یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید نورالدین رحم خدایی ، شهدای ارتش ، خرم آباد

  • ۲۱:۲۳

شهید نورالدین رحم خدایی - خرم آباد

شهید نورالدین رحم خدایی

فرزند : نورمحمد

تاریخ شهادت : ۱۳۵۹/۰۷/۰۹

محل شهادت : جاده آبادان – خرمشهر

محل دفن : گلزار شهدای شهرستان خرم آباد

دوم اردیبهشت ۱۳۲۸، در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش نورمحمد و مادرش هما نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سپس به ارتش پیوست. سال ۱۳۴۹ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و یک دختر شد. به عنوان استواردوم ارتش در جبهه حضور یافت. نهم مهر ۱۳۵۹، در جاده آبادان – خرمشهر به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

سایت یاد امام و شهدا

شهید مصطفی عارفی ، اولین شهید مدافع حرم مشهد مقدس

  • ۱۴:۳۵

شهید مصطفی عارفی - مشهد

شهید مصطفی عارفی فرزند عبدالعلی در ۱۵ دی ماه سال ۵۹ در شهرستان تربت جام چشم به جهان گشود.

وی تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد و سپس به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و در هنگ مرزی تایباد به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خدمت نمود.

ایشان در یکم اسفندماه سال ۸۱ با یکی از دختران سرزمین اجدادی خود (سیستان) در شهر ادیمی ازدواج نمود که حاصلش ۲ فرزند پسر به نام طاها و امیرعلی است که از شهید بزرگوار به یادگار مانده است.

شهید مصطفی عارفی در بیان پدرش که خود بازنشسته استانداری استان خراسان رضوی هستند، تنها فرزند پسر خانواده بودند که از زمانی که خود را شناختند سعی داشتند در عین رعایت احترام والدینش استقلال رای داشته باشند.

شهیدی که پرندگان برای او نوحه‌سرایی می‎‌کردند

  • ۰۱:۴۱

به گزارش نوید شاهد ایلام؛ پدرم هنگامی که رفته بودند تهران برای ملاقات سردار جعفری، خواهرزاده پدرم هم همراهشان بودند. ایشان برایم تعریف کردند: صبح که دایی از خواب بلند شدند به من گفتند دیشب خواب دیدم که شهید شدم و داستان خواب را برایم این گونه تعریف کردند و گفتند: دیدم داخل یک کوه و بیابان هستم که شب هست و گویا فرزند کوچکم نیز همراهم هست؛ دیدم ۳ نفر در تاریکی شب دنبال من هستند (۳ نفر خیلی آدم نورانی بودند با لباس سفید)، یکی از این سه نفر جلو آمد و گفت: ای ابراهیم، زمانت در دنیا دیگر تمام شده است، خودت را آماده کن، باید با ما بیایی.

گفتم: این بچه را چکار کنم همراهم هست و خیلی کوچک است، می‌ترسد!. گفتند شما نگران فرزندتان نباشید، ما خودمان از او مراقبت می‌کنیم.

گفتم من دنبال کاری آمدم؛ چند کار ناتمام دارم هنوز انجام ندادم! گفتند ۶ ماه دیگر بیشتر وقت نداری اما دوباره در این بیابان در دل شب به دنبالت می‌آییم، خودت را آماده کن.

دقیق پدرم ۶ ماه بعد از آن خواب در ارتفاعات کوه بمو منطقه کردستان در ماه مبارک رمضان شهید شدند و هنگام شهادت روبه قبله افتاده بودند.

همرزمان پدرم گفتند: وقتی رسیدیم بالای سر شهید، انگار یکی او را به سمت قبله کرده بود، چند پرنده سپیده صبح آمده بودند بالای سر شهید و بی‌قراری می‌کردند، انگار برای شهید نوحه سرایی می‌کردند.

گفتند هر کاری کردیم پرنده ها از آنجا دور نشدند و از ما نمی‌ترسیدند و تا وقتی که پیکر شهید را از آنجا منتقل کنیم، آن‌ها هم آنجا بودند (احساس کردیم این پرنده‌ها طبیعی نیستند).

بعدها متوجه شدم پدرم خواب را برای مادرم تعریف کرده بودند و گفته بودند من دیگر ماندنی نیستم و باید بروم و تو خودت را آماده کن و بار آخر هم از مادرم خداحافظی کرده بودند و گفته بودند دیگر برنمی‌گردم.

«روایت فرزند شهید ابراهیم باقری»

شهید ابراهیم باقری که سال‌ها در جبهه‌های جنگ با نیرو‌های کومله و دموکرات مبارزه کرد، بعد از جنگ نیز همچنان در کسوت پاسداری در مبارزه با اشرار با جان و دل تلاش می‌کرد و سرانجام شهریور ۱۳۸۸ در درگیری شبانه با منافقین کوردل به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

منبع: نوید شاهد ایلام


خاطره ای از شهید ابراهیم باقری  

شهید نصرالله رستگار - شهدای بهبهان

  • ۱۳:۰۴
https://shohadaye-behbahan.ir/Admin/UploadCenter/PicShahid/745/745.jpg
  • شهید نصرالله رستگار
  • نام پدر : خلیفه

  • تاریخ تولد : 1343/06/28

  • محل تولد : بهبهان

  • نوع عضویت : بسیجی / سپاه

  • تاریخ شهادت : 1365/10/27

  • محل شهادت : شلمچه

  • عملیات : کربلای پنج

  • محل دفن : گلزار شهدای بهبهان - قطعه 3- ردیف 14 - مزار 24

زندگی نامه

شهید نصرالله رستگار در بیست و هشتم شهریور سال ۱۳۴۳ در خانواده ای مذهبی در شهرستان بهبهان چشم به جهان گشود و دوران تحصیلات متوسطه را با موفقیت پشت سر گذاشت. شهید نصرالله قبل از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در مسجد سلطان محراب بهبهان به طور فعالانه حضور داشت، بعد از پیروزی انقلاب در واحد فرهنگی بنیاد شهید، امور تحصیلی فرزندان شاهد را به عهده داشت. با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. و در عملیات والفجر مقدماتی و کربلای پنج شرکت کرد تا این که سرانجام در عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه در تاریخ 65/10/27 به فیض شهادت نائل آمد..

قسمتی از وصیت نامه شهید نصرالله رستگار

وصیت نامه شهید حسن نوابی - شهدای بروجرد

  • ۱۷:۳۱

شهید حسن نوابی - بروجرد

شهید حسن نوابی

نام پدر: اسداله

شغل:  پاسدار 

تاریخ تولد: 7-1-1342 شمسی

محل تولد:  اشترینان - بروجرد

تاریخ شهادت : 30-10-1365 شمسی

محل شهادت : شلمچه

گلزار شهدا: بهشت شهدای بروجرد شهر بروجرد- لرستان

«حسن نوابی» هفتم فروردین۱۳۴۲، در روستای انگشته از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش اسدالله و مادرش سارا نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سی‌ام دی ۱۳۶۵، با سمت فرمانده گردان در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهرستان بروجرد واقع است.

شهید نوابی فرمانده گردان فتح از تیپ امام حسن (ع) بود. 

حسن در دست نوشته‌اش در این خصوص می‌نویسد:

شهید داوود دانایی - شهدای بهبهان

  • ۱۷:۱۱

شهید داوود دانایی - بهبهان

شهید داوود دانایی

بعد از پیروزی انـقلاب در مسجد امام حسین(ع) بهبهان انجـمن اسـلامی میـثم تمار را تشکیل می دهد و این انجـمن از فعال ترین انجمن های اسلامی شهر بهبهان در آن روزها بود.از کارهای این انجمن می توان به گشت های اوایل انـقلاب ومبارزه باگروهک های ضد انقلاب داخلی و حتی حضور فعال در جنگ تحـمیلی اشاره کرد. بـرادر داوود به علت فعالیت دراین گروه یکبار توسط گروهک های ضد انقلاب دریک حمله ی نابرابر توسط سه نفر مورد حمله قرار می گیرد و با کمک مـردم انـقلابی شهر آن سه نفر دستگیر و به کمیته انقلاب تحویل داده می شوند.

خاطره ای از شهید حسن نوابی - شهدای بروجرد

  • ۱۶:۳۶

شهید حسن نوابی- بروجرد ۲

گذشتن از خود 

راوی :محمد امین پور کنی 

ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۵ به همراه گردان امام حسین ع در روستای راهدانه نقده بودیم استراتژی دفاع متحرک عراق باعث شده بود که هر از چندگاهی به محورهای مختلف عملیاتی از شمالی‌ترین نقطه جبهه تا جنوبی ترین نقطه نقل و انتقال نمایم، روزی در ارتفاعات سلیمانیه، زمانی دیگر در ارتفاعات حاج عمران و بار دیگر در مهران یا نقاط دیگر.... 

در شب های ماه مبارکه رمضان با هماهنگی سید نورالله سیدی از فرماندهان گردان موافقت شده بود تا بین دو نماز مغرب و عشا هر شب یکی از بچه‌ها صحبت نماید شب های اول تا سوم را من، نادر فرح‌بخش و نصرالله رستگار پیرامون مسائل اخلاقی و معنوی دقایقی برای نمازگزاران رزمنده صحبت نمودیم. 

شب چهارم قرار شد حسن نوابی جوان محجوب و رشید بروجردی و از فرماندهان گردان صحبت کند ابتدا راضی نمی شد، اصرار کرده و تلاش بسیار زیادی انجام دادیم تا بتوانیم او را راضی کنیم و نهایتاً موافقت وی را جلب نمودیم بعد از نماز مغرب همه منتظر شنیدن سخنان حسن بودند، وی بلند شده و شروع به صحبت نمود خیلی طولانی صحبت نکرد خلاصه و مفید، اما سخنانی گفت که همه را به فکر فرو برد و ماندگار شد. حسن نوابی با اون حجب و حیای همیشگی گفت اگر می خواهید از خاکریز دشمن بگذرید باید اول از خاکریز خودتان بگذارید وگرنه پشت خاکریز می مانیم و در سیم خاردارهای نفس گرفتار شده و گیر می کنیم. 

همه به فکر فرو رفتیم و این تفکر تاثیر زیادی به جا گذاشت، شب های قدر که فرا رسید در محوطه استقرار نیروها که یک مدرسه بود تدارکات گردان برادران اس غلوم مروج و رضا تمامی از شهر، شیرینی زولبیا و بامیه تهیه کرده و احیای به یادماندنی و خاطره انگیز تا اذان صبح برپا شد که قرائت دعای جوشن کبیر توسط شهیدان داوود دانایی ، حسن نوابی و نصرالله رستگار بر شکوه و ماندگاری آن در خاطره رزمندگان افزود. 

هنوز سوز و گداز و ناله دوستان شهیدان مان و ندای العفو العفو آنها در گوش زمانه طنین‌انداز است نام و یادشان گرامی باد

#فرهنگ_جبهه

#ماه_مبارک_رمضان 

#گردان_امام_حسین

#حسن_نوابی

#داوود_دانایی 

#نصرالله_رستگار 

http://Www.Safeer.blogfa.com

من عاشق شهادت هستم. شهید ابراهیم باقری ، شهدای کرج

  • ۱۵:۱۹

شهید ابراهیم باقری - کرج

"شهید ابراهیم باقری" در تاریخ دوازدهم شهریور 1347 در خانواده ای مومن و متدین در شهرستان کرج دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را درسن 7سالگی شروع کرده و مشغول درس خواندن شد. تا پایان دوره ابتدائی را با موفقیت به پایان رسانید ولی بعدها به علت مشکلات زندگی نتوانست به تحصیل ادامه دهد و درس را رها کرده و به کار مشغول شد. در زمان اوج گیری انقلاب او هم در میان انبوه جمعیت با جثه کوچکش شرکت می کرد و ایفای نقش می نمود. بعداز پیروزی انقلاب اسلامی به فرمان امام وارد بسیج شده و به دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی پرداخت و تا پاسی از شبانه روز در راه خدا فعالیت می کرد. در پی شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به سرکردگی آمریکای جهانخوار بود، برای دفاع ازمملکت اسلامی و کیان هستی برای رفتن به جبهه ها ثبت نام نمود و یک دوره آموزش فشرده نظامی را با موفقیت تمام کرد و به سوی میدانهای مردانگی و شجاعت پا نهاد. تا اینکه سرانجام در تاریخ بیست وششم مرداد 1365 مصادف با ماه مبارک رمضان در عملیات نفوذی منطقه عملیاتی حاج عمران براثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل گردید و پیکر مطهرش در امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد.

"وصیت نامه شهید ابراهیم باقری"

خاطره ای از فرمانده شجاع شهید حسن نوابی ، شهدای بروجرد

  • ۰۱:۲۹

شجاع و رئوف

راوی : عبدالصاحب مرائی

در بهار سال 1365 دشمن با در پیش گرفتن استراتژی دفاع متحرک به تعدادی از خطوط عملیاتی حمله کرده و چند منطقه از جمله شهر مهران را به اشغال خود در آورد ، ضرورت بازپس گیری این مناطق از دست دشمن تمام هوش و حواس فرماندهان را به خود جلب کرده بود .

در همین زمان نیز برای تقویت و پشتیبانی از تیپ۱۵ امام حسن مجتبی ع و تبدیل آن به یک لشکر قدرتمند نیروهای استان کهگیلویه و بویراحمد را که تاکنون یگان مستقلی نداشته و تحت امر لشکر 25 کربلا بودند به آن ملحق نمودند. با پیوستن نیروهای تازه نفس جدید تیپ وارد عملیات کربلای 1 در روند آزادسازی شهر مهران در تیر ماه 1365 شد.

از پادگان شهید ناصر کاظمی در قروه کردستان به منطقه عملیاتی شهر مهران حرکت و در صالح آباد مهران مستقر و چند روزی خود را برای سازماندهی و آمادگی نیروها در حال آماده سازی بودند ، در حالی که گرمای زیاد آن منطقه استقرار را برای ماندن مشکل کرده و نیروها را کلافه کرده بود.

با اعلام صدور دستور عملیاتی و ورود نیروها به عملیات کربلای یک گردان های تیپ شامل نیروهای قدیمی و جدید در یک تجربه عملیاتی جدید وارد شهر مهران شدند. شب با عبور از منطقه پوشیده شده از خارهای سخت با ارتفاع بلند را طی کرده تا به خاکریزی که تازه توسط واحد مهندسی ایجاد شده و در دشت مهران در جناح راست ارتفاعات قلاویزان حالت دشتبان پیدا کردیم.

درگیرهای پراکنده از دو طرف شروع شد و از طرفی بمباران های پیاپی دشمن بابت سقوط و از دست دادن مهران برای دشمن سخت بود ، در آن گرمای شدید و تابش مستقیم آفتاب ، تشنگی و نبود آب امان نیروها را بریده بود و تسلط دشمن بر منطقه و داشتن دید و تیر روی دشت مهران و جاده مواصلاتی امکان رسیدن نیازهای تدارکاتی و لجستیکی را مشکل کرده بود.

حسن نوابی از پاسداران شجاع و دلیر شهرستان بروجرد و از فرماندهان باسابقه نیروها در تیپ 15 امام حسن مجتبی ع بود و از آنجایی که توان دیدن تشنگی نیروها را نداشت با یک بشکه ۲۰ لیتری که یکی از رزمندگان به عنوان پوشش از او محافظت می کرد جلو چشم نیروها و دید دشمن با شجاعت وصف نشدنی که هیچ کس نمی توانست مانعش شود بسوی نهر آبی که بین ما و دشمن بود حرکت و زیر آتش خود را به آب رساند در حالی که همه آرزوی این کار را داشتند اما حسن تنهایی و به خاطر این که به رزمنده دیگری آسیب نرسد بشکه را از آب پر کرده و به بچه های رزمنده رساند.

حسن درب بشکه را آب پر می کرد به طوری که فقط لبان نیروها تر شود و به کل رزمندگان آب برسد و این کار را به نحو احسن و با اشک شوق و تشویق نیروها انجام داد ، در حالی که با توجه به آتش شدید دشمن تعداد زیادی از نیروها زخمی و چند نفر از بچه های گردان از جمله احمد دستاویز ، جعفری و۰۰۰ شهید شدند.

با پایان ماموریت گردان ما بحث جایگزینی پیش آمد و گردان تازه نفس جایگزین گردان ما در خط مقدم شد و حرکت را به سمت عقبه با رعایت فاصله به صورت ستونی پیاده طی می کردیم در حالی که بمباران های مداوم دشمن قطع نمی شد تا این که توسط چند هواپیمای میگ دشمن ستون نیروها در حین حرکت بمباران شدیم و چند نفر مجروح و نورالله کاظمیان با وضعیت وخیمی شهید شدند.

شهید نورالله کاظمیان در جمع همرزمان

حسن که مثل همیشه آخر ستون نیروهای گردان برای کنترل قرار می گرفت تا کسی عقب نماند و به افراد با جثه ضعیف و بنیه کم توان جسمی کمک کند ، یک مرتبه چشمانش به تن پاره پاره شهید نورالله کاظمیان افتاد و توان خود را از دست داد و روی خاکها به زمین نشست و با اشاره دست و چشمان گریان نیروها را از این صحنه دور کرده تا به حرکت خود ادامه دهند و خودش بالای سر وی نشست چون علاقه زیادی به این شهید داشت.

حسن نوابی سرانجام در عملیات کربلای 5 در 27 دی ماه 65 در حالی‌که نیروهای خود را به سمت دژ دشمن در جلوی نهر جاسم هدایت می کرد بر اثر اصابت گلوله دشمن به آرزوی دیرینه خود رسید و به شهادت رسید و در همین عملیات همشهری و دوست صمیمی او منوچهر علیئی نیز به شهادت رسید .

#حسن_نوابی

#کربلای_5 #نهر_جاسم #شلمچه

#ایثار#فرهنگ جبهه

http://Www.Safeer.blogfa.com

شهید جلال افشار ، شهیدی که برای یاری امام زمان (عج) انتخاب شد

  • ۰۰:۵۹

شهید جلال افشار

جوانی که به گفته آیت‌الله بهاءالدینی یار امام زمان (عج) شد

شهید «جلال افشار» از طلاب وارسته و شاگرد مخصوص آیت‌الله بهاء الدینی بود. ایشان فرموده بودند، «امام زمان (عج) از من یک یار خواسته بود و من «جلال افشار» را معرفی کردم!» بار‌ها شنیده بودیم که می‌فرمودند، از مزار جلال نور خاصی به سوی آسمان صاعد است!

جلال تابستان ۱۳۳۵ در یکى از محلّه‌هاى اصفهان دیده به جهان گشود. وی از پاسداران و مسئولان عقیدتی سپاه اصفهان بود. سال ۱۳۵۸ ازدواج نمود و ثمره این ازدواج دختری بود که در دوران طفولیت پدر را از دست داد.

جلال در تاریخ ۱۳۶۱/۴/۲۴ در عملیات رمضان با زبان روزه و درحالی‌که ذکر اذان بر لبش بود، از ناحیه پهلو مورد اصابت ترکش دشمن قرار گرفت و آسمانی شد. متن زیر وصیت‌نامه‌ی این شهید است.

شهید میرحسین حیدری - شهدای خرم آباد

  • ۰۱:۱۰

شهید میرحسین حیدری - خرم آباد

شهید میرحسین حیدری

نام پدر: رحم خدا

تاریخ تولد: 19-11-1343 شمسی

محل تولد: خرم آباد

تاریخ شهادت : 26-4-1361 شمسی

محل شهادت : شلمچه

گلزار شهدا: بهشت رضا فاز 1 شهر:خرم آباد -لرستان

نوزدهم بهمن ۱۳۴۳، در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش رحم خدا و مادرش مریم نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و ششم تیر ۱۳۶۱، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به دست و پا، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

سایت یاد امام و شهدا

پاسدار شهید ابراهیم باقری - شهدای شیروان و چرداول

  • ۱۸:۲۵

شهید ابراهیم باقری - چرداول ایلام

پاسدار شهید ابراهیم باقری

نام پدر: قاسمعلی

شغل: پاسدار رسمی

تاریخ تولد: 1-6-1341 شمسی

محل تولد: ایلام - شیروان و چرداول - سرابله

تاریخ شهادت : 5-6-1388 شمسی

محل شهادت : منطقه مرزی شیخ صله 

دلیل شهادت : درگیری با اشرار مسلح 

مزار: گلزار شهدای روستای کٌل کٌل شهر: شیروان و چرداول - استان ایلام

زندگی‌نامه / شهید ابراهیم باقری

شهید ابراهیم باقری فرزند قاسمعلی اولین روز از شهریورماه 1341 در یک خانواده مذهبی در شهرستان چرداول از توابع استان ایلام دیده به جهان گشود. وی دانش آموز مقطع دبیرستان بود که با شروع جنگ تحمیلی در سال 1360 سنگر علم و دانش را ترک و داوطلبانه راهی جبهه شدند و به کردستان اعزام شدند و در همان سال طی درگیری با نیروهای کومله و دموکرات بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه پای چپ به افتخار جانبازی نایل آمد و دیپلم افتخار دریافت کرد.

شهید باقری همواره در طول زندگی تا زمان شهادت انسانی متدین و متعهد، پرتلاش و خداترس، باانگیزه، معتقد به نظام جمهوری اسلامی ایران، وفادار به انقلاب و پیرو ولایت و رهبری بودند و صله رحم و کمک به بستگان و مردم روستا و حل مشکلات آنان را در سرلوحه زندگی خود قرار می دادند.

۱ ۲ ۳
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan