یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

سروان خلبان شهید مرتضی پورحبیب

  • ۱۴:۲۶

خلبان شهید مرتضی پورحبیب1

زندگی‌نامه

در محله  17 شهریور شهرستان بهشهر از استان مازندران و در بیست و دومین روز از ماه اردیبهشت 1367 شمسی مصادف با 24رمضان و نزدیک اذان مغرب، سیده رقیه طلاپور با زبان روزه، کودکی را بدنیا آورد که پدرش جعفرعلی پورحبیب او را به برکت ماه مبارک رمضان و مولا علی «مرتضی» نام نهاد.

شهیدی که روز عید به شهادت رسید

  • ۰۳:۱۸

شهید سید مصطفی میری -جویبار

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از گروه حماسه و مقاومت بلاغ،نخستین روز فروردین سال 93 تصمیم گرفتیم به دیدار خانواده شهیدی برویم که تاریخ تولد و تاریخ شهادتش اول عید بود .شهید سید مرتضی میری در تاریخ 1 /1 / 1361 در عملیات فتح المبین به اصحاب آخرالزمانی سید الشهدا(ع) پیوست.

خاطرات ایشان را در گفتگو ما با همسر بزرگوار این شهید  در ادامه می خوانید:

رویای صادق (خاطره درگیری اف 14 با 13 جنگنده عراقی) سرهنگ خلبان فریدون علی مازندرانی

  • ۰۲:۴۸
عکس فریدون علی مازندرانی

رویای صادق

(خاطره درگیری اف 14 با 13 جنگنده عراقی) سرهنگ خلبان فریدون علی مازندرانی

 اواخر اسفند ماه سال 1363 بود که تازه عملیات بدر تمام شده بود و بر و بچه های خلبان مامور به پایگاههای درگیر هر کدام به پایگاه ها و محل خدمتی اصلیشون برگشته بودند، نزدیک شب عید بود و ما هم گفتیم خوب این خواست خدا بوده که برای اولین بار بعد از انقلاب امسال شب عید را در کنار خانواده بسر ببریم، تو همین حال و هوا بودیم که صدام نامرد شهر زنی را بصورت خیلی ناجوانمردانه ای و درست دو - سه روز مانده به عید آغاز کرد، که بلافاصله طی یک تلفنگرام آنی از طرف معاون عملیات نیرو دستور صادر شد که کلیه خلبانان اف 14 که در ستاد نیرو خدمت میکنند و بقول ما (همه پیر و پاتالها) در کمترین زمان خودشان را به پایگاههای هفتم و هشتم شکاری برسانند، خوب من هم که تازه دو روزی بود از پایگاه ششم بوشهر به محل اصلی خدمتم در ستاد نیرو و امور ایثارگران بازگشته بودم، بلافاصله و با اولین پرواز ایران ایر همان روز خودم را به شیراز رساندم و به محض ورود به ترمینال شیراز حضور خودم را تلفنی به جناب سروان خلبان عطالله معصومی که افسر عملیات و برنامه نویس گردان بود اعلان نمودم، که انهم نامردی نکرد و برای دو ساعت بعد ما را برنامه کرد که بریم پرواز و در منطقه جنوب پرواز کنیم.

سرلشکر شهید اسدالله متاجی نیمور ، از شهدای نیروی زمینی ارتش ، نوشهر

  • ۱۱:۳۱
شهید اسدالله متاجی نیمور- نوشهر

نام پدر : حسین
تاریخ تولد :1342/07/05
محل تولد: نوشهر
یگان : لشگر 81 زرهی کرمانشاه
تاریخ شهادت : 1365/02/24
محل شهادت : حاج عمران
مزار: گلزار شهدای روستای نیمور - نوشهر استان مازندران

زندگینامه شهید

یادواره‌ی شهیدان دارابکلا - مازندران

  • ۲۲:۵۳

یادواره ۱۹ شهید منطقه دارابکلا - مازندران

یادواره شهدای دارابکلا 

https://qaqom.blog.ir

شهادت بسیجی و سرباز گمنام امام زمان (عج) شهید احمد صالحی در زاهدان

  • ۰۰:۵۹

شهید احمد صالحی - سرباز گمنام امام زمان عج

۹ آذر ۱۴۰۱

ساری-ایرنا- سپاه کربلا مازندران اعلام کرد: "شهید احمد صالحی" روز گذشته در حین ماموریت تعقیب و گریز و مقابله با یک تیم تروریستی تکفیری که قصد برهم زدن امنیت کشور را داشت در حوالی شهرستان زاهدان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

به گزارش روز ایرنا از روابط عمومی سپاه کربلا مازندران، سردار سرتیپ سیاوش مسلمی فرمانده سپاه استان مازندران، شامگاه چهارشنبه در پیامی شهادت بسیجی مدافع امنیت «شهید احمد صالحی» از سربازان گمنام امام زمان (عج) در وزارت اطلاعات را به مردم شریف ایران به ویژه مردم شهید پرور و ولایتمدار مازندران و شهرستان ساری و خانواده معزز شهید تبریک و تسلیت گفت.

بنابراین گزارش، این جهادگر بسیجی دهه هفتادی که عضو گروه جهادی شهید امنیت "مصطفی نوروزی" نیز بود، برای دفاع از مرزهای کشور و مقابله با اشرار، جان خویش را نثار امنیت مردم و ایران اسلامی کرد.

سپاه کربلا مازندران علو درجات و همنشینی با سیدالشهدا حضرت اباعبدالله الحسین ( ع ) را برای شهید عزیز و صبر زینبی را برای خانواده و بازماندگان آن شهید بزرگوار از خدای متعال مسئلت دارد.

خلبان شهید حسین خلعتبری، بهترین خلبان اف ۴ جهان

  • ۱۰:۱۲

خلبان شهید خلعتبری، اعجوبه‌ای مثال زدنی در دوران دفاع مقدس

شهید حسین خلعتبری در سال ۱۳۲۸ در روستای «بصل کوه» شهرستان رامسر به دنیا آمد. کسی که بعد‌ها در بین بعثیون به «حسین ماوریک» شکارچی ناو‌های اوزای عراقی معروف شده بود و برای زنده و مرده‌اش جایزه تعیین کرده بودند، کسی که مهارت او در خلبانی و شلیک موشک ماوریک (نوعی موشک هوا به سطح) در نیروی هوایی شهره بود.

حسین دوران کودکی و جوانی را در رامسر بود. با پشت سر گذاشتن دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در سال ۱۳۴۹ به خدمت مقدس سربازی رفت و پس از طی دوران سربازی، در سال ۱۳۵۱ به دلیل علاقه وافری که به فن خلبانی داشت وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. پس از دوره مقدماتی پرواز برای دیدن دوره پیشرفته به کشور آمریکا رهسپار شد.

پیش از سفر به آمریکا، حسین خلعتبری به دیدار خانواده می‌شتابد و به مادرش وکالت می‌دهد که: «مادر! تمام حقوق ماهیانه‌ام را براى رفع مشکلات نیازمندان هزینه کن.»

او در کشور آمریکا، نخست دوره خود را در دانشگاه شپارد آغاز کرد و سپس به دانشگاه تگزاس منتقل شد و استعداد خیره کننده او در یادگیری و در پی آن هدایت هواپیما، باعث شده بود به عنوان دانشجوی ممتاز شناخته شود و نام او را همه اساتید به عنوان یک دانشجوی برجسته بر زبان آورند.

در همین حین، به دلیل مهارت خاصی که در خلبانی داشت، دوره شلیک موشک ماوریک را که یک موشک هوا به سطح است و به وسیله آن می‌توان انواع شناور‌ها را هدف قرار داد، با موفقیت پشت سر گذاشت.

سرانجام دوره خلبانی پایان می‌یابد و او با دریافت گواهی‌نامه خلبانی در هواپیمای اف ۴ به ایران باز می‌گردد و در پایگاه ششم شکاری بوشهر با درجه ستوان دومی مشغول به خدمت می‌شود.

آغاز جنگ تحمیلی

شهید بسیجی محسن خردمندی ، شهدای بابل

  • ۲۳:۴۶

شهید محسن خردمندی - بابل

شهید محسن خردمندی

فرزند : محمودآقا

تاریخ ولادت: ۱۳۴۵/۰۱/۲۰ بابل

تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۰۷/۳۰

عملیات و محل شهادت: مریوان

مزار: گلزارشهدای آرامگاه معتمدی بابل - مازندران

 

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیتنامه بنده گنهکار خدا محسن خردمندی

و من عرفنی احبنی

و من من طلبنی وجدنی                         

و من وجدنی عرفنی

احبنی عشقنی

و من عشقنی عشقته

و من عشقته قتلته

و من قتلته فعلی دیته

و من علی دیته فانا دیته

کسی که مرا طلب کند مرا می یابد

و کسی که مرا یافت مرا می شناسد

و کسی که مرا شناخت دوستم می دارد

و کسی که دوستم داشت عاشق من می شود

و کسی که عاشق من شد من عاشق او می شوم

و کسی را که من عاشق او شدم او را می کشم

و کسی که او را کشتم دیه او بر من واجب است

و کسی که دیه او بر من واجب باشد من دیه او هستم

 

وصیتنامه شهید رستمعلی آقا باباپور ، شهدای بابلسر

  • ۱۳:۰۰

شهید رستمعلی آقا باباپور
نام پدر:ابوالقاسم
تولد: 14 خرداد ماه 1335 بهنمیر(بازارسر)
شهادت: 25 اردیبهشت ماه 1365(فاو)

وصیت نامه

«و آنان که در راه خدا هجرت گزیدند و در این راه کشته شدند یا مرگشان فرا رسید البته خداوند روزی نیکوئی نصیبشان می گرداند که همانا خداوند بهترین روزی دهندگان است.»
اینجانب رستمعلی آقا باباپور فرزند ابوالقاسم متولد 1335 که برای چهارمین بار، در تاریخ 5فروردین 1365 عازم جبهه شدم تصمیم به نوشتن وصیت نامه نمودم.
با درود و سلام فراوان بر پیغمبر گرامی و شهیدان کربلای حسین(ع) و بر مهدی موعود امام زمان(عج) و با درود بر حسین زمان پیر جماران، اسطوره مقاومت، امام خمینی و بر شهدای اسلام تا شهدای جنگ تحمیلی و بهشتی و یارانش و بر رزمندگان اسلام این کفر ستیزان جبهه های حق بر علیه باطل.
خدایا! ای معبود و معشوقم! در برابرعظمت و بزرگواریت, چگونه تو را ستایش کنم که این لطف را در حق من کردی. ولی همین قدر می دانم که هر کس تو را شناخت, عاشقت شد و هر کس که عاشقت شد از همه چیز دست شسته و به سوی تو می شتابد. خدایا! تو شاهدی عشق به انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب، امام خمینی، آنچنان در سراسر وجود شعله ور است که اگر بخواهند قطعه قطعه ام کنند, دست از اعتقادم بر نخواهم داشت و به یاری اسلام و یاری پیر جماران خواهم شتافت.
هدفم از جبهه رفتن این است که دست ابر قدرت ها بخصوص شیطان بزرگ امریکای جهان خوار و این صدام کافر را کوتاه کنم و پاسداری از خون هزاران شهید و معلول کرده باشم, هیچکس به من اجبار ننمود، بلکه بخاطر در خطر افتادن حیثیت مان و در خطر افتادن اسلام و قرآن که بر همه چیز من ارجحیت دارد انتخاب نمودم، قرآن و اسلام در خطر است، همه باید برای اسلام گامی برداریم.
ای برادران و خواهران حزب الله! از نماز و قرآن هیچگاه غافل نباشید، قرآن را برنامه زندگی تان قرار دهید و به فرزندانتان نیز بیاموزید. نماز را اول وقت و در مسجد و به جماعت بخوانید که هیچ فضیلتی بالاتر از آن نیست. دست از جهاد نکشید، دست از یاری امام امت، قرآن و اسلام نکشید.
 
مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مازندران

نامه بشارت فرزند چند دقیقه بعد از شهادت

نامه بشارت فرزند چند دقیقه بعد از شهادت

  • ۱۲:۳۴

شهید رستمعلی آقا باباپور ، بابلسر

نامه ای دردناک

 بعد از شلیک گلوله سمیونف‏ در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز دشمن نشست بالای دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت. صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد. ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری فرمانده نامه را گرفت و باز کرد،از طرف همسرش بود:

رستمعلی جان، امروز پدر شدی، وای ببخشید من هول شدم، سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟ از جهاد اومده بودن پی ات، می خوان اخراجت کنن، خنده ام گرفته بود.‏ مگه نگفتی بهشان که جبهه ای؟ تهدید کردند که به خاطر غیبت اخراج شدی، مهم نیست، آمدی دوباره سر زمین کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمی دهد، همان بهتر که اخراجت کنند. عزیزم زود برگرد، دلم برایت تنگ شده ...

✅ *ما مدیون شهدایی چون شهید رستمعلی هستیم که جز به اسلام، خدمت و وطن دوستی نیندیشیدند...*

مرتبط : وصیتنامه شهید رستمعلی آقا باباپور
عکس شهید در لحظه شهادت ...

شهید سیدمحمد موسوی - شهدای بهشهر مازندران

  • ۰۰:۳۶

شهید سیدمحمد موسوی - روستای الارز بهشهر

زندگی نامه

شهید والامقام سید محمد موسوی درسال ۱۳۴۳ در روستای الارز از توابع شهرستان بهشهر در خانواده ای مذهبی، دیده به جهان گشود. وی فردی با اخلاص، متقی، بسیار شکیبا، تودار، حافظ اسرار و با کرامات بود. دوران تحصیلی خود را در گرگان سپری کرد و در بسیج فعالیت داشت و کوچکترین عضو هیئت قرآن محله خود بوده است و در کنار پدر بزرگوارش در کنار علم و تحصیل به امورات نجاری مشغول بود . 

در سنین جوانی به عضویت رسمی سپاه در آمد ، روحیه تعاون و همکاری داشت و همیشه از مردم دستگیری و مساعدت می نمود . ایشان یک سال قبل از شهادت به یکی از همرزمان خود نام فرزند دوم خود را که ندیده بود ، نحوه و چگونگی شهادت خودش و بعضی از دیگر مسائل را بازگو نمود و بیان داشت : « این اسرار بین خودمان بماند»، همچنین مادر شهید چند سال قبل از شهادتش در خواب می بیند، «فرزند دلبندش مثل امام حسین (ع) شهید می شود و سر در بدن ندارد» و از آن زمان هرگز مانع رفتن به جبهه فرزندش نمی شود و زمانی که فرزندش هر بار عازم به جبهه ها می شد به جای صورت، گلویش را می بوسید و می بویید و در پنهانی اشک می ریخت و این ماجرا را من شاهد بودم.

  سرانجام شهید سید محمد که آخرین جبهه اش بیش از ۱۳ ماه بوده و از جبهه ها ترخیص شد مجدداً به جای مسؤول تعاون سپاه گرگان که مشکلاتی داشت عازم جبهه ها می شود و همان گونه که در خواب دیده شد در تاریخ  ۱۳۶۵/۱۰/۱۴ در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به فوز عظیم شهادت نائل آمد.

منبع: قافله نور - الارز 

http://alarz.blogfa.com/post/19

پایگاه شهدای مازندران 

https://jangoderang.ir

خواب دیدم با یک پاسدار ازدواج کردم /به یاد سردار شهید علی‌اصغر خنکدار

  • ۱۱:۵۳

شهید علی اصغر خنکدار ، قائمشهر

زمانیکه اصغر به دنیا آمده بود، قسمتی از بدنش کبود بود که پدر و مادرم از پیرمرد عارفی این قضیه را پرسیدند؛ پیرمرد به پدرم گفت: آقای خنکدار این پسر رو دست شما نمی‌ماند، وقتی به سن جوانی برسد از دنیا می‌رود، ولی ناراحت نباشید، چون پسرتان راه درستی را در پیش می‌گیرد.

سردار حاج مرتضی قربانی: وقتی خبر شهادت اصغر را بهم دادن، یکدفعه کمرم را گرفتم و گفتم: خدایا دیگه گردان امام محمد باقر (ع) از دستم رفت.

شهید «علی اصغر خنکدار» در سال 1341 در روستای «کلاگر محله» شهرستان قائمشهر به دنیا آمد. او فرزند دوم خانواده بود. پدرش زمین کشاورزی نداشت و روی زمین‌های دیگران کار می‌کرد. به همین سبب خانواده‌اش از وضعیت مالی خوبی برخوردار نبودند. علی اصغر پیش از آغاز دوران تحصیل رسمی در مدرسه به مکتبخانه رفت و به فراگیری قرآن پرداخت.

۱ ۲ ۳
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan