- چهارشنبه ۲۶ مرداد ۰۱
- ۱۲:۴۷



شهدا را فراموش نکنیم
شهید عباس معظمی گودرزی
فرزند سردار
متولد 1334/04/01
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1364/03/24
محل شهادت : بروجرد
دین : اسلام، مذهب : شیعه
درجه : استواریکم
نوع استخدام : کادر شهربانیشهید بزرگوار عباس معظمی گودرزی از بندگان برگزیده خداوند سبحان و در شمار انسان های فداکار و آزاده ای بود که به سال 1334 در شهرستان بروجرد تولد یافت. دوران تحصیل را در زادگاه خویش به اتمام رساند و سپس پذیرای اشتغال و خدمت در شهربانی گردید. اخلاق، منش و کردار شهید معظمی مورد رضایت همگان بویژه خانواده و نزدیکان بود و با وجود بیماری با توجه به احساس مسئولیت در مأموریت راهور شرکت می نمود که در یکی از این مأموریت ها ، هنگام برقراری نظم و امنیت راهپیمایی روز قدس در سال 1364 در شهرستان بروجرد بر اثر اصابت موشک ندای آسمانی را لبیک گفت و با کارنامه ای درخشان به جانب حق تعالی هجرت نمود. شهید بزرگوار متأهل بود و از وی 4 فرزند به یادگار مانده است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد
شهید کیومرث معظمی گودرزی فرزند ولی در تاریخ 2/1/1350 در روستای گلچهران از توابع شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. زمان تولد در ایام بهار بود و خانواده این شهید نیز درگیر فعالیت و کارهای کشاورزی بودند که خدا هدیه ای به این خانواده می دهد. بعد از یکسال بعلت جابجایی شغل پدر که در ذوب آهن اصفهان بود، خانواده نیز به اصفهان مهاجرت می کنند و پس از مدتی نیز دوباره به بروجرد بر می گردند.
شهید مدرسه ابتدایی را در دبستان زادگاهش در روستای گلچهران گذراند و برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی و دبیرستان به بروجرد رفته و در مدرسه علامه مجلسی مقطع راهنمایی و در دبیرستان امام رضا (علیه السلام) مقطع متوسطه را با موفقیت می گذراند. از همان اوان کودکی به انجام واجبات مقید بود و قبل از سن تکلیف به ادای فریضه نماز و روزه خیلی اهمیت می دادند. اکثرا سعی می کرد که نمازها را به جماعت بخواند و در مسجد امام سجاد (علیه السلام) حاضر شود و یکی از افراد علاقمند به حضور در درس اخلاق استاد صاحب الزمانی بود که ضمن گرفتن درس به آن نیز عمل می کرد.
نوید شاهد: یک روز که صبحانه را آماده کرده بودیم قدری منتظر ماندیم، ولی احمد نیامد. برای صرف صبحانه سراغ او رفتم. دیدم روی تخته سنگی نشسته گفتم: احمد صبحانه آماده است، بیا برویم صبحانه بخوریم. گفت: احمدی بیا بنشین. در کنار او نشستم. به سیمای او نگاه کردم. دیدم انگار در دنیایی دیگر به سر می برد. پرسیدم: مگر از کسی ناراحتی؟ چرا از برادران کناره گیری می کنی؟ گفت: امشب سفری در پیش دارم و به این گردان می اندیشم. به راستی چرا ناراحت نباشم؟ گردانی تازه تاسیس و بدون امکانات است و من هم امشب می خواهم بروم. بعد گفت ناراحتی من به خاطر خودم نیست، به خاطر این گردان است. پرسیدم: مگر ماموریتی در پیش داری؟ یا به مرخصی می خواهی بروی؟ گفت: آری به یک مرخصی دائمی. امشب از شناسایی بر نمی گردم. چون دیشب همه چیز را در عالم خواب دیدم.
او در آن روز با تمام برادران گروهان تحت فرماندهی خود با حالتی که متوجه نشوند، خداحافظی کرد. غروب آن روز حرکت کردیم، به منطقه عملیاتی رسیدیم. ماموریت به نحو احسن انجام شد. احمد در بازگشت لحظه شماری می کرد. چندبار به او گفتم: نمی دانم چرا امشب مثل شب های گذشته سرحال نیستی. گفت: نیم ساعت بیشتر به شهادتم نمانده. گفتم: شوخی نکن. در این حالت بودیم که خودمان را در پشت یک سنگر کمین دشمن دیدیم. برخورد ما با سه تن از مزدوران عراقی که در کمین گاه بودند، غیر منتظره نبود. از کمین دشمن هم گذشتیم. به ستون یک در حال بازگشت بودیم. مقداری از راه راست پیمودیم. ناگهان دیدم احمد به آسمان نگاه می کند و دقیقه شماری می کند. سبب را پرسیدم. باز به آسمان نگاه کرد ستاره ای را به من نشان داد و گفت: این ستاره را می بینی؟ گفتم: بله . گفت: این ستاره من است و تا لحظاتی دیگر از دیده ها محو می شود. هنوز چند قدمی به جلو نرفته بودیم که صدای انفجار مین با صدای ناله برادرانی که در جلوی ما در حرکت بودند، ادغام شد. احمد چند قدم جلوتر از من در حرکت بود. خود را در بالین او رساندم. دیدم روی زانو نشسته و صلوات می فرستد. گفتم: احمد موقع صلوات نیست دو تن از برادران ما شهید شدهاند، چون کمین دشمن نزدیک است و تا عراقی ها متوجه نشده اند بلند شو تا اجساد را از منطقه دور کنیم. نگاهی جانسوز به من کرد و گفت: نگاه کن ببین ستاره ای که به تو نشان دادم محو نشده؟ با عجله به آسمان نگاه کردم تا شاید ستاره را ببینم، اما ستاره را ندیدم. از درخشش افتاده بود. خواستم به احمد بگویم بلند شو. دیدم گفت: سلام مرا به امام عزیز و خانواده ام و دیگر برادران حزب اللهی برسان. من هم سلام تو را به امام زمان(عج) و سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام می رسانم. بار دیگر با عجله به سوی آسمان نگاه کردم. آن ستاره را ندیدم. تا سریع سرم را به سوی احمد برگرداندم، دیدم به شهادت رسیده است.
منبع: کتاب لحظه های آسمانی/ دفتر سوم/ کرامات شهدا/ رویای صادقانه شهدا/ غلامعلی رجایی/ ناشر: نشر شاهد
منبع: نوید شاهد
عباس معظمی گودرزی
نام پدر: محمدعلی
شغل(ها):
تاریخ تولد: 2-4-1338 شمسی
محل تولد: لرستان - بروجرد - اشترینان
تاریخ شهادت : 20-9-1362 شمسی
محل شهادت : پیرانشهر
دلیل شهادت : حوادث مربوط به درگیری با نیروهای بعثی
گلزار شهدا: روستای گلچهران شهر:لرستان - بروجرد
منبع: نوید شاهد
شهید احمد معظمی گودرزی
نام پدر: عزت اله
تاریخ تولد: ۱۳۳۹/۱۰/۳۰ شمسی
محل تولد: بروجرد - اشترینان - روستای گلچهران
شغل : سرباز ارتش - نزاجا
سن در زمان شهادت: ۲۱ سال
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱۲/۲۰
محل شهادت : شلمچه
دلیل شهادت : اصابت ترکش به سر
مزار : گلزار شهدای روستای گلچهران شهر: بروجرد- استان لرستان
صفحه شهید در پایگاه شهدای ارتش
پنجم خرداد ،۱۳۳۹ در روستای گلچهران تابعه اشترینان ، شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عزت الله خواروبار فروش بود و مادرش خرامان خانه دار. در حد خواندن و نوشــتن سواد آموخت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیستم اسفند ۱۳۶۱ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در روستای گلچهران از توابع شهرستان زادگاهش واقع است.
شادی روح شهید صلواتی هدیه کنید
رضا معظمی گودرزی
نام پدر: پیرمحمد
شغل: نگهبان انبار شرکت نفت خرمآباد
تاریخ تولد: 8-1-1317 شمسی
محل تولد: لرستان - بروجرد - اشترینان - روستای گلچهران
تاریخ شهادت : 16-11-1365 شمسی
محل شهادت : خرم آباد
دلیل شهادت : بمباران هوایی انبار شرکت نفت خرمآباد توسط هواپیماهای دشمن بعثی ( ۱۰ ۱۱ ۶۵)
گلزار شهدا: روستای گلچهران شهر:لرستان - بروجرد - اشرینان
نوید شاهد
شهید عیسی معظمی گودرزی
نام پدر: غلامرضا
شغل: کارمند شرکت نفت انبار خرم آباد
تاریخ تولد: 1-1-1331 شمسی
محل تولد: بروجرد ، اشترینان ، روستای گلچهران
تاریخ شهادت : 10-11-1365 شمسی
محل شهادت : خرم آباد
دلیل شهادت : بمباران هوایی انبار شرکت نفت خرمآباد توسط هواپیماهای دشمن بعثی
گلزار شهدا: روستای گلچهران شهر:لرستان - بروجرد
نوید شاهد
در دهم بهمن ماه سال ۱۳۶۵ انبار شرکت نفت خرم آباد مورد اصابت بمبارانهای هواپیماهای بعثی قرار گرفت که در این جریان ۸ نفر از کارکنان شرکت نفت خرم آباد به شهادت رسیدند.
اسامی شهدای انبار نفت خرم آباد ۱۳۶۵/۱۰/۱۱
شهید عبدالرحیم ویسکرمی
شهید عباس محمودوند
شهید عیسی معظمی گودرزی
شهید رضا معظمی گودرزی
شهید غریب ترکی چاهستانی
شهید عزیز قلندرزاده
شهید نجفعلی فرهادی
شهید محمد ساکی هنری
به نقل از سایت وزارت پ
مروری بر زندگی شهید کوپال؛
خلبان شهید «عبدالرضا کوپال» سال 1331 در شهرستان «اشترینان» متولد شد. وی دوران ابتدایی را در این شهرستان سپری کرد و برای ادامه تحصیل به «بروجرد» رفت.
شهید کوپال در خانواده ای متدین، پرهیزکار و کشاورز پرورش یافته بود، او بسیار توانا و مصمم بود، از همان کودکی شوق پرواز در سرش بود و در بازی ها و کارهای دستی که می ساخت آن را بخوبی نشان می داد.
با اتمام تحصیل دبیرستان در رشته خلبانی پذیرفته شد و به ادامه تحصیل پرداخت.
وی در سال 1354 بعد از دوسال دوره عملی از امریکا بازگشت. با آغاز انقلاب نیروی هوایی ارتش در کنار امام خمینی (ره) بود و شهید نیز با ارادتی که به اسلام و امام داشت جز نیروهایی بود که برای بیعت با امام راحل به حضور ایشان رسیدند.
با آغاز جنگ او بارها به مواضع دشمن حمله کرد و هیچگاه هواپیمایش مورد اصابت قرار نگرفت بجز یک بار که آن هم توانست با وجود نقص فنی آنرا به پایگاه برگرداند.
شهید علی گودرزی
نام پدر: علاء
تاریخ تولد: 3-1-1337 شمسی
محل تولد: بروجرد - اشترینان
تاریخ شهادت : 7-1-1363 شمسی (یا 17)
دلیل و محل شهادت : بمباران هوایی خرم آباد
گلزار شهدا: خرم آباد- بهشت رضا - فاز یک
شهید علی گودرزی :
بدانید پیروزی ازآن مسلمین و اسلام عزیز میباشد پس جهت استقرار حکومت عدل الهی در سراسر جهان همواره کوشا باشید. منبع نوید شاهد
شهید حسن معظمی گودرزی
نام پدر: خدامراد
شغل: سرباز نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران- نزاجا
تاریخ تولد: 8-2-1341 شمسی
محل تولد: لرستان - بروجرد - اشترینان- روستای گلچهران
تاریخ شهادت : 7-3-1363 شمسی
محل شهادت : مهران - استان ایلام
دلیل شهادت : حوادث ناشی از درگیری با دشمن بعثی
گلزار شهدا: گلزار شهدای روستای گلچهران- بروجرد استان لرستان
منبع : نوید شاهد
در استانه سالگرد عهلیات حاج عمران یاد همه فرهنگیان شهید حاج ...