یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

زندگینامه و وصیت نامه شهید عبدالحسین کردی ، شهدای بروجرد

  • ۰۱:۳۱

شهید عبدالحسین کردی-بروجرد

شهید حاج عبدالحسین کردی
نام پدر: علی داد

تاریخ تولد: 2-1-1340 شمسی
محل تولد: لرستان - بروجرد - بروجرد

شغل: پاسدار
تاریخ شهادت : 24-10-1365 شمسی
محل شهادت : شلمچه
دلیل شهادت :
گلزار شهدا: بلوک: نام گلزار:گلزارشهدای گوشه بروجرد شهر:لرستان - بروجرد

سامانه ملی شهدا   نوید شاهد

در سال 1340 ه.ش در یکی از محله های جنوب شهر بروجرد در خانواده های متدین و مؤمن چشم به جهان گشود. خانواده اش به پاس ارادتی که به ائمه اطهار بویژه سردار رشید کربلا امام حسین (ع) داشتند او را عبدالحسین نام نهادند.
با توجه به نوع کار پدر که به شغل شریف کشاورزی مشغول بود عبدالحسین از همان ابتدا با مشکلات و سختی های زندگی آشنا شد و از زمانی که خود را شناخت در کمک به خانواده کوتاهی نکرد.
او در خانواده ای مؤمن و متقی پرورش یافت و از همان دوران کودکی و نوجوانی، اهمیت خاصی برای ادای فرائض دینی و مذهبی قائل بود. در دوران تحصیل نیز دانش آموزی کوشا، فعال و اهل مطالعه بود. او تا پایان دوره راهنمایی در بروجرد ادامه تحصیل داد و سپس در امتحانات آموزشگاه نظامی ثبت نام و پذیرفته شد.
مدت سه سال در این آموزشگاه مشغول گذراندن آموزش های مختلف بود و هنگام شکل گیری انقلاب اسلامی، او به فرمان امام که فرمود: (پادگان ها را ترک کنید) از پادگان فرار کرده و بعد از چندی تظاهر به بیماری نمود و با این ترفند توانست از ارتش اخراج شود.
در دوران انقلاب که حفاظت و حراست شهرها با مردم بود شهید در مدت 2 ماه در منطقه خود به حراست از جان و مال مردم مشغول بود تا اینکه کمیته انقلاب اسلامی تشکیل شد و به جمع پاسداران کمیته انقلاب اسلامی پیوست.
با اوج گیری انقلاب اسلامی ایران در برپایی راهپیمایی های بزرگ در شهر با دیگر دوستان همکاری می کرد،تا اینکه انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 به پیروزی رسید و با فرمان تاریخ ساز امام امت مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی ایشان به همکاری و همیاری این نهاد پرداخت و به عضویت جهاد سازندگی بروجرد درآمد و مدت 6 ماه در این نهاد فعالیت کرد و به بازسازی روستاها و مناطق محروم پرداخت.
با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش بیست میلیونی ناصر که جهادگر بود و علاقه زیادی به مبارزه مستقیم با کفر جهانی داشت و دائم به فکر جبهه و یاد جبهه بود. جهاد سازندگی را ترک گفته و مانند هزاران سردار گمنام به صف رزمندگان ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران درآمدند. وی فرماندهی تیم های گشتی رزمی را در این ستاد به عهده داشت و همیار و همپای شهید منوچهر قنادزاده در این ستاد و با یاری هزاران رزمنده مسلمان و کفرستیز به مبارزه با جنگ افروزان استکبار جهانی برخاسته بودند.
بعد از عزیمت از جبهه در ستاد اصلاح بازار شروع به کار کرد و مدتی نیز به صف پیکارگران با جهل در آموزش و پرورش مشغول بکار شدند و طولی نکشید که بعد از چند ماه به جبهه اعزام و در در عملیات فتح المبین از ناحیه پا مجروح شدند و مدتی نیز به علت شکستگی استخوان ران بستری شدند.

با بهبودی ، دوباره به منطقه برگشتند و در عملیات بیت المقدس حضوری فعال داشتند. در این عملیات نیز مجروح شدند ولی اصرار دوستان نتوانست او را بر مداوا به پشت جبهه بفرستد و با مجروحیت و ترکش در منطقه جنگی باقی ماند تا زمانی که از ناحیه پا به سختی مجروح شد که مدت 6 ماه در تهران، شیراز و خانه بستری بودند. بعد از بهبودی ، علاقه وافری داشت که لباس مقدس پاسداری را بر تن بپوشد و به راستی که بر قامتش چه زیبا و با وقار بود او به عضویت سپاه پاسداران بروجرد درآمد و در تعاون سپاه مشغول به انجام وظیفه شد.
چندی نگذشت که باز به جبهه برگشت و در جبهه آنچنان پشت کار و علاقه ای در کارهای رزمی با توجه به سوابق نظامی و حضور در ستاد جنگ های نا منظم شهید چمران از خود نشان داد که از طرف فرماندهی ملزم به طی دوره های عالی فرماندهی و ستاد (سپاه) گردید و مدت زیادی در تهران در پادگان امام علی(ع) در حال آموزش فرماندهی بود.
بعد از طی دوره موفقیت آمیز ایشان به عنوان یکی از مسئولین طرح و اجرای عملیات رزمندگان در قرارگاه کربلا به کار ادامه داد.
شهید ناصر فاضلی به همراه شهید حاج عبدالحسین کردی از مسئولان طراحی و برنامه ریزی عملیات والفجر 5 – 6- 7- 8- 9 و کربلای 4 و 5 بودند. بعد از حماسه بی نظیر در هم کوبی دفاع متحرک عراق توسط رزمندگان دلیر لرستانی و شجاعت و شهامت این رادمردان تیپ 57 به لشگر ارتقاء یافتند.
حاج عبدالحسین کردی یار دیرینه او به سمت فرماندهی اطلاعات و عملیات لشکر 57 انتخاب شده بود. این دو مانند یک روح در دو کالبد بودند که نمی شد از یکدیگر جدایشان کرد. هر وقت پای صحبت ناصر فاضل می نشستی از کردی می گفت. حاج عبدالحسین کردی در عملیات شلمچه در تاریخ 11/11/65 به فیض شهادت نائل گردیدند.
پیکر خونین سردار رشید اسلام شهید کردی در بروجرد تشییع و به خاک سپرده شد. فاضل مانند پرنده ای در فراغ یار بی قرار بود. غم این جدایی برای او بسیار سخت و ناراحت کننده بود. غم تنهایی و غربت بر رخسار پر نور فاضل نشست و او در فراغ همسنگر و هم راز خود گفت که بعد از حاج کردی زندگی برایم سخت شده است این دو با هم قرار گذاشته بودند که هر کدام شهید شدند، شفاعت دیگری را بکنند.
جدایی میان این دو یار دیری نپایید یک ماه بعد از شهادت حاج کردی، ناصر نیز در منطقه بوارین در ادامه عملیات کربلای 5 از ناحیه سر،دست و هر دو پا در تاریخ 11/12/65 مجروح و جهت مداوا به تهران انتقال می شود که در تهران به علت جراحات بسیار پای چپش را قطع کردند و در تاریخ 14/11/65 بعد از خواندن نماز صبح، آخرین نماز عشق را بر روی تخت بیمارستان خواند و شب هنگام در هنگام شروع مناجات دعای روح بخش کمیل در مهدیه تهران،ملائک مقرب آمدند و او را ندا دادند که:
تو را ز کنگره های عرش می زنند فریاد- که ای شهید عشق نام نکویت خوش باد


از شهید فاضل سخن گفتن بسی سخت و دشوار است. زیرا او همواره سعی داشت که کمتر بر سر زبان ها باشد. از مواضع گمنانی سیر می کرد و بسیار ناراحت از مطرح شدن بود به طوری که حتی در نزد نزدیکان نیز گمنام بود او در احلاص و صداقت و جوان مردی و پاکدامنی اسوه بود.
آری بعد از شهادت برادرش مدت 8 ماه در جبهه های نبرد حضور داشت. از پدرش خاطره ای نقل است که زمانی که حاجی شهید شده بود برادران از من پرسیدند چکاره بود گفتم پاسدار گفتند در سپاه چه کاره بود، گفتم که هر وقت می پرسیدیم می گفت برای رزمندگان آب می آورم. ولی بعد از شهادتش متوجه شدیم که فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر بوده. در همان روزی که پیکر شهید حاج عبدالحسین کردی بر دوش مردم تشیع می شد شهر بروجرد آماج عملیات هواپیماهای عراقی بود و مناطق مسکونی بمباران می شد و حتی زمان مراسم شهید چندین بار هواپیماها شهر بروجرد را بمباران کردند. شهید حاج عبدالحسین کردی در تاریخ 4/10/65 در منطقه کربلای 5 – عملیات شلمچه از ناحیه گردن مورد اصابت ترکش دشمن قرار گرفت و به آرزوی دیرینه خود نایل شد و با بدنی قطعه قطعه و غرق در خون به دیدار معشوق شتافت.


ایشان در یکی از دست نوشته هایش نوشت است:
خدایا من به جبهه حق علیه باطل آمده ام که جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جان من تو باشی. به حق محمد و آلش مرا زنده به شهر و دیارمان برنگردان، دلم می خواهد لحظه های آخر زندگی بدنم و جسمم آغشته به خون گردد و در راه تو باشم.
آنان که براه دوست آگاه شدند/ با عشق بهر طریق همراه شدند
از جان و عیال و مال خود بگذشتند / خفتند بخون، شهید آگاه شدند
منبع:پرونده شهید درسازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران خرم آباد و مصاحبه با خانواده و دوستان شهید




وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون
گمان مکنید آنان که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنان زنده اند و در نزد خدای خود روزی دارند.
پروردگارا – تو می دانی به یگانگی و وحدانیت اعتقاد دارم و تنها تو را می ستائیم و از تو یاری می جوئیم. و تنها به تو پناه می بریم از شر هر شیطانی. و شهادت می دهیم که دین اسلام بر حق است و شهادت می دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده توست و شهادت می دهم که علی با یازده فرزندش امام و پیشوایان ما هستند و مسلک و مرام آنان را الگو در دنیای خود قرار می دهیم تا آخرتمان در کنارشان باشیم.«الهی رزقنی توفیق شفاعة محمد (ص) و آل محمد (ص)» خدایا من بنده ضعیف و ناتوان توام و هرگز حقوق بندگی ام را رعایت نکردم. تو بزرگواری کردی، من سرکشی. تو مهربانی کردی، من مغرور شدم. تو عنایت کردی، من اعتنا نکردم. تو وفا کردی من جفا کردم. تو نعمت دادی من کفران کردم و غافل بودم. حال از تو می خواهم باری دیگر دست بنده ات را بگیری و از او راضی شوی و جزء بندگان خودت قرار دهی، که بنده تو بودن را می خواهم. عیب‌هایم را بپوشانی و رسوایم نکنی زیرا تو «ستار العیوبی» به من رحم کن. زیرا که تو ارحم الراحمینی. گناهانم را نادیده بگیر، زیرا که غفار الذنوبی و به فریادم رس ، زیرا که تو غیاث المستغیثینی و در دلم نور خدا را برافشانی زیرا که تو نور المستوحشینی فی الظلم.
خدایا از تو می خواهم که با غفرانت با من رفتار کن نه با عدلت.که طاقت عذابت را ندارم. خدایا اگر مرا به خاطر نافرمانی هایم سرزنش کنی، هرچند که خود را مستحق مذمت می بینم، از تو می خواهم بپوشانی آنچه بر من گذشت و مرا مورد عفو خود قرار دهی. من که شرمنده ام در حضور تو و شرمندگیم اجازه سخن گفتن را نمی دهد، پس تو خود دستم را بگیر.
حال که توفیق حضور در جبهه ها را به من دادی پس مرا خالص گردان و دست رضایتت را بسوی من دراز کن.از تو می خواهم مرا نجات دهی و تنها هستیم را که آن هم از آن توست،در راهت فدا کنم و به آن مبنا و منشاء و صیعانت برسم،زیرا که جز تو خدایی ندارم.
امت شهیدپرور و مسلمان:سنگینی بار مسئولیت بر دوش شما رهروان بحق علی (ع) است و از میان شما رزمندگانی فدای جو سنگینی این بار را بر دوش می کشند و الله گویان بر قلب کفر می تازند و هر بار قدری از جان پلیدش را می گیرند. پس این سیل خروشان را هرگز نگذارید از حرکت باز ایستد.
با انفاق جان و مالتان اولاً به تکلیف پوزه جنایتکاران را بر خاک مالیده و پیروزی و نصر را نصیب خودتان گردانید و منزل ابدی خود را آباد کنید و از همه بالاتر سبب خشنودی خدا شوید،تا رحمت او بر شما فرود آید و شما را از شر شیطان محفوظ دارد.
باری پدرم که عمری در کنار تو بودم و هرگز نتوانستم کوچکترین خدمتی به تو بکنم. بلکه سبب زحمت و نارضایتی تو شدم، نه تنها عصای پیریت نبودم بلکه خود نیز سنگینی بودم که قد خمیده ات و بدن رنجورت را فشردم. امیدوارم و عاجزانه از تو می خواهم که مرا ببخشی. من مدیون تو بودم و هرگز دینت را ادا نکردم.
مادرم تو نیز شیره جانت را به من دادی و به قول برادر شهیدم این نتیجه آن شیر پاک و دستان پینه بسته پدرم بود که ما را به منزلگاه عاشقان (کربلا) کشاند. امیدوارم که تو نیز مرا ببخشی و شیرت را حلالم کنی و از تو می خواهم که صبر کنی و ارزش خود را نادیده نگیری و هرچند می دانم که کشته شدن من برایتان سخت است،اما بدانید از موقعی که برادرم شهید شد، من دیگر آرامش در خود احساس نمی کردم و چون او در نزد خدایش ارزشمند بود و شهید بود بارها با او حرف زدم و درد دل کردم که در میان اقوام و فامیل و خانواده کسی را نمی بینم که رهرو او باشد و خود را تنها می بینم. پس برادرم از خدا بخواه مرا نیز در کنار تو قرار دهد. تو درسی نمی دادی که خود را بیشتر دریابم، چرا که شهید نشدم و حال هر چند برایتان ناخوشایند است از برادرم علی می خواهم راهمان را ادامه و بر عزت این خانواده بیفزاید. این کشته شدن چون در راه خداست، ارزشمند است.
وصیت می کنم که بچه هایم را، همسرم بزرگ کند و دستشان را در دست افراد نیکو و وارسته و با تقوا و پیرو خط امام بگذارد. و فرزندی که در راه دارم، اگر دختر بود زینب و اگر پسر بود میثم نامگذاری کنید و نیز به آنها بگوئید که پدرشان پیرو حسین (ع) و پیرو و مطیع رهبر امام خمینی بود و در راه انجام تکلیف کشته شد.
وصیت می کنم که خانه ام برای همسرم بماند تا فرزندانم بعد از تشکیل خانواده کانونی داشته باشند که به آنجا روی آورند و مورد طعنه و زخم زبان دشمنانم واقع نشوند.
از همه شما بستگان نزدیکم می خواهم که راضی به رضای خدا باشید و هرگز شاکی نباشید. در کشته شدنم گریه و زاری کم کنید و صورت و موی نکنید که رضای خداوند در آن نیست و همگی مرا عفو کنید تا خدا نیز مرا عفو کند. والسلام علی عبادالله الصالحین.
به امید زیارت کربلا و آزادی قدس عزیز.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
آنانکه بعشق دوست پابست شدند/ خود را بشکستند و هم دست شدند
تا فانی فی ا... شدند از دل و جان / رستند ز قید هستی و هست شدند
عبدالحسین کردی



خاطرات حشمت الله موسوی:
سال 65 بنده نیروی واحد اطلاعات لشکر بودم و در منطقه دربندیخان کار می کردیم که بر حسب اتفاق چند شبی بود که برادران واحد که بنده هم همراه آنها بودم راه را گم می کردیم و هر شب به یک موانع برخورد می کردیم(صخره،شیار،جنگل و غیره)یک روز روی کوه بیزل جهت دید و پیدا کردن راه رفتیم. بنده با برادر سید میرزا نوشادی در خدمت حاج کردی بودیم. روی دیدگاه (بیزل) از بنده سوال و نظرخواهی کرد و بنده عرض کردم اگر کسی دخالت نکند بنده راه را پیدا می کنم بدون هیچ گونه مشکلی،و در عصر همان روز بچه ها جهت ماموریت و شناسایی جمع شدند و سردار کردی و (رحیم) دلفان به آنها گفتند که ما قول داده ایم که هیچ کس دخالت نکند. سید در جلو و ما هم پشت سر او حرکت می کنیم. همه بچه ها قبول کردند و سردار کردی به بنده دستور دادند که حرکت کن و ما حرکت کردیم و هر دو سردار نیز در کنار ما حضور داشتند که در آن شب راه را پیدا کردیم.در شب دوم باز بچه ها را همراهی کردیم و از مقر عراقیها رد شدیم (روستای زرنیر) و همچنان از خط دوم دشمنی رد می شدیم.سردار کردی و سردار دلفان و بنده برگشتیم .از مواضع دشمن که رد شدیم بنده جلو بودم که راه را گم کردم. حدود 200 متر انحراف رفتم مکث کردم فهمیدم که دارم اشتباه می روم .فوراً برگشتم و ایشان از بنده سوال کردند . در جواب گفتم که می خواستم ببینم که شما سر قولتان هستید و ایشان خندیدند و گفتند ما از اول می دانستیم که تو داری اشتباه می روی و ما به قول خود وفا کردیم و چیزی نگفتیم.



آثار منتشر شده در باره ی شهید


بسم رب الشهدا و الصدیقین
به مناسبت چهلمین روز شهادت ستاره پر فروغ لشکر 57 حضرت ابوالفضل:«شهید حاج عبدالحسین کردی»
آنانکه شهادت را پرواز بلند روح از عالم خاک تا به افلاک دانستند و چون کبوتران سبکبال رهایی را پسندیدند و عروج خونینشان پرواز بود و رهایی،خوبان گلچین شده امت اسلام که تجسم عین کلام مقدس حضرت رسول خاتم اند که فرمود:
چون آخرالزمان فرا رسد شهادت خوبان امت مرا گلچین می کند، آنانکه لبشان جز به ذکر خدا از هم گشوده نشده و قلبشان جز به یاد خدا به طپش درنیامده، آری بار دیگر مراحم الهی و لطف پروردگار شامل حال یکی از بندگان خداجو گردید ، دیرزمانی بود که کروبیان نامش را به خط نور بر لوح زرین شهادت نگاشته بودند، ولی او همچنان زنده بود و در میان ما خاکیان رنجمان را به سینه می گذاشت، سرمست عشق خدایی بود و محو تماشای او، بالاخره با شهادت خود زنجیرهای وابستگی به دنیای فانی را گسست و به سوی لقاء پروردگار خویش شتافت و بحق اثبات کرد که شرط مبارز بودن یکی است و بس و آن دنیا را فروختن و آخرت را طلبیدن است.
عاشق دیدار معبود و فاتح قلل اخلاص برادر شهید:حاج عبدالحسین کردی معاون عملیاتی لشگر «57» ابوالفضل (ع) دریافت که هنگامه نزول رحمت الهی فرا رسیده و افق جان به گشایش فجر گواهی میدهد،او منتظر نسیم خلوت بود و مردانه کوشید تا به دیار نور و جذبه شور کربلای حسینی برسد.
آن کس که پای در رکاب حق نهد و خود را برای خدا قرار دهد خداوند او را برای خود برمی انگیزد.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ناحیه لرستان شهادت این پاسدار فداکار اسلام و قهرمان عرصه پیکار حق علیه باطل را به محضر امام امت و امت شهید پرور و خانواده محترم ایشان و منجمله همرزمانش تبریک و تسلیت می گوید. روحش شاد و راهش مستدام باد. روابط عمومی سپاه ناحیه لرستان

منبع: خبرگزاری دفاع مقدس

زندگینامه شهید عبدالحسین کردی

 وی در شهرستان بروجرد متولد شد ودوران تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد. سپس در آموزشگاه نوجوانان مشغول به خدمت شد. بعد از انقلاب و تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در این ارگان به فعالیت پرداخت و به استخدام سپاه پاسداران درآمد. او همیشه خار چشم منافقین بود و چندبار تصمیم به ترور وی گرفتند ولی به خواست خدا موفق نشدند.

با شروع جنگ تجاوز عراق علیه ایران ، شهید راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید و در جبهه های رزم، یکبار هم مجروح شد و بعد از مجروحیت و التیام به خانه خدا مشرف شد.

ایشان مسئولیت محور عملیاتی را به عهده داشت . فردی بسیار دوست داشتنی ، کم گو، خندان و خوشرو بود که سرانجام در سال 1365،در جبهه نبرد حق علیه باطل توسط آتش شدید دشمن به فیض شهادت نایل آمد . روحــــــــش شـــــــــــاد

زندگینامه شهید عبدالحسین کردی

شهید ناصر فاضلی شیرازی - شهدای بروجرد

شهید حمبد کردی ، شهدای بروجرد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan