یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید نعمت الله امیری - شهدای الشتر

  • ۲۰:۱۷

شهید نعمت الله امیری - شهدای الشتر

شهید نعمت الله امیری

فرزند : شیخ عباس

تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۰۵

محل شهادت : تنگه چزابه

سن در زمان شهادت : ۱۵ سال

محل دفن : الشتر -روستای امیر – استان لرستان 

چهارم تیر ۱۳۴۷، در شهرستان الشتر به دنیا آمد. پدرش شیخ‌عباس، کارگر بود و مادرش صدیقه نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. پنجم اسفند ۱۳۶۲، با سمت آرپی‌جی‌زن در تنگه چزابه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در منطقه بر جا ماند و دوم آبان ۱۳۶۹، پس از تفحص در روستای امیر از توابع شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد.

پایکاه یاد امام و شهدا

شهید میرزا محمد کاوند - شهدای بروجرد

  • ۲۳:۱۵

شهید میرزا محمد کاوند - بروجرد

شهید میرزا محمد کاوند (در شناسنامه : محمد کاوند) 

کد ایثارگری: 6220314 نام پدر: علی محمد ، محل تولد: بروجرد ، تاریخ تولد: 1329/09/10 شغل: کارمند بیمارستان شهید چمران تحصیلات:  محل شهادت: بروجرد (حمله موشکی)

مزار : گلزار شهدای شهرستان بروجرد 

محمد کاوند، 10 آذر 1329، در روستای دره صیدی تابعه شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش علی‌محمد نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند، سال 1354 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد.

شهید میرزا محمد کاوند کارمند بیمارستان شهید چمران بود . او در خانواده ای مذهبی و با ایمان متولد شد . ابتدا در روستا به کشاورزی مشغول گردید ولی بعد از مهاجرت به شهر در بیمارستان استخدام شد و مشغول به کار گردید .

وی قبل از پیروزی انقلاب با شرکت فعال در راهپیمایی ها و تظاهرات اطاعت خود را از ولایت به اثبات رسانیده بود . بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ بارها عازم جبهه بود ولی به علت اینکه برادرش در جبهه بود از رفتن ایشان ممانعت به عمل می آوردند تا اینکه در سحرگاه ۱۳۶۲/۱۲/۰۵ به علت حمله موشکی رژیم بعث عراق به شهرستان بروجرد ایشان و عده ای از هموطنان به شهادت رسیدند. پیکرش را در بهشت شهدای همان شهرستان به خاک سپردند.

شهید میرزا محمد کاوند دومین شهید خانواده می باشد که بعد از شهادت برادرش شهید شکرخدا کاوند ، در حمله موشکی به درجه رفیع شهادت نائل آمد .

شهیده مرضیه راموشی ، شهدای بمباران کوهدشت

  • ۱۲:۰۱

شهیده مرضیه-راموشی - کوهدشت

شهیده مرضیه راموشی

فرزند  : صیدعباس

تاریخ شهادت  :  ۱۳۶۲/۱۲/۰۵

محل شهادت  : کوهدشت

محل خاکسپاری : کوهدشت

هشتم اسفند ۱۳۴۸، در شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. پدرش صیدعباس و مادرش سیما محمدی پور(شهادت۱۳۶۲) نام داشت. دانش آموز سوم راهنمایی بود. پنجم اسفند ۱۳۶۲، در بمباران هوایی زادگاهش بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در همان شهرستان واقع است.

پایگاه یاد امام و شهدا

شهید مهدی احمدی مقدم ، شهدای بمباران شهر خرم آباد

  • ۰۰:۱۷

شهید مهدی احمدی مقدم -خرم آباد

شهید مهدی احمدی مقدم

کد ایثارگری: 6201170

نام پدر: شیرمحمد

محل تولد: خرم آباد

تاریخ تولد: ۱۳۵۱/۰۱/۰۱

شغل: دانش آموز

تحصیلات: دیپلم

تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۰۵

محل شهادت: خرم آباد 

علت شهادت : بمباران هوایی دشمن 

مزار: گلزار شهدای خرم آباد - فاز ۱ - استان لرستان

سامانه ملی شهدا 

خواهرش هم همراهش به شهادت رسیده است.

شهیده ناهید احمدی مقدم ، شهدای دانشجو

بسیجی شهید احمدقلی زرینی بساطی از شهدای الشتر که در شلمچه آسمانی شد

  • ۲۲:۴۴
شهید احمد قلی زرینی بساطی
🌺🌺
#ازخاک_تا_افلاک
اواخر سال ۶۵ جوانی بلند قد و درشت اندام، با چشمانی نافذ، از بسیج الشتر به مناطق جنگی اعزام شده بود تا به قول خودش ادای تکلیف کند؛ دست قضا او را به شلمچه رسانده بود تا ما هم افتخار آشنایی با او را داشته باشیم...
جوانی با نشاط و شوخ طبع که در آن گلوله باران بی امان شلمچه (که اگر برای گرفتن وضو از سنگرهای حفره روباهی اش خارج می شدی، باید با دوستانت خداحافظی می کردی، چرا که احتمال بازگشت مجدد به جمع آنان، هیچ تضمینی نداشت) هر روز عادت داشت تا به یکایک سنگرهای گردان شهداء در خط مقدم (روبروی پتروشیمی عراق) سرکشی کند و احوال همه را بپرسد...
در یکی از روزها اما "احمد زرینی" حالش با تمام روزها فرق می کرد...
در حالی که طبق روال از دوستان در سنگرها دیدار می کرد، دیگر آن شوخ طبعی همیشگی را نداشت و خبری از شادی و خنده نبود...
احمد آن روز خیلی جدی شده بود و در بازدید از سنگرها، ضمن سلام و احوالپرسی، یک جمله ترکیبی را هم به احوالپرسی هایش اضافه کرده بود:
"بچه ها، مرا حلال کنید؛ من فردا عصر شهید می شوم!"
شوخ طبعی همیشگی احمد باعث می شد تا همه در جواب این درخواست، به او بگویند: 
"برو بابا، توام ما رو مسخره کردی..."
احمد اما خیلی جدی درخواست خود را تکرار می کرد و راهی سنگرهای بعدی می شد، در حالی که هیچکس او را جدی نگرفت...
نمی دانم چرا این جمله احمد مثل زنگ توی گوشم طنین انداخته بود...
عصر روز بعد، صدای آژیر آمبولانس توجه ما را به خود جلب کرد...
گلوله خمپاره ۶۰( معروف به خمپاره نامرد) احمد را دریافته و در میان خاک و خون، او را از خاک به افلاک رسانده بود...
امدادگران با برانکارد نتوانستند کاری از پیش ببرند، چرا که پیکر "احمد زرینی" چنان قطعه قطعه شده بود که فقط باید با کیسه جمع می شد...
پیکر احمد را جمع کردند و بردند...
 و آن روز خورشید شلمچه آرام آرام غروب کرد و جمع یاران، شبی تاریک و اندوهگین را در فراق عزیزشان سپری کردند...
نقل خاطره از برادر "سیدحجت الله موسوی زاده"
رزمنده و جانباز دفاع مقدس- بروجرد
رزمندگان الشتر
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan