- پنجشنبه ۱۶ آذر ۰۲
- ۰۱:۰۶
یادمان شهدای گمنام دانشگاه لرستان در بوستان شهدای این دانشگاه قرار گرفته و پیکر پاک ۳ شهید گمنام دوران دفاع مقدس را در دل خود جای داده است.
عکس های با کیفیت از مزار هر شهید در ادامه مطلب
شهدا را فراموش نکنیم
یادمان شهدای گمنام دانشگاه لرستان در بوستان شهدای این دانشگاه قرار گرفته و پیکر پاک ۳ شهید گمنام دوران دفاع مقدس را در دل خود جای داده است.
عکس های با کیفیت از مزار هر شهید در ادامه مطلب
شهید محمدطاهر خورشیدوند
فرزند میرزاعلی
برادرش هم به نام مرادحسین خورشیدوند به شهادت رسیده است.
شهید محمدکریم خورشیدوند
فرزند رحیم
متولد 1349/10/01
محل تولد : خرم آباد
تاریخ شهادت : 1370/03/30
محل شهادت : سنندج
دین و مذهب : اسلام و شیعه
تحصیلات : سیکل
درجه : سرباز
استان سکونت : لرستان
شهر سکونت : خرم آباد
روستا سکونت : ناصرالدین
نوع استخدام : سرباز
تاریخ حادثه : 1370/03/30
استان حادثه : کردستان
محل دفن : گلزار شهدای شهرستان درود
محمدکریم خورشیدوند، یکم دی ۱۳۴۹، در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش رحیم، و مادرش هما نام داشت. ایشان در خانواده ای مؤمن ومذهبی پرورش یافته، که سرشار از معنویات بود. از همان دوران کودکی برای کمک به خانواده با زحمت و تلاش کار میکرد و روزی خود را بر سر سفره میگذاشت. به همین علت نتوانست درس و تحصیلات را ادامه دهد و ترک تحصیل نمود. با رسیدن ایام جوانی برای طی خدمت مقدس سربازی به خدمت فرا خوانده شد و در ژاندارمری جمهوری اسلامی برای مبارزه با گروهکهای معاند و ضد انقلاب، به استان کردستان منتقل شد. وی در اواخر خدمت سربازی در تاریخ سیام خرداد ۱۳۷۰، به عنوان سرباز نیروی انتظامی در سنندج هنگام درگیری با گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار وی در شهرستان دورود واقع است.
علت شهادت : درگیری با گروهک های معاند و ضدانقلاب
عامل شهادت : گلوله معاندین نظام
منطقه عملیاتی شهادت: محور دیواندره - سنندج
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن محمدکریم خورشیدوند متولد سال 1349 لرستان مورخ 1370/3/30 هنگام تأمین امنیت شهروندان در سنندج و مبارزه با گروهک های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله معاندین نظام به شهادت رسید.
خاندان کاوند بیش از سی شهید پرافتخار تقدیمِ مکتب حسین (ع) کرده است. زندگی هر یک از این شهدا قصه ایست پر از حرفهای ناب ...
آنجائی که یاد شهادت، یاد و ذکر شهیدان و تمجید از عظمت شهیدان وجود دارد، هر انسانی، هر دلی، احساس عظمت و استغنای از غیر خدا می کند. (مقام معظم رهبری)
شهید حاج جواد آزما، بسیجی مخلص، بی ریا و بزرگتر جمع شهدای ما و مَطلع کلام ماست. می شود گفت شهید جواد آزما و برادرزاده اش شهید حامد آزما، در قلب خاندان کاوند جای گرفته اند و از همه سو با دیگر اقوام ارتباط فامیلی دارند.
ایمان قلبی، اراده، گذشت و خیرخواهی حاج جواد در بین همه اقوام مشهور بوده و هست، آنچنان که شیوه زندگی و مرام خالصانه او در زمان حیات الگویی برای اطرافیانش ساخته بود. این شهید عارف در عملیات حاج عمران (خرداد ۱۳۶۵)، در حالی که پنج فرزندش چشم به راه دیدار دوباره اش بودند، در سن ۴۷ سالگی به شهادت رسید. هشت سال در گمنامی و چشم انتظاری و بی خبری خانواده گذشت و سرانجام با چند تکه استخوان خبر آسمانی شدنش در بین ما پیچید....
معجزه ی دعای شهدا
بسم رب الشهداء والصدیقین
ماجرای حقیقی معجزه ی دعای شهدا
با سلام خدمت شما عزیزان که عاشقان و رهروان راه شهدا هستید
من دبیر زبان در یکی از مدارس تهران و فردی بسیار شاداااب و پرانرژی و سرشار از شور و شادی بودم.
حدودا شانزده یا هفده سال پیش بود که بطور ناگهانی احساس کردم موقع پیاده روی استخوان هام از داخل شروع به لرزیدن میکنن تا حدی که مجبور میشدم بنشینم و محکم خودم رو به آغوش بگیرم تا شاید کمی از شدت لرزش استخوان هام کمتر بشه. کسی از بیرون چیزی متوجه نمیشد ولی در درونم این رو حس میکردم. این مسئله ادامه پیدا کرد تا متوجه شدم میلم به غذا کاهش یافته و شروع کردم به کاهش وزن، به پزشک داخلی مراجعه کردم و سوال و جوابهایی کرد و منو ارجاع داد به پزشک متخصص اعصاب، با کمال تعجب متخصص اعصاب گفت که افسردگی شدید به میزان ۶۰ تا ۷۰ درصد دارید?
با همسرم در مطب کلی خندیدیم و همسرم به پزشک گفت که ایشون به قدری شاداب و پرانرژی هست که اصلا صحبت شما قابل قبول نیست ولی پزشک گفت اگر داروها رو استفاده نکنه دچار مشکل جدی میشه!
یک نایلون بزرگ داروهای اعصاب که روز به روز حالمو بدتر میکرد.
کم کم خواب شدید و خواب رفتن ذهنم به علائم افسردگی اضافه شد.
شهید جواد آزما
کد ایثارگری: 6500337 نام پدر: محمدحسین محل تولد: ایران ، استان قم ، شهرستان قم ، تاریخ تولد: 1319/01/03 شغل: بسیجی تحصیلات: دیپلم تاریخ شهادت: 1365/02/30 محل شهادت: حاج عمران
سامانه ملی شهدا ، نوید شاهد
شهید حاج جواد آزما در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود . وی در خانواده مذهبی پرورش یافت و با الهام از طریقت مذهبی مراحل سیر و سلوک را پشت سر نهاد و توفیق عظیم حج را به جان و دل خریدار شد، موسم حج با حاجیان ابراهیمی ردای احرام پوشید و در خانه خدا عهد و پیمانی بست که خود خدا او را از زمره بندگان شایسته ای قرار داد تا عهد و پیمان را تمام و کمال به جای آورد و آن عهد جز رسیدن به محبوب نبود که در داستان شهادت خلاصه می شد و سرانجام در ۳۰ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی حاج عمران به شهادت رسید .
و این شهید از جمله شهدایی بود که پیکر نازنینش سالیان سال بر دشتهای تفتیده میهمان بود .
در آخر با ذکر جمله ای از وصیتنامه اش یادش را گرامی می داریم .
«ما مثل کوه هستیم و به ندای امام لبیک می گوییم و برای خود بهانه
جویی نمی کنیم »
قسمت هایی از زندگینامه شهید حاج جواد آزما
زندگی نامه شهید اسدالله دلفان:
یکم مهر 1345، در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش قندی بک و مادرش گوهر نام داشت. دانشجوی دوره کاردانی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. ششم مرداد 1367، در اسلام آباد غرب هنگام درگیری با نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بر اثر اصابت ترکش به سینه و پا، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
روایتی از دانشجوی شهید لرستانی که در عملیات مرصاد مجروحیت هم مانع جنگیدنش نشد
سرهنک ناصری جانشین بسیج دانشجویی لرستان : شهید اسدالله دلفان هم به عنوان دیگر دانشجوی شهید لرستانی در عملیات مرصاد هنگامی که دچار مجروحیت می شود از همرزمانش می خواهد به جای اینکه او را به پشت جبهه اعزام کنند مقداری فشنگ و اسلحه در اختیارش قرار دهند و این اطمینان را می دهد که تا آخرین فشنگ با منافقین مبارزه کند؛ همین گونه هم می شود و علی رغم مجروحیت در مقابل دشمنان ایستاد و نهایتا به فیض عظیم شهادت نائل شد.
خبرگزاری دانشجو
snn.ir/001PPc
نام و یاد خاطره شهید "اسدالله دلفان" دانشجوی شهید دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار که رشادتمندانه در عملیات "مرصاد" در تاریخ ششم مردادماه سال ۱۳۶۷ هنگام رویارویی به درجه رفیع شهادت رسید، گرامی باد.
برگزاری آیین نامگذاری ساختمان دانشکده مهندسی دریا دانشگاه دریانوردی چابهار به نام شهید "اسدالله دلفان"
شهید زرعلی نوری محمدآبادی
کد ایثارگری: 6538862 نام پدر: اسفندیار محل تولد: نورآباد - دلفان، تاریخ تولد: 1346/12/25 شغل: غیر دولتی تحصیلات: کاردانی تاریخ شهادت: 1365/11/11 محل شهادت: شلمچه
شهید زرعلی نوری ( آرپی جی زن جبهه )زندگی نامه
شهید زرعلی نوری فرزند اسفندیار از طایفه نورعلی درسال 46در نورآباد به دنیا آمد. وی مدتها در جبهه در کنار سایر همرزمانش به نبرد علیه بعثی های کافر ادامه داد تا اینکه در عملیات کربلای 5 در دهم بهمن سال 1365 در اثر ترکش یا گلوله به ناحیه سر به فیض عظمای شهادت نائل آمد.
مزارش در گلزار شهدای بهشت زهرا شهر نورآباد دلفان قرار دارد. استان لرستان
ویژگی های شهید نوری: یکی از ویژگی های بارز شهید نوری صله رحم و احترام به اقوام دور و نزدیک بود. به طوری که وی حتی به یکی از پیرزنهایی که در زمان کودکی شهید به وی شیر داده بود بسیار احترام میگذاشت و هر چند وقت یک بار با هدایایی به دیدار آن پیرزن میرفت. ماجرا از این قرار بود که چون در زمان رژیم پهلوی معمولا در نورآباد داروخانه بسیار کم بود و در نتیجه شیرخشک خیلی کم پیدا میشد به همین خاطر مدتی یکی از خانم های آشنا به شهید نوری شیر داده بودند و به همین دلیل شهید همیشه خود را مدیون این خانم میدانست و تا قبل شهادت به دیدار ایشان میرفت.
+ نوشته شده در دوشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۴ توسط امین وشنی | نظرات
شهید مرادی عباس پور زردآلوئی
نام پدر: بگ محمد
محل تولد: نورآباد دلفان
تاریخ تولد: 2-6-1348
شغل: دانش آموز
تحصیلات: دیپلم
سن در زمان شهادت : ۱۷ سال
تاریخ شهادت: 1365/06/12
محل شهادت: حاج عمران
خاطره نحوه شهادت شهید به نقل از برادر رزمنده مرادی صفری:
در عملیات کربلای ۲ حاج عمران بودیم و هدف ما تصرف تپه شهدا بود، نیروهای خیلی زیادی از دشمن در منطقه بودند و امکان تصرف در روز وجود نداشت و باید در شب، تپه شهدا را تصرف می کردیم ، پس از اینکه به بالای ارتفاعات رسیدیم نیروهای دشمن با تجهیزات بسیار به ما حمله کردند ، شهید رحمان علی نیا و شهید مرادی عباسپور دو شهید بزرگواری بودند که در این عملیات با ما بودند، تانک های دشمن تا ۲۰۰ متری ما رسیده بودند و فقط با آرپیجی می شد با آنها مقابله کرد. دائماً آرپیجی شلیک میکردم تا جایی که از گوشم خون جاری بود. گلوله آرپیچی نداشتم و مجبور بودم به سنگر برگردم ، پس از اینکه گلوله ها را آوردم دو تن از شهیدانمان را دیدم که گلوله مستقیم تانک به آنها برخورد کرده بود و در خون خود می غلطیدند، شهید مرادی عباسپور که تا من برگشتم به درجه شهادت رسیده بود و شهید رحمان علی نیا که در لحظه های آخر شهادت به بالینش رسیدم، جوانی مومن و نورانی که گفت فلانی نمیخواهد به من روحیه بدهی می دانم تا لحظاتی دیگر شهید می شوم، از طرف من به مردم بگو که امام را تنها نگذارید، وقتی از او پرسیدم اگر وصیتی داری برای پدر و مادرت بگو ، همین را گفت که من یتیمم و پدر ندارم فقط امام را تنها نگذارید ... .
به نقل از : شهدای دلفان
شهید رحمان علی نیا در سال 1351در شهرستان دلفان به دنیا آمد. این شهید والا مقام در دوران کودکی پدر خود را از دست داده و به همین خاطر به همراه مرحوم مادرشان به روستای شترخفت که روستای مادر ایشان بود عزیمت نمود و ساکن آنجا شد. اگرچه بسیار کم سن و سال بود اما به گفته نزدیکان از همان کودکی علاقه زیادی به جبهه و جنگ داشت و در بازیهای کودکانه خود با هم سن و سالانش این علاقه را ابراز می نمود و به همین خاطر در اولین فرصتی که سن قانونی اعزام به جبهه رسید بدون هیچ درنگی راهی جبهه های حق علیه باطل شد. این شهید در سن چهارده سالگی در منطقه عملیاتی حاج عمران در دوازدهم شهریور سال 1365 در حالی که فقط چهارده سال داشت به آرزوی خود رسید و عاشقانه در خون سرخ خود غلطید. پیکر این بزرگوار در گلزار شهدای دلفان به خاک سپرده شد.
نحوه شهادت و وصیت نامه به نقل از برادر رزمنده مرادی صفری:
در عملیات کربلای ۲ حاج عمران بودیم و هدف ما تصرف تپه شهدا بود، نیروهای خیلی زیادی از دشمن در منطقه بودند و امکان تصرف در روز وجود نداشت و باید در شب، تپه شهدا را تصرف می کردیم ، پس از اینکه به بالای ارتفاعات رسیدیم نیروهای دشمن با تجهیزات بسیار به ما حمله کردند ، شهید رحمان علی نیا و شهید مرادی عباسپور دو شهید بزرگواری بودند که در این عملیات با ما بودند، تانک های دشمن تا ۲۰۰ متری ما رسیده بودند و فقط با آرپیجی می شد با آنها مقابله کرد. دائماً آرپیجی شلیک میکردم تا جایی که از گوشم خون جاری بود. گلوله آرپیچی نداشتم و مجبور بودم به سنگر برگردم ، پس از اینکه گلوله ها را آوردم دو تن از شهیدانمان را دیدم که گلوله مستقیم تانک به آنها برخورد کرده بود و در خون خود می غلطیدند، شهید عباسپور که تا من برگشتم به درجه شهادت رسیده بود و شهید رحمان علی نیا که در لحظه های آخر شهادت به بالینش رسیدم، جوانی مومن و نورانی که گفت فلانی نمیخواهد به من روحیه بدهی می دانم تا لحظاتی دیگر شهید می شوم، از طرف من به مردم بگو که امام را تنها نگذارید، وقتی از او پرسیدم اگر وصیتی داری برای پدر و مادرت بگو ، همین را گفت که من یتیمم و پدر ندارم فقط امام را تنها نگذارید ... .
به نقل از : شهدای دلفان
شهید اسماعیل مرادی زاده
فرزند : لاله بگ
تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۰۱/۰۶
محل شهادت : دربندی خان عراق
محل دفن : گلزار شهدای شهرستان دلفان
شهید اسماعیل مرادی زاده دوم شهریور سال 49 به دنیا آمد. پدرش لاله بگ و مادرش خیر بانو نام داشت. در سن هچده سالگی به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و سرانجام در تاریخ ششم فروردین 67 در رزمی نابرابر به شهدای کربلا پیوست.
خبر داشتن شهید از زمان شهادتش :
بار آخر که قصد رفتن به جبهه داشت به صورت محرمانه بنده را که برادر کوچکتر بودم به کناری کشید و گفت قصد دارد غسل شهادت بجا بیاورد و لیستی از مختصر بدهکاری که داشت به بنده داد تا تصفیه کنم از شهید پرسیدم چرا لیست را به پدر نمی دهی. ایشان فرمود انشالله اینبار اگر خدا بخواهد شهید میشوم و دوست ندارم پدرم را ناراحت کنم .
راوی برادر شهید
گرد آوری امین وشنی ازپژوهشگران حوزه ی شهدای دلفان
وبلاگ شهدای دلفان
شهید بزرگوار علی قدم کرمی
فرزند : نورقدم
تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۰۸/۲۵
محل شهادت : زندان شماره ۲ شهر الرمادی عراق
محل دفن : گلزار شهدای بهشت زهرا شهرستان نورآباد دلفان
دوم دی ۱۳۴۰، در یکی از روستای شهرستان دلفان به دنیا آمد. پدرش نورقدم و مادرش گل خاتون نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. بنّا بود. سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم آبان ۱۳۶۷، در جنوب کشور به اسارت نیروهای عراقی درآمد و در زندان های زبیدات عراق بر اثر شکنجه به شهادت رسید. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.
🌷زندگی نامه ی شهید دلفانی که پیکرش بعد از ۱۳ سال سالم بود
سلام. چرا دیگر شهیدان نبودند؟ شهید ارسلان گودرزی و...