یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید احمد وکیلی ، شهدای زرندیه روستای زاویه

  • ۰۰:۴۴

شهید احمد وکیلی - شهدای شهر زاویه

شهید احمد وکیلی

نام پدر: محمد

شغل:

تاریخ تولد: 10-12-1342 شمسی

محل تولد: استان مرکزی - شهر زرندیه - بخش زاویه

تاریخ شهادت : 9-9-1360 شمسی

محل شهادت : بستان

دلیل شهادت :

مزار : گلزار شهدای زاویه - زرندیه - استان مرکزی

منبع: نوید شاهد 

شهید محمد بختیاری ، شهدای بروجرد

  • ۰۲:۱۲

شهید محمد بختیاری

شهید محمد بختیاری

محمد بختیاری 1345/6/6 در روستای «دره میانه» سفلی از توابع شهرستان «بروجرد» دیده به جهان گشود. در سن هفت سالگی در تنها دبستان روستا ثبت نام کرد و مشغول تحصیل شد. وی در حین تحصیل بارها مورد تشویق معلمش قرار گرفت. کلاس سوم راهنمایی بود که در پایگاه مقاومت بسیج ثبت نام کرد. از آن پس، روزها درس می‌خواند و شبها به پایگاه می‌رفت و نگهبانی می‌داد. همچنین برای کمک به خانواده، در اوقات فراغت کار می‌کرد و هزینه تحصیلش را به دست می آورد.

او از بدو ورود به دوره دبیرستان به کتابهای استاد مطهری علاقه‌مند شد و آنها را مورد مطالعه قرار می‌داد. پس از به پایان رساندن کلاس اول دبیرستان، با درس و مشق وداع کرد و در اواخر سال 1359 با لباس بسیجی راهی مناطق عملیاتی شد. در این مرحله از اعزام در منطقه عملیاتی «دار خوئین» مورد اصابت ترکش قرار گرفت و از ناحیه کتف مجروح شد.

«محمد» برای بار دوم 1360/11/17 لباس رزم پوشید، به جبهه رفت و مدت سه ماه در منطقه عملیاتی «جزیره مینو» خدمت کرد. آخرین مرحله حضور ایشان، اول سال 61 بود که در این مرحله در عملیات بیت المقدس حضور یافت. تا این که 1361/2/16 همان سال در حین عملیات بر اثر سوختگی، به درجه رفیع شهادت نائل آمد. وی در هنگام شهادت ۱۶ سال داشت. مزارش در گلزار بهشت شهدای بروجرد واقع است.


شهید محمد بختیاری

فرزند : اکبر

تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۰۲/۱۶

محل شهادت : فکه

محل دفن : بروجرد

ششم شهریور ۱۳۴۵، در روستای دره میانه سفلی از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش اکبر، کارگر بود و مادرش ملک بانو نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. شانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در فکه بر اثر سوختگی به شهادت رسید. مزار او در شهرستان زادگاهش واقع است.

منبع: سایت یاد امام و شهدا

http://yadshohada.com

شهید داود صادقی ، شهدای اشترینان

  • ۰۳:۳۱

شهید داود صادقی

نام : داود

نام خانوادگی : صادقی

نام پدر : محمدعیسی

نام مادر : بتول

محل تولد : بروجرد - اشترینان

تاریخ تولد : 1345/04/02

شغل : پاسدار وظیفه (سرباز سپاه)

تاریخ شهادت : 1364/05/23

محل شهادت : چنگوله

کد ایثارگری : 6409344

زندگینامه
دوم تیر 1345 ، در اشترینان از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمدعیسی، آرماتوربند بود و مادرش بتول نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت.
بیست و سوم مرداد 1364 ، در چنگوله ایلام توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در منطقه بر جا ماند و سال 1371 پس از تفحص، در زادگاهش به خاک سپرده شد.

یادواره شهدای محله

شهید محمد همتی روزبهانی ، شهدای اشترینان

  • ۰۳:۱۶

شهید محمد همتی روزبهانی

نام پدر : ابراهیم

تاریخ تولد : 1344/10/02

محل تولد : بروجرد - اشترینان

شغل : سرباز

تاریخ شهادت : 1367/04/22

محل شهادت : ایلام - دهلران

نام گلزار : گلزار شهدای بروجرد

کد ایثارگری : ۶۷۲۱۰۶۲                                             

شهید محمد همتی روزبهانی

دوم دی،۱۳۴۴ در اشــترینان از توابع شهرســتان بروجرد به دنیا آمد. پدرش ابراهیم، فروشنده مصالح ســاختمانی بود و مادرش بتول خانه دار بود. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. بیست و دوم تیر ۱۳۶۷ با سمت تک تیرانداز در بمباران شیمیایی دهلران به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.

ویکی شهید

یادواره شهدای محله

شهید محمدحسن نهاوندی ، شهدای اشترینان

  • ۰۳:۱۱

شهید محمد حسن نهاوندی ، شهدای اشترینان

شهید محمدحسن نهاوندی اول فروردین 1350 در اشترینان متولد شد و در تاریخ چهاردهم فروردین 1365 در دربندیخان به شهادت رسید و پیکرش در منطقه جای ماند و بعد از مدتها پس از تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد.

شهید اسدالله صارمی - شهدای اشترینان بروجرد -روستای توده زن

  • ۰۲:۲۸

شهید اسدالله صارمی -روستای توده زن بروجرد

شهید در سال 1347 در خانواده ای مذهبی در روستای توده زن دیده به جهان گشود.تحصیلات ابتدایی وراهنمایی را در روستا طی نمود .

بعد از آن به فرمان رهبر کبیر انقلاب امام خمینی برای دفاع از انقلاب اسلامی درمقابل یورش وحشیانه دشمنان انقلاب به عنوان بسیجی به مدت یکسال در جبهه های حق علیه باطل حضور پیدا کرد و سپس با عضویت وظیفه تا هنگام شهادت خدمت نمود و در این مدت در چندین عملیات پیروزمندانه حضوری فعال داشت تا اینکه در تاریخ 1367/3/28 در منطقه غرب محور بانه (قمیش) به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

مراسم تشییع پیکر شهید اسدالله صارمی -روستای توده زن بروجرد

یادداشت از شهید اسد الله صارمی

شهید سیدمحمد موسوی - شهدای بهشهر مازندران

  • ۰۰:۳۶

شهید سیدمحمد موسوی - روستای الارز بهشهر

زندگی نامه

شهید والامقام سید محمد موسوی درسال ۱۳۴۳ در روستای الارز از توابع شهرستان بهشهر در خانواده ای مذهبی، دیده به جهان گشود. وی فردی با اخلاص، متقی، بسیار شکیبا، تودار، حافظ اسرار و با کرامات بود. دوران تحصیلی خود را در گرگان سپری کرد و در بسیج فعالیت داشت و کوچکترین عضو هیئت قرآن محله خود بوده است و در کنار پدر بزرگوارش در کنار علم و تحصیل به امورات نجاری مشغول بود . 

در سنین جوانی به عضویت رسمی سپاه در آمد ، روحیه تعاون و همکاری داشت و همیشه از مردم دستگیری و مساعدت می نمود . ایشان یک سال قبل از شهادت به یکی از همرزمان خود نام فرزند دوم خود را که ندیده بود ، نحوه و چگونگی شهادت خودش و بعضی از دیگر مسائل را بازگو نمود و بیان داشت : « این اسرار بین خودمان بماند»، همچنین مادر شهید چند سال قبل از شهادتش در خواب می بیند، «فرزند دلبندش مثل امام حسین (ع) شهید می شود و سر در بدن ندارد» و از آن زمان هرگز مانع رفتن به جبهه فرزندش نمی شود و زمانی که فرزندش هر بار عازم به جبهه ها می شد به جای صورت، گلویش را می بوسید و می بویید و در پنهانی اشک می ریخت و این ماجرا را من شاهد بودم.

  سرانجام شهید سید محمد که آخرین جبهه اش بیش از ۱۳ ماه بوده و از جبهه ها ترخیص شد مجدداً به جای مسؤول تعاون سپاه گرگان که مشکلاتی داشت عازم جبهه ها می شود و همان گونه که در خواب دیده شد در تاریخ  ۱۳۶۵/۱۰/۱۴ در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به فوز عظیم شهادت نائل آمد.

منبع: قافله نور - الارز 

http://alarz.blogfa.com/post/19

پایگاه شهدای مازندران 

https://jangoderang.ir

وصیت نامه شهید سید محمد موسوی ، شهدای زنجان

  • ۱۵:۱۴

شهید سیدمحمد موسوی - زنجان

شهید سیدمحمد موسوی

نام پدر: سیدمجتبی

تاریخ تولد: 15-8-1346 شمسی

محل تولد:  زنجان

تاریخ شهادت : 14-12-1364 شمسی

محل شهادت : فاو 

دلیل شهادت : اصابت گلوله دشمن بعثی به قلب 

گلزار شهدا: گلزارشهدای پایین شهر:زنجان - زنجان

موسوی، سید محمد: یکم فروردین ۱۳۴۶، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش سید مجتبی، نماینده امام در سپاه پاسداران بود و مادرش زهرا نام داشت. تا چهارم متوسطه درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهاردهم اسفند ١۳۴۶ ‏، در دریاچه نمک فاو عراق بر اثر اصابت گلوله به قلب، شهید شد. پیکر او را در مزار پایین زادگاهش به خاک سپردند.

نوید شاهد https://navideshahed.com

وصیت نامه شهید سید محمد موسوی

وصیتنامه شهید محمدرضا لولاچیان برادرخانم آقا میثم خامنه ای

  • ۰۹:۵۳

شهید محمدرضا لولاچیان - شهدای تهران

وصیتنامه شهید محمدرضا لولاچیان برادر خانم آقا میثم فرزند مقام معظم رهبری

بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۴۸، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمود، کارمند بود و مادرش،عزت نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. روحانی بود. وی با آغاز جنگ تحمیلی تحصیلات خود را در حوزه علمیه چیذر رها کرد و عازم جبهه حق علیه باطل شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم دی ۱۳۶۵، طی عملیات کربلای پنج به درجه رفیع شهادت نائل آمد. در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و پهلو شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است در ادامه می‌خوانید:
 

بسیجی شهید فرهاد معظمی گودرزی ، شهدای تهران

  • ۰۱:۵۶

شهید فرهاد معظمی گودرزی -تهران

نــام : فرهاد

نـام خـانوادگـی : معظمی گودرزی
نـام پـدر : اللهیار
تـاریخ تـولـد : ۱۳۴۲/۰۶/۳۰
مـحل تـولـد : بروجرد
سـن : ۱۹ سـال
دیـن و مـذهب : اسلام شیعه
وضـعیت تاهل : مجرد
دسـته اعـزامـی : بسیج
تـحصیـلات : سوم متوسطه 
تـاریخ شـهادت :۱۳۶۱/۰۲/۲۲
مـحل شـهادت :خرمشهر -جزیره ام الرصاص 
عـملیـات : بیت المقدس
نـحوه شـهادت :حوادث ناشی از درگیری - اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی 
مـحل مـزار : بهشت زهرا (س) تهران
وضـعیت پـیکر :مـشـخـص
موقـعیت مـزار : قـطعـه ۲۶، ردیـف :۲۰ ، شـماره :۵۲
۱۳۴۲، در بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش اللهیار و مادرش،عزت نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. مکانیک بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۶۱، در جزیره ام الرصاص عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.

معلم شهید کیومرث معظمی گودرزی ، شهدای بروجرد

  • ۱۴:۴۹

شهید کیومرث معظمی گودرزی ، گلچهران

شهید کیومرث معظمی گودرزی فرزند ولی در تاریخ 2/1/1350 در روستای گلچهران از توابع شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. زمان تولد در ایام بهار بود و خانواده این شهید نیز درگیر فعالیت و کارهای کشاورزی بودند که خدا هدیه ای به این خانواده می دهد. بعد از یکسال بعلت جابجایی شغل پدر که در ذوب آهن اصفهان بود، خانواده نیز به اصفهان مهاجرت می کنند و پس از مدتی نیز دوباره به بروجرد بر می گردند.

شهید مدرسه ابتدایی را در دبستان زادگاهش در روستای گلچهران گذراند و برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی و دبیرستان به بروجرد رفته و در مدرسه علامه مجلسی مقطع راهنمایی و در دبیرستان امام رضا (علیه السلام) مقطع متوسطه را با موفقیت می گذراند. از همان اوان کودکی به انجام واجبات مقید بود و قبل از سن تکلیف به ادای فریضه نماز و روزه خیلی اهمیت می دادند. اکثرا سعی می کرد که نمازها را به جماعت بخواند و در مسجد امام سجاد (علیه السلام) حاضر شود و یکی از افراد علاقمند به حضور در درس اخلاق استاد صاحب الزمانی بود که ضمن گرفتن درس به آن نیز عمل می کرد.

رویای صادقه شهید احمد معظمی گودرزی ، شهدای بروجرد

  • ۱۳:۰۶

رویای صادقانه شهدا/ امشب سفری در پیش دارم

رویای صادقه شهید احمد معظمی گودرزی

امشب از شناسایی برنمی گردم

 نوید شاهد - خاطره ای از یکی از همرزمان شهید «احمد معظمی گودرزی» در مورد شهیدی که خواب شهادت خود را دیده بود و حتی زمان آن را می دانست.

نوید شاهد: یک روز که صبحانه را آماده کرده بودیم قدری منتظر ماندیم، ولی احمد نیامد. برای صرف صبحانه سراغ او رفتم. دیدم روی تخته سنگی نشسته گفتم: احمد صبحانه آماده است، بیا برویم صبحانه بخوریم. گفت: احمدی بیا بنشین. در کنار او نشستم. به سیمای او نگاه کردم. دیدم انگار در دنیایی دیگر به سر می برد. پرسیدم: مگر از کسی ناراحتی؟ چرا از برادران کناره گیری می کنی؟ گفت: امشب سفری در پیش دارم و به این گردان می اندیشم. به راستی چرا ناراحت نباشم؟ گردانی تازه تاسیس و بدون امکانات است و من هم امشب می خواهم بروم. بعد گفت ناراحتی من به خاطر خودم نیست، به خاطر این گردان است. پرسیدم: مگر ماموریتی در پیش داری؟ یا به مرخصی می خواهی بروی؟ گفت: آری به یک مرخصی دائمی. امشب از شناسایی بر نمی گردم. چون دیشب همه چیز را در عالم خواب دیدم.

او در آن روز با تمام برادران گروهان تحت فرماندهی خود با حالتی که متوجه نشوند، خداحافظی کرد. غروب آن روز حرکت کردیم، به منطقه عملیاتی رسیدیم. ماموریت به نحو احسن انجام شد. احمد در بازگشت لحظه شماری می کرد. چندبار به او گفتم: نمی دانم چرا امشب مثل شب های گذشته سرحال نیستی. گفت: نیم ساعت بیشتر به شهادتم نمانده. گفتم: شوخی نکن. در این حالت بودیم که خودمان را در پشت یک سنگر کمین دشمن دیدیم. برخورد ما با سه تن از مزدوران عراقی که در کمین گاه بودند، غیر منتظره نبود. از کمین دشمن هم گذشتیم. به ستون یک در حال بازگشت بودیم. مقداری از راه راست پیمودیم. ناگهان دیدم احمد به آسمان نگاه می کند و دقیقه شماری می کند. سبب را پرسیدم. باز به آسمان نگاه کرد ستاره ای را به من نشان داد و گفت: این ستاره را می بینی؟ گفتم: بله . گفت: این ستاره من است و تا لحظاتی دیگر از دیده ها محو می شود. هنوز چند قدمی به جلو نرفته بودیم که صدای انفجار مین با صدای ناله برادرانی که در جلوی ما در حرکت بودند، ادغام شد. احمد چند قدم جلوتر از من در حرکت بود. خود را در بالین او رساندم. دیدم روی زانو نشسته و صلوات می فرستد. گفتم: احمد موقع صلوات نیست دو تن از برادران ما شهید شده‌اند، چون کمین دشمن نزدیک است و تا عراقی ها متوجه نشده اند بلند شو تا اجساد را از منطقه دور کنیم. نگاهی جانسوز به من کرد و گفت: نگاه کن ببین ستاره ای که به تو نشان دادم محو نشده؟ با عجله به آسمان نگاه کردم تا شاید ستاره را ببینم، اما ستاره را ندیدم. از درخشش افتاده بود. خواستم به احمد بگویم بلند شو. دیدم گفت: سلام مرا به امام عزیز و خانواده ام و دیگر برادران حزب اللهی برسان. من هم سلام تو را به امام زمان(عج) و سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام می رسانم. بار دیگر با عجله به سوی آسمان نگاه کردم. آن ستاره را ندیدم. تا سریع سرم را به سوی احمد برگرداندم، دیدم به شهادت رسیده است.

منبع: کتاب لحظه های آسمانی/ دفتر سوم/ کرامات شهدا/ رویای صادقانه شهدا/ غلامعلی رجایی/ ناشر: نشر شاهد

منبع: نوید شاهد

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan