک تحصیل به یاری پدر شتافت و با سن کمی که داشت کمک‌های زیادی در تامین هزینه‌های زندگی خانواده انجام داد.

شهید بسیجی محسن خردمندی ، شهدای بابل

  • ۲۳:۴۶

شهید محسن خردمندی - بابل

شهید محسن خردمندی

فرزند : محمودآقا

تاریخ ولادت: ۱۳۴۵/۰۱/۲۰ بابل

تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۰۷/۳۰

عملیات و محل شهادت: مریوان

مزار: گلزارشهدای آرامگاه معتمدی بابل - مازندران

 

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیتنامه بنده گنهکار خدا محسن خردمندی

و من عرفنی احبنی

و من من طلبنی وجدنی                         

و من وجدنی عرفنی

احبنی عشقنی

و من عشقنی عشقته

و من عشقته قتلته

و من قتلته فعلی دیته

و من علی دیته فانا دیته

کسی که مرا طلب کند مرا می یابد

و کسی که مرا یافت مرا می شناسد

و کسی که مرا شناخت دوستم می دارد

و کسی که دوستم داشت عاشق من می شود

و کسی که عاشق من شد من عاشق او می شوم

و کسی را که من عاشق او شدم او را می کشم

و کسی که او را کشتم دیه او بر من واجب است

و کسی که دیه او بر من واجب باشد من دیه او هستم

 

شرمنده ام دایی جونم !

  • ۱۴:۴۱

شرمنده ام دایی جونم !

دایی عزیزم سلام

امروز امدم تا برات بگم امدم مثل تمام بچه های دیگه که برای دایی، عمو، بابا و..... نامه می نویسند منم واسه داییم بنویسم که هرگز ندیدمش

وقتی بدنیا امدم تنها چیزی که ازت دیده بود یک عکس بود همیشه توی حسرت دیدنت بودم از تو فقط یک پلاک شنیدم یادگاری مونده بود حتی دیگه بر نگشتی ولی قبرت توی مزار شهداست قبری بی تو بجاش مشتی لاله ی سرخ توشه. می دونی دایی بعضی وقت ها می گم تو دایی عزیز گمنام بودی معلوم نشد جنازه ی پاکت چی شد  توی فکرم می گفتم تو برمی گردی به خودم می گفتم عراق حتما بعضی از اسیر ها را نگه داشته و تو توشونی ولی اینا همش فکر و خیال بود توی عالم بچگی تو رفته بودی به جایی که سعادت می خواد من تو رو هیچ موقع ندیدم ولی از خوبیهات زیاد شنیدم ولی دایی من پیشت شرمنده هستم چون نتونستم از اون چیزی که تو بخاطرش شهید شدی دفاع کنم از ایران از حجاب و.... من شرمنده هستم وقتی می بینم همون دخترایی که توی مدرسه بلند و یکصدا می خوندند ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است و اینو توی دهن اون دشمن می کوبیدند حالا چی شده که همشون با اون وضع در جامعه حاضر شدن

من شرمنده ام

شرمنده ام دایی حمید عزیزم

------------------------------------------------------

امروز سالگرد دایی عزیزم شهید حمیدرضا بزرگی می باشد

با این که نتونستم کار چندانی بکنم برای او

برای دلاوری های او

ولی می خوام بگم که خیلی دوسش دارم و هنوز روی عهدی که باهاش بستم هستم و خواهم بود

فردا هم سالگرد پدر بزرگ عزیزم هم می باشد

یاد و نام هر دوشون گرامی باد

+ نوشته شده در یکشنبه چهارم تیر ۱۳۹۱

منبع: وبلاگ : عشق یعنی یه پلاک

شهید محمدرضا عینی ، شهدای خرم آباد

  • ۱۳:۰۰

شهید محمدرضا عینی ، خرم آباد

شهید محمدرضا عینی

کد ایثارگری: 6217802

نام پدر: احمد

محل تولد: خرم آباد 

تاریخ تولد: 1345/04/20

شغل: بسیجی

تحصیلات: دیپلم

سن : ۱۷ سال

تاریخ شهادت: 1362/01/27

محل شهادت: جنگل امقر ، منطقه بستان و فکه ، تنگ ذلیجان 

خاطره ای از شهادت شهید عینی

۱ ۲ ۳ . . . ۵ ۶ ۷ ۸ ۹
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan