یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

نگاهی گذرا به زندگی شهید «شاهمراد نقدی» فرمانده شجاع ارتشی

  • ۱۳:۴۰

https://defapress.ir/files/fa/news/1398/1/4/676860_833.jpg

فرمانده شهید شاهمراد نقدی
نام پدر: محمدباقر

تاریخ تولد: 10-5-1329 شمسی
محل تولد:  خرم آباد

شغل: فرمانده ارتشی (نزاجا)

تاریخ شهادت : 4-1-1361 شمسی
محل شهادت : عین خوش (ارتفاعات 202)
دلیل شهادت : اصابت تیربار نیروهای دشمن
گلزار شهدا: گلزار شهدای خضر شهر خرم آباد- استان لرستان

نگاهی گذرا به زندگی سردار شهید « شاهمراد نقدی »

شهید «شاهمراد نقدی»، فرزند «محمد باقر» در پنجم دی ماه 1329 در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. بهار تعلیم و تربیت را در زادگاه خود شروع کرد، تحصیلات ابتدایی را در دبستان «وصال» و دوره متوسطه را در دبیرستان «ملک الشعراء بهار» گذراند و در رشته ریاضی دیپلم گرفت.

ورود به نظام

«شاهمراد نقدی» با توجه به علاقه ویژه به نظام و ارتش، پس از اخذ مدرک دیپلم، در مهر ماه 1348 وارد دانشکده افسری شد و با طی دوره مقدماتی پیاده در لشکر یکم مرکز، مشغول انجام وظیفه شد. در مهر ماه 1351 با اخذ درجه ستوان دومی در رسته‌ پیاده فارغ التحصیل شد و جهت طی دوره مقدماتی به شیراز رفت. بعد از پایان دوره مقدماتی در لشکر یکم مرکز مشغول انجام وظیفه شده و تا پیروزی شکوهمند انقلاب در سِمت فرمانده دسته و گروهان در آن یگان مشغول به کار بود و در همان سالها با دختری از خانواده‌ای مذهبی ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک فرزند پسر و یک فرزند دختر بود.

اولین مأموریت ها

شهید الیاس سوری ، فرمانده گردان تخریب ، شهدای رومشکان

  • ۰۳:۱۲

شهید الیاس سوری - رومشکان کوهدشت

وقتی رزمندگان از روی بدن فرمانده عبور کردند

یکی از همرزمان شهید الیاس سوری گفت: در عملیات نصر هشت شهید سوری خود را روی سیم‌خاردارهای توپی انداخت تا نیروها بتوانند عبور کنند. با عبور نیروها از روی بدن خونین و مطهر آن مجاهد ایثارگر، کمین‌های دشمن منهدم شد و خط دشمن شکست.

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، «شهید الیاس سوری» تیرماه سال ۱۳۴۷در روستای خاصی آباد از توابع شهرستان رومشکان متولد شد. هنوز پنج سال از عمرش سپری نشده بود که طعم تلخ بی‌مادری را چشید.

 

یک سال پس از درگذشت مادر و فقدان محبت مادری سال ۱۳۵۳ در دبستان مسجدی روستای شیراوند به سنگر تعلیم و تربیت برای کسب علم و دانش پرداخت. در سن ۹ سالگی در حین کار کشاورزی با پدر، یک‌بار خطر مرگ به طور جدی او را تهدید کرد و از ناحیه سر جراحت سختی به او رسید، اما استقامت او در برابر زخم‌هایش، پدر را به تعجب واداشت.

وصیت نامه شهید اردشیر نقدی - شهدای خرم آباد

  • ۰۲:۲۵

شهید اردشیر نقدی - خرم آباد

شهید اردشیر نقدی 

نام پدر : علی

سن هنگام شهادت20 سال

تاریخ تولد : 1345/07/10

تاریخ شهادت: 1366/05/10

محل شهادت : میمک 

مزار: خضر خرم آباد لرستان 

سازمان : نزاجا/  کادر 

بخشی از وصیتنامه شهید اردشیر نقدی:

ربنا لاتزغ قلوبنا بعد از هدیتنا و هب لنا عن لدنک رحمه انک انت الوهاب.

با عرض سلام به محضر مبارک بقیة الله الاعظم مهدی (عجل الله فرجه) و امام عزیز، رهبر مسلمین جهان و اسلام و درود به امت اسلامی ایران. در این هنگام که عزم جزم نموده، بی آلایش به درگاه خدا روی آورده و در طلب پیروزی برای اسلام عزیز و ایران اسلامی کمر همت بستم خود را بنده ای حقیر می دانم.

احساس تشنگی می کنم از حالی که فردای آینده در مصاف با دشمنان دین و کشور کشته خواهم شد. در آن وفت بر خود می بالم، احساس فخر و غرور می کنم و به هدف والا و مقدس و با ارزشی که این گونه مرا به صراط حسینی شهادت رهنمون گردانده، می اندیشم. به دشمن ذلیل اجازه نخواهم داد به دستاوردهای انقلاب خونبارمان، به آرمان های اسلامی، به ناموس هزاران مسلمان جان بر کف دست درازی کند. من حراست از دین را به جان خود ترجیح می دهم. هدف من کسب افتخارات ارزنده و پیروزی است ولی چنانچه خواست حق تعالی بر شهادتم باشد آن را با آغوش باز پذیرا هستم و امیدوارم با شهادت من بر ننگ دشمنان و ابهت اسلام افزوده گردد.

نوجوان شهید اسماعیل قاسم زاده ، شهدای منطقه ۱۷ تهران

  • ۱۷:۲۱

https://bayanbox.ir/view/6742783143220490750/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86.jpg

شهید اسماعیل قاسم زاده در تاریخ 1346/01/01 در تهران در خانواده ای مذهبی و آشنا با معنویات چشم به جهان گشود. پدرش مجید داشت. تا اول متوسطه در رشته علوم اقتصادی درس خواند. از همان اعوان کودکی روحیه خداشناسی و دوستی با اهل بیت و امام در او هویدا بود.

از زمان مدرسه شروع به فعالیتهای فرهنگی و سیاسی در مورد رژیم شاهنشاهی از جمله پخش اعلامیه و فعالیت در مساجد و پس از پیروزی انقلاب شرکت در بسیج و فعالیت های مقاومتی نمود. وی بسیار از کمک به افراد مستضعف جامعه و نیازمند ابراز خوشحالی می کرد و دوست نداشت کسی از کمک نمودن او به افراد فقیر اطلاع داشته باشد که چه بسا پس از شهادت بسیاری از افرادی که وی به آنها کمک نموده بود او و خانواده اش را شناختند و از کمک های فراوانی که او به آنها و خانواده های نیازمند نموده بود پرده برداشتند وی در روز ۱۲ فروردین سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر مقدماتی به هنگام خنثی سازی مین در اثر انفجار مین به شهادت رسید.

قرائت سوره الرحمن هدیه به روح مطهر این شهید

متن سوره الرحمن

وصیت‌نامه شهید علی جعفر کردعلیوند - ویسیان خرم آباد

  • ۱۳:۳۳

شهید علی جعفر کردعلیوند - خرم آباد

فرازهایی از زندگینامه و وصیت‌نامه شهید علی جعفر کردعلیوند

ایسنا/لرستان شهید علی جعفر کردعلیوند یکم مهر ماه ۱۳۴۹ در خرم‌آباد بخش ویسیان و در خانواده‌ای متدین و پرجمعیت به دنیا آمد.

پدر شهید علی جعفر کردعلیوند ، حیدربک (فوت ۱۳۸۶) و مادرش زهرا سگوند (فوت ۱۳۷۲) نام داشت.

وی به عنوان پاسدار وظیفه جهت انجام خدمت مقدس سربازی عازم جهبه شد که در سن بیست سالگی و در بیست و هفتم خرداد ۱۳۶۹ در محور بانه سقز در درگیری با گروهک‌های ضد انقلاب به شهادت رسید.

مزار این شهید بزرگوار در بهشت‌ رضای شهرستان خرم‌آباد واقع است.

فرازی از وصیت نامه شهید علی جعفر کردعلیوند

بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا! شکر تو را که مرا پاسدار انقلاب خمینی ات قرار دادی تا اینکه بتوانم خونم را فدای حسینت بکنم.

مادرم سلام این فرزندت را از کردستان غریب و مظلوم بپذیر، اینجا کسی را جز خدای بزرگ و ملائک نداریم مادرم برای ما دعا کن".

ای عزیزان از مال دنیا دست بردارید و به خدا فکر کنید، ما از خاک آمده ایم و به خاک باز می‌گردیم، هرچه هست، دست خداست و هرچه صلاح او است همان است، خداوند در این دنیا بسیار آزمایش خواهد کرد.

این نعمتها را برای آزمایش ما قرار داده است مواظب باشیم که از این آزمایشات سربلند بیرون بیائیم.

خدایا تو را شکر می‌کنم که به من قدرت تشخیص حق از باطل را دادی و خدایا تو را شکر می‌کنم که رهبرم را شناساندی  و به من چنین پدر و مادری دادی خدایا تو را شکر می‌کنم که مرا در نادانی نمیراندی.

پدرم و مادرم شرمنده هستم از اینکه نتوانسته‌ام زحماتی را که درباره من متحمل شدید حتی گوشه‌ای از آن‌ها را جبران کنم امیدوارم که بر من ببخشایید و حتماً برایم دعا کنید.

انتهای پیام

شهید علی جعفر امیری ندری ، شهدای الشتر

  • ۱۳:۳۰

پدر شهید «علی جعفر امیری ندری» آسمانی شد

شهید علی جعفر امیری ندری اول بهمن ۱۳۴۹، در شهرستان الشتر به دنیا آمد. پدرش روح‌الله، کشاورز بود و مادرش تاج‌دولت نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. پنجم فروردین ۱۳۶۷، با سمت تک تیرانداز در شاخ شمیران بر اثر اصابت ترکش توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. مزار وی در زادگاهش واقع است.

پدر شهید «علی جعفر امیری ندری» آسمانی شد

نامه ها و وصیت نامه شهید قاسم اشجع زاده ، شهدای ورامین

  • ۱۲:۰۷

شهید قاسم اشجع زاده

نام پدر: عباس علی

نام مادر: سیده زهرا

تاریخ تولد: ۱۱/اردیبهشت/۱۳۴۲   /   5/تیر/ ۱۳۴۳

محل تولد: ورامین

شماره شناسنامه: ۳۱

سـن :۲۳ سـال

شغل: دانشجو

تاریخ شهادت: ۲۴/فروردین/۱۳۶۶

محل شهادت: شلمچه

عملیات: کربلای ۸

گردان: نامشخص

مزار: ورامین – گلزار شهدای سید فتح الله – قطعه ۲ ردیف ۲ شماره ۶۶

سایر اطلاعات: برادر ایشان؛ کاظم نیز به شهادت رسیده است.

اما‌ ای ملت عزیز و‌ ای همشهریان گرامی!

نکند که وصیت تمامی شهدا و وصیت من حقیر را فراموش کنید و آن این است که امام را تنها نگذارید و مطمئن باشید مادامی که مطیع این رهبر و در خط او باشید گمراه نمی شوید. تنها از او دم بزنید و گوش به فرمان او باشید. نکند خدای نکرده دست از یاری امام که در واقع یاری قرآن و اسلام است بردارید. در دعاهای کمیل، توسل و ندبه فعال تر شرکت کنید. مسجدها و نماز جماعت ها و نماز جمعه را فراموش نکنید. مسئله ی جنگ را فراموش نکنید و نیز سخن امام را که فرمود مسأله ی جنگ را سرلوحه ی امور خود قرار دهید. در مقابل مشکلاتی که کشور اسلامی با آن روبروست یا خواهد شد صبور باشید و کاری نکنید که فردای محشر در مقابل شهدا شرمنده باشید. سعی کنید که مشکلات کشور اسلامی تان را خودتان حل کنید و منتظر نباشید که حتماً کسی بیاید و مشکل شما را حل کند.

زندگینامه شهید قاسم اشجع زاده

شهید علی اکبر کاکاوند - شهدای اسلامشهر

  • ۱۱:۵۷

شهید علی اکبر کاکاوند - اسلامشهر

نام : علی اکبر

نام خانوادگی : کاکاوند

نام پدر : عطاالله

تاریخ تولد : ۱۳۰۹/۱۰/۱۱

محل تولد : ساوه/قزوین

سن : ۵۳ سال

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۷

محل شهادت : جزیره مجنون

عملیات: پدافندی خیبر

یگان خدمتی : لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام

گردان: حضرت علی اکبر(ع)

مزار : اسلامشهر، امامزاده عقیل، قطعه ۱ ردیف ۱۰ شماره ۱۷

لشکر 10 سیدالشهدا (ع)

شهید علی جعفر کاکاوند پاتپه -شهدای ملایر

  • ۰۰:۱۲

شهید علی جعفر کاکاوند پاتپه -شهدای ملایر

شهید علی جعفر کاکاوند پاتپه

نام پدر: اسمعیل

شغل(ها): سرباز

تاریخ تولد: 12-11-1343 شمسی

محل تولد: همدان - ملایر - ملایر

تاریخ شهادت : 22-3-1364 شمسی

محل شهادت : فکه

سن در زمان شهادت : 20 سال

گلزار شهدا: بلوک: نام گلزار:عاشورا شهر:همدان - ملایر

صفحه شهید در نوید شاهد

کد ایثارگری: 6412541

شهدای ارتش 

خاطره شهید محمود یاسین ، سوسنگرد

  • ۲۳:۵۸

شهید محمود یاسین

نام پدر: محمدزمان

محل تولد: تهران

تاریخ تولد: 1340/06/05

تحصیلات: دیپلم

تاریخ شهادت: 1360/06/27

محل شهادت: سوسنگرد

خاطرات رزم و شهادت در خاطرات شهید ناصر ایمانی 

آواز غم با شفقی که بخون نشست - خاطرات شهدای کازرون

  • ۰۳:۴۸

آواز غم با شفقی که بخون نشست

این داستان حقیقی است تلخ و ناگوار از چگونگی شهادت دو مبارز راستین جبهه های جنگ دهلاویه از گروه ابوالفضل (شهید دیده ور) .

داستانی از آواز سوزناک غم و شفق سپیدی که بخون نشست داستانی از غروبی خونین سنگری خونین ، پیکری خونین و بالاخره داستانی از چگونگی شهادت بهمن شجاعی معروف به بهمن شیر در خاکریز دهلاویه و عملیات ایذائی شهید محراب که در آن رحمن رضازاده ، قهرمان جنگهای از هویزه تا حمله مذکور شهید می شود. ابتدا از بهمن می گویم :

 بهمن شجاعی فرزند محمد شجاعی ، جوانی بود که در سال 1337 در کوره خانه های جنوب شهر کازرون در خانواده ای فقیر بدنیا آمد . وی اولین فرزند خانواده اش بود . در دامان پدر و مادر بزرگ شد پدرش کشاورزی ساده بود که روزگار را در صحراها گذرانده بود . از همان کودکی به شغل پدرش آشنا شد . بهمن بی اندازه به صحرا دل بسته بود ، روز و شب بدنبال پدر در مزرعه کار میکرد بعد از اینکه بحد تکلیف رسید بی اندازه به اصول و احکام اسلام پایبند بود . دائم حساب دارائی اش را می کرد و بی امان خمس و دیگر وجوهات واجبه را می پرداخت . در سالهای رژیم شاه با نماینده فعلی امام در کازرون تماس گرفت و بعد از پرداخت وجوهات تقاضای رساله امام می کند که بعد از چندی رساله را با آرم دیگری برایش می فرستند . در لحظات شروع انقلاب مبارزه را هرچه بیشتر ادامه داد . با تشکیل بسیج مستضعفین در آن شرکت کرد . و شبها در بسیج نگهبانی میداد و روزها هم در صحرا کار میکرد کمتر به شهر می آمد هرگز احساس خستگی نمی کرد با شروع جنگ تحمیلی عراق بلافاصله به جبهه نورد اعزام شد و بعد از مدتی به سوسنگرد . در تمامی عملیاتی که در سوسنگرد انجام شد . شرکت مستقیم داشت از ابتدا تیربارچی بود در عملیات المهدی در غرب سوسنگرد بفرماندهی شهید دیده ور و بعد در عملیات 31/2/60 عملیات علی بن ابیطالب که در آن غرب سوسنگرد آزاد شد . در هر سه عملیات تیربارچی بود . در عملیات آزادی بردیه و احمر و دهلاویه تماما تیربارچی بود . حمل تیربار برایش چنان عادی شده بود که کوچکترین ضعف هم بخود راه نمی داد . در عملیات شهید چمران ( کرخه نور) آرپی جی زن بود . بهمن خصوصیات مبارزان صدراسلام را دارا بود . از کمی سپاه اسلام واهمه ای نداشت . از کمبود سلاح هرگز بخود ترسی راه نمیداد . دریای خروشان ایمانش کرانه ای نداشت و امواج سهمگین اندیشه خدائیش هرگز به ساحل غم برخورد نمی کرد از بیکاری رنج میبرد از اینکه سواد نداشت از درون می سوخت صدای رسایش همیشه خوش آواز بود . دائم سرودهای غم انگیز می خواند بیشتر دعاها را از حفظ داشت ، با اینکه هرگز مدرسه نرفته بود اوقات بیکاریرا به ذکر خدا میگذارد بیشتر شبها تا صبح نگهبانی میداد و دلیری و بی با کیش همه را متوجه میکرد و براساس همین به او لقب شیر داده بودند .

 

شهیده دیانا کاکاوندی دانش آموز سال آخر دبیرستان - خرم آباد

  • ۱۳:۵۵

شهیده دیانا کاکاوندی -خرم آباد

نام: دیانا

نام خانوادگی: کاکاوندی

نام پدر: حبیب الله

محل تولد: خرم آباد

تاریخ تولد:1348/5/22

محل شهادت::خرم آباد لرستان

تاریخ شهادت:1365/10/23

علت شهادت: بمباران شهر خرم آباد توسط هواپیماهای دشمن بعثی

گلزار شهدای خضر - خرم آباد 

صفحه شهید در نوید شاهد

زندگینامه شهید دیانا کاکاوند
به نام خدای شهیدان دشت کربلا که با شهید شدن آنها اسلام شیعه بر جای ماند
امام خمینی (ره) می فرماید: شهیدان قلب تاریخ هستند.
شهیده دیانا کاکاوندی دانش آموز سال آخر دبیرستان صدر خرم آباد در 22 مردادماه سال 1348 در شهر خرم آباد در یک خانواده مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دیانا فرزند آخر خانواده بود. از همان اوان کودکی خیلی بچه ی زیبا و دوست داشتنی بود. همه او را دوست داشتند. دیانا چهار ساله بود که پدرش از دنیا رفت و مادر دیانا که آن موقع ۳۵ سال بیشتر نداشت سرپرستی فرزندانش را به عهده گرفت.
دیانا وقتی وارد مدرسه شد در دبستان پروین واقع در کوچه باغ فیض پیش منزل خودمان درس می خواند. از همان ابتدا بسیار مومن بود و دانش آموز زرنگ و بااستعدادی بود. از همان ابتدا قرآن را یاد گرفت. نمازش هرگز به قضا نمی رفت. حجاب را همیشه رعایت می کرد. همه او را دوست داشتیم من که خواهر بزرگتر بودم همیشه چیزهایی از او یاد می گرفتم بسیار مودب بود. در دوران راهنمایی همیشه مورد تشویق دبیران قرار می گرفت. بیشتر نمره های او ۲۰ بود. دبیرها همه او را دوست داشتند. می گفتند شاگرد مؤدب، زرنگ و مؤمنی است. وقتی وارد دبیرستان شد اصلاً بیشتر به حجابش، نماز و قرآن و درسش اهمیت می داد. بسیار قلب رئوفی داشت. دانش آموزانی که در درس ضعیف بودند می ماند در مدرسه تا به آنها درس یاد بدهد. همیشه با خدا راز و نیاز می کرد. آنقدر با خدای خودش بود پیش ما نبود. می گفت پیش شما بیایم ممکن است باعث غیبت بشود. بعضی موقع ها می دیدیم کم غذا می خورد و غذای خود را می گذاشت داخل ظرفی و به مدرسه می برد. یک روز من از او سوال کردم که چرا این کار را می کنی؟ مگه در منزل غذا نمی خوری؟ گفت آبجی یک محصل هست وضع مالی ضعیفی دارند غذا را می برم مدرسه و با هم می خوریم. طوری که ناراحت نشود.

وقتی که جنگ تحمیلی ایران و عراق شروع شده بود می گفت ای کاش من پسری بودم و به جبهه می رفتم و شهید می شدم. مادرم می گفت دیانا به خدا من تو را به یتیمی و بدبختی بزرگ کرده ام. می گفت مادر مگه خون من از این همه جوان رنگین تر است.

به خدا الان که دارم این خاطره ها را برای شما می نویسم انگار قلبم را کسی فشار می دهد. مرگ او خیلی برای ما سنگین بود. ولی مادرم همیشه می گوید انسان چیزی را که در راه خدا و اسلام هدیه می دهد غصه نمی خورد. دیانا همچون فرشته ای سبکبال به ملکوت اعلی پیوست. روحش شاد و راهش پر رهرو و یادش گرامی باد.
او مانند گلی بود که گلبرگ هایش روی سنگ فرش خیابان درب استانداری پراکنده شد. دیانا نم نم باران را خیلی دوست داشت. وقتی باران می آید براش فاتحه می فرستم و یادش را گرامی می داریم.


مروی به شهادت گل پرپر شده شهیده دیانا کاکاوندی 

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan