سالروز شهادت فرمانده گردان قائم درحاج عمران
زندگینامه
تنها دو روز بود که برای استراحت به نقده آمده بود اما با مشاهده شرارت های دشمن بعثی در منطقه حاج عمران تاب نیاورد و با عجله به همراه یک گردان از نقده به منطقه حاج عمران عزیمت نمود و با حضور دیگر دلاوران طرح لبیک شهرستان نقده شروع به نبرد با دشمن کرد.
نوید شاهد آذربایجان غربی: سردار رشید اسلام شهید محمود قلندری متولد سال 1340، که همزمان با اخذ مدرک دیپلم، جهت پیروزی انقلاب بسیار فعال بود، به طوری که منزل ایشان به عنوان یک پایگاه و محل حرکت و تجمع جوانان انقلابی بود. بعد از انقلاب حین تحصیل در دانشگاه در بسیج سپاه ثبت نام نموده و در جبهه ها شرکتی فعال داشت. تا اینکه در صبحگاه یکم خرداد ماه سال 1365 در حاج عمران تا اذان صبح نبرد کرده و حماسه ها آفرید و بالاخره در چنین روزی، روز دوازدهم رمضان به سوی پروردگارش پر کشید.
شهید محمود قلندری در نوزدهم خرداد سال 1340 در روستای حسنلو از توابع شهرستان نقده در خانواده ای متدین و سرشار از نور ایمان پا به عرصه هستی نهاد.
در شش سالگی وارد سنگر علم و فضیلت و تعلیم و تعلم شد، دوره ابتدایی را در مدرسه جاوید حسنلو پشت سر نهاد. در وجود وی از همان اول کودکی شجاعت، جسارت و شهامت و همدردی با طبقه محروم، موج می زد و زبانزد همه بود. بعد از اتمام دوره ابتدایی از آنجا که محرومیت و فقر فرهنگی حاکم بر روستائیان بود و اقمار و نوکران کثیف خاندان پهلوی به دستور آمریکا هدفی جز تخریب روستاها نداشتند؛ به علت فقدان مدرسه راهنمایی جهت ادامه تحصیل به شهرستان نقده عزیمت نمود و از این دوران چون محتوای کتب درسی را برای انجام وظیفه و کسب کمال و شناخت، کافی نمی دانست لذا به مطالعات کتب مختلف پرداخت و سعی در هر چه بیشتر شناختن تشیع علوی و کتب اسلام و فرامین قرآن نمود. در کلاسهای احادیث و قرآن در مجامع مذهبی و مساجد شرکت می کرد و یکی از برجستگان این جلسات به شمار می رفت.
دوره دبیرستان را با علاقه ای که به فنون و مهارت های فنی داشت در هنرستان فنی شروع به تحصیل نمود که این دوران مصادف با شروع و پیروزی انقلاب اسلامی بود. عمده فعالیت های چشمگیر ایشان از این دوران شروع شد، از جمله تشکیل انجمن اسلامی در هنرستان، فعالیت های گوناگون مذهبی سیاسی و مقابله با توطئه گروهک ها در مدارس بود. از دیگر فعالیت ایشان، تشکیل کانون اسلامی حسنلو، پخش اعلامیه های حضرت امام و فعالیتهای تبلیغاتی و فرهنگی و جذب جوانان به تشکل های مذهبی بود و به طوری که منزل ایشان به عنوان یک پایگاه و محل حرکت و تجمع جوانان انقلابی بود.
بعد از پیروزی انقلاب و در اولین سال تأسیس سپاه عاشقانه به جمع بسیجیان پرتوان سپاه پیوست و در سپاه نقده به طور نیمه وقت شروع به فعالیت نمود و اوقات فراغت و بیکاری را در این سنگر می گذراند و خود را در اختیار سپاه گذاشته بود. همراه با سایر جوانان، در کارهای مختلف روستائیان مثل شن ریزی، کانال کشی، آبادانی روستا و کمک به کارهای کشاورزی، فعالانه می کرد. علاقه زیادی به هماهنگی و وحدت بین نیروهای مؤمن و انقلابی داشت. وی نقش زیادی در تشکیل کلاسهای قرآن و نهج البلاغه و فلسفه و منطق داشت.
با شروع جنگ تحمیلی به همراه عده زیادی از رزمندگان، عازم جبهه شده و برای اثبات و همراه نمودن علم و عمل به تحصیلات خود ادامه داد و بعد از اتمام دوره متوسطه هنرستان در رشته راه و ساختمان وارد انستیتوی تبریز شد و با تلاش و همتی مضاعف ، مدرک کارشناسی راه و ساختمان را هم اخذ نمود.
در دوران خدمت در سپاه و بسیج مسؤولیت پذیرش و فرماندهی نیروهای طرح لبیک را عهده دار بود و در سازماندهی این نیروها نقش اول را داشت و همچنین فرماندهی گردان های طارق و قائم را در زمان های مختلف به عهده داشت. شهید قلندری ضمن تحصیل در دانشگاه و فعالیت های یاد شده همیشه حضوری فعال در جبهه ها داشت و در عملیات های مختلف در رسته های رزمی مختلف شرکت می کرد که جبهه های غرب و جنوب فداکاری و حضور ایشان را از یاد نخواهند برد.
شهید محمود قلندری در سال 64 به همراه کاروان کربلای 3 برای حراست و حفظ دستاوردهای عملیات والفجر 8 به جبهه جنوب و منطقه فاو رهسپار شد و بعد از مدت زیادی مقاومت در این منطقه از ناحیه پهلو به طور سطحی مجروح شد. بعد از آن برای استراحت و دیدار با خانواده به شهرستان نقده بازگشت. تنها دو روز بود که برای استراحت به نقده آمده بود اما با مشاهده شرارت های دشمن بعثی در منطقه حاج عمران تاب نیاورد و با عجله به همراه یک گردان از نقده به منطقه حاج عمران عزیمت نمود و با حضور دیگر دلاوران طرح لبیک شهرستان نقده شروع به نبرد با دشمن کرد.
شهید قلندری همراه با جوانان غیور این سامان، در عملیاتهای بسیاری حماسه ها به یادگار گذاشت، حماسه آفرینی که فرمانده گردان قائم در حاج عمران عراق بود، مجروح بود و خسته اما با دلی بی تاب و نگزان از حمله دشمن؛ بخاطر همین بود که به حاج عمران آمد تا حماسه ای دیگر بیافریند.
در صبحگاه یکم خرداد ماه سال 1365 در حاج عمران تا اذان صبح نبرد کرده و در کنار سایر همرزمانش جنگیده بود. سعی داشت که ظریفانه و کاملا خالصانه و همچون دوستی واقعی با معبود خود ملاقات کند. گویی برای ملاقات با خدا آماده تر شده بود، از همه همرزمانش طلب حلالیت کرد و بعد از خداحافظی با دوستان با سحرخیزان رزمنده نماز صبح را اقامه نمود و بعد از خواندن قرآن جهت سرکوب فراریان دشمن و شاید برای لبیک و پذیرش دعوت حق، به همراه بی سیم چی خود از سنگر خارج می شود که بعد از لحظاتی تیراندازی به طرف دشمن با غرش خمپاره دژخیمان بعثی پرپر می شود. فرماندهی دلاور که بعد از اصابت ترکش به چند نقطه از بدنش، بدن خود را رو به قبله کرده و در حالت نشسته و در کنار شهید قاسم حمامی، یکم خرداد که مصادف با 12 رمضان و روز پنج شنبه بود، جان به جهان آفرین تسلیم می کند.
دوستان و همسنگران شهید که از وجود پربرکت وی بی بهره ماندند، فقط با گفتن جمله های زیر که (محمود به خدا پیوست)، محمود در ماه مبارک رمضان در صبح پنج شنبه از جمع ما پرواز و با خدا ملاقات کرد، و این که، محمود حق تو شهادت بود نه این دنیای فانی، با وی خداحافظی کردند.
قسمتی از وصیت نامه شهید
«شهادت آخرین و برترین معراج انسانیت است و آن مخصوص بندگان شایسته خداوند است و راهی که من برگزیده ام کامل ترین راه و اصلی ترین راه است. راهی که انبیا و عترت پیامبر نیز همان بشارت را داده اند.»
روحش شاد و یادش گرامی باد.
منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی
شهادت آخرین و برترین معراج انسانیت است
« بسم رب الشهداء و الصدیقین»
شهادت آخرین و برترین معراج انسانیت است و آن مخصوص بندگان شایسته خداوند است و راهی که من برگزیده ام کاملترین راه و اصلی ترین راه است . راهی که انبیاء و عترت پیامبر نیز همان را بشارت داده اند . جهاد در راه خدا برای نابودی ظلم و ستم و برقراری عدل الهی ، مبارزه با جهل و نادانی ، مبارزه با متجاوزین تا رهائی کامل انسان از بند اسارت و شما ای خانواده مهربان من افتخار کنید به فرزندتان که بالاخره خود را یافت و به سوی مقصدش شتافت و شما را مبادا گریه بر من که دشمنان شاد می شوند . اشک بریزید اما برای رضای خدا و آمرزش خودتان که شما نیز شهید بمیرید و شفاعت شما را از یگانه معبود خواهانم . امیدوارم مرا ببخشید که نتوانستم در حد خود خدمتی برایتان انجام دهم . خداوندا مرا ببخشای که در زنده بودنم نتوانستم خدمتی در راه تو و برای احیای آئین بحق تو بکنم . امیدوارم با شهادت افتخار آفرین خود خدمتی کرده باشم . سپاس خدای را که به ما چگونه زیستن و چگونه مردن را آموخت . پروردگارا بر ما پایداری را فرو ریز و ما را مسلمان بمیران و مرا به درستی درآور و به راستی برآور و از سوی خویش توانی و نیرومندی برایمان قرار ده و از سوی خویش به ما همت عطا کن و بر ما وسیله رشد و هدایت کامل را فراهم ساز . ای خدای من ! سینه ام را بگشای و کارم را آسان کن و گره از زبان باز کن تا سخنانم را دریابند . خداوندا عذاب دوزخ را از ما دور گردان که شکنجه آن سخت گیرنده است . امت شهید پرور حزب اللهی امام را دعا کنید و به دستورات خداگونه اش عمل بکنید و هرگز اتحاد و وحدت خودتان را با روحانیون مبارز قطع نسازید . مطیع امر مولای خویش باشید که پیروزی شما در سایه رهبری خداگونه امام و وحدت شما مسلمین با روحانیون مبارز و همیشه در صحنه است . خدایا خدایا ستاره ها رفتند ، تو خورشید را نگهدار . بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد . لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم . اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین و قد تر ما اَنا فیه ففرج عنی یا کریم. یا الله بمظلومیت علی اصغر به قهاریت پروردگار عالمیان و به برّندگی ذوالفقار مولای مؤمنین . الهی به امید تو و با توکل به تو .
منبع