یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

نوجوان شهید محمدعلی نادرزاده ، شهدای خرم آباد

  • ۰۰:۲۸

شهید محمدعلی نادرزاده - خرم آباد

شهید محمدعلی نادرزاده

نام پدر: قوام

شغل : دانش آموز 

تاریخ تولد: 1-5-1349 شمسی

محل تولد: خرم آباد 

تاریخ شهادت : 3-12-1362 شمسی

محل شهادت : تنگه چزابه

سن: ۱۳ سال 

گلزار شهدا: بهشت رضا فاز2 شهر خرم آباد استان لرستان 

زندگینامه شهید محمد علی نادرزاده

شهید در سال 1349 در خانواده ای مذهبی و فقیر به دنیا آمد . دوران کودکی را پشت سر نهاد و فعالیت های خود را برای انقلاب از زمان مدرسه آغاز کرد. از همان ابتدا از مدرسه فرار می کرد و به صفوف تظاهر کنندگان می پیوست . چند بار از مدرسه به او تذکر دادند و از او خواستند از مدرسه بیرون نیااید اما او کار خود را انجام می داد . تا جایی که انقلاب به رهبری امام به پیروزی رسید و ایشان هم درس می خواند و هم مقالات و پیام های و نشریات سپاه را به ارگان های و ادارات و مجامع مردم میبرد و می فروخت .امور زندگی خود را با کار در مغازه جگرکی تامین می کرد تا این که جنگ 8 ساله آغاز گردید . ایشان هم در اوایل در مسجد و در پایگاه ها فعالی خود را آغاز کرد آن موقع تازه وارد اول راهنمایی شده بود . همیشه در دعاهای کمیل شرکت می کرد و در سرکشی به خانواده شهدا پیشقدم بود . تا این که در تاریخ 62/4/1 از طریق مسجد و پایگاه به جبهه اعزام شد و چند ماه بعد به فیض عظیم شهادت رسید. 

وصیت نامه شهید محمد علی نادرزاده

بسمه تعالی

آن قدر به جبهه می روم و می جنگم تا شهید شوم

به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا .

با سلام و درو فراوان به رهبرکبیر انقلاب حضرت امام خمینی و با سا م به همه شهیدان صدر اسام تا کنون

ای جوانان نکند در رختخواب بمیرید که حسین در میدان نبرد شهید شد .نکند در حال بی تفاوتی بمیری که علی اکبر در راه حسین و با هدف شهید شد ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری می کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب را بدهید که تحم 72 شهید را نمود همه خاندان و همه جوانان را به جبهه های ن برد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیر زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان ها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیاندازند.و شما را ازر وحانیت و متعهد جدا نکند که اگر چنین ک ردند روز بدبختی و روز حبس ابر قدرت هاست . حضورتان را در جبهه های حق علیه حق بر علیه باطل ثابت نگه دارید در امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را هم چنان ح فظ کنید اگر شهادت نصیب من شد آن که پیرو خط سرخ امام خمینی نیست و به او اعتقاد ندارد بر من نگرید و بر جنازه من حاضر نشود دعا ی شهدا آنان را متحول سازد و به رحمت الهی نزدیکشان سازد .

سلام من را به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلا را ترک نخواهم کرد با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشورا و در تمام کربلا با حسین همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان جمع درآید

اگر می خواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود هیچ گاه زبان به شکایت نگشایید و ان چه را که از قدر معرفت الهی شما می کاهد بر زبان نیاورید.

خداحافظ

در این آخر یک وصیت دارم دعای امام را فراموش نکنید .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزای.

خاطرات مربوط به شهید محمد علی نادرزاده

به نقل از برادر شهید

شهید کلاس اول راهنمایی بود و به درس خود ادامه می داد تا این که امام از مردم خواست در جبهه ها حضوور یابند او هم درس خود را رها کرد و می کت من می خواهم به جبهه بروم . او ان موقع کوچک بود و به سن تکلیف نرسیده بود و پدر و مادر هم اجازه نمی دادند که این کار را بکند چون دو تا از برادرانم هم ان موقع در جبهه بودند اما او شناسنامه خود را دستکاری کرد و جون قبلاص در پایاه عضو بود خود را برای اعزام ثبت نام ک رد .

روز اعزام فرا رسید و ما هیچ کدام از این موضوع خبری نداتیم و ایشان با گرفتن مقداری پول از رفقا به جبهه رفته بود . یک ماه بعد برای ما نامه ای نوشت که من را ببخشید که بدون اجازه رفته ام زیرا این یک تکلیف الهی بود و من باید آن را انجام می دادم . او برای ما در نامه خود نوشت که در خط مقدم جبهه است او آن جا رفته بود اما به علت سن کم از او خواسته بودند که در پشت جبهه کار کند . برادر دیگرم که در ان جا بود می گفت ما در یک سنگر بودیم که گفتند برای درست کردن پدافندها آمده اند و سراغ تو را می گیرند . من هم گفتم او کیست . آن ها در جواب به من گفتند من نام او را نمی دانم . من از سنگر بیرون آمدم و علی را دیدم از تعجب خشکم زد . از او پرسیدم که پدر و مادر می دانند که تو این جا ستی . گفت ک نه اما برای ان ها نامه نوشته ام . من از این که بدون اجازه آمده بود بسایر ناراحت بودم ولی بعداٌ از این که او توانست پدافند را درست کند بسیار خوشحال شدم .من او را با خود به سنگر بردم و از او پذیرایی کردم با خود گفتم شاید این قسمت است که هر سه ما با هم در جبهه باشیم . در سنگر به من گفت از این که پدر و مادر بی اطلاع هستند ناراحتم .

آن زمان گذشت و آن ها برای کار کردن به خانه آمدمد ان موقع پدر از کار افتاده بود و علی هم د کنار سایر برادران باید کار می کرد . او در مراسم های مذهبی شرکت فعال داشت . او در مراسم های دعا و ... شرکت می کرد . تا این که امام دو باره پیام داد جوان ها به جبهه ها بروند او هم برای رفتن اماده شد . پدر به او گفت ک شما صبر کن تا یکی از برادرانت برگ رد و بعد شما برو . زیرا من نمی توانم دوری شما را تحمل کنم . علی گفت : پدر برای چه نماز می خوانید . پدر گفت :‌نماز به این کارها ربطی ندارد . - خیلی هم ربط دارد زیرا حال که امام دستور داده است بر هر فرد م سلمان اعم از پیر و جوان زن و مرد که در این امر کوتاهی نکنند .

ایشان حرف حرف خودش بود و برای اعزام آماده شد ان روز همه ما به درب پادگان رفتیم . یاد دارم که آن روز تا ما را نگاه می ک رد ا شک از چ شمانش سرازیر می شد . پدر از او می پرسید چه شده  است و او در جواب می گفت چیزی نشده است . پدر می گفت ک باز هم دیر نشده است می توانی برگردی . او گفت : پدر برای به جبهه رفتن گریه نمی کنم فقط از این که دیگر شما را نخواهم دید.... پدر گفت : من پیرمردی هستم که به خدا طاقت شهادت تو را ندارم . او در جواب گفت : پدر هیچ به روز عاشورا فکر کرده اید که امام حسین چه کشیده است و مادر شما به زینب فکر کرده اید که سر برادر را در آغوش گرفته بود و برای این که دشمن شاد نباشد گریه و زاری را کنار گذاشت و توانست در شام یزید و یزیدیان را رسوا کند . فقط از شما می خواهم که اگر جسد من را پیدا نکردید ناراحت نباشید و برای من گریه نکنید زیرا ناراحت بودن شما دل دشمنان را شاد می کند و آن روز او اعزام شد و رفت......

در وصیت نامه خود هم این را نوشته بود گویی که می دانست و به او الهام شده است که جسد ایشان مدت ها در بیابان خواهد ماند . عمویم می گفت من برگه مرخصی را در جیب او دیدم و از او خواستم برای حال پدرش هم که بد احوال بود به خانه بازگردد اما او به من گفت اگر فردا حمله باشد به خانه بر نمی گردد و اگر زنده ماند روز دیگری به خانه می رود . ایشان با شجاعت غیر قابل وصف و با شادی به استقبال عملیات والفجر می رود که دوستان و همرزمان او می گویند گویی که به مراسم عروسی خود می رود . جز اولین خط شکنان بوده و آن شب به فرماندهی شمس اله پاپی  در عملیات شرکت می کند . شهید به همراه 40 نفر دیگر مفقود می شود تا این که بعد از هشت سال دفاع مقدس در سال 1369 جسد ایشان را کشف می کنند و به خانواده باز می گردانند . ما قبل از پیدا کردن جسد او برایش مجلس ختم هم گرفتیم چون می دانستیم که او شهید شده است چون در وصیت خود هم این را گفته بود .

+ نوشته شده در 23 آذر ۱۳۹۱ - توسط حورا راد 

یادداشت مرتبط

یادش بخیر. محصل بود که به جبهه رفت. بسیار پر انرژی و بچه کوروش بود که مسجد امام رضا(ع) هم حضور می داشت اما بیشتر با بچه های مسجد امام صادق (ع) پل کرگانه بود.

در تنگه چذابه به خیل شهدا پیوست و سالها بعد پیکر مطهرش تفحص شد.

همیشه پای انقلاب، برو بچه های مستضعف نشینند که تا پای جان ایستاده و می ایستند.🌷

شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم

شادی روح تمام شهدا ، شهدای گمنام و شادی روح جوان ترین شهید لرستان 🌹شهید حاج محمد علی نادرزاده 🌹

فاتحه با صلوات

شهید رسول زیودار ، شهدای معمولان

  • ۲۳:۰۴

شهید رسول زیودار -  معمولان

شهید رسول زیودار

فرزند : علی

تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۰۹/۰۹

محل شهادت : آبادان

محل دفن : گلزار شهدای شهرستان خرم آباد

سایت یاد امام و شهدا

یکم خرداد ۱۳۴۱، در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش علی و مادرش زرین طلا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار بود. نهم آذر ۱۳۶۲، با سمت معاون گردان فتح در آبادان بر اثر اصابت گلوله به شکم، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

برادرش اصغر نیز شهید شده است.

شهید میرزا محمد کاوند - شهدای بروجرد

  • ۲۳:۱۵

شهید میرزا محمد کاوند - بروجرد

شهید میرزا محمد کاوند (در شناسنامه : محمد کاوند) 

کد ایثارگری: 6220314 نام پدر: علی محمد ، محل تولد: بروجرد ، تاریخ تولد: 1329/09/10 شغل: کارمند بیمارستان شهید چمران تحصیلات:  محل شهادت: بروجرد (حمله موشکی)

مزار : گلزار شهدای شهرستان بروجرد 

محمد کاوند، 10 آذر 1329، در روستای دره صیدی تابعه شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش علی‌محمد نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند، سال 1354 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد.

شهید میرزا محمد کاوند کارمند بیمارستان شهید چمران بود . او در خانواده ای مذهبی و با ایمان متولد شد . ابتدا در روستا به کشاورزی مشغول گردید ولی بعد از مهاجرت به شهر در بیمارستان استخدام شد و مشغول به کار گردید .

وی قبل از پیروزی انقلاب با شرکت فعال در راهپیمایی ها و تظاهرات اطاعت خود را از ولایت به اثبات رسانیده بود . بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ بارها عازم جبهه بود ولی به علت اینکه برادرش در جبهه بود از رفتن ایشان ممانعت به عمل می آوردند تا اینکه در سحرگاه ۱۳۶۲/۱۲/۰۵ به علت حمله موشکی رژیم بعث عراق به شهرستان بروجرد ایشان و عده ای از هموطنان به شهادت رسیدند. پیکرش را در بهشت شهدای همان شهرستان به خاک سپردند.

شهید میرزا محمد کاوند دومین شهید خانواده می باشد که بعد از شهادت برادرش شهید شکرخدا کاوند ، در حمله موشکی به درجه رفیع شهادت نائل آمد .

شهید محمدرضا قاسمی ، شهدای اهواز

  • ۲۳:۰۹

شهید محمدرضا قاسمی - اهواز

شهید محمدرضا قاسمی

نام پدر: حسن

شغل : سرباز

تاریخ تولد: 28-9-1342 شمسی

محل تولد: اهواز

تاریخ شهادت : 7-1-1362 شمسی

محل شهادت : شرهانی 

دلیل شهادت : اصابت گلوله تک تیرانداز دشمن بعثی 

مزار : گلزار شهدای اهواز - استان خوزستان 

نوید شاهد ، سامانه ملی شهدا 

«شهید محمدرضا قاسمی» فردی از جنس ایثار و عشق ولایت

شهیده مرضیه راموشی ، شهدای بمباران کوهدشت

  • ۱۲:۰۱

شهیده مرضیه-راموشی - کوهدشت

شهیده مرضیه راموشی

فرزند  : صیدعباس

تاریخ شهادت  :  ۱۳۶۲/۱۲/۰۵

محل شهادت  : کوهدشت

محل خاکسپاری : کوهدشت

هشتم اسفند ۱۳۴۸، در شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. پدرش صیدعباس و مادرش سیما محمدی پور(شهادت۱۳۶۲) نام داشت. دانش آموز سوم راهنمایی بود. پنجم اسفند ۱۳۶۲، در بمباران هوایی زادگاهش بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در همان شهرستان واقع است.

پایگاه یاد امام و شهدا

حجت الاسلام شهید مصطفی ردائی پور ، شهدای جاویدالاثر

  • ۱۱:۱۵

شهید مصطفی ردانی پور

شهید حجت الاسلام مصطفی ردانی پور (۱۳۶۲-۱۳۳۷ش) از مؤسسین لشکر ۱۴ امام حسین(ع) و فرمانده قرارگاه فتح بود که با وجود دو بار مجروحیت و جانبازی از ناحیه دست لحظه ای همرزمانش را تنها نگذاشت و سرانجام در عملیات والفجر ۲ به شهادت رسید و همانطور که آرزویش بود جاوید الاثر شد.

زندگی‌نامه

شهید مصطفی ردانی پور در سال ۱۳۳۷، در شهر اصفهان به دنیا آمد. پدرش از راه کارگری و مادرش از طریق قالی بافی مخارج زندگی را تأمین کرده و زندگی بسیار ساده‌ای داشتند. با وجود وضعیت مالی نه چندان خوب اما به خاطر عشق و علاقه وافر به ائمّه اطهار و حضرت زهرا (علیهم السلام) همیشه جلسات روضه خوانی ماهانه در منزلشان برگزار می‌شد. شاید مهم‌ترین خصوصیات خانواده او را بتوان رزق حلال و محبت اهل بیت به خصوص حضرت زهرا(س) نامید.

شهید عبدالرحمان فتح­ الهی - خرم آباد الشتر

  • ۱۳:۵۱
شهید عبدالرحمان فتح الهی - الشتر -خرم آباد

شهید: عبدالرحمان فتح­ الهی

تاریخ تولد:1339/10/12

محل تولد: خرم­ آباد

تاریخ شهادت:1362/12/3

محل شهادت:پاسگاه زید

زندگینامه

دوازدهم دی ماه 1339، در شهرستان خرم ­آباد به دنیا آمد. پدرش خیرالله و مادرش امیرزاده نام داشت. تا پایان دورۀ متوسطه در رشتۀ تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. معلم بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سوم اسفند 1362، در پاسگاه زید عراق، بر اثر اصابت ترکش دشمن به شهادت رسید. پیکرش مدت­ها در منطقه بر جا ماند. سوم مرداد 1374، پس از تفحص در روستای کرت ­آباد از توابع شهرستان الشتر، به خاک سپرده شد. برادرش عبدالوهاب نیز به شهادت رسیده است.

 

راوی: مادر شهید

شهید سیدمحمد حسینی فرزند سید احمد - بروجرد ، جاویدالاثر

  • ۰۲:۰۵

شهید سیدمحمد حسینی - بروجرد

شهید سید محمد حسینی

کد ایثارگری: 6207830 نام پدر: احمد محل تولد: شهرستان بروجرد ، تاریخ تولد: 1346/06/15 شغل: دانش آموز تحصیلات: دیپلم تاریخ شهادت: 1362/12/03 محل شهادت: تنگه چزابه

مزار: بهشت شهدای بروجرد شهر:لرستان - بروجرد 

پایگاه منتظران شهادت 

وصیت نامه شهیدسید محمد حسینی (شهید دانش اموز)

پیام من به مردم شهید پرور و مسلمان ایران اسلامی این است که جبهه ها را تقویت کنند و سنگر های دفاع از اسلام را هرگز خالی نگذارند به همین گونه که جبهه ها را نگهداری میکنند . با ایمان به خدا و در راه خدا بکوشید تا هم جنگ حق علیه باطل پیروز شوند و هم در جبهه اقتصادی در جنگ با مشکلات پیروز گردند.

(آقای مهرداد سلیمانی گفتند شهید جاویدالاثر است .)

سامانه ملی شهدا

در سامانه ملی شهدا بنام شهید محمد حسینی فرزند احمد ثبت شده .

عکسها : 

زندگینامه شهید ماشاءالله حیدری - شهدای خرم آباد

  • ۲۰:۵۱

شهید ماشاءالله حیدری - خرم آباد

به گزارش ایکنا از لرستان، به همت سازمان بسیج رسانه استان لرستان هر هفته روزهای شنبه در قالب طرح «هر هفته با یک شهید» یکی از شهدای استان لرستان معرفی می‏‌شود که در شنبه هفته جاری به معرفی شهید ماشاءالله حیدری پرداخته شده است و تاکنون در قالب این طرح ۵۹ شهید از شهدای استان لرستان معرفی شده‌اند.

نام: ماشاءاله

نام خانوادگی: حیدری

نام پدر: محمدحسین

تاریخ تولد: ۱۳۳۹/۰۴/۱۷

تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۰۵/۲۹

مزار: گلزار شهدای بهشت رضا فاز 1 شهرستان خرم آباد - استان لرستان 

بانک اطلاعات شهدا

شهید علی محمد فتاحی روزبهانی - اشترینان

  • ۱۴:۲۶

شهید علی محمد فتاحی روزبهانی-اشترینان

شهید علی محمد فتاحی روزبهانی

نام پدر:صحبت اله
محل تولد:  بروجرد ، اشترینان
تاریخ تولد: 1344/06/02
شغل:بسیجی
تحصیلات:دیپلم
تاریخ شهادت:1362/12/03
محل شهادت:چزابه
مزار : گلزار شهدای اشترینان ، بروجرد ، استان لرستان

وصیت نامه شهید علی همتی ، شهدای ازنا سگوند - خرم آباد

  • ۱۱:۱۶

شهید علی همتی - خرم آباد - ازنا سگوند

شهید علی همتی

نام پدر : ملک علی

محل شهادت: تنگه چزابه

تاریخ تولد: ۱۳۴۲

محل تولد:خرم آباد

تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۶

شماره پلاک: ۹۱۴۰۰۷۷

وصیت نامه شهید علی همتی:

برای اویم ، هستیم برای اوست، بازگشتم به سوی اوست.

اولا آن سعادت را ندارم که شهید شوم زیرا شهید آن کسی است که مرگ سرخ را برای خود بر می‌گزیند نه مرگ سیاه و در رختخواب مردن را. اگر شهید شدم سر قبرم ناکام ننویسند زیرا کامی بهتر از این نیست که در راه هدفم شهید شوم. بر مزارم گل نریزید زیرا معلم شهادت حسین (ع) را در میان نیزه و خنجر بیرون آوردند و به خاک سپردند.

چشمانم را باز بگذارید تا بدانند که آگاهانه و با چشمی باز این راه را برای خود انتخاب کرده ام .

آرم کوچکی از سپاه بر روی سینه ام بگذارید چون در زندگی ام علاقه به این آرم داشته و آرمی است که بر روی بازوی امام زمان (عج) است.

قالبی از یخ بر سر قبرم بگذارید تا به جای مادرم برایم گریه کند.

خدایا ای کاش هزاران جان داشتم و به خاطر تو در راه امام خمینی که همان راه اسلام عزیز است فدا میکردم.

خدایا شهادت را نصیبم کن زیرا که من مشتاق دیدار حسینم (ع). خدایا من دلسوخته ام از دنیا وارسته ام از همه چیز خود دست شسته ام و دیگر از کسی و چیزی بیمی ندارم. من می‌سوزم تا راه حق را روشن کنم و همه قیود و بندها را بریده ام که آزادانه در معرکه حیات جولان دهم .

خدایا محبوس در زندان آهنین حیات دل غم زده و دردمندم آرزوی آزادی وی کند، روح پژمرده ام خواهش پرواز دارد تا از این غربت‌کده سیاه ، ردای خود را به وادی عدم بکشاند و از باز هستی برهد.

                                  ( برای شادی روح شهدا صلوات )

با تشکر از محمود رشادت که در جمع آوری اطلاعات یاری رساند.

به نقل از : پایگاه فرهنگی شهید روزبه رنجبر

http://roozbehranjbar.blogfa.com

شهید بهمن بیرانوند ، شهدای بروجرد

  • ۲۳:۵۱

شهید بهمن بیرانوند - بروجرد

شهید بهمن بیرانوند 

فرزند : طهماسب

تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۰۳

محل شهادت : هورالهویزه

مزار : گلزار شهدای شهرستان بروجرد - استان لرستان

یکم فروردین ۱۳۴۲، در شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود. پدرش طهماسب، پیمانکار بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته انسانی درس خواند. به عنوان بسیجی و با سمت تخریب چی در جبهه حضور یافت. سوم اسفند ۱۳۶۲، در هورالهویزه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.

یاد امام و شهدا 

خاطره ای از شهید بهمن بیرانوند

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan