- يكشنبه ۲۵ تیر ۰۲
- ۰۱:۳۹
شهید سعید زندی علی آبادی ( در شناسنامه داود)
نــام :سعید (داود)
نـام خـانوادگـی : زندی علی آباد
نـام پـدر :قربانعلی
تـاریخ تـولـد :۱۳۴۱/۰۳/۰۵
مـحل تـولـد :تهران
سـن :۲۲ سـال
دیـن و مـذهب :اسلام شیعه
وضـعیت تاهل : متاهل و یک فرزند پسر
شـغل : پاسدار
تـحصیـلات : چهارم متوسطه - علوم تجربی
تـاریخ شـهادت :۱۳۶۳/۱۲/۲۲
مـحل شـهادت : شرق دجله
عـملیـات : بدر
نـحوه شـهادت :حوادث ناشی از درگیری
مـحل مـزار :گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران -قـطعـه :۲۷، ردیـف :۱۰۹، شـماره :۱
زندگی نامه:
پنجم آذر ۱۳۴۱، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش قربانعلی و مادرش،محبوبه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند. پاسدار بود. سال۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان لشکر ۲۷ محمد رسول الله در جبهه حضور یافت. بیست و دوم اسفند ۱۳۶۳، با سمت فرمانده گردان در شرق دجله عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
صفحه شهید در سامانه گلزار. شهدا / نوید شاهد
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: کتاب «بابا سعید»، به بیان روایتهایی از زندگی یک جوان در دوران دفاع مقدس میپردازد که یک شبه ره صد ساله را طی کرد و به مقامات عرفانی بلندی رسید که عالمان دین پس از سالها مجاهدت به آن میرسند و بعد هم به شهادت رسید.
ره صد ساله، جستجو، بدون پدر، تصویر پدر، به جای پدر، ازدواج پر ماجرا، آب از سرچشمه، مکاشفه، پنجوین، وجعلنا، شفاعت، لقاء الله، اولین دیدار، والفجر مقدماتی، اسوه و سعید زنده از جمله فصلهای این کتاب است.
سوالهای عجیب یک رزمنده از پیشنماز درباره پرواز روح
در بخشی از کتاب و در داستان ره صد ساله میخوانیم:
اسمش را پرسیدم و فهمیدم که نامش سعید است و از مسجدی در حوالی میدان آیت الله بروجردی(ره) تهران به همراه دوستانش آمده به جبهه. یک روز بعد از نماز سعید همراه با برخی رزمندگان در کنار من نشستند.
وقتی اطراف من خلوت شد، سؤالی پرسید که من در آنجا جوابی به این سؤال ندادم سؤالی که او پرسید در مورد عروج روح و دیدار ملائک و رفتن به ملکوت بود. او غیر مستقیم میگفت که این اتفاق برایش رخ داده و در این زمینه سؤالی داشت اما من او را از ادامه دادن سخنانش منصرف کردم.
در سالهای اول جنگ برخی از رزمندگان چنین مطالبی را نقل کرده بودند و همین امر باعث بروز بعضی از مشکلات شده بود لذا صلاح دیدم در این زمینه حرفی نزنم و سؤال سعید را جواب ندهم....
در ادامه این داستان راوی نقل میکند:
«انگار قرار نبود این بنده خالص خدا در این دنیا شناخته شود همان جا نشستم و کمی فکر کردم به دوست سعید گفتم: از او چیزی میدانید؟ گفت اسمش سعید یا در شناسنامه (داود) زندی و بچه شرق تهران بود.
او مدتها مسئول گروهان بهشتی بود و از آن آدمهای مخلص و با تقوای روزگار بود که کسی او را نشناخت، من فقط میدانم که مدتی قبل ازدواج کرده بود.
یکی دیگر از رفقایش جلو آمد و گفت حاجی این آقا سعید قبل از این عملیات ، در اوج فداکاری همسر باردارش را تنها گذاشت و به جبهه آمد. هیچ کس این انسان الهی را نشناخت. بعد ادامه داد البته حاج آقا این آقا سعید از اول اینطوری نبود؛ او یکباره تغییر کرد و الهی شد.
او تا قبل از ورود به جبهه یک جوان عادی مثل بقیه جوانها بود. حتی خیلی عادی تر از بقیه. اما....»
شهید زندی در عین اینکه فرمانده گروهان بود روزانه 5 تا 14 هزار صلوات می فرستاد.
نشر هادی کتاب «بابا سعید» را با قیمت 25 هزار تومان منتشر کرده است. علاقه مندان برای تهیه کتاب میتوانند به نشانی اینترنتی https://nashrhadi.com/product/373 مراجعه کنند.