- شنبه ۲۴ مهر ۰۰
- ۱۱:۳۲
- شهید محمدیار پژوهش
- نام پدر : محمد
- تاریخ ولادت: 10 فروردین 1349
- محل تولد : رامهرمز
-
تاریخ شهادت: 23 بهمن 1364
محل شهادت: فاو - عملیات شهادت: والفجر8
- نوع شهادت: حوادث مربوط به جنگ تحمیلی
شهدا را فراموش نکنیم
در تابستان گرم سال 1332، در روستای کردکلا بخش جویبار در خانوادهای کشاورز متولد شد. چون پدرش قبل از تولد او فوت کرده بود، مادر نام پدرش ذبیحالله را بر او نهاد. مادرش زنی مۆمنه بود و با کشاورزی مخارج زندگی را تأمین میکرد.
او تحصیلات ابتدائی را در روستای محل تولد خود گذراند و پس از آن برای تحصیلات به قائمشهر مهاجرت کرد. در کنار تحصیل به ورزش کشتی محلی علاقه بسیار داشت. دارای روحیه پهلوانی و منش مردانگی بود. مدتی بعد از اخذ دیپلم با «سمیه واگذاری» که برادرانش از پهلوانان کشتی بودند و با ذبیحاللّه دوستی و رفت و آمد خانوادگی داشتند، در سال 1355 ازدواج کرد.
شهید «حسن عشوری» نخستین شهید از وزارت اطلاعات است که بعد از انجام ۱۲۰ عملیات موفق در مبارزه با گروهک های تکفیری و تروریستی که خرداد ماه در منطقه چابهار به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید احمدرضا احدی به تاریخ آبان سال 1345 در اهواز متولد شد . همزمان با آغاز جنگ تحمیلی ، به عنوان مهاجر جنگی همراه خانواده به ملایر بازگشت و در رشته ی علوم تجربی در دبیرستان دکتر شریعتی به ادامه ی تحصیل پرداخت ، تا آن که در سال 63 موفق به کسب دیپلم گردید. در سال 64 در کنکور سراسری تجربی رتبه اول را کسب کرده و در رشته ی پزشکی در دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شد و در آن جا به ادامه ی تحصیل پرداخت .
وی نخستین بار در سال 61 به جبهه رفت و در عملیات رمضان شرکت کرد و در همین عملیات مجروح شد . احمد رضا احدی سرانجام در شب دوازدهم بهمن ماه سال 65 به شهادت رسید و در آرامگاه عاشورای ملایر به خاک سپرده شد.
متن وصیتنامه بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
فقط نگذارید حرف امام (ره) به زمین بماند.
همین!
برایم از همگی حلالیت بخواهید.
و السلام
کوچکترین سرباز امام زمان (عج)، احمدرضا احدی
در ادامه چند یادداشت تأمل برانگیز از شهید:
روحانی شهید: حسن معظمی گودرزی
فرزند: آقا گجر
ولادت:1342/01/02
شهرستان : نهاوند - روستای حاجی آباد
شهادت: 1365/02/09 _ فاو
مزار او در گلزار شهدای روستای شعبان تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.
طلبه شهید حسن معظمى گودرزی، در بهار سال 1342 در روستای حاجی آباد از اطراف نهاوند چشم به جهان گشود. پس از طى مراحل کودکى، براى آموزش خواندن و نوشتن وارد دبستان شد و این درس ها را تا دوم دبیرستان ادامه داد. او در مراحل تحصیل همیشه به عنوان دانش آموزى ممتاز مورد توجه معلمان بود و با حسن خلقى که داشت به هم کلاسى هایش علاقه مند بود. به سبب وضعیت اقتصادى خانواده تابستان ها را کارگرى می کرد تا هم براى خانواده اش مفید باشد و هم مخارج شخصى اش را تأمین نماید.
در سال دوم دبیرستان بود که خورشید انقلاب اسلامى از پس ابرهاى حکومت پهلوى درخشیدن گرفت و شهید معظمى به سبب علاقه درونی اش به مسایل دینى، وارد حوزه علمیه شد.
به گزارش امید لرستان، «کبری خانم گودرزی» مادر شهیدان «سید عباس، سید حسن و سید علی حسینی نسب» از شهرستان بروجرد پس از سالها تحمل رنج دوری و فراق سرانجام امروز آسمانی شد و به فرزندان شهیدش پیوست.
مراسم خاکسپاری آن مرحومه فردا سهشنبه ۲۱ مرداد ماه ۱۳۹۹ در گلزار بهشت شهدا قطعه والدین برگزار میشود.
سید عباس حسینی نسب بیستم آذر ۱۳۳۳ در شهرستان آبادان به دنیا آمد و دوم فروردین ۱۳۶۱ در شوش بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
سیدحسن حسینی نسب یکم مرداد ۱۳۳۷ در شهرستان بروجرد به دنیا آمد و هجدهم آذر ۱۳۶۰ در حمیدیه اهواز بر اثر اصابت ترکش شهید شد.
سیدعلی حسینی نسب هفدهم خرداد ۱۳۴۴ در شهرستان آبادان چشم به جهان گشود و بیست و هشتم بهمن ۱۳۶۴ در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
خانواده عزیز حسینی نسب تنها خانواده در استان لرستان است که سه شهید بزرگوار در راه اعتلای اسلام تقدیم کرده است و مایه مباهات استان است.
اینجا کلاس درس من است و می بایست که با مزدوران بعثی عراق نبرد کرده و انتقام خون سردار رشید اسلام را از متجاوزین بعثی عراق بگیریم.
زندگی نامه شهید حجت سلیمانی
شهید حجت سلیمانی در سال 1343 در خانواده ای مذهبی و ضغیف در روستای جلگه خلج واقع در 25 کیلومتری پلدختر متولد شد و دوران آغازین مدرسه را در روستا محل زندگی خود شروع کرد و دوران راهنمایی و متوسطه را در دبیرستان های پلدختر سپری نمود و در سال 1363 دوران دفاع مقدس موفق به اخذ دیپلم شد و در همان سال با شرکت در آزمون سراسری آموزشگاه افسری و دوره کاردانی تربیت معلم قبول شد و با علاقه ی که به تعلیم و تربین به قشر محبوب دانش آموزی داش عازم تربیت معلم شد و در شهرستان بروجرد ادامه تحصیل داد و موفق به اخذ دیپلم شد و به مدرسه عشق و ایمان مسئولیت تدریس مدرسه روستای چم گز را عهده دار گردید و مشغول به تدریس شد . شهید والامقام از نظر اخلاق و سرشت نیک زبانزد عام و خاص بود و فردی متدین و معتقد به رعایت احکام شرعی و دینی بود و اهمیت فراوانی در اجرای احکام دینی و فریضه واجب (نماز) برای خود و دانش آموزان قائل و در انجام مراسمات فعالیت چشمگیر داشت .
شهید جبهه را در مدرسه خود می دانست و به جبهه حق علیه باطل شتافت و سرانجام تلاش و جدیت در تاریخ 1365/10/27 در منطقه عملیاتی شلمچه کربلای 5 به شهادت رسید .
زندگینامه شهید حجت اله سلیمانی
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سپاه بیت المقدس به نقل از فارس، جنگ حس آدم ها را پرورش، اراده انسان را مستحکم، وضعیت فیزیکی و جسمی انسان را نیز بهبود می بخشد. آدم ها را بیشتر از هر دوره زمانی؛ شرایط جنگی، در زندگی بهم نزدیک می کند و یک خویشاوند خواندگی جنگ تداعی می شود. ثمره جنگ، شناخت مرد از نامرد است و جنگ تمام می شود و همه چیز پایان می گیرد و آن همه حماسه و دلاوری، چون افسانه ائی ذره ذره به علت بی توجه ائی مسئولین فرهنگی برخی از نهادهای که فرهنگ ایثار و شهادت را در حصار خویش کشیده اند به فراموش محض سپرده می شود و مردانی شجاع و دلیر و بی باک و شهادت طلب، به مانند «غلامعلی دریانورد» در مه گم می شوند. مسئولینی که خودشان را معصوم می پندارند و با کوچکترین نقد بر می آشوبند و و الی آخر... و سردار شهید غلامعلی دریانورد، از همان شهدائی است که در مه گم شد! او فرمانده گردان ویژه پیشمرگ بود.پدر و مادر و برادر این شهید والامقام از دنیا رفته اند، و دفتر و صدها تصویر و نوار سخنرانی صوتی از این شهید نخبه و دانشمند در گوشه ائی دنج در حال نابودی است.آری ! کسانی که قدر سرمایه های خود را ندانند! زود به بی چیزی و نداری مبتلا خواهند شد! قهرمانانی چون سردار «شهید غلامعلی دریانورد» که اکنون تنها تکه ائی سند و عکس و یک خواهر گریان بازمانده، و همه چیز در بی تدبیری متولیان در حصار کشیده فرهنگ دفاع مقدس، در حال نابودی است.ما سرمشق میخواهیم، اسطوره می خواهیم برای پیروی کردن، آنچه ما امروز نیاز داریم قهرمان های واقعی است که از همه هستی خویش در راه آرمان های ولایی و الهی خویش گذشتند، اینان باید به نسلهای بعد معرفی بشوند برای پیروی کردن... .
غلامعلی بیستم مهر سال 1340 در بندر ترکمن به دنیا آمد. مادرش سید بود و با مهربانی غلامعلی را بزرگ کرد. خواهرش می گوید:" کودکی شیرین و خواستنی بود و چهرهای مظلوم داشت. پدر و مادرم از بچهگی علاقه زیادی به او داشتند و سعی میکردند تمام وسایل را حتی او را فراهم کنند تا هرگز کمبودی در زندگی نداشته باشد. غلامعلی پس از پایان خدمت سربازی اش از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرگان و به صورت داوطلبانه برای مبارزه با گروهکهای داخلی و دشمنان خارجی انقلاب اسلامی به کردستان رفت. او در سپاه بوکان به مبارزه با ضدانقلاب پرداخت. مدتی از حضور غلامعلی در جبهه کردستان می گذشت که به عنوان فرمانده گردان ویژه نبی اکرم (ص) منصوب شد.
رسیدن به آرزو
حسن بلوچی رزمندهای از تیپ ۲۱ امام رضا(ع) در مورد شگفتی یک شهید عملیات والفجر۸ خاطرهای را روایت میکند و میگوید:
شهید محمدرضا عاشور پس از زخمی شدن در عملیات والفجر۸ به یک بیمارستان در اصفهان منتقل میشود. در آنجا خانوادهاش به بالینش میآیند و تا لحظات آخر عمرش کنار او مینشینند. شهید عاشور قبل از شهادت، خطاب به خانوادهاش میگوید: من آرزو داشتم پس از عملیات والفجر۸ به پابوس امام رضا(ع) بروم، ولی افسوس که حالا نمیتوانم... و لحظاتی بعد به شهادت میرسد.
برادرش او را در تابوت میگذارد و روی آن پارچهای میکشد و مینویسد: محمد رضا عاشور اعزامی از گرمسار. سپس خود و خانواده برای مهیا کردن مقدمات تشییع جنازه به تهران و از آنجا به گرمسار میروند. جنازه این شهید با بقیه شهدا به تهران منتقل میشود. در تهران بهدلیل نامعلومی پارچه روی تابوت محمدرضا با شهیدی از مشهد عوض میشود و جنازه او را به مشهد میبرند، غسل میدهند، کفن میکنند و در حرم امام رضا(ع) طواف میدهند. وقتی خانواده آن شهید برای دیدار آخر بهسراغ جنازه میآیند میبینند این جنازه جنازه شهید آنها نیست.
از آن طرف هم خانواده محمدرضا میبینند جنازه شهیدی دیگر را تحویل گرفتهاند و بلافاصله به مرکز تلفن میزنند و قضیه را اطلاع میدهند. سرانجام هر دو خانواده، شهید خودشان را تحویل میگیرند و به خاک میسپارند. در حالی که شهید عاشور به آرزویش که زیارت امام رضا(ع) بود، رسیده بود.
ستاد کنگره یزرگداشت 3000 شهید استان سمنان
به گزارش نوید شاهد لرستان شهید محمدحسین متقیان،بیستم فروردین 1337، در شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود.تا پایان دوره کاردانی درس خواند. معلم بود. سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوم خرداد 1365، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
وصیت نامه شهید محمدحسن متقیان
بسم الله الرحمن الرحیم
جنگ جنگ است و عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است .(امام امت)
با سلام و درود به پیشگاه آقا امام زمان عج و نائب بر حقش ، بت شکن زمان امام خمینی دام ظله العالی و با درود به روان پاک شهدا از صدر اسلام تا شهدای جنگ تحمیلی و با آرزوی آزادی اسرای در بند بعثیون کافر.
وصیت نامه ام را در حال صحت بدن می نویسم.
برادران و خواهران عزیز شما که اسطوره مقاومت و شجاعت و شهامت و ایثار هستید . شمایی که پشت ابر جنایتکاران را به لرزه درآورده اید ، باید بگویم این سعادتی که نصیب بنده گردیده، مدیون رهبر انقلاب و شما می باشم. او بود که به ما آموخت چگونه باید باشیم ؛ زیرا خود، چون حسین (ع) قدم بر می دارد و ما عاشقان مکتب امام حسین، پا جای پای وی می گذاریم .خیلی دوست داشتم در جبهه های حق علیه باطل شرکت نمایم و خوشبختانه به مراد دلم رسیدم. به جبهه رفتن وظیفه هر فرد مسلمان می باشد. ما نباید نظاره گر جنایات دیو صفتان باشیم . سینه هامان را آماج گلوله های آن ها خواهیم کرد ولی تن به ذلت نخواهیم داد. زیرا شاگردان مکتب حسینیم که در برابر دشمنان فریاد برآورد (هیهات من الذله ). زمان ، زمان همت و ایثار است . مسئله ، مهم است . مستضعفان جهان چشم امیدشان به انقلاب ما دوخته شده است. باید همه وحدت داشته باشیم و گوش به فرمان اماممان . و گفته های او را با دل و جان خریدار شویم . همیشه دعا گوی امام و رزمندگان باشید .چشم امیدشان به انقلاب دوخته شده است باید همه وحدت داشته باشیم.
و اما پدر گرامی و مادر مهربانم ازشما تشکر می کنم به خاطر زحمات چندین ساله تان . از این که نتوانستم آنها را جبران نمایم معذرت می خواهم و طلب حلالیت دارم.
به شما خواهران و برادران عزیزم توصیه می کنم به صبر و استقامت و شناخت هر چه بیشتر اسلام و اطاعت از رهبری.
و اما همسر مهربانم، زیباتر از کلمه مهربان برای شما نیافتم. مرا ببخش واقعاً آن طور که می خواستی باشم، نبودم. از خدا برایم طلب مغفرت کن . شما حق زیادی به گردن من دارید. از جمله خوبی هایت ، که غیر قابل توصیف است. تنها سفارش من که نگهداری از سعید و سارای عزیز می باشد انجام بده ، خوب بار بیایند و افرادی ثمربخش در آینده برای اسلام و مملکت باشند. ان شاء الله.
در خاتمه از همه دوستان و آشنایان طلب حلالیت و استغفار دارم و شما را به خدا می سپارم.
شهید مصطفی رافع بروجردی
فرزند : حسین
زندگینامه رزمنده ی دلیر شهـید گـرانــقدر مصطفی رافع
درسال 1344 در خیابان شریعتی شهر بروجرد در کنار دشت های غرق گل گلدشت فرزندی باایمان و باتقوا بنام مصطفی بر عرصه زندگی پا نهاد. مصطفی نوگلی بود که در باغ مصفای شهر فرزانگان روز به روز جوانه می زد و شکوفا میشد . با آغاز سن هفت سالگی به آغوش تعلیم و تربیت سپرده شد و دوران ابتدایی در سال 1351 آغاز کرد و سپس وارد دوره راهنمایی و دبیرستان شد در سال تحصیلی 61-60 هنگامی که در سال دوم دبیرستان بود سروش جنگ او را به خود خواند و او همچون پروانه ای دنیای خاکی را با همه فراز و نشیبی که داشت ترک کرد و به دامان جنگ پیوست.
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، سردار شهید «جمشید سلیمانی» در اوایل دهه 40 در روستای جلگه پلدختر در یک خانواده مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود؛ تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود و دوره راهنمایی و متوسطه را در شهرستان خرمآباد به پایان رساند.
وی در ادامه با شورای محلی روستا در کارهای خیر همکاری فعال داشت، شعر میسرود، تقوی پیشه میکرد، جمشید و برادرش حمید در هنگامه پیروزی انقلاب اسلامی در راهپیماییهای خیابانی شرکت داشت؛
سلام بنده شاگرد شهید علیرضا لطیفی بودم بسیا مهربان و شاد ...