یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

۴۰ شهید شهرستان زرقان در گردان فجر، لشکر 33 المهدی (عج) ، استان فارس

  • ۱۳:۰۴

40 شهید زرقان

هوالجمیل

شهدای شهرستان زرقان در *گردان فجر، لشکر 33 المهدی*(عج) استان فارس :
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

١_ شهید محمدرضا حاجی زمانی
٢_  شهید عباس حاجی زمانی
٣_ شهید عبدالله مقدم 
۴_ شهید علی اکبر مقدم
۵_ شهید سید حسین حسینی
۶_ شهید سید عباس حسینی
٧_ شهید عباس گل محمدی
٨_ شهید محمدجواد گل محمدی
٩_ شهید عباس شعبانی نژاد
١٠_ شهید محمدجواد شعبانی نژاد
١١_ شهید محمدجعفر ایزدپور
١٢_ شهید محمدرضا جاوید
١٣_ شهید محمدرضا آل طاها
١۴_ شهید محمد حسن زمانی
١۵_ شهید محمد حسین شیعه
١۶_ شهید عبدالرضا زارعی
١٧_ شهید علی اصغر سیف
١٨_ شهید عبدالواحد شفیعی
١٩_ شهید علی اکبر علیشاهی
٢٠_ شهید علیرضا نتیجه بر
٢١_ شهید اصغر کلان
٢٢_ شهید غلامعلی مرادی
٢٣_ شهید سید محمود بهارلو
٢۴_ شهید عبدالرضا غفاری پور
٢۵_ شهید عبدالاحد خدامی
٢۶_ شهید مراد نجاتی
٢٧_ شهید هاشم حاتم زاده
٢٨_ شهید سعید شیعه
٢٩_ شهید عباس کوهکن
٣٠_ شهید عباس شیعه
٣١_ شهید عبدالرضا رنجبر
٣٢_ شهید سید علی اکبر زرقانی
٣٣_ شهید حمید قائدشرف
٣۴_ شهید غلامرضا زارعی
٣۵_ شهید محمدتقی بذرافکن
٣۶_ شهید محمد تقی خدامی
٣٧_ شهید محمدرضا رضایی
٣٨_ شهید ابوالفضل صادقی
٣٩_ شهید سیاوش (محمود) همتی
۴٠_ شهید محمد حسین علیزاده پور

جانبازان بالای ٧٠ درصد
١_ سید محمدجواد بهارلو
٢_ محمد نعمت الهی
🔸🔹🔸🔹🔸🔹
ستاد یادواره شهدای گردان فجر شهرستان زرقان استان فارس

 40 شهید زرقانی گردان فجر المهدی

اسامی شهدای زرقان به ترتیب الفبا

+ زندگینامه و عکس های هر شهید

فرمانده ای که امام خمینی (ره) پیشانیش را بوسید ! شهید مرتضی جاویدی

  • ۰۱:۰۵

شهید مرتضی جاویدی - فسا فارس

❤️شهید «مرتضی جاویدی» معروف به «اشلو» تنها فرماندهی که امام خمینی (ره) پیشانی‌اش را بوسید !
شهید «مرتضی جاویدی»
متولد :   1337              
محل تولد : روستای جلیان شهرستان فسا استان فارس
سال ازدواج :  1360                    
تعداد فرزندان :  دو دختر
آخرین عملیات : کربلای 5              
محل شهادت :شلمچه65/11/8
«مرتضی جاویدی» بین عراقی‌ها معروف شده بود به اشلو! 
از بس که خودش را به سنگرهایشان می‌رسانده و به عربی باهاشان صحبت می‌کرده و می‌گفته: 
«اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! داخل کیفش یک دست لباس نظامی عراقی بود. پر از جای ترکش و خون خشک!
«این به چه درد تو می خورد، نجس است.»
گفت:
«من با این لباس، کارهای بزرگ انجام می‌دهم.»
عکسی را نشان داد که با لباس و کلاه عراقی در یک جیپ غنیمتی نشسته بود. 
تعریف می کرد:
«من با همین لباس چند بار به داخل عراقی‌ها رفتم و با آنها نان و ماست خوردم! با این جیپ هم با بچه‌ها در منطقه گشت می‌زنیم. این جیپ را هم از خودشان گرفتم!»
بعد که می‌رفته، می‌فهمیده‌اند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آن‌ها اطلاعات منطقه را بگیرد. 
از طرف ستاد فرماندهی جنگ عراق برای سرش جایزه گذاشته بودند.
آنها هر چند وقت یکبار در رادیوشان بلوف می‌زدند که «اشلو» را کشته‌ایم. اشلو مخفف «ان شی لونک» بود، به معنی حال و روزت چطور است؟
۴۰۰ نفر بودند که تپه «بردزرد» را فتح کردند. کار سختی نبود، اسیر هم گرفتند اما سختی کار تازه بعد از مستقر شدن گردان فجر روی تپه شروع شد. 
عراق نمی‌خواست تپه را از دست بدهد، اما بچه‌های گردان فجر مقاومت کردند، آن هم بدون آب و غذا. چهار الی پنج روز مقاومت کردند تا نیروی کمکی رسید و تپه حفظ شد.
اما دیگر خبری از گردان فجر نبود؛ گردان شده بود گروهان و کم‌کم گروهان هم شده بود دسته؛ آخر از ۴۰۰ نفر فقط ۱۸ نفر مانده بودند
آنقدر شهید زیاد شده بود، که می‌گفتند تعداد اسرای عراقی از تعداد رزمنده‌های ایرانی بیشتر شده است! 
گردان رفته بود و دسته برگشته بود، بله باورش سخته اما مرتضی جاویدی درعملیاتی سخت و طاقت فرسا به نام والفجر۲، در منطقه عملیاتی حاج عمران، به همراه نیروهایش در محاصره‌ی دشمن مقاومت جانانه‌ای کرد.
در حالی که ۴ شب و ۳ روز در ۴۰ کیلومتری خاک عراق با دشمن درگیر بودند، وقتی فرمانده وقت سپاه به او اجازه عقب عقب نشینی می‌دهد، او پشت بیسیم می‌گوید که قصه احد در تاریخ برای بار دیگر تکرار نخواهد شد و ما تنگه را ترک نمی‌کنیم، به همین علت او را به عنوان سردار احد هم می شناسند.
بعد از عملیات والفجر ۲ فرماندهان جنگ به محضر امام خمینی می‌روند. 
محسن رضایی و صیادشیرازی گزارشی از عملیات می‌دهند و به رشادت‌ و قابلیت مرتضی جاویدی و نیروهایش اشاره می‌کنند. 
امام خمینی با شنیدن سخنان صیاد از جا برمی‌خیزد و تمام قد می‌ایستد و شهید جاویدی را در بغل می‌گیرد. 
همه‌ نگاه‌ها به امام بود و لب‌هایی که بر پیشانی مرتضی می‌نشیند و مرتضی در حالی که اشک می‌ریخته است، شروع به بوسیدن دست و بازو وصورت امام می‌کند.
در یک عملیات شهید مرتضی، شهید حاج قاسم سلیمانی و نیروهایش که در محاصره نیروی عراقی بودند نجات می دهد از فرماندهی کل دستور می رسد که گردان حاج قاسم سلیمانی در حال اسارت و محاصره شدید نیروهای عراقی هستند و دستور می رسد نیروی زبده و شجاع گردان فجر به فرماندهی جوان فسایی شهید مرتضی جاویدی عملیات نجات را انجام دهد که در ناباوری گردان فجر حاج قاسم و نیروهایش را از اسارت و محاصره عراقی ها آزاد می کند که فرماندهان جبهه از این عمل گردان تکاور فجر مبهوت می شوند حاج قاسم سلیمانی همیشه از شهید مرتضی جاویدی یاد می کرد و خوش فکری و شجاعت او را می ستود. 
به عنوان حسن ختام از دستنوشته های شهید جاویدی برای شما مینویسم:
🌹(( نمیدانم من چکار کرده‌ام که شهید نمیشوم
شاید قلبم سیاه است. خدا رحمت کند حاج مجید ستوده را، 
وقتی باهم صحبت میکردیم می‌گفتیم اگر جنگ تمام شود ما زنده باشیم چکار کنیم؟ 
واقعا نمی شود زندگی کرد و به صورت خانواده های شهدا نگاه کرد...
واین جاست که ما و جاماندگان از قافله نور باید بگوییم
خوشابه حال آنان که با شهادت رفتنند.))
🌷☘️🌸💐🌴🌹
«ادای احترام
شهید صیاد شیرازی به اشلو»
شهیدصیاد شیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را می‌گیرد.
 تا می‌رسد به شهر فسا
بعد روستای جلیان، همراهان صیاد می‌گویند از فاصله‌ ۵۰ متری مزار از ماشین پیاده می‌شود.
 لباسش را مرتب می‌کند و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار می‌رود و آنجا دست راست را به گوشه‌ی کلاه نظامی می‌چسباند و فاتحه می‌خواند و هرچه بچه‌های سپاه فسا که از حضورش خبردار شده بودند از او می‌خواهند ناهار را آنجا بماند، می‌گوید من در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانی‌اش بوسه زد، به اینجا آمده‌ام و باید بروم. 

شهید حبیب الله طهماسبی پور - شهدای شیراز

  • ۱۲:۳۳

شهید حبیب الله طهماسبی پور -شیراز

شهید حبیب الله طهماسبی پور

(نام شناسنامه ای : حبیب اله عدل بند طهماسبی)
تولد:1342/10/1- شیراز
شهادت: 1361/8/23

عملیات محرم

دستان مهربان حبیب

🌷 عملیات محرم, برای خانواده ما عملیات سنگینی بود. برادرم علی اصغر اتحادی شهید شده و همسرم به شدت مجروح شده بود. مجروحیت حسن را خانه نشین کرده بود. یکی از روزها, عصر هنگام- عصرانه ای برایش فراهم کرده بودم، تلویزیون روشن بود و اخبار استان می گفت. گفتم حسن آخر جریان مجروح شدنت را برای من نگفتی.
بعد از کمی دست دست کردن گفت: آن روز مسؤلیت گردانی را به من و علی اصغر دادند. اصغر از یک طرف رفت و من هم از طرف دیگر. منطقه ای که ما در آن بودیم منطقه ای رملی بود. نمی دانم از کجا ترکشی به پشت زانویم اصابت کرد. پاهایم توان سنگین بدنم را نداشتند و افتادم. نیروها ایستادند. دستور پیشروی دادم و خودم را به صورت نیمه خیز به کناری کشاندم، در همین حالت زانوی زخمیم در چاله ای متعفن فرو رفت. تا استخوانم از درد می سوخت، ناگهان خمپاره ای نزدیک من منفجر شده و باعث زخمی شدن پشتم گردید.

خاطراتی از شهید غلامحسین بغداد پور - شهدای شیراز

  • ۱۱:۱۳

۱۳ رجب بود که شهید شد...

🌷 عملیات رمضان ؛ یه شب رفتیم یه جایی معروف بود به سه راه مرگ.
شب سختی بود تا صبح گلوله از همه طرف میومد. هوا داشت روشن می شد دیدیم یه عده زیاد دارن میرن عقب. خیلی مطمئن گفتیم اینا ترسیدن ولشون کن بعد یه عده دیگه و ...
مونده بودیم حدود بیست نفر زمین از شدت انفجار می لرزید و از همه طرف گلوله میومد. خلاصه یه وقت شهید حسن حق نگهدار اومد و گفت شما اینجا چکار میکنین خوشحال گفتیم ما اینجا رو حفظ کردیم.
گفت یکی بمونه کمک من و یه مسیر رو نشون داد و گفت سریع از این طرف فرار کنین محاصره شدیم و اون هایی هم که رفتن اسیر شدن!
تا چشم کار میکرد دور تا دور تانک بود و جوری بود که با تانک مث تک تیرانداز نفر میزدن!

خاطره مجروحیت شهید ابوالحسن حق نگهدار

  • ۱۰:۵۷

http://shohadayefars.com/data/1243404.jpg

شهید ابوالحسن حق نگهدار

نام پدر : رحیم

ولادت : 1336 شیراز

متاهل و دارای سه فرزند

تاریخ شهادت:  1367/03/04

ایشان شهید مفقودالاثر است و در شلمچه آسمانی شد. 

دستان مهربان حبیب

🌷 عملیات محرم, برای خانواده ما عملیات سنگینی بود. برادرم علی اصغر اتحادی شهید شده و همسرم به شدت مجروح شده بود. مجروحیت حسن را خانه نشین کرده بود.یکی از روزها, عصر هنگام- عصرانه ای برایش فراهم کرده بودم، تلویزیون روشن بود و اخبار استان می گفت. گفتم حسن آخر جریان مجروح شدنت را برای من نگفتی.
بعد از کمی دست دست کردن گفت:

شهید حبیب روزی طلب - عارف بالله شهدای شیراز

  • ۱۰:۴۲
شهید حبیب روزی طلب

شهید حبیب روزی طلب

دانشجوی مقطع کارشناسی رشته علوم اجتماعی مردم شناسی

تاریخ و محل تولد: ۲۳ مرداد ۱۳۳۹، شیراز

تاریخ و محل شهادت: ۱۹ آبان ۱۳۶۱، شرهانی، عملیات محرم

مزار: دارالرحمه شیراز

زندگینامه

خاطراتی از شهید حسن حق نگهدار - شهیدی که شوخی زیاد می کرد

  • ۱۰:۱۶

ماجرای ازدواج شهیدی که هم «حسن» بود هم «حسین»+عکس

بعد از عملیات سوسنگرد و حماسه آفرینی شهید حسن حق نگهدار در این عملیات ، با او آشنا شدم . یکی از تکه کلامهای او برای کسانی که با او شوخی داشتن بکار بردن کلمه " شافتک " بود و این کلمه بین ما زیاد رد و بدل می شد.
مدتی بود که در بنیاد مشغول بکار شده بودم و کارم رفتن به منزل شهدا و تشکیل پرونده برای آنان بود.
طبق معمول اسامی شهداء ، اسرا و مفقود الجسد ها به قسمت ما می آمد و پس از هماهنگی با خانواده به منزل ایشان مراجعه و نسبت به تشکیل پرونده اقدام می کردیم .

برای من رفتن به منزل دوستان و هم رزمان خیلی مشکل بود ولی حسن کار در این بود که وقتی خانواده می فهمید از هم رزمان شهید هستیم بهتر پذیرای ما بودند.
شب قبل از رفتن به منزل حسن، به خوابم آمد و با همان چهره خندان و بشاش که خصوصیات مومنین واقعی است شروع کرد به شوخی کردن و گفت شافتک حالا کارت به جایی رسیده که میخای برا من پرونده درست کنی !

راوی:حاج احمد عبدالله زاده

منبع: شهدای شیراز

زندگینامه  و وصیت نامه شهید در اینجا

شهید علی اصغر اتحادی ، سفارش شده امام سجاد (ع) به مادرش

  • ۰۰:۵۸

شهید علی اصغر اتحادی

💔
چهار دختر و سه پسر داشتم...
اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشم.
دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ای گذاشتم ، همان شب خواب دیدم بیرون خانه همهمه و شلوغ است ، درب خانه هم زده می شد!!
در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد.
نوزادی در آغوش داشت، رو به من گفت:
این بچه را قبول می کنی؟
گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم!!
آن آقای نورانی فرمود:
حتی اگر علی اصغر امام حسین (ع) باشد!
بعد هم نوزاد را در آغوشم گذاشت و رو چرخاند و رفت...
گفتم: آقا شما کی هستید؟
گفت: علی ابن الحسین امام سجاد (ع)!
هراسان از خواب پریدم ، رفتم سراغ ظرف دارو ، دیدم ظرف دارو خالی است!
صبح رفتم خدمت شهید آیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم.
آقا فرمودند: شما صاحب پسری می شوی که بین شانه هایش نشانه است ، آن را نگه دار!⁦
آخرین پسرم ، روز میلاد امام سجاد(ع) به دنیا آمد و نام او را علی اصغر گذاشتند در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود!!!
علی اصغر، در عملیات محرم سال ۶۱ ، در روز شهادت امام سجاد(ع) ، در تیپ امام سجاد (ع) شهید شد!
شهید علی اصغر اتحدی
#شهید_علی_اصغر_اتحادی

شهید عبدالحسین سلیمان‌زاده ، فرمانده دلاور گردان ۹۷۲

  • ۲۳:۳۹
شهید عبدالحسین سلیمان‌زاده
شهید عبدالحسین سلیمانزاده
شب جمعه به یاد امام و شهدا
به یاد اسطوره هایی که فراموش کردیم
و لیاقت شناخت آنها را پیدا نکردیم
فرمانده دلیر و شجاع
طلبه و دانشجوی مجاهد
شیعه مولا علی {ع}
"شهید عبدالحسین سلیمانزاده" 
متولد : فسا
-فرمانده دلاور گردان ۹۷۲
لشگر (تیپ) ۳۳ حضرت المهدی
{عجل الله تعالی فرجه الشریف}
شهادت = ۱۳۶۱/۹/۵
نزدیک شرهانی / تپه ۱۷۵
-نیروهای دلاور گردان ۹۷۲
در اوایل آذر شصت و یک
به فرماندهی شهید سلیمانزاده
با حدود سه گردان دشمن در نزدیکی منطقه شرهانی نبردی عاشورایی کردند و بیشتر پیکر شهدا به علت محاصره ناجوانمردانه دشمن در منطقه ماند
روحمان به یادشان شاد
بخشی از وصیتنامه شهید سلیمانزاده :

شهیدی که یک تنه جلوی ۴۰ نفر داعشی ایستاد

  • ۰۰:۳۲

شهید عبدالکریم پرهیزگار

شهیدی_که_یک_تنه_ جلوی_۴۰_داعشی_ایستاد😳 
🌹این پست رو حداقل برای یک نفر بفرست و این شهید رو معرفی کن
🔴«اگر #شهید_عبدالکریم پرهیزگار نبود، جاده بوکمال به دست #داعش می‌افتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز سقوط می‌کرد.💢
⚠️‼️او به تنهایی با ۴۰ تن روبه‌رو می‌شود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آن‌ها، فشنگ‌هایش تمام می‌شود. به سوی او حمله می‌کنند تا اسیرش کنند، اما این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح می‌کند و در نهایت به شهادت می‌رسد.
شهید پرهیزگار متولد ۱۳۶۵ و نخستین شهید مدافع حرم شهرستان خفر در استان فارس است. او ۲۰ آذر ۹۶ در سوریه به شهادت رسید و هیچ‌گاه دومین پسرش را ندید.»😞
شادی روح این شیر مرد و همه‌ی شهدا صلوات 🌹♥️ 
 ‌ ‌ ‌🦋أللَّہُم•عـجِّڸْ•لِوَلیِڪَ•ألْفَـرَجـ🦋

عقیده او این بود که باید مانند حضرت علی (ع) زندگی کرد و مانند او شهید شد

  • ۱۴:۰۰

شهیدی که همانند پیشوایش علی (ع) با فرقی شکافته به دیدارش شتافت

شهید جعفر زارع در دهم فروردین ماه 1340 در خانواده ای کشاورز در روستای دستجرد خیرِ استهبان چشم به جهان گشود . 

تحصیلات ابتدائی را در همان روستا طی کرد و از همان کودکی علاقه زیادی به روحانیت و مسائل دینی داشت. چون خانه ی آنها محل رفت آمد طلابی بود که جهت تبلیغ به روستا می آمدند و سوره های کوچک قرآن را حفظ بود.

 پس از دوره ابتدائی تحصیلات راهنمائی را در روستای خیر گذراند . در همین دوران بود که از طرف طلابی که از قم می آمدند کلاس آموزش قران برگزار شد. جعفر در این کلاسها شرکت کرد و رتبه دوم شد از آن به بعد به قرآن علاقه زیادی پیدا کرد.

 پس از سپری شدن دوران راهنمایی تحصیلات متوسطه در استهبان گذراند که در همان دوران  وارد جریانات سیاسی مذهبی شد و در راهپیمائی ها و تظاهرات شرکت می کرد . یک بار هم که با یکی از روحانیونی که دوست بود و از قم به دیدنش آمده بود مورد بازخواست ساواک قرار گرفت .

زندگینامه شهید علی اکبر رنجبر -شهبد مبارزه با اراذل و اوباش در شیراز

  • ۰۱:۳۲

شهید علی اکبر رنجبر شهید نیروی انتظامی شیراز

به گزارش خبرگزاری تسنیم از شیراز ، شب گذشته مأموران انتظامی پاسگاه بیدزرد شهرستان شیراز حین اجرای مأموریت با اراذل و اوباش درگیر شدند که در این درگیری سرهنگ دوم علی اکبر رنجبر، بر اثر ضربه سلاح سرد (قمه) از ناحیه گردن به شدت مجروح شد و در اثر خونریزی شدید به خیل شهدا پیوست.

مراسم تشییع پیکر پاک و مطهر شهید والامقام سرهنگ دوم "علی اکبر رنجبر" جمعه بعد از اقامه نماز جمعه در حرم مطهر شاهچراغ (ع) برگزار و سپس در گلزار شهدای شهر شیراز به خاک سپرده شد‌.

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan