یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید عظیم یوسفوند ، شهدای الشتر

  • ۲۳:۱۰

شهید عظیم یوسفوند

نام پدر: محمدعلی

تاریخ تولد: 6-7-1339 شمسی

محل تولد: لرستان - سلسله - الشتر

تاریخ شهادت : 23-12-1363 شمسی

محل شهادت : شرق دجله (شط علی)

دلیل شهادت : حوادث ناشی از درگیری با دشمن بعثی

گلزار شهدا: پیرکه سفلی شهر: سلسله- لرستان

نوید شاهد https://navideshahed.com

شهید عظیم یوسفوند، دلاوری از خطه لرستان می باشد که مدت زیادی را در گردان های امام حسین ع و ذوالفقار در تیپ 15 امام حسن مجتبی ع با برادران رزمنده گذراند و در این مدت حسن اخلاق و تواضع در کنار نظم و ترتیب در کارها وی را در میان برادران رزمنده زبان زد و معروف کرده بود .

به خاطر بنیه خوب جسمی در جمع رزمندگان گردان ذوالفقار انتخاب شده و با طی کردن آموزش های آبی-خاکی سخت و فشرده آماده عملیات شدند. در شب آغاز عملیات بدر که به همراه غواص های گردان ذوالفقار تیپ 15 امام حسن مجتبی ع به خط البیضه در منطقه العزیر عراق هجوم برد ، شجاعانه در ان شب جنگید و سرانجام با اصابت تیر دولول های دشمن که به حالت تیر تراش به سمت رزمندگان خط الصخره-البیضه شلیک می کردند مزد زحمات و جانفشانی های خود را دریافت کرده و به شهادت رسید. انشاء الله که خداوند ما را در راه پاسداری از خون این عزیزان موفق کند تا شرمنده روی آنان در روز قیامت نباشیم.

منبع: پادگان شهید شفیع خانی

شهید عیسی میرزایی - شهدای بمباران خرم آباد

  • ۰۰:۱۶

شهید عیسی میرزائی
نام پدر: ولی جان
شغل : 
تاریخ تولد: ۱۳۲۱/۱۰/۲۳ شمسی
محل تولد: خرم آباد لرستان
تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۱۸ شمسی
محل شهادت : خرم آباد
دلیل شهادت : بمباران هوایی توسط هواپیماهای دشمن بعثی
نام گلزار: بهشت رضا - فاز ۱ - خرم آباد
شهید عیسی میرزایی و فرزندانش
همسرش: شهیده‌ صدیقه تقی زاده

شهید هدایت الله ندری ، فرمانده گروهان بلال از شهدای الشتر

  • ۲۱:۴۴

شهید هدایت الله ندری --الشتر

شهید هدایت الله ندری بیست و هفتم شهریور ۱۳۴۵، در شهرستان الشتر به دنیا آمد. پدرش کاظم، و مادرش نورطلا نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. پاسدار بود. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. سی و یکم خرداد ۱۳۶۶، با سمت فرمانده گروهان در ماووت عراق بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش شهرستان الشتر واقع است. 

شهید هدایت الله ندری -الشتر

شهیدی که خبر شهادتش را داد ، شهید عبدالمحمد امیری

  • ۲۲:۵۹

شهید عبدالمحمد امیری

گزیده زندگینامه و وصیت نامه فرمانده دلاور شهید عبدالمحمد امیری

شهیدی که خبر شهادتش را داد

چهارشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۵۶
حیف است کسانی که اعتقاد به مبدا و معاد دارند و ارزش شهادت را می دانند دل به این دنیا ببندند و در بستر بیماری بمیرند
به گزارش نوید شاهد لرستان شهید عبدالمحمد امیری،یکم فروردین 1338، در شهرستان الشتر به دنیا آمد. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان افسر ژاندارمری در جبهه حضور یافت. پانزدهم مهر 1363، با سمت فرمانده عملیاتی پایگاه در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله آرپی جی به شهادت رسید. مزار او در روستای امیر تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.
وصیت نامه شهید عبدالمحمد امیری 

بسیجی شهید احمدقلی زرینی بساطی از شهدای الشتر که در شلمچه آسمانی شد

  • ۲۲:۴۴
شهید احمد قلی زرینی بساطی
🌺🌺
#ازخاک_تا_افلاک
اواخر سال ۶۵ جوانی بلند قد و درشت اندام، با چشمانی نافذ، از بسیج الشتر به مناطق جنگی اعزام شده بود تا به قول خودش ادای تکلیف کند؛ دست قضا او را به شلمچه رسانده بود تا ما هم افتخار آشنایی با او را داشته باشیم...
جوانی با نشاط و شوخ طبع که در آن گلوله باران بی امان شلمچه (که اگر برای گرفتن وضو از سنگرهای حفره روباهی اش خارج می شدی، باید با دوستانت خداحافظی می کردی، چرا که احتمال بازگشت مجدد به جمع آنان، هیچ تضمینی نداشت) هر روز عادت داشت تا به یکایک سنگرهای گردان شهداء در خط مقدم (روبروی پتروشیمی عراق) سرکشی کند و احوال همه را بپرسد...
در یکی از روزها اما "احمد زرینی" حالش با تمام روزها فرق می کرد...
در حالی که طبق روال از دوستان در سنگرها دیدار می کرد، دیگر آن شوخ طبعی همیشگی را نداشت و خبری از شادی و خنده نبود...
احمد آن روز خیلی جدی شده بود و در بازدید از سنگرها، ضمن سلام و احوالپرسی، یک جمله ترکیبی را هم به احوالپرسی هایش اضافه کرده بود:
"بچه ها، مرا حلال کنید؛ من فردا عصر شهید می شوم!"
شوخ طبعی همیشگی احمد باعث می شد تا همه در جواب این درخواست، به او بگویند: 
"برو بابا، توام ما رو مسخره کردی..."
احمد اما خیلی جدی درخواست خود را تکرار می کرد و راهی سنگرهای بعدی می شد، در حالی که هیچکس او را جدی نگرفت...
نمی دانم چرا این جمله احمد مثل زنگ توی گوشم طنین انداخته بود...
عصر روز بعد، صدای آژیر آمبولانس توجه ما را به خود جلب کرد...
گلوله خمپاره ۶۰( معروف به خمپاره نامرد) احمد را دریافته و در میان خاک و خون، او را از خاک به افلاک رسانده بود...
امدادگران با برانکارد نتوانستند کاری از پیش ببرند، چرا که پیکر "احمد زرینی" چنان قطعه قطعه شده بود که فقط باید با کیسه جمع می شد...
پیکر احمد را جمع کردند و بردند...
 و آن روز خورشید شلمچه آرام آرام غروب کرد و جمع یاران، شبی تاریک و اندوهگین را در فراق عزیزشان سپری کردند...
نقل خاطره از برادر "سیدحجت الله موسوی زاده"
رزمنده و جانباز دفاع مقدس- بروجرد
رزمندگان الشتر
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan