یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

خاطراتی از سردار شهید داریوش مرادی

  • ۰۰:۳۳

سردار شهید داریوش مرادی ، شهدای خرم آباد

خاطره ی حاج بهزاد باقری از سردار شهید «داریوش مرادی»؛

شهیدی که در عملیات شناسایی همیشه موفق بود

نوید شاهد- شهید «داریوش مرادی» از نیروهای اطلاعات عملیات بود که برای هر عملیاتی می رفت در ماموریت شناسایی موفق بود.

روزهای پایانی فصل پاییز بود. آرام آرام زمستان داشت خودنمایی میکرد و ما همچنان در منطقه دربندیخان عراق به سر می بردیم. سنگر ما بزرگ و شبیه سوله بود. وسط سنگر هم یک بخاری هیزمی گذاشته بودیم. بعضی اوقات از روزها که کاری نداشتیم کنار این بخاری هیزمی استراحت کردن  بسیار لذت بخش بود.

این سنگری که ما داشتیم کنار سنگر فرماندهی بود به خاطر اینکه سریع تر ماموریت ها را انجام دهیم. یک روز وقتی از ماموریت برگشته بودم وارد سنگر شدم بدون اطلاع به دیگر دوستان رفتم داخل سنگر و بخاری هیزمی را روشن کردم و از خستگی شدید خوابم برد.

شهید شهرام کیخواه شهدای شلمچه ، شهدای اندیمشک

  • ۱۲:۰۲

شهید شهرام کیخا

شهید شهرام کیخواه

نام پدر: علی

تاریخ ولادت: 26 بهمن 1347

محل تولد : اندیمشک 

تاریخ شهادت: 4 دى 1365

محل شهادت: شلمچه - عملیات کربلای 4

خاطره ساعتی از کربلای ۴ را از زبان پرویز پورحسینی پیش رو دارید:

بوی عملیات

طعم و بوی عشق به همسر از نگاه شهید مدافع حرم جواد محمدی

  • ۱۳:۵۶
عکس شهید و دخترش

روزی که با آقا جواد رفیق شدم با عیالم خورخورم (جر و بحثم) بود. جواد چیزی نمی‌دانست یک شب گفت برو خانه عیالت را هم بیاور تا با عیال من برویم پارک. گفتم من نمی‌آیم. جواد خیلی تیز و باهوش بود من توی عمرم نتوانستم حتی یک‌بار هم جواد را سر کار بگذارم تازه همه بهم می‌گویند تو خیلی جلب و تیزی ولی جواد چنان فرز بود چنان مچت را می‌گرفت که می‌ماندی. گفت برای چی نمی‌آیی؟ ماندم چه بگویم شاید هم جواد از جای دیگری بو برده بود یا همان وقت چیزی فهمید پا سفت کرد که برو خانمت را بیاور...

نشد روی حرفش حرف بزنم. زنگ زدم به عیالم. بنده خدا عیال خیلی تعجب کرده بود. گفتم سلام، خوبی خانم؟ گفت بله؟ چیه مجید؟ گفتم کارهایت را بکن می‌خوایم بریم بیرون. گفت چی؟ گفتم میایی؟ گفت بله که میام.

ماشین را برداشتم و رفتم دنبال عیال. بعد هم با جواد و عیالش رفتیم توی خیابون تاب خوردیم. جواد از زندگی و زن و جایگاه زن و رفیق گفت. کمی پیاده شدیم و زن و مرد از همدیگر جدا شدیم. گفت بچه، داری اشتباه می‌روی. زن اینطور است، اونطور است، پیامبر این را گفته، امام آن را گفته، زن این است. روح و دلش آن است. یک پس گردنی، پس کله ام زد و گفت تو از نقش زن و نیاز زن به محبت شوهرش چه میدانی؟ بفهم داری چه کار می‌کنی. فلان کن و بیسار کن. مطمئنم آن شب به عیالش هم گرا داده بود که با عیال من صحبت کند.

منبع: کتاب بی‌برادر؛ صفحه 22 و23/ خاطرات زندگی شهید مدافع حرم جواد محمدی

شهید مدافع حرم جواد محمدی چهارمین شهید مدافع حرم شهر درچه است که پنج شنبه ۱۱ خرداد ماه ۹۶ به سوریه رفت و سه شنبه ۱۶ خرداد ماه ۹۶ همزمان با ۱۱ ماه مبارک رمضان به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از گذشت ۲۵ روز چشم انتظاری، پیدا شد و قرار است به دُرچه باز گردد.

معلم و قاری قرآن شهید علی احمد ترکاشوند از شهدای اشترینان

  • ۱۵:۲۶

شهید علی احمد ترکاشوند

زندگینامه شهید علی احمد ترکاشوند

نام پدر:  سردار

تاریخ تولد :  ۱۳۳۹/۶/۲۸

محل تولد  : اشترینان  بروجرد

تاریخ شهادت:  ۱۳۶۵/۲/۳۰

بیست و ششم شهریور ۱۳۳۹، در شهر اشترینان از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش سردار، خواربارفروش بود و مادرش صغرا نام داشت و خانه دار. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. معلم بود. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سی‌ام اردیبهشت ۱۳۶۵، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای اشترینان واقع است.

۱ ۲ ۳ . . . ۴ ۵ ۶
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan