یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید محمدرضا گودرزی ، شهدای حاج عمران ، بروجرد

  • ۰۰:۰۶

شهید محمدرضا گودرزی _ بروجرد

نام : شهید محمدرضا گودرزی 

فرزند : غلامرضا

تاریخ ولادت: ۱۳۴۱/۰۳/۰۱

محل ولادت : بروجرد

شغل: پاسدار 

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۰۲/۳۰

محل شهادت : منطقه عملیاتی حاج عمران

محل دفن : گلزار شهدای شرستان بروجرد

صفحه شهید در سامانه ملی شهدا

 یکم خرداد۱۳۴۱، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش غلامرضا، کشاورز و فرش‌فروش بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سی ام اردیبهشت ۱۳۶۵، با سمت جانشین فرمانده گردان ثارالله در حاج‌عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در منطقه بر جا ماند و یازدهم خرداد ۱۳۷۹، پس از تفحص در بهشت شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

از کوهدشت تا حاج عمران/ شهید جاویدالاثر غلامرضا نظرپور فرد

  • ۱۴:۱۸

شهید غلامرضا نظرپور فرد

شهید جاویدالاثر ، بسیجی دلاور  🌹
شهید غلامرضا نظرپور فرد

فرزند:  بهمنیار
تاریخ تولد :  ششم تیر ۱۳۴۶
محل تولد: کوهدشت لرستان - روستای توه خشکه
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۳/۲
محل شهادت : منطقه عملیاتی حاج عمران

گردان اخلاص، اطلاعات عملیات، لشکر ۵۷ حضرت اباالفضل (ع) لرستان
تاکنون پیکر مطهر شهید برنگشته است


شهدا را فراموش نکنیم تا راهشان گم نشود.
شادی روح مطهرش صلوات 🍀

خاطرات رزمنده بهمن امرایی از شهید تیمور معظمی گودرزی

  • ۱۶:۰۹

شهید تیمور معظمی گودرزی -حاج عمران

این یادداشت ها را رزمنده عزیز برادر بهمن امرایی از کوهدشت لرستان در نظرات وبلاگ نوشته اند.

جمعه 8 مهر1390 ساعت: 11:49

یادداشت ۱ توسط:بهمن امرایی

تاریخ شهادت این مرد خدا (شهید تیمور معظمی گودرزی) در تاریخ شب دوم خرداد شصت و پنج در منطقه عملیاتی حاج عمران به عنوان آرپی جی زن و با سمت بسیجی داوطلب بوده است . اگر اطلاعات دیگری از این بزرگوار خواستید به شما خواهم داد . عکس های زیادی از ایشان در منطقه عملیاتی دارم. روزانه برای او و به نیابت از ایشان قرآن می خوانم اگر خدا قبول کند. خوشا به سعادتش که مرگ سرخ را انتخاب کرد. راه او راه سرخ حسین است و ما بدبخت ها مانده ایم با کوله باری از گناه. خدا رحم کند. خدا توفیق بدهد از خون او و همه شهدا دفاع کنیم و مدیون خون شهدا و امام شهدا و خانواده آنان نشویم .

خدا شاهد است هرگز او را فراموش نکرده و نمی کنم. گاهی عکس هایم را با او می بینم و حسرت و غبطه می‌خورم. خداوند به پدر و مادرش صبر عنایت فرماید و روح خودش را با شهدای کربلا قرین و محشور فرماید. آمین . تیمور جان به خدا خیلی دلتنگ تو هستم . فکر نکن تو را در دعاها و یا خاطره ها فراموش می کنم. کاش من با تو شهید می شدم. تو بردی و ما باختیم. والسلام علی عباد الله الصالحین. رحمت خدا بر تو باد.

جمعه 8 مهر1390 ساعت: 11:51 یادداشت ۲ توسط:بهمن امرایی

نام :شهید تیمور معظمی گودرزی -تیپ ۵۷ حضرت ابولفضل (ع)- گردان شهدا-گروهان حمزه سیدالشهداء- تاریخ شهادت ۶۵/۳/۲- شغل :دانشجوی تربیت معلم شهید مطهری بروجرد- محل شهادت :حاج عمران- نام عملیات : حاج عمران- بسیجی داوطلب- سمت در زمان شهادت : آرپی جی زن.

سخنی با شهید تیمور معظمی گودرزی : راستی یادت هست وقتی من همراه شهید جواد میر شاکی و ۱۲ نفر دیگر یک روز دیرتر از تو به پیرانشهر رسیدم، غروب آفتاب بود، و تو با عجله کوله پشتی مرا کمکم بستی، وصیت نامه مرا با هم در کمترین زمان تکمیل کردیم و چه سفارشها که به همدیگر نکردیم. یادت هست صدای توپ و تانک از پشت کوه ها به گوش میرسید و تو به من گفتی میخواهیم همانجا عملیات برویم. راه افتادیم و نیمه شب به نزدیک بعثی ها و کفار رسیدیم. یادت هست چه مهتاب عجیبی بود همه جا روشن و رفت و آمد عراقیها را می‌دیدیم و در کمین جهت رسیدن فرمان حمله و شکستن خط عراقی ها بودیم .اما آتش بسیار سنگین در دل تاریکی های شب ما را جدا کرد . آنگاه من خبر شما را صبح از دیگران گرفتم. چه نبرد سنگینی بود. شهید دانیالی بروجردی- شهید جدیدالاسلامی- شهید شکوهی - شهید میر بهرسی- شهید پیریایی- شهید حاجیوند- و شهید مصطفی میرشاکی- شهید ولیان- شهید لونی (راستی این ها با تو شهید شدند و نزد تو هستند.) اما باورت میشد بعد از این همه سفارش ها تو شهید شوی و من بمانم . تو آسمانی شوی و من زمینی بمانم. تو بهشتی شوی و من سرنوشت نامعلوم پیدا کنم. ترا به خدا مرا دعا کن .زیرا دعای تو مستجاب است و دعای من نامعلوم. توعاقبت به خیر شدی ولی من نامعلوم. پس بر تو رواست ما را فراموش نکنی. خوشا به حالت.

منبع: وبلاگ امامزاده پیرنو

-------------

رزمندگان لرستان و اعزام به عملیات حاج عمران در سال ۱۳۶۵

خاطره دیگری از رزمنده دلاور بهمن امرایی در سایت انفطار لرستان: 

به پسرم دروغ نگویید! سردار شهید درویشعلی شکارچی - پلدختر

  • ۰۱:۲۵

سردار رشید اسلام شهید درویشعلی شکارچی -پلدختر

شهید درویشعلی شکارچی

نام پدر : حسینعلی

تاریخ ومحل تولد: ۱۳۲۷/۳/۱۰– پلدختر

تاریخ ومحل شهادت: ۱۳۶۵/۰۲/۲۹ –منطقه عملیاتی حاج عمران

مزار : بهشت زهرای تهران – قطعه ۲۹ ردیف ۱۸  

مختصری از زندگی شهید: 

سردار شهید درویشعلی شکارچی در سال ۱۳۲۷ هجری شمسی در روستای سراب حمام از توابع شهرستان پلدختر دیده به جهان گشود. وی تحصیلات ابتدایی را در روستای زادگاهش به پایان رساند . شهید شکارچی پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راه یافت ودر هر نقطه از کشور به خصوص کردستان که به وی ماموریت داده می شد جانانه به سرکوبی ضد انقلاب می پرداخت . پس از شروع جنک تحمیلی شهید شکارچی به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت وفداکاری شهید در مناطق عملیاتی زبانزد همرزمان اوست. وی حدود شش سال در جبهه به جهاد پرداخت ودر این مدت در سمت فرماندهی گردانها انبیاء، مالک اشتر لشگر 57 حضرت ابوالفضل لرستان وگردان محرم از لشگر ولیعصر خوزستان انجام وظیف نمود وبارها از ناحیه چشم وپا ودست مجروح گردید . تا اینکه سر انجام در تاریخ ۱۳۶۵/۰۲/۲۹ در عملیات ظفرمند حاج عمران به فیض عظیم شهادت نائل آمد. شادی روح شهید و همه شهیدان صلوات 

شهید زنده ای که با اصابت تیر بر پیشانی اش جنازه ی او را پس از هفت روز در کردستان یافتند

  • ۱۴:۲۹

شهید مازندرانی که پس از پرواز زنده شد

احمد رحمانی ، شهید زنده ای که با اصابت مستقیم تیر بر پیشانی اش جنازه ی او را پس از هفت روز در بیابان های کردستان یافتند و هنگام انتقالش با هواپیما به پشت جبهه ها ناگهان در میان جنازه های شهدا زبان گشود و درخواست آب نمود، کسانی که در هواپیما حضور داشتند ناباورانه از دیدن این صحنه ، متحیر و مبهوت ماندند و شاید  این تداعی از آیات قرآن و زنده شدن اصحاب کهف باشد و نشانی از عظمت خداوند و وعده ی الهی است که هرکسی خالصانه بر او توکل کند خداوند او را یاری میرساند .

شنیدن خاطرات دفاع مقدس مخصوصاً برای نسلی که بعد از جنگ به دنیا آمدند یا آن را به خاطر ندارد جالب یا شاید کمی حیرت آور باشد. هشت سال جنگ تحمیلی ،  با توکل بر خدا و با دستان خالی در مقابل دشمنی که حمایت تمام ابر قدرتهای دنیا را داشت و تا دندان مسلح بود کمی عجیب است . شاید پس از شنیدن این خاطرات باور بعضی شنیده ها  برایمان دشوار باشد اما در کنار یکی از رزمندگان مخلص بی ادعا بودن و شنیدن خاطرات او به عنوان فرماندهی گروهان در زمان جنگ بسیار شور انگیز است . احمد رحمانی پاسدار جانباز از اهالی شهرستان نور متولد ۱۳۳۲ است. در زمان جنگ فرمانده بود و هم اکنون راننده تاکسی است.از خاطرات خود برایمان میگوید که بسیار شنیدنی است .

شهیدی که نائب قهرمان دومیدانی کشوری بود

  • ۱۰:۰۴

طلبه شهید علی عباس حسین پور

ولادت: 1345/05/03 خرم آباد

شهادت: 1364/11/23 فاو عملیات والفجر 8

مزار : خرم آباد - گلزار شهدا

علی عباس در ورزش مستعد بود و خوش می درخشید. در رشته دومیدانی جوانان نائب قهرمان کشوری بود.

می گفت: من هم از نظر روحی باید پرورش پیدا کنم و هم از نظر جسمی تا انشاءالله بتوانم روی آن عقاید و نظریاتی که دارم به نتیجه برسم.

در زمان عملیات به جبهه اعزام می شد. وقتی بر می گشت نرمش و تمرین را فراموش نمی کرد. اتفاقا دو بار آن هم از ناحیه  پاهایش مجروح شد. اما با وجود مجروحیت، در تمرین های مسابقه دو با مانع شرکت می کرد. به شوخی بهش می گفتم: «اون پاهات که باهاش مانع ها رو رد می کردی چیکارشون کردی؟ تو دیگه باید تو مسابقات معلولان شرکت کنی».

اگر شبی را در پایگاه بسیج می گذراند، صبح اولین کسی بود که برای نماز بلند می شد و بعد از نماز صبح ورزش می کرد و دیگران را هم به ورزش تشویق می کرد. می گفت: کمتر استراحت کنید و کمتر بخوابید و بیشتر به امورات معنوی بپردازید.

در اردوها و مسابقات وقتی که اذان می شد، مقید به نماز اول وقت بود. می گفت: اگر برای نماز به مسجد نمی توانیم برویم؛همین جا توی استادیوم نماز می خوانیم.

کتاب دلم تنگه براتون ؛ زندگی نامه و خاطرات شهید علی عباس حسین پور؛ 

نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. نوبت چاپ: دوم-۱۳۹۷٫ صفحه ۵۰-۵۳ و۵۹٫

زندگینامه شهید علی عباس حسین پور

من راهم را آگاهانه انتخاب کردم . سردار شهید کاظم نجفی رستگار - شهرری

  • ۰۹:۱۳

شهید کاظم نجفی رستگار

شهید کاظم نجفی رستگار

ولادت: 1339/01/03

محل تولد: اشرف آباد شهرری

تاریخ شهادت: ۲۵ اسفند ۱۳۶۳

محل شهادت : شرق دجله - هورالهویزه

مزار : تهران- بهشت زهرا -قطعه 24- ردیف 24- شماره 23

خلاصه‌ای از زندگی‌نامه شهید

 “حاج کاظم نجفی رستگار” در آغازین روزهای شکوفایی بهار سال ۱۳۳۹ در شهر ری به‌دنیا آمد و در دامان مادری مهربان و با دسترنج پدری کشاورز تکامل و تربیت یافت. از هفت سالگی، قدم در راه تحصیل علم گذاشت و با وجود سختی‌های زندگی تا کلاس سوم متوسطه با موفقیت به ادامه تحصیل پرداخت. اما پس از آن، از ادامه تحصیل بازماند و وارد مبارزات و فعالیت‌های انقلابی شد.

 او که دوران نوجوانی را با زمزمه‌های نهضت امام خمینی(ره) آغاز کرده بود، در روزهای نخست پیروزی، با شروع غائله کردستان و تحریکات نیروهای ضد انقلاب، همراه نیروهای “دکتر چمران” راهی کردستان شد و آموزش‌های چریکی را در آن‌جا فرا گرفت.

 وی که تربیت‌یافته مکتب بزرگانی چون شهید “دکتر چمران” و “حاج احمد متوسلیان” بود، پس از بازگشت در پادگان توحید به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد و بعد از مدتی به “فیروزکوه” رفته، کلاس‌های آموزش احکام دینی و مسائل نظامی را برای جوانان و نوجوانان برپا کرد.

 وی را به‌عنوان فرمانده یکی از گردان‌های تیپ رسول الله(ص)، که فرمانده آن احمد متوسلیان بود، انتخاب کردند و بعد از شش ماه فعالیت، مسئولیت واحد عملیات را در پادگان توحید پذیرفت و تا شروع جنگ در این سمت باقی ماند.

زندگی نامه به همراه دستخط شهید محمد مهدی حمیدی - نیشابور

  • ۱۲:۰۳

شهید محمد مهدی حمیدی - شهدای مشهد

زندگینامه شهید

سوم فروردین 1346، در روستای حسن‌آباد بلهر از توابع بخش میان جلگه شهرستان نیشابور به دنیا آمد. پدرش حسن ، روحانی بود و مادرش لیلی نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. سال 1365 ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سوم اردیبهشت 1366، با سمت فرمانده گردان در بانه بر اثر اصابت ترکش به قلب، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای بهشت رضای شهرستان مشهد واقع است.

زندگینامه شهید حمیدی را در نوید شاهد بخوانید:

زندگی نامه سردار شهید راضی حمیدی اصل – سیدالشهدای ملاثانی

  • ۱۰:۲۷

https://asremahahwaz.ir/wp-content/uploads/2017/02/0000-4.jpg

نام و نام خانوادگی: راضی حمیدی اصل
نام پدر: طعمه
تاریخ تولد:۱۳۴۳/۰۴/۰۱

محل تولد:اهواز - ملاثانی

تاریخ شهادت:۱۳۶۲/۱۲/۰۸
محل شهادت: هورالهویزه

زندگینامه:

در سال ۱۳۴۳ همزمان با نخستین جرقه های انقلاب اسلامی ،در روستای عوافی از توابع ملاثانی در خانواده ای مذهبی زاده شد.در دوران نوجوانی بهمراه خانواده به ملاثانی و سپس به محله آسیه آباد اهواز نقل مکان می کند.با فراگیر شدن نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) ،در حالی که راضی دوره نوجوانی خود را طی می نمود همراه با برادر خود حاج حسن حمیدی اصل و در کنار جوانان انقلابی محله «آسیه آباد» به فعالیت های ضد نظام ستمشاهی روی می آورد و با پیروزی انقلاب برای آموزش و سازماندهی نیروهای خط امام باز می گردد و در کنار جوانان مومن و انقلابی آن روز همچون حاج مرتضی حمیدی ،حاج محمد حمیدی اصل ،دکتر امین تلوری ،حاج لفته منصوری ،یحیی عامری ،حاج عبدالله حمیدیان پور و…. وظیفه سازماندهی نیروهای انقلابی و سامان بخشی به وضعیت معیشتی مردم محروم ملاثانی و روستاهای اطراف را بعهده می گیرد.

ما شرمنده اسلامیم ، شهید یدالله کلهر

  • ۰۰:۵۸

شهید یدالله کلهر

سال ۱۳۶۲ در عالـم‌ بچگی

از پسـر خاله‌ام‌ باهیجـان پرسیدم:

 شما رزمنده‌ اسلامین؟!

 گفت: نه عزیزم!

*ما شرمنده‌ اسلامیم*

می گفت‌ از آن‌ موقع‌ فڪر می کردم *شرمنده‌ اسلام‌* یک‌رده‌ بالاتره‌ و افتخار می ڪردم پسرخاله‌ام‌ *شرمنده‌ اسلامه!*

تا شهید شد 🤔

#شهید_یدالله_کلهر 🌹       

شهید یدالله کلهر  

شهیدی که همیشه لباسش منظم و اتو کشیده بود !

  • ۲۳:۴۱

شهید علی حمیدی اصل _شهدای ملاثانی اهواز

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید علی حمیدی اصل در نهم خرداد 1336 در خانواده مذهبی در شهرستان اهواز دیده به جهان گشود . پدرش قاسم نام داشت و کشاورز بود و مادرش ظهیره خانم نام داشت. بسیار برای خانواده وقت می گذاشت و احترام به والدین را اصل زندگی خود قرار داده بود.

باهوش و مودب 

رفتارش همه را مجذوب خود میکرد. باهوش و مودب بود. وی علاقه بسیاری به پدرش داشت بطوریکه زبانزد همه دوستان و آشنایان بود در هر حالی که بود هم در کشاورزی و هم در سایر امور به پدرش کمک میکرد. تا چهارم متوسطه در رشتۀ تجربی درس خواند و در سن جوانی در سال 1359 ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد.

شهادت

از بسیجیان فعال مسجد محله بود با همه با خوش رویی و با محبت رفتار میکرد. با شروع جنگ تحمیلی به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و در چهارم دی 1365 در شلمچه به شهادت رسید و پیکر وی را در روستای ملاثانی تابعه زادگاهش به خاک سپردند.

سردار شهید علی حمیدی اصل را باید دوباره شناخت

شهیدی که دهان خود را پر از گل کرده بود

  • ۲۳:۲۱

شهید سعید حمیدی اصیل -شهدای ملاثانی اهواز

🔺 *شهیدی که دهان خود را پر از گِل کرد تا مبادا صدای ناله‌اش موجب لو رفتن مَعبر شود*.
*برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط ‌شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم، وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم که شهید *حمیدی‌اصل* هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشه‌ای از معبر افتاده است اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که دهان شهید پر از گِل شده بود*.
*بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد، برای اینکه صدای ناله‌اش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود*.
😔🌹🌹🌹
🌷 *شهید سعید حمیدی‌اصیل*🌷
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید سعید حمیدی اصل در سوم خرداد 1348 در خانواده ایی مذهبی در شهرستان اهواز دیده به جهان گشود. پدرش قاسم نام داشت و کشاورز بود و مادرش ظهیره خانم نام داشت. خوش رو و خوش خنده بود. به خانوادۀ خود بسیار احترام می گذاشت.
مقام آور مسابقات قرآن
فردی مومن و مذهبی بود و در زمینۀ مسابقات قرآنی مقام استانی داشت. در تمام مراسم های مذهبی و راهپیمائیها حضوری فعال داشت. تا سوم متوسطه در رشتۀ تجربی درس خواند و با شروع جنگ تحمیلی از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و در تاریخ چهارم دی 1365 در جزیرۀ سهیل به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص ، در روستای ملاثانی تابعه زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیت نامه شهید سعید حمیدی اصیل
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan