یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهیده شهناز حاجی‌شاه؛ اولین زن شهید مقاومت خرمشهر/ فقط یک کلام گفت چادرم! و شهید شد

  • ۲۳:۳۸

شهیده شهناز حاجی شاه - خرمشهر

شهیده شهناز حاجی شاه
نام پدر: غلام علی

تاریخ تولد: 1-1-1333 شمسی
محل تولد: دزفول
تاریخ شهادت : 8-7-1359 شمسی
محل شهادت : خرمشهر
دلیل شهادت : اصابت ترکش دشمن 
گلزار شهدا: گلزار شهدای خرمشهر ، استان خوزستان

نوید شاهد

شهیده شهناز حاجی‌شاه در جلوی مقر همیشگی اش، مکتب قرآن زمانی که آمده بود برای سنگرها غذا ببرد همراه با یکی از دوستانش، شهناز بر اثر اصابت آتش توپ دشمن به شهادت رسید و در لحظه شهادت فقط یک کلام گفت چادرم! و شهید شد.

تاریخ معاصر شاهد حضور زنان در برهه‌های حساس است. به راستی که نقش زنان در دوران انقلاب و دفاع مقدس و پس از آن بسیار پررنگ و حائز اهمیت است. زنان در جریان نهضت امام خمینی (ره) هم به عنوان پیرو ولایت و هم در نقش مادر و همسر به پیروزی انقلاب کمک کردند. همانگونه که در صدر اسلام شاهد دفاع زنان از جبهه حق بودیم، زنان مسلمان ایران نیز با الگوگیری از آموزه‌های دینی در راستای تکوین و دوام انقلاب نقش آفرینی کردند.

زنان شهید واژه به واژه ایثار را برایمان معنا کردند. هر چه بیشتر از آن‌ها بدانیم، چون چراغ راه فروزانی‌اند که صراط مستقیم را هرگز گم نخواهیم کرد.

در برگ برگ خاطرات بانوان شهید جست‌وجو می‌کنیم و این‌بار به نام شهیده شهناز حاجی شاه می‌رسیم.

زندگی نامه

شهیده شهناز محمدی زاده - شهدای خرمشهر

  • ۱۳:۰۸

شهید شهناز محمدی زاده - خرمشهر

شهیده شهناز محمدی زاده

نام پدر: شکرالله

تاریخ تولد: ۱۳۳۹/۰۳/۱۰ شمسی

محل تولد: دزفول

تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۰۷/۰۸

محل شهادت: خرمشهر

نوید شاهد

شهناز فکر می کردم خیلی چیزها از تو می دونستم!

هرچی ازمادرت پول می گرفتی برای خودت نمی مانداماهیچ وقت رونکردی به چه

کسی می دادیشان؟

یادت هست شهناز؟تویک دوربین داشتی وباآن کلافه مان کرده بودی.چپ می

رفتی راست می آمدی تق تق عکس می گرفتی؟ازخرمشهربدون آدم هایش‌-

ازدرودیوارسوراخ سوراخش-ازشهدایش-ازهمه چی-یادت هست شهناز؟سرت

غرغرمی کردم که:«یه شهردرب وداغون عکس گرفتن داره؟»توهم بهم

گفتی:«شایداین عکس هابمونه برای بعدازما.»راستی شهنازدوربینت کجاست؟خیلی

دنبالش گشتم!

وای شهناز.چراآن روزمعنی حرفت رانفهمیدم؟چراآن روزکه داشتیم باهم صبحانه

می خوردیم همه ی حرفهات برایم شوخی بود.حتی وقتی موقع ناهارهم بهم گفتی.

وقتی فکرش رامی کنم دیوانه می شوم که چرانفهمیدم؟ سرشام که بازخندیدی و

گفتی:این شام آخرمنه.چرا؟خیلی قشنگ یادم هست سیب توی دستت بود خوردیش

وبعدخندیدی خیلی قشنگ ِبهم گفتی:این هم آخرین سیبه که می خورم.ودوباره 

خندیدی.

یادت هست شهناز؟بدوآمدم دنبالت گفتم:مامان وبابات آمده اندببرندت.گفتی:قایمم

کن نمی خواهم بروم.می خواهم درخرمشهربمانم.راضیت کردم باآنهاحرف بزنی راضی

شان کردی یک روزدیگربمانی.یک روز دیگرفقطیک روزاما... 

دیدمت کمی غذابرداشته بودی ومی بردی برای رزمنده ها داشتی ردمی شدی

ازکنارگل فروشی. ترکش خوردبه تنت وتونشستی.همان جاکنارگلفروشی وماندی

توی خرمشهر برای همیشه!

کارهایت عجیب وغریب بود.آخردخترجان!این همه جابرای نوشتن بودچراوصیت نامه

ات راروی دستمال کاغذی نوشتی؟می دانم هیستی چپ چپ نگاهم نکن.هنوزهم

می گویم توهمان شهنازعجیب وغریب خودمانی!

نحوه ی پرپرشدن اصابت ترکش... .

منبع: وبلاگ برادرم قابیل

زندگینامه و خاطرات  شهید

سرلشکر خلبان شهید بیژن فعلی ، شهدای هوانیروز

  • ۱۲:۰۹

خلبان شهید بیژن فعلی
نام پدر: خلیل
تاریخ تولد: 25-6-1326 شمسی
محل تولد: ملایر
تاریخ شهادت : 9-6-1359 شمسی
محل شهادت : قصرشیرین
دلیل شهادت : سقوط بالگرد

بنای یادبود: گلزار شهدای اهواز
نوید شاهد

شهید خلبان بیژن فعلی در تاریخ 1326/6/25 در شهر ملایر چشم به جهان گشود و دوران کودکی و بعد از آن نیز در شهر اهواز بودند ، ایشان در سال 1346 پس از سپری کردن تحصیلات متوسطه در رشته علوم طبیعی برای ادامه تحصیلات عالیه به دانشگاه افسری علوم و فنون هوائی شاهنشاهی وارد شدند و در رشته خلبانی مشغول به کسب علم و دانش در این زمینه گردیدند در سال 1349 با درجه ستوان اولی و کسب امتیازات بالا از دوره های آموزش خلبانی در آمریکا و پاکستان به وطن بازگشتند و در پایگاه شکاری دزفول (وحدتی) به مدت 9 سال به عنوان خلبان هلیکوپتر Bell UH - 1 Huey  GunShipمشغول به خدمت شدند ، تا زمان جنگ که از اوایل تابستان 1359 با عراق بصورت پراکنده در نقاط مرزی شروع شده بود و ایشان با تنی چند از هم قطاران 3 تا 4 مرتبه در شلمچه و کردستان مورد اثابت گلوله قرار گرفته بودند.

بعداً در تاریخ 10 شهریور 1359 ایشان به همراه همسر و دو فرزند به پایگاه نوژه همدان انتقال یافتند و جهت شناسائی نقاط دور مرزی بارها به منطقه DUSK قصر شیرین و سر پل ذهاب بوسیله Bell 214-H گسیل شدند اما تا آنجا که بنده به عنوان فرزند ایشان هنوز مدت 33 سال از حادثه 19 شهریور 59 مطلع نیستم و در این تاریخ شهید بیژن فعلی بهمراه چند نفر دیگر که نمیدانم برای چه عملیاتی بوده به داخل مرز دشمن رخنه کردند که تقریباً 40 کیلومتر از سر پل ذهاب گذشته بودند که دچار سانحه شده و به دلایل نا معلومی تا کنون از زمان کشته شدن یا اسارت ایشان و حتی همراهانشان اطلاعی در دست نیست یا حداقل اطلاعات بنده کامل نیست . 

به مناسبت فرا رسیدن( 19/شهریور )سی و دومین سالگرد شهادت خلبان بیزن فعلی


شرح حادثه

شهریور ماه سال ۱۳۵۹ او سمت فرمانده «گردان ۳۱ » شکاری همدان را بر عهده دارد که مأموریت می یابد جهت شناسایی اهداف برجسته زمینی با یک فروند بالگرد به منطقه سرپل ذهاب پرواز کند.

رأس ساعت ۱۰ صبح روز ۱۹ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ بالگرد از پایگاه سوم شکاری به پرواز درمی‌آید. در حین پرواز بالگرد در حوالی قصرشیرین توسط پدافند هدف قرار می‌گیرد. دو نفر از خدمه به نام‌های استوار زینال‌پور و استوار مشایخی قبل از سقوط خود را به پایین پرتاب می‌کنند و هلی‌کوپتر ثانیه‌هایی بعد به زمین برخورد می‌کند و شمس بیگی به همراه سروان خلبان بیژن فعلی ، ستواندوم خلبان علی‌اکبر رشیدی و استوار دوم جلالی به شهادت می‌رسند. صبح روز بیستم با کمک سپاه پاسداران پیکرهای سوخته نفرات داخل بالگرد به بیمارستان انتقال پیدا می‌کند.

منبع: آخرین خبر

عکس های دیگر از شهید

شهید مدافع حرم سید مهدی موسوی ، شهدای اهواز

  • ۱۳:۳۸

https://shohada.org/assets/styles/3_4/public/1401-06/4rg.jpg?itok=cYxVgB3x

شهید سید مهدی موسوی

کد ایثارگری: 785615896
نام پدر: سیدحسن
محل تولد:  اهواز
تاریخ تولد: 1363/06/31
شغل: کارمند
تحصیلات: کارشناسی
تاریخ شهادت: 1392/04/15
محل شهادت: نوبل الزهرا - سوریه
سید مهدی موسوی متولد سی و یکم شهریور 1363در شهرستان اهواز چشم به جهان گشود. پدرش سید حسن نام داشت و معلم بود و مادرش سکینه خانم نام داشت. وی دبستان را در مدرسه دکتر علی شریعتی و راهنمایی را در مدرسه سروش و دبیرستان را در مدرسه شهدا و دو سال آخر را در مدرسه 22بهمن با موفقیت به پایان رساند. در سال 1382در رشته کامپیوتر وارد دانشگاه آزاد اسلامی شد و فوق دیپلم گرفت و پس از پایان این دوره مقطع کارشناسی را در رشته مدیریت بازرگانی آغاز کرد. وی کارمند صنعت معدن تجارت بود و در سال 1388 با خانم اسما موسوی ازدواج کرد. به گفته خانواده ، از ابتدا عاشق شهید و شهادت بود و در آخر سال 1391 به جنگ با سوریه اعزام شد. در پانزدهم تیر ماه 1392 در منطقه نبل الزهرا به شهادت رسید. پیکر او در قطعه دو گلزار شهدای اهواز به خاک سپرده شد .
تصاویری از شهید سید مهدی موسوی

خلبانی که تکه تکه شد / سرگرد خلبان شهید همایون شوقی

  • ۰۰:۴۴

سرگرد خلبان شهید همایون شوقی - اهواز

سرگرد خلبان شهید همایون شوقی

نـام پـدر : عظیم

تـاریخ تـولـد : ۱۳۲۴/۱۰/۰۲

مـحل تـولـد : اهواز

سـن : ۳۵ سـال

دیـن و مـذهب : اسلام شیعه

وضـعیت تاهل : متاهل

دسـته اعـزامـی : نیروی هوایی ارتش 

تـحصیـلات : لیسانس علوم وفنون نظامی

تـاریخ شـهادت : ۱۳۵۹/۰۷/۱۰

مـحل شـهادت : بصره ،  پل قرنه بصره

عـملیـات : 

نـحوه شـهادت :حوادث ناشی از درگیری

مـحل مـزار :اصفهان- گلستان شهدا

دوم دی ۱۳۲۴، در اهواز چشم به جهان گشود. پدرش عظیم و مادرش، طلا نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. خلبان ارتش بود. سال۱۳۴۹ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و سه دختر شد. به عنوان نیروی هوایی ارتش در جبهه حضور یافت. دهم مهر ۱۳۵۹، با سمت خلبان در بصره عراق بر اثر سانحه هوایی مفقود الجسد و با شکنجه صدامیان بعثی به شهادت رسید.

گلزار شهدا

خلبانی که تکه‌تکه شد

وصیت نامه شهید سید فرشاد مرعشی‌ نژاد ، شهدای اهواز

  • ۱۱:۳۴

بار سنگین گناهانم اجازه نمی‌دهد که پیامی برای شما بنویسم فقط ان‌شاءالله که قطرات خون ناچیزم روشنی راهتان گردد.

شهید فرشاد مرعشی نژاد

نام پدر: همایون
محل تولد: اهواز
تاریخ تولد: 1339/03/14
شغل: پاسدار
تحصیلات: کارشناسی
تاریخ شهادت: 1360/09/08
محل شهادت:بستان

شهید سید فرشاد مرعشی‌نژاد چهاردهم خرداد سال 1339 در اهواز دیده به جهان گشود، پس از پیروزی انقلاب مشاور فرماندار اهواز شد. سال 1358 در رشته ریاضى دانشگاه اهواز پذیرفته شد و فعالیت خود را در دانشگاه گسترش داد. پرتلاش، سختکوش و بسیار مؤدب بود. سجده‌هاى طولانى داشت و روزه‌هاى مستحبى می‌گرفت. در برخورد با افراد بسیار خوش‌رو و صمیمی بود، در جمعی که وارد می‌شد به یکایک افراد سلام می‌کرد و حال همه را جویا می‌شد، در این مورد بزرگ و کوچک از نظر او یکسان بودند. همین رفتار محبت‌آمیز و نرم او باعث شد که بچه‌های کوچک خیلی دوستش داشته باشند زیرا با آنها بازی می‌کرد و حرف می‌زد. هشتم آذر سال 1360 در عملیات طریق‌القدس در بستان شهید شد و پیکر پاکش در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.
شهید سید فرشاد مرعشی‌نژاد در وصیت‌نامه‌اش نوشت:
«خدایا! تو خود شاهدی که با تمام بار سنگین گناهان تمام تلاش خود را به‌کار بردم تا در جهت رضای تو حرکت کنم، حال که به جبهه پا گذاردم فقط به این امید است که با ریختن خون ناچیز خویش گناهانم آمرزیده شود. هنگام غروب است و رادیو اذان می‌گوید. تمام گروه‌ها به خط مقدم رفته‌اند فقط من و چند تن از برادران باقی مانده‌ایم که مهیای رفتن هستیم، بدین لحاظ سخن را باید کوتاه کرد زیرا برای نوشتن وصیت‌نامه‌ بیش از چند لحظه فرصت باقی نیست. خواهران و برادران عزیزم! از شما التماس دعا دارم و می‌خواهم که شب‌های پنجشنبه در مساجد برای من دعا کنید. بار سنگین گناهانم اجازه نمی‌دهد که پیامی برای شما بنویسم فقط ان‌شاءالله که قطرات خون ناچیزم روشنی راهتان گردد.»
جهان نیوز
وصیت نامه فوری و چند لحظه‌ای یک شهید

شهیده زهرا فارسی بندری ، شهدای بمباران آبادان

  • ۰۴:۵۰

شهیده زهرا فارسی بندری - آبادان

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از بوشهر، «زهرا فارسی بندری» در تاریخ 1345/5/1 در روستای «چهار محل» دهستان رود حله از توابع بخش ریگ شهرستان گناوه استان بوشهر، در سال‌های قیام و مبارزه امام و انقلابیون در آبادان از شیرزنی بنام «خاتون علیزاده» دیده به جهان گشود.

زهرا دختری بود که برخلاف برخی همسالان خود با حجاب و پوشش مناسب بود و سعی داشت بر این ارزش مهم اهتمام ورزد.

وی دخترکی آرام و مطیع بود که مهربانی و مهر ورزی به دیگران را دوست داشت و بر سر وعده های خود ثابت قدم می ماند و نماز، حجاب و تحصیل از مهمترین اولویت هایش در زندگی بود.

زهرا پنج برادر و چهار خواهر داشت و خود فرزند ششم خانواده بود، قرآن را در جوار پدر آموخت و در کنار خواهر و برادرهایش و راهپیمایی روزهای پرشور انقلاب بر علیه رژیم طاغوتی پهلوی، حضوری پر رنگ داشت. 

حضور در مراسمات مذهبی و دینی را دوست داشت و به همراه مادر، چادر به سر به روضه های اهل بیت (ع) با اشک های زلالش روح خود را صیقل می داد.

از سن 9 سالگی به مدرسه رفت و تا کلاس پنجم ابتدایی در مدرسه «ثریا» محله «احمد آباد» تحصیل نمود آن روزها، بارها به خاطر حجاب، مورد سرزنش همکالسی هایش قرار می گرفت، اما خم بر ابرو نمی آورد.

زهرا برخی روزها از شدت طعنه های بچه های مدرسه ناراحت می شد و زمانیکه مادر دلیل ناراحتی هایش را از او می پرسید در جواب مادر می گفت: «از سرزنش بعضی از بچه های کالس که حجابم را تمسخر می کنند ناراحتم». مادر و پدرم که زجرهای دخترکشان را نظاره گر بودند به زهرا دلداری می دادند که روزی می رسد که همه آنها با حجاب می شوند. 

با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران همکلاسی هایش با حجاب شدند و پدر و مادر، حرف های خودشان را برای زهرا یادآوری می کردند، و زهرا با حجاب خود در طول این دوران ها به خود می بالید و سرخوش از پوشش همکلاسی هایش در پوست خود نمی گنجید.

چیزی از انقلاب نگذشته بود که زهرا با شروع جنگ تحمیلی، خود را برای شهادت آماده کرد، با روسری سر بر بالین می گذاشت و با خود نجوا می کرد: «نکند حمله کنند و در خواب به شهادت برسم و سرم عریان باشد».

سرانجام زهرا در سن 14 سالگی در بمباران هوایی آبادان در همان روزهای آغازین جنگ تحمیلی در مهرماه سال 59 با تمام آرزوهای نوجوانیش با اصابت توپ به کاشانه شان همراه با مادرش شهد شیرین شهادت را نوشید.

خبرگراری دفاع مقدس 

https://defapress.ir

شهید نادر حمید ، شهید مدافع حرم

  • ۱۲:۲۷

شهید نادر حمید -اهواز
شهید نادر حمید

شهید نادر حمید از مداحان و مدافعان حرم اهل بیت (ع) با نام جهادی محسن، در دوم مهرماه سال ۱۳۶۳ به دنیا آمد. پس از حمله تکفیری‌ها به سوریه او نیز وارد عرصه نبرد با تکفیری‌ها شد تا آنجا که در ۲۰ مهرماه سال ۱۳۹۴ در جریان عملیات محرم در منطقه قنیطره بر اثر اصابت گلوله تروریست‌های تکفیری دچار جراحت شدید شد. او که در یکی از بیمارستان‌های کشور سوریه بستری و در حالت کما به سر می‌برد، یک هفته بعد شهد شیرین شهادت را نوشید و به دوستان شهیدش پیوست. دخترش ام‌البنین و پسرش با نام محمدحسین یادگاران این شهید هستند.

تصاویر در ادامه مطلب

شهید سیدمحمود میر خرم آبادی (موسوی شاهرخی)

  • ۰۱:۲۹

شهید سیدمحمود میر خرم آبادی -شهدای خرمشهر

شهید سید محمود میر خرم آبادی (موسوی شاهرخی)

نام شـهـید : سیـدمحمـود

نام خانـوادگـی : میـرخـرم آبادی

نام پـدر : سیـد داوود

تاریـخ تولـد : 26 ، آبان ، سـال1337

مـحل تولـد : خرمشـهر

تاریـخ شهادت : 4 ، مهر ، سـال1359

سن در زمان شهادت : ۲۲ سال 

مـحل دفـن : بدون مزار و جاویدالاثر 

بسـم رب الـشـهـدا

شهید سید محمود میرخرم آبادی در سال 1337 هجری شمسی در شهرستان خرمشهر و در خانواده ای متدین و مستضعف به دنیا آمد و پدرش از کارگران زحمتکش و متدین بوده و به همین علت وی از سنین کودکی به همراه پدر به مسجد می رفته و در پای منبر به وعظ و خطابه عالمان گوش می داد و بیش از سایر اعضای خانواده راغب به دیدار عالمان و سخنرانیهای آنان بوده. از آنجایی که از بستگان پدری از جمله عموی ایشان در لباس روحانیت در قم می زیسته و درجریان قیام پانزده خرداد سال 1342 عموی نامبرده به علت تحت تعقیب بودن از سوی ساواک از قم متواری و در منزل پدر شهید به صورت مخفی سکونت اختیار کرده بود، شهید سید محمود میرخرم آبادی با شناخت این مسیر، از همان زمان نسبت به حضرت امام خمینی (ره) و روحانیت علاقه زیادی پیدا کرد و بر خلاف طرز تفکر و رفتار همسن و سال های خود در آن زمان بیشتر وقت خود را در مساجد و مطالعه کتابهای دینی می گذرانید و به نماز اهمیت زیادی می داد و خواهران کوچکتر خود را به تقوا و پاکدامنی تشویق می کرد.

سردار شهید علی رنگ - شهدای دزفول

  • ۱۲:۵۸
شهید رنگ-علی

سردار علی رنگ

جانشین فرماندهی واحد توپخانه لشکر ۷ ولی عصر (عج)


سال ۱۳۳۹ در یکی از محله های شهر دزفول در خانواده ای با ایمان فرزندی متولد شد پدرش که از پیروان و ارادتمندان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) بود فرزندش  را علی نام گذاشت تا الفبای عشق به ائمه را از کودکی با گوشت و خونش قرین سازد.

دوران نوجوانی علی، همزاه بود با اوج فساد رژیم ستم شاهی در ایران.  ولی از آنجائی که علی از طفولیت با نام اهل البیت  و در دامان مادری با اصالت رشد و نمو کرده بود باعث شد تا سر بلند و رو سفید آن دوران را پشت سر بگذارد. علی از همان دوران کودکی و نوجوانی وارد جلسات قرائت قرآن و مجالس دینی و خط مبارزه مخفی با رژیم فاسد شاه گردید و در سال های اوج درگیری انقلاب اسلامی در راهپیمایی های مردمی حضور فعال داشت و به همراه دوستان هم فکر و مبارز خویش مثل شهید احمد رضا حسامی و حاج احمد کیانی و حاج عبدالحسین خضریان در محل و مساجد به کادر سازی و جذب جوانان پرداخت و ۱۹ بهار از عمر خود را پشت سر می نهاد که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. علی از جمله مردانی بود که عطش درونش را فقط پیوستن به خط و مبارزه مردان الهی تسکین می داد و در همان دوران به جمع مخالفین رژیم شاه و اردوگاه مبارزین خط امام و انقلابیون پیوست.

علی از همان دوران نوجوانی فردی دارای اخلاقی نیکو و همواره در طلب کسب حلال برای خانواده خویش تلاش می کرد و تابستان ها در کنار عمویش به بنایی مشغول بود و در تابستان های گرم دزفول روزه می گرفت و در عزاداری های محرم به عشق  سیدالشهداء (ع) عاشقانه شرکت می کرد و در عزای مولایش حسین (ع) رخت ماتم می پوشید و از داغ مصیبت های اهل البیت (ع) چشم هایش  اشک بار می شد.

۲)علی حدیث حریّت و آزادگی و حماسه و شهادت را آموخت و مقدمه ایی شد تا دل خود را با خدا  و اهل البیت (ع) نزدیک سازد و این عشق در دل او مأوا گرفت.

 

ماجرای دو شهید هم نام در کنار هم +عکس

  • ۱۶:۱۱

شهید محمودمراد اسکندری ، دو شهید همنام

ماجرای این دو شهید هم‌نام در کنار هم از این قرار است که سال ۵۹ محمود مراد اسکندری در جنگ تحمیلی عراق و ایران شهید می‌شود و ۷ سال بعد برادر زاده اش بدنیا می آید که نام عموی شهیدش را روی او می گذارند و او هم در سال ۹۴ به عنوان مدافع حرم در سوریه به شهادت می‌رسد. شادی روح شهیدان صلوات

 

 زندگینامه و خاطرات هر دو شهید 

نوجوان شهید بهنام محمدی ، شهدای خرمشهر

  • ۱۱:۲۹

شهید بهنام محمدی - خرمشهر

بهنام محمدی شهید 13 ساله ای که بعد از 31 سال و نبش قبر پیکر مطهرش سالم بود

♻️بهنام محمدی نوجوان 13 ساله زبر و زرنگی بود که به او تعلیمات لازم را جهت کسب اطلاعات از دشمن داده بودم، و به‌عنوان اطلاعات‌چی در خدمتم بود. یک روز به بهنام گفتم «برو پیش عراقی‌ها و بگو صدام کِی به خرمشهر می‌آید؟ مادرم یک گوسفند نذر کرده که هر وقت صدام آمد زیر پایش قربانی کند؛ آنوقت آن‌ها دیگر با تو کاری نخواهند داشت. بعد به آنها بگو که تعداد زیادی تانک از فلان مسیر در حال حرکتند و دارند به سمت شما می‌آیند»؛ می‌خواستم با استفاده از این ترفند جلوی پیشروی دشمن گرفته شود، تا نیروی کمکی برسد؛ که البته جلوی پیشروی دشمن گرفته شد، اما نیروی کمکی هیچ وقت نرسید.

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan