یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

پاسدار شهید صیدعلی کاکولوند ، شهدای الشتر

  • ۱۱:۵۷

شهید-صید-علی-کاکولوند-الشتر

شهید صیدعلی کاکولوند

فرزند : احمدعلی

ولادت: ۱۳۴۳۳/۰۳

محل ولادت : الشتر

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۰۵/۲۸

محل شهادت : شهرستان بوکان

مزار شهید : گلزار شهدای شهرستان الشتر ، استان لرستان

سوم خرداد ۱۳۴۳، در روستای محمدتیپ از توابع شهرستان الشتر به دنیا آمد. پدرش احمدعلی، کشاورز بود. وی چهره متین و دوست داشتنی داشت  و با  آوردن روزی پاک و طیبی برای اهل خانواده چنان تأثیر شگرفی در تربیت خانواده گذاشته بود که  توفیق یافت بعنوان پدر شهید جایگاه خود را درعالم ملکوت باز نماید و اطرافیان همیشه به او افتخار نمایند. مادرش گل زینب (فوت۱۳۶۵) خانه دار بود و نسبت به تربیت فرزندان خود چنان همّت می گماشت که از دامان پاک ایشان دلاوری چون شهید صید علی  پا به عرصه وجود گذاشت.

گر چه از نظر تحصیلات کلاسیک مدارج عالیه نداشت و تا پایان دوران راهنمایی بیشتر ادامه نداد ، اما  تکلیف الهی وی را برآن داشت به فرمان امام خمینی قدس سره الشریف به عنوان پاسدار مخلص در کنار همسنگران مجاهد الهی در سپاه اسلام قرار گیرد و از نظر معارف علوم اسلامی به عالی ترین مرتبه درجه معرفت الهی برسد ، به طوری که ره صد ساله را یک شبه طی ، و در عالم ملکوت سیر بنماید. زندگی عارفانه این شهید عظمی در بیست و هشتم مرداد ۱۳۶۵، در بوکان توسط گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله پایان یافته و به خیل همسنگران شهیدش پیوست و تا ابد برای همیشه جاودانه گردید. مزار وی در گلزار شهدای شهرستان الشتر واقع است.

سایت یاد امام و شهدا

خاطره ی داریوش گراوند از شهید حمیدرضا ابراهیمی

  • ۱۱:۳۰

رزمنده دلاور داریوش مرادی - کوهدشت

خاطره ای از رزمنده دلاور داریوش گراوند، در رابطه با سردار شهید حمیدرضا ابراهیمی

🟠 «هو الحی»

و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون. 

کسی را که در راه خدا کشته شد، مرده نپندارید، بلکه او زنده جاوید است ولیکن شما این حقیقت را نخواهید یافت سوره آل عمران ، آیه ١٤٠-١٣٩

از بنده خواسته شده خاطره ای از سردار شهید حمیدرضا ابراهیمی نقل کنم. کاش قلمی داشتم تا عبارات را با جوهر روح و روان آدمی بر صفحه کاغذ می چرخاند و کلماتی در صندوقچه بیان که در هیچ گنجینه ای از لغات ناب و شیوای فارسی یافت نمیشد اما چه کنم که دست روزگار ما را با پای لنگ ادبیات به وادی خاطره نویسی از حمید کشانده . خدا کند دست حمید همچون روزهای سخت جنگ در این وادی نیز دستگیرم گردد. به قول خواجه خوش سخن حافظ شیراز :

ما در درون سینه هوایی نهفته ایم

 بر‌ باد اگر رود دل ما زان هوا رود

شهید حمیدرضا محمدی گراوند ، شهدای کوهدشت

  • ۲۳:۲۷

شهید حمیدرضا محمدی گراوند

شهید حمیدرضا محمدی گراوند

فرزند : جهانگیر

تاریخ ولادت: ۱۳۴۴/۱۱/۱۶

محل ولادت: کوهدشت 

تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۰۵/۰۵

محل شهادت : اسلام آباد غرب ، بدست منافقین در عملیات مرصاد 

محل دفن : گلزار شهدای شرستان کوهدشت

شانزدهم بهمن ۱۳۴۴، در روستای ضرونی از توابع شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. پدرش جهانگیر، خواربارفروش بود. وی چهره متین و دوست داشتنی داشت و با آوردن روزی پاک و طیبی برای اهل خانواده چنان تأثیر شگرفی در تربیت خانواده گذاشته بود که توفیق یافت بعنوان پدر شهید جایگاه خود را درعالم ملکوت باز نماید و اطرافیان همیشه به او افتخار نمایند. مادرش طوبا خانه دار بود و نسبت به تربیت فرزندان خود چنان همّت می گماشت که از دامان پاک ایشان دلاوری چون شهید حمیدرضا پا به عرصه وجود گذاشت. گر چه از نظر تحصیلات کلاسیک مدارج عالیه نداشت ، اما تکلیف الهی وی را برآن داشت به فرمان امام خمینی قدس سرو شریف بعنوان بسیجی مخلص در کنار همسنگران مجاهد الهی در سپاه اسلام قرار گیرد و از نظر معارف علوم اسلامی به عالیترین مرتبه درجه معرفت الهی برسد ، به طوریکه ره صد ساله را یک شبه طی ، و در عالم ملکوت سیر بنماید. زندگی عارفانه این شهید عظمی در پنجم مرداد ۱۳۶۷، با سمت تیربارچی در عملیات مرصاد در اسلام آباد غرب هنگام درگیری با سازمان مجاهدین خلق (همان منافقین وطن فروش متحد با شیاطین مستکبر جنایتکار قرن ) بر اثر اصابت ترکش به سر پایان یافته و به خیل همسنگران شهیدش پیوست و تا ابد برای همیشه جاودانه گردید . مزار وی در گلزار شهدای شهرستان کوهدشت واقع است.

وصیت نامه شهید : 

شهید علی احمد مؤمنی - شهدای گراب کوهدشت

  • ۰۰:۵۰

شهید علی احمد مؤمنی - کوهدشت

شهید علی احمد مومنی

کد ایثارگری: 6415161

نام پدر: عین الله

محل تولد: کوهدشت ،گراب

تاریخ تولد: 1343/06/03

شغل: سرباز

تحصیلات: دیپلم

تاریخ شهادت: 1364/05/24

محل شهادت: چنگوله (ایلام)

سامانه ملی شهدا

علمداری از تبار غسیل الملائک

یادی از جانباز و آزاده شهید علی احمد مومنی

پیامبر اکرم (ص): وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوِدِدتُ اَنِّی اُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللهِ ثُمَّ اَحْیَا ثُمَّ اُقْتَلُ ثُمَّ اُحیا ثُمَّ اُقتَلُ ثُمَّ اُحیا ثُمَّ اُقتَلُ. سوگند به آن که جانم در دست اوست، دوست دارم که در راه خدا کشته شوم و سپس زنده گردم و باز کشته شوم و بار دیگر زنده گردم و باز کشته شوم.

تاریخ انتشار:۰۳ مهر ۱۳۹۹ - ۲۱:۳۲

هوالشهید

شهید محمود رضایی - شهدای کوهدشت

  • ۱۸:۰۴

شهید محمود رضایی - کوهدشت

شهید محمود رضایی 

فرزند : حسین

تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۰۸

محل شهادت : سلیمانیه عراق عملیات : والفجر ۹

محل دفن : گلزار شهدای شهرستان کوهدشت - استان لرستان

هشتم فروردین ۱۳۴۳، در شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. پدرش حسین، کشاورز بود و مادرش اکرم نام داشت. تاپایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هشتم اسفند ۱۳۶۴، با سمت نیروی واحد اطلاعات – عملیات در سلیمانیه عراق بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به کمر و پاها، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.

یاد امام و شهدا

سامانه ملی شهدا

قسمتی از وصیت نامه:

پاسدار شهید ملک محمد آدینه وند ، شهدای گراب کوهدشت

  • ۲۲:۰۴

شهید ملک محمد آدینه وند - کوهدشت

پاسدار شهید ملک محمد آدینه وند

فرزند : یوسف

ولادت : ۱۳۳۶/۰۱/۰۱

محل ولادت : گراب کوهدشت 

تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۰۸/۲۹

محل شهادت : ارتفاعات اطراف شهر ماووت

محل دفن : گلزار شهدای روستای گراب از توابع شهرستان کوهدشت

یکم فروردین ۱۳۳۶، در روستای گراب از توابع شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. پدرش یوسف، کشاورز بود و مادرش شاپرور نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت.در سال 1356 با دختـری از اقوام به نام زینب رحیمی ازدواج نمـود و صاحب دو پسر و دو دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و نهم آبان ۱۳۶۶، در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. مزار او در زادگاهش ، روستای گراب واقع است.

یاد امام و شهدا

سامانه ملی شهدا

وصیت نامه شهید اسدمراد بالنگ ، شهدای کوهدشت

  • ۱۲:۱۱

شهید اسدمراد بالنگ - کوهدشت

شهید اسدمراد بالنگ در حوالی ظهر یک روز بهاری در سال 1342 در شهر کوهدشت از یک خانواده مذهبی متولد گردید.

ایشان در زمان راهپیمایی های زمستان 1357 چهارده ساله و کلاس اول راهنمایی بودند و همپای دیگر دانش آموزان در راهپیمایی و تظاهرات خیابانی شرکت داشتند،بعد از انقلاب هم وارد پایگاه های مقاومت شبانه شد و زمان جنگ تحمیلی هم همراه عموم مردم به جبهه رفت.

اولین عملیاتی که این شهید شرکت داشتند عملیات طریق القدس بود که به فتح بستان انجامید.که پس از آن به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کوهدشت درآمده و در اکثر عملیاتها شرکت داشتند از جمله عملیات فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، محرم، والفجرها، عاشوراها،

کربلاها و سمت مسئول بهداری گروهانها و گردانها رو بعهده داشت.

آخرین عملیاتی که شرکت داشتند عملیات کربلای 5 بود که عاقبت ایشان به شهادت انجامید.

از جمله دوستان این شهید ، شهیدان احمد دارابی،علی حاتمی،محمود رضایی،علی محمد کوشکی،حجت اله سرتیپ نیا،فیروز سرتیپ نیا،حمید سوری،سعادت قبادی و تعداد زیادی دیگر از خیل شهیدان.

ایشان چند ماه قبل از شهادت عقد نمو دند البته به سفا رش خانواده و دوستان . هر موقع می گفتیم خوب عروسی کن با خنده می گفت اگر عمری بود بعد از پیروزی. یک روز گفت من عقد نمو ده ام تا دینم کامل گردد . دوستان نقل می کنند که ایشان مورد علا قه فرماندهی لشگر ،تیپ ، گردان بوده است .

بارها اتفاق افتاده است که افراد تحت فرماندهی ایشان از رعایت اصول زیردستی ایشان تعریف کرده و ایشان را ستوده اند.

به مسئولین مملکتی عشق می ورزید و علاقه خاصی به حضرت امام(ره) داشت و حضرت امام را به مثابه یک نعمت بزرگ میدانست که خدا به این ملت هدیه کرده بود.

آخرالامر در عملیات کربلای 5 سحرگاه روز 27 دیماه 1365 در حوالی کارخانه پتروشیمی بصره مورد اصابت تیربارهای خصم کافر از ناحیه پهلو قرار گرفت و دوروز بعد جسد مظلومش در حالی که کوهدشت خالی از سکنه شده بود و از دست بمب باران وحشیانه صدام به بیابانها پناه برده بودند در قبرستان بهشت زهرای کوهدشت تدفین گردید و به خاک سپرده شد.

یادش گرامی باد

رزمنده لرستانی که با پای برهنه رفت . . .

منبع:فاتحان

وصیت نامه شهید اسد مراد بالنگ

فیروز مگر مرده باشد بگذارد یک نفر عراقی از خط عبور کند

  • ۱۱:۴۷

Sh (549)

خاطره ی حاج بهزاد باقری از فرمانده شهید فیروز سرتیپ نیا

سال ۶۳ بعد از اینکه ماموریت گردان محبین که در پاسگاه زید مستقر بودیم به پایان رسید چند روزی به زیارت حضرت معصومه در قم رفتیم بعد از اینکه به کوهدشت برگشتیم فیروز را دیدم در مسجد صاحب الزمان آن وقتها بیشتر دیدارها و ملاقات در مسجد صورت میگرفت ایشان به من گفت که قراراست کوهدشت خودش یک تیپ مستقل تشکیل دهد گفتم تیپ خیلی نیرو میخواهد نیروهایش را از کجا تامین خواهند کرد گفت که قراراست از هر شهرستان یک یا دو گردان در اختیار این تیپ قرار گیرد گفتم فرماندهی آن بعهده چه کس است گفت اخوی خودت حاج حسن. فیروز تمام اطلاعات و آمار تیپ حنین را که قرار بود تشکیل شود میدانست.

سردار خط شکن ماووت شهید ملک محمد آدینه وند ، شهدای گراب کوهدشت

  • ۱۱:۳۶

114

سردار خط شکن ماووت عراق شهید ملک محمد آدینه وند

سردار رشید اسلام و قرآن شهید ملک محمد آدینه وند در سال ۱۳۳۶ در گراب مرکز بخش طرهان شهرستان کوهدشت در استان لرستان در خانواده ای روستایی و پرجمعیت متولد شد. وی فرزند کوچک خانواده بود و در سن و سالی که هنوز کودک بود و به مهر و محبت پدر نیاز داشت، پدرش را از دست داد و بنابراین سرپرستی او بر عهده مادر و برادران بزرگتر افتاد و مدتی پس از درگذشت پدر به بیماری سختی مبتلا شد و تا مدتی تب شدید داشت بطوریکه به گفته برادرانش نای راه رفتن هم نداشت و حتی به مدت چند شبانه روز نمی توانست صحبت کند و با توجه به اینکه محل زندگی آنها یک روستای دور افتاده بود و پزشک و درمانگاه در دسترس نبود، بیماری وی نزدیک به دو ماه طول کشید. وی توانست با کمک افراد با تجربه و استفاده از داروهای محلی و گیاهی و توسل به ائمه معصومین بطور معجزه آسایی بهبود پیدا کند و تقدیر چنان بود که سلامت بیابد تا با شهادتش افتخاری برای خود و خانواده اش شود و نامش برای همیشه در تاریخ ماندگار بماند.

پوستر سید عزیز الله هاشمی موسوی، الگوی بصیرت سیاسی برای مسئولین

  • ۱۱:۱۴

سیدعزیزالله هاشمی موسوی- کوهدشت

شهید سیدعزیزاله هاشمی موسوی

کد ایثارگری:6226811
نام پدر: سیدعلی رضا
محل تولد: کوهدشت
تاریخ تولد:1335/06/01
شغل: پاسدار
تحصیلات: کارشناسی
تاریخ شهادت:1362/11/22
محل شهادت: خرم آباد

سامانه ملی شهدا ،  نوید شاهد

پوستر شهید بزرگوار سید عزیز الله هاشمی موسوی، الگوی بصیرت سیاسی برای مسئولین

یادی از پاسدار شهید بزرگی چراغی نیکو ، شهدای دورود

  • ۱۸:۲۷

شهید بزرگی چراغی نیکو - دورود

یادی از پاسدار شهید بزرگی چراغی نیکو

شهید بزرگی چراغی فرزند ظاهر در سال1347 در یک خانواده مذهبی پا به عرصه گیتی نهاد.

شهید چراغی تحصیلات ابتدایی را در دبستان نظام الملک تله زنگ گذرانید.  وی برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی فردوسی دورود عزیمت نمود و بعد از اتمام دوره راهنمایی وارد دبیرستان دهخدا شد.

شهید بزرگی چراغی در حین درس خواندن در فعالیت های اجتماعی و تبلیغی با سازمان تبلیغات و انتشارات سپاه دورود نیز همکاری می کرد.

ایشان درسال ۱۳۶۵ وارد سپاه پاسداران دورود شد و دوره های تخصصی و عمومی رادر شهرهای تهران و چالوس با موفقیت گذرانید.

بعد از اتمام دوره های تخصصی به وی پیشنهاد در نیروی هوایی سپاه در مرکز داده شد اما عشق و علاقه به دفاع از وطن و رفتن به جبهه‌های حق علیه باطل با درخواست ماندن در تهران موافقت نکرد و رهسپار لشگر 57 ابوالفضل (ع) شد و در گردان عملیاتی محرم در کنار دیگر رزمندگان اسلام مشغول خدمت شد.

 شهید بزرگی چراغی عاقبت در عملیات بیت المقدس چهار در تاریخ ۱۳۶۷/۰۱/۰۷ در ارتفاعات شاخ شمیران به شهادت رسید و در بهشت زهرا (س) ناصرالدین دورود به خاک سپرده شد.

لقب فاتحان شاخ شمیران به ایشان و دیگر همرزمان شهیدش در عملیات بیت المقدس ۴ در لرستان نام گرفت.

 یادش گرامی و روحش شاد

مادر شهید رضا قنبری: امام رضا پسرم را نجات داد تا در راه خدا شهید شود

  • ۱۲:۵۰
ل

مادر شهید قنبری در گفتگو با نوید شاهد سمنان: امام رضا پسرم را نجات داد تا بماند و در راه خدا شهید شود

تاریخ مصاحبه چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ 
شهید رضا قنبری یکم اسفند 1346 در روستای گرمن از توابع شهرستان شاهرود به دنیا آمد. پدرش محمدحسین و مادرش فرخ نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و پنجم مرداد 1367 در اسلام ‌آباد غرب توسط نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند. در ادامه توجه شما را به مصاحبه خواندنی نوید شاهد سمنان با "فرخ رحیمی" مادر شهید رضا قنبری جلب می کنیم:
نوید شاهد سمنان: مادر جان از کودکی رضا برایمان بگویید.
مادر شهید: قبل از رضا ده تا از بچه های من از دنیا رفتند. یه روز رفتم پیش یه کربلایی علی که تو میغان دعا می داد. بهش گفتم: بهم دعا بده که این بچه بمونه. بنده خدا گفت: باشه دعا می نویسم و بهتون میدم که بچه ات بمونه. هشت تا دعا رو داده بود، دعای نهم رو که می خواست بده بچه ام موقع اذان صبح به دنیا اومد. اینجا هم نه ماشین بود و نه چیزی. برف هم میومد که مادرم اومد گفت: خدا! بچه داره می میره. گفت: اون چند تا مردن این هم می میره.
گفتم: دعا رو نیاوردی؟ این بچه باید از حلقه دعا اول ماه نو بگذره.
گفت: نه.
گفتم: بلند شو بریم میغان. برف هم میومد. بچه رو بغل کردم و پیاده رفتیم میغان. مادرم گفت: الان یه جانوری اگه بیاد چی؟
گفتم: من رو بخوره ولی بچه ام سالم بمونه. یواش یواش رفتیم، شروع کردم به حمد و سوره خوندن. وقتی رسیدیم دودستی زد تو سرش و گفت: الآن می خواستم این دعا رو بیارم که این بچه امروز به دنیا بیاد. گفتم: بچه می میره آقا ؟
گفت: نه. بعد هم دعا رو زد زیر لباس بچه. به خانمش گفت: برو چایی بیار و خودش شروع کرد به دعا خوندن.
به من گفت: یه امام خمینی (ره) میاد و جنگ شروع میشه. این بچه هم میره مدرسه و تا هفتم و هشتم می خونه و اگر بره جبهه شهید می شه ولی اگر نره صد سال عمر میکنه.
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan