- پنجشنبه ۲۵ اسفند ۰۱
- ۰۱:۴۰
شهید ابوالفضل مهدیار
سرلشکر خلبان ابوالفضل مهدیار در 2 خرداد سال 1327 در شهر قم متولد شد.
بعد از آموزش اولیه زبان انگلیسی و خلبانی هواپیما جنگنده در ایران به کشور آمریکا اعزام شد و بعد از آموزش جنگنده توانست به درجه آموزش پیشرفته هواپیما جنگنده برسد و در سال 54 گواهینامه خلبانی شکاری بمب افکن جنگنده فانتوم را دریافت کرد.
از سال 1354 الی 1356 در پایگاه شکاری شیراز خدمت می کرد و در سال 56 به پایگاه شهید نوژه همدان منتقل شد.
وی در تابستان 59 به دخالت در کودتای نقاب پایگاه شهید نوژه متهم شد و بعد از جلسات دادگاه حکم اعدام برای او صادر شد و بعد از متوجه شدن حکم خود به قاضی گفت: «اگر می خواهید من را اعدام کنید من را به جبهه ببرید و به عنوان سپر انسانی استفاده کنید یا مرا با بمب ها بر سر عراقی ها بریزید». قاضی بعد از شنیدن سخنان او متاثر شد و پرونده را به امام خمینی(ره) واگذار کرد. امام خمینی(ره) با توجه به این که اسنادی در مورد مهدیار وجود نداشت ، حکم آزادی مشروط او را صادر کردند.
در 2 آبان 1359 به عنوان لیدر (فرمانده) 2 فروند جنگنده فانتوم برای حمله به بنادر ام القصر و فاو از فرودگاه شکاری بوشهر بلند شد.
در کابین عقب او شهید محمود شادمان بخت حضور داشت و خلبانی فانتوم دیگری را سرگرد محمود ضرابی به عهده داشت.
بعد از قرار گرفتن بر روی آسمان عراق و بنادر ام القصر و فاو آنها را با بمب های mk28 بمباران کردند.
در زمان برگشت چند فروند میگ 23 به آنها هجوم آوردند و فانتوم سرلشکر مهدیار و سروان شادمان بخت را با موشک هوا به هوا مورد اصابت قرار دادند. خلبانان جنگنده فانتوم فرصت اجکت از جنگنده را پیدا کردند و در هنگام فرود بر روی آب های نیلگون خلیج فارس، بعثی ها دست به کاری زدند که همه کنوانسیون های بین المللی هوایی آن کار را در جنگ ها ممنوع کرده بودند.
خلبان مهدیار و شادمان بخت توسط تیربار های عراقی گلوله باران شدند و تن و بدن آنها بر روی آسمان پاره پاره شد و بدلیل آسیب دیدن چتر نجات به شکل سقوط، سریع به زیر آب های خلیج فارس رفتند.
چندی بعد جنازه ی تکه تکه شده ای که چهره او بدلیل اصابت گلوله از بین رفته بود توسط غواصان از درون آب های خلیج فارس بیرون کشیده شد و بعد از آزمایشات، هویت او مشخص شد و پیکر پاک سروان شادمان بخت به زادگاهش برگشت.
شهید سرلشکر خلبان ابوالفضل مهدیار در خلیج هیشه فارس جاویدالاثر شد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۰۸/۰۲
شادی روح شهید صلوات
خلبان کودتاچی"اعدامی"که باشفاعت حضرت زهراحکم آزادی گرفت "شهید"شد
شفاعت حضرت زهرابرای یک اعدامیخلبان ابوالفضل مهدیار کودتاچی«اعدامی» که شهید شد
ماجرای شفاعت حضرت زهرا (س) از یکی از متهمین کودتای نوژه اشاره شده است.
حاکم شرع و رئیس وقت دادگاههای انقلاب اسلامی ارتش : وقتی خلبانهای کودتای نوژه را محاکمه می کردم، یکی از خلبان ها گفت:
من قبول دارم که در کودتا دخالت داشتم و می دانم که اعدام خواهم شد.
این افسرخلبان، حکم را قبول داشت و فقط از ما خواست نوع اجرای حکمش را در اختیار خودش قرار دهیم.
آیت الله ری شهری می گوید:
این خلبان گفت:« من را به یک هواپیما ببندید و مستقیم به کاخ صدام بکوبید».
رئیس دادگاههای انقلاب اسلامی ارتش می گوید:من حس کردم او از ته دل این حرف را بیان می کند. نزد امام آمدم و گفتم بعضی ها هستند که به اشتباه خود پی برده اند و به راستی توبه کرده اند.
امام فرمودند: اگر خودت تشخیص می دهی «توبه» این افراد واقعی است، اختیار تصمیم گیری داری.»
آیت الله ری شهری:« من هم نه تنها این فرد را آزاد کردم بلکه به او اجازه دادم به کار قبلی خود (خلبانی )مشغول شود.
خلبان ابوالفضل مهدیار درکنارهمرزمش
آیت الله ری شهری درادامه می گوید:شاید جالب باشد بدانید که این فرد در جنگ شرکت کرد و به مقام شهادت نائل شد و امروز یکی از شهدای خوشنام نیروهوایی ارتش جمهوری اسلامی است.»
ظلم یک مسئول زمینه هجمه به نظام و انقلاب رافراهم می کند
اولین وزیراطلاعات می گوید:« در یکی از دادگاه های انقلاب، از یکی از خلبان ها سوال کردم چه شد که به این راه افتادی و با ضد انقلاب همکاری کردی؟!
آن خلبان در پاسخ گفت: یکی از افراد فعال در عقیدتی- سیاسی پادگان نوژه به زن های ما اهانت کرد.
افسرخلبان درادامه گفت: من هم با خودم گفتم نظامی که مسول عقیدتی- سیاسی آن ما همسران ما اینطور برخورد می کند، باید با آن مقابله کرد.
حاکم شرع دادگاههای انقلاب می گوید:این برای ما درس است که برخوردهای اشتباه ما می تواند اثرات مخربی داشته باشد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این مطالب:مصاحبه آیت الله محمدمحمدی ری شهری(برنامه شناسنامه)جمعه، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۲/بااندکی ویرایش .
این خلبان کودتاچی اعدامی که توفیق شهادت داشت کیست؟
خلبان شهید «ابوالفضل مهدیار» ازتوابین کودتای نوژه-فرزند حسینعلی متولد دوم خرداد سال ۱۳۲۷ در قم
یکی از آموزنده ترین مباحث مرتبط با کودتای نقاب، توابشدن تعدادی از کودتاگران بود. البته در این خصوص ذکر این نکته ضروری است که تمامی کودتاچیان به اشتباه خویش در این حوزه، پی برده بودند و با اعتراف به جرائم مرتکب شده، به دنبال کاهش بار سنگین خیانت از دوش خود بودند. لیکن این موضوع در خصوص تعدادی از آنان، متفاوت بوده و از اخلاص بیشتری برخوردار بودند. گفتنی است که این افراد، صحبتی پیرامون آزادی خود نمیکردند بلکه مصرّاً درخواست میکردند تا به گونهای به کیفر مجازات برسند که روحشان دچار آرامش گردیده و تا حدودی در برابر خطایی که مرتکب شدند، جبران مافات شده باشد.
چندین مصداق عینی در این ارتباط وجود دارد لیکن، هیچکدام به اندازه ماجرای سروان «ابوالفضل مهدیار» جالب و عبرتآمیز نیست. واقعهای که مهدیار را از یک «سروان اعدامی» به «سرلشکر شهید» تبدیل نمود.
ابوالفضل مهدیار، در بهمن سال ۱۳۴۷، وارد نیروی هوایی گردید و پس از طی دوره پیشرفته پرواز در آمریکا به ایران بازگشت و به عنوان خلبان اف۴(F4) انتخاب و به پایگاه یکم شکاری منتقل شد. با پیروزی انقلاب اسلامی به پایگاه ششم شکاری منتقل شد اما، در ۱اسفند۱۳۵۸، بازخرید شده و از خدمت رها میگردد. او در تیرماه ۱۳۵٩ به جرم شرکت در« کودتای نقاب» بازداشت شد.
سروان خلبان بازخریدی ابوالفضل مهدیار با کودتاچیان همدل و همراه میگردد و در روز نوزدهم تیرماه ۱۳۵٩، دستگیر و بازجویی از وی آغاز میشود. او قرار بود با هواپیمایش پرواز کند و در صورت نیاز به تهران رفته و کمک نماید و یا اینکه مراقب پایگاه دزفول باشد که اگر هواپیمایی به پرواز درآمد، آن را سرنگون نماید. در همین ایام، «همسر سروان خلبان مهدیار »به منزل یکی از کارکنان نیروی هوایی که عضو تیم خنثیکننده کودتا بوده، میرود و مطالبی را بیان می نماید. ادامه این ماجرا، از زبان عضو تیم خنثیسازی، به این شرح است:
همسر خلبان مهدیار میگفت : من نذر کردم و توسل به حضرت زهرا سلاما... علیها پیدا کردم و دیشب ایشان را در خواب دیدم. من نجات شوهرم را از ایشان خواستم،
حضرت زهرا(س) فرمودند: «شوهر تو را من بخشیدم» به تو و یا مثلاً یا یک چنین عبارتی؛ و ادامه میدهد عضوتیم خنثی کننده کودتا می گوید: حالا آمده به منزل ما تا خوابش را برای من تعریف کرده و یک انگشتر عقیق و یک دعا هم داد تا به هر طریقی که ممکن است، این انگشتر دعا را به دست ابوالفضل رسانده شود و به او بگویند تا در روز دادگاه، این انگشتر در دستش و دعا هم در جیبش باشد.
این خانم ،درادامه گفت: «من مطمئنم ابوالفضل آزاد میشود چون حضرت زهرا سلامالله علیها فرمودند که بخشیدم او را به تو»
عضوخنثی کننده کودتاادامه می دهد: من اتفاقاً در جریان پرونده آن شخص بودم و پیگیری میکردم.
به این خانم گفتم «این حرفها چیست!که تومی زنی! اینها همه اعدام می شوند»
وادامه دادم: اینها قرار بود بیایند و جمهوری اسلامی را از بین ببرند، اینها قرار بود بیت امام را بمباران کنند(امام رابکُشند).
وبعد کمی با عصبانیت بااوبرخوردکردم وگفتم: حالا حضرت زهرا(س) باید این شخص را شفاعت کند!؟
دیدم که آن خانم، خیلی مصمم است وبااطمینان خاصی حرفهاشو می زد، من کمی شک کردم. که نکند خبری یا پیامی چیزی در آن نامه باشد، کاغذ را زیر و رو کردم دیدم نه ،فقط در آن دعا نوشته و انگشتر هم زیر و رو کردم، دیدم یک انگشتر عقیق است.
پاکت راآن خانم گرفتم و دادم به بازجوی ابوالفضل تا اواینهارابه متهم مهدیاربرساند و عین پیام همسرش را هم منتقل نمودم.
شفاعت حضرت زهرادرروزدادگاه
روز دادگاه مهدیار فرا رسید و افسر مذکور در دادگاه حاضر شد.
کاملاً مشخص بود که خیلی منقلب شده است و با بقیه کودتاچیان، فرق اساسی پیدا کرده است.
به عبارتی، بقیه کودتاچیان در مقطع دادگاه، تقاضای اظهار ندامت و پشیمانی نموده و تقاضای عفو میکردند. اما سروان مهدیار، یک حالت عجیبی داشت.
مهدیاردر دادگاه، خیلی از ته دل واقعاً گریه میکرد و میگفت: من نمیگویم مرا اعدامم نکنید، مرا اعدام بکنید ولی بهعنوان کودتاچی اعدام نکنید.
مرا ببرید در جبهه به عنوان کیسه شن از من استفاده کنید، مثلاً بزنند من کشته شوم، ولی در جبهه کشته شوم. یا به هر طریقی که میدانید مرا ببرید از هواپیما در جبهه پرت کنید تا آنجا کشته بشوم.
این وضعیت که پیش آمد، رئیس دادگاه که آقای ریشهری بودند، حکم ندادند و این پرونده را برداشتند و بردند محضر حضرت امام و عفو این را گرفتند.
تصوّر میکنم، همان روز هم بردند یعنی صبح دادگاه بود بعدازظهر پرونده را بردند خدمت حضرت امام و عفو برای این گرفتند و همان فردایش هم آزادش کردند او رفت سر خدمت.
در جنگ هم بود، شروع کرد به پرواز کردن و سرانجام در یکی از عملیاتهای برونمرزی که داشتند بمباران یکی از مراکز نظامی یا مهم عراقی در موقع برگشت، هواپیمایش موشک خورد و خودش هم شهید شد.
«خلبان شهید مهدیار» در طول یک ماه اول جنگ، پروازهای متعدد جنگی برونمرزی و درونمرزی را انجام داد.
درروزپنج شنبه، ۱ آبان ۱۳۵۹در دو پرواز جهت حمله به بندر فاو و اسکله امالقصر عراق، به عنوان لیدر شرکت نمود و ضربات سهمگینی بر پیکره دشمن بعثی وارد آورد.
ساعت ۱۲ظهر روز جمعه، ۲ آبان ۱۳۵۹ دو فروند اف۴(F4) به فرماندهی سرگرد «خلبان ابوالفضل مهدیار» و کمک سروان محمود شادمانبخت جهت بمباران مجدد اسکله امالقصر به پرواز در میآیند.
با رسیدن روی هدف خلبانان، ابتدا با تیربار اسکله را هدف قرار میدهند و سپس بمبهای Mk82 خود را روی اسکله میریزند.
اما در حال گردش به سمت مرز، «هواپیمای خلبان مهدیار» مورد اصابت موشک دشمن قرار میگیرد.
به شهادت و گواهی خلبانان شماره دو پرواز، هر دو خلبان اقدام به اجکت(Eject)،بیرون پریدن درحال پرواز- می کنند.
و هواپیما در دهانه فاو به داخل خلیج فارس سقوط میکند
ولی نیروهای بعثی هر دو خلبان را، در آسمان به رگبار میبندند تا پیکر بیجان آنان در خلیج فارس، برای همیشه آرام گیرد./سایت مرکزاسنادانقلاب اسلامی
توضیح نگارنده(پیراسته فر)سردارمحسن رضایی در کتاب خاطرات خود به چگونگی کشف و دستگیری متهمان کودتای نوژه میپردازدکه جالب است -اطلاعات بیشتری می دهد ،ازنقش توسل به فاطمه زهرا(س)می گویدکه به کمک این خلبان آمد،اوراازیک اعدامی به شهادت ارتقادداد.واما نام شهیدرا به اشتباه(بجای مهدیار)مهدوی می گوید،اصلاح کردم.
تقدیرازمادرشهید(فاطمه مهدی پور عطارآبادی» مادر شهیدخلبان ابوالفضل مهدیار
یک روز آقای محمد طاهری که همشهری ما و ساکن کرج بود و فکر کنم نسبتی هم با آن افسر خلبان داشت، به من مراجعه کرد و گفت دیشب همسر این آقا(ابوالفضل مهدیار) خانه ما آمده و راجع به شوهرش گفته وی چنین آدمی نیست که بخواهد علیه نظام و امام اقدامی کند.
توسل به حضرت زهرا
من توسل به حضرت زهرا سلامالله علیها کرده و نذر و نیاز و گریه کردم و ( فاطمه زهرا) خواستم شوهرم را نجات دهد.
شب خواب دیدم حضرت فاطمه سلام الله علیها به من فرمودند: شوهرت را به شما برمیگردانم.
بعد آقای طاهری گفت: خانم این افسر خلبان(مهدیار) یک دعا و یک انگشتر عقیق داده تا به دست شوهرش برسانم و به او بگویم که این انگشتر و دعا در روز دادگاه با او باشد.
من به دوستم آقای طاهری گفتم: آخه تو چرا فریب این (خانم) را خوردی!؟
آخه حضرت زهرا(س) کسی را که میخواهد علیه جمهوری اسلامی و امام کودتا کند، شفاعت میکند!؟
در نهایت، با اصرار آقای طاهری من(رضایی) امانت را به آقای صفری دادم و گفتم آن را به فلان افسر خلبان بده و بگو همسرت این را فرستاده است.
دیدارفرماندهان نظامی قم (۶ خرداد ۱۳۹۸)به منزل خلیان شهید«ابوالفضل مهدیار»مفقودالاثر
«خلبان مهدیار» را با چند افسر دیگر که همرده وی بودند، به دادگاه فرستادند.
این افسر خلبان در دادگاه منقلب شده و با تمام وجود حرف میزد. میگفت: من اعتراف کرده و میکنم که در کودتا شرکت داشتم و مستحق مرگ و اعدام هستم. تقاضای تخفیف مجازات ندارم، ولی من را به عنوان یک کودتاچی نکشید. الان زمان جنگ است یا من را ببرید در جبههها به عنوان گونی شن جلو سنگر بگذارید اگر عراقیها حمله کردند، من کشته شوم یا اینکه در عملیات انتحاری جایی را که میخواهید بمباران کنید، مواد منفجره را به من ببندید و با هواپیما روی موضع عراقیها بیندازید که هم به دشمن آسیب رسیده باشد، هم من این جوری مُرده باشم.
همه کسانی که در دادگاه بودند، تحت تأثیر سخنان این خلبان قرار گرفتند. آقای ریشهری خودش پرونده ایشان را کنار گذاشت و بقیه را محاکمه کرد که همه به اعدام محکوم شدند. بعد ایشان را در دفترش خواسته و با وی دوباره صحبت کرده بود.
سرلشکرمحسن رضایی(فرمانده سپاه درسالهای جنگ)
سرداررضایی می گوید:من در جریان جزییات این ملاقات نبودم تا اینکه مطلع شدم آقای ریشهری پرونده ایشان را خدمت حضرت امام برده و امام ایشان را عفو کرده بودند. بلافاصله هم آزاد شد، فردای آن روز آزاد شد و به نیروی هوایی برگشت. وقتی من شنیدم که این افسر آزاد شده به یاد آن دعا و انگشتر و داستان خواب خانم وی افتادم. آن خلبان شروع به پرواز کرد و عملیات متعدد برونمرزی انجام داد. با تمام وجود هم به عملیات میرفت. در یکی از این عملیاتها هواپیمایش مورد اصابت موشک قرار گرفت و شهید شد./منبع: فارس۱۳مرداد ۱۳۹۵بنقل ازکتاب (تاریخ شفاهی دکتر محسن رضایی)، جلد اول.