یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید جاویدالاثر کاظم لک موسیوند ، دورود لرستان

  • ۰۱:۰۳

شهید کاظم لک موسیوند - دورود

شهید کاظم لک موسیوند

فرزند : محمدعلی

تاریخ شهادت : ۱۳۵۹/۰۷/۱۹

محل شهادت : خرمشهر

محل دفن : مفقودالجسد و جاویدالاثر

دوم فروردین ۱۳۴۲، در شهرستان دورود به دنیا آمد. پدرش محمدعلی، کارگر بود و مادرش بی بی خانم نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. راننده بود. نوزدهم مهر ۱۳۵۹، در خرمشهر به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.

شهید صابر هوشیاری ، شهدای کوهدشت / خاطره شهادت

  • ۲۳:۲۷

شهید صابر هوشیاری - کوهدشت

شهید صابر هوشیاری 

فرزند : حسین

تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۰۷/۲۲

محل شهادت : شیخ صالح - منطقه دربندیخان عراق

سن در زمان شهادت : ۱۶ سال

مزار : گلزار شهدای بهشت رضا خرم آباد ، استان لرستان 

سال ۱۳۴۸، در شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. پدرش حسین، کارمند بانک بود . وی چهره متین و دوست داشتنی داشت و با آوردن روزی پاک و طیبی برای اهل خانواده چنان تأثیر شگرفی در تربیت خانواده گذاشته بود که توفیق یافت بعنوان پدر شهید جایگاه خود را درعالم ملکوت باز نماید و اطرافیان همیشه به او افتخار نمایند. مادرش صدیقه خانه دار بود و نسبت به تربیت فرزندان خود چنان همّت می گماشت که از دامان پاک ایشان دلاوری چون شهید صابر پا به عرصه وجود گذاشت.

گر چه از نظر تحصیلات کلاسیک مدارج عالیه نداشت و تا اول راهنمایی بیشتر ادامه نداد ، اما تکلیف الهی وی را بر آن داشت به فرمان امام خمینی قدس سره شریف به عنوان بسیجی مخلص در کنار همسنگران مجاهد الهی در سپاه اسلام قرار گیرد و از نظر معارف علوم اسلامی به عالی ترین مرتبه درجه معرفت الهی برسد ، به طوری که ره صد ساله را یک شبه طی ، و در عالم ملکوت سیر بنماید.

زندگی عارفانه این شهید عظمی در بیست و دوم مهر۱۳۶۴، در شیخ صالح منطقه دربندیخان عراق توسط گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت تیر به سر و چشم پایان یافته و به خیل همسنگران شهیدش پیوست و تا ابد برای همیشه جاودانه گردید . مزار وی در گلزار شهدای خرم آباد واقع است.

یاد امام و شهدا

خلبانی که تکه تکه شد / سرگرد خلبان شهید همایون شوقی

  • ۰۰:۴۴

سرگرد خلبان شهید همایون شوقی - اهواز

سرگرد خلبان شهید همایون شوقی

نـام پـدر : عظیم

تـاریخ تـولـد : ۱۳۲۴/۱۰/۰۲

مـحل تـولـد : اهواز

سـن : ۳۵ سـال

دیـن و مـذهب : اسلام شیعه

وضـعیت تاهل : متاهل

دسـته اعـزامـی : نیروی هوایی ارتش 

تـحصیـلات : لیسانس علوم وفنون نظامی

تـاریخ شـهادت : ۱۳۵۹/۰۷/۱۰

مـحل شـهادت : بصره ،  پل قرنه بصره

عـملیـات : 

نـحوه شـهادت :حوادث ناشی از درگیری

مـحل مـزار :اصفهان- گلستان شهدا

دوم دی ۱۳۲۴، در اهواز چشم به جهان گشود. پدرش عظیم و مادرش، طلا نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. خلبان ارتش بود. سال۱۳۴۹ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و سه دختر شد. به عنوان نیروی هوایی ارتش در جبهه حضور یافت. دهم مهر ۱۳۵۹، با سمت خلبان در بصره عراق بر اثر سانحه هوایی مفقود الجسد و با شکنجه صدامیان بعثی به شهادت رسید.

گلزار شهدا

خلبانی که تکه‌تکه شد

سردار شهید محمدرضا زارع الوانی ، شهید مدافع حرم از همدان‌

  • ۰۲:۴۲

شهید محمدرضا زارع الوانی -شهدای همدان

تاریخ تولد:1361/1/2

تاریخ شهادت:1395/7/7

محل شهادت:سوریه

نحوه شهادت : اصابت گلوله به پهلو

درجه : سرهنگ پاسدار

خاطره ای از شهید مدافع حرم محمدرضا الوانی 

در سال‌های دهه ۸۰ بود که ۶ نفر پاسدارِ دانشکده افسری رو به یگانِ ما معرفی کردند ، بنده هم بر حسب وظیفه و همچنین دستور فرمانده و نیاز واحدهای پایین دستی به نیرو مشغول‌ بررسی و معرفیِ این بزرگواران به واحدهای محتلف بودم که شهید الوانی گفتند من رو فعلا به جائی معرفی نکنید، پرسیدم چرا؟ گفتند یگان صابرین منو انتخاب کرده و الان فقط موافقت فرمانده رو می خوام بگیرم که از اینجا منتقل بشم ( بر اساس قانون چون ایشان از ابتدا برای یگان آموزشی گزینش شده بود میبایست با موافقت یگانِ مبدا منتقل میشدن)، بعد ادامه داد و گفت : اینجا یگانِ آموزشیه و من دوست دارم در یگانِ عملیاتی خدمت کنم‌ حدود یک ماهی طول کشید تا محمدرضا الوانی با اصرارِ زیاد موافقت فرمانده رو گرفت و به یگان ویژه صابرین منتقل شد( این در حالی بود که تو اون مقطع زمانی بعضی از نیروها تلاش می کردند که در یگانِ آموزشی که راحت تر از یگانِ عملیاتی هست خدمت کنند. )

چهره نورانی با حجب و حیا ، مخلص و در عین حال مصمم و با اراده شهید الوانی رو هیچ گاه فراموش نمیکنم، دغدغه مندی. تکلیف محوری، اطاعت پذیری، به استقبال خطر رفتن و پذیرفتن ماموریت های سخت و خطرناک از خصوصیات و ویژگی های این شهید عزیز بود(دقیقا مثل شهدای دفاع مقدس)

 سردار محمدرضا الوانی در مهرماه سال ۱۳۹۵ در سوریه به شهادت رسید

روحش شاد و یادش گرامی 🌹

شهید علی جمعه رائجی یانسری ، شهدای کردکوی

  • ۲۲:۵۳

 شهید علی جمعه رایجی یانسری- کردکوی

شهید علی جمعه رایجی یانسری/ یکم شهریور 1347 ، در شهرستان گلوگاه به دنیا آمد. پدرش شفیع، کشاورز بود و مادرش رعنا نام داشت. دانش‌آموز سوم راهنمایی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم مهر 1363 ، با سمت تک تیرانداز در مریوان هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سینه و شکم، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده روستای روشن آباد تابعه شهرستان کردکوی واقع است.

فرازهایی از وصیت نامه شهید علی جمعه رایجی یانسری

وصیت نامه شهید بی سر ، شهید احمد یغمایی ، شهدای خور

  • ۰۰:۲۱

وصیتنامه شهید احمد یغمائی

سلام علیکم

ان ا... اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه

خداوند جان و مال مؤمنین را می خورد ودرمقابل به آنها بهشت می دهد.

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و ویران کننده کاخ ستمگران و کل ظالمان و با درود به مهدی فاطمه حضرت ولی عصر(عج) و نائب برحقش امام خمینی، این پیر طریقت پاسدار دین و شریعت و با سلام به رزمنده گان و شهیدان از کربلای حسین تا کربلاهای ایران و با سلام به خانواده های شهدا- اسرا- مظلومین و مجروحین جنگ تحمیلی وصیت نامه خود را آغاز می کنم.

اول از همه خدا را شکر می کنم که زندگی مرا در زیر سایه ولایت فقیه و رهبری امام خمینی قرار داد و خدا را حمد می گویم که مرگ مرا در راه خودش واقع کرد.

اللهم ارزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک

پروردگارا : تو می دانی که ما چقدر مشتاق شهادتیم و نیز می دانی که هدف ما شهادت نیست بلکه پیروزی در راه توست اگر کشته بشویم یا بکشیم پیروزیم. خدایا تو شاهد باش موقعی که از خانه روانه جبهه شدم فقط به خاطر تو بود نه چیز دیگر. خدایا این بار آمدم تا به زیارت قبر حسین ابن علی(ع) بروم یا راهی را که شهیدان رفتنند نصیب من شود. آمدم که این بار با خون خود موهای جبهه غرب کشور (ایلام) را رنگین تر کنم. آمدم که به ندای حسین زمان امام عزیزمان خمینی کبیر لبیک گفته باشم.

بله برادران ما راه خودمان را با آگاهی هرچه بیشتر انتخاب کردیم و آن شما هستید که باید راه شهیدان را ادامه بدهید فقط شعار ندهید. شعارهایتان همراه با عمل باشد و آن هم عمل مخلصانه و صادقانه به خاطرخدا باشد.

خدایا از روزی که تو را شناختم جرقه ای در دلم از ایمان زد و عشق و علاقه ام به تو چند برابر شد و عاشق شدم که به جبهه بروم تا بتوانم کمکی به اسلام بکنم. اگرخداوند شهادت را نصیب من کرد شما برادرانم و دوستانم به خصوص تو ای برادر کوچکم محمود جان می خواهم که راه این حقیر را ادامه بدهی و اسلحه خونین برادرت را که در جبهه های (ایلام) و (گیلان غرب) بر روی خاکهای رنگین کربلا افتاده برگیری و با دشمنان اسلام بجنگی و سپاه و بسیج را فراموش نکنی و با این ارگانهای انقلابی فعالیت داشته باشی و جبهه ها را ، وجبهه ها را، وجبهه ها را و امام خمینی را فراموش نکنی.

بنده حقیر کوچکتر از آنم که بخواهم پیامی به شما بدهم ولی پیام این حقیر به مردم خور و بیابانک این است که اتحاد خود را از دست نداده و ندهند و از امام جمعه محترم جناب آقای حجت السلام والمسلمین آقای مرتضی صالحی حفاظت کنید و کاری نکنید که این امام جمعه را از دست شما مردم همیشه در صحنه مردم خور، ناراحت شود، و دیگر اینکه از شما می خواهم که جبهه را فراموش نکنید و اگر می توانید به جبهه بروید و اگر درتوانتان نیست در پشت جبهه خدمت به اسلام و مسلمین بنمائید.

ای پدر عزیزم و مادر مهربانم و خواهرانم، از شما می خواهم موقعی که خبر شهادت بنده را آوردند هیچ ناراحت نشوید و گریه نکنید و اگر گریه کردید به یاد حسین(ع) گریه کنید که سر در بدن نداشت و پیام مهم اینکه امام را تنها نگذارید و پشتیبان ولایت فقیه باشید و ای همرزمانم و ای همکلاسی هایم، از شما می خواهم که راه این حقیر را ادامه بدهید.

 در پایان با شعار «خدایا،خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار» وصیتنامه خود را تمام می کنم. الحقیر احمد یغمائی (۱۳۶۳/۰۷/۲۴)

منبع : وصیت نامه شهدای خور 

شهیده زهرا فارسی بندری ، شهدای بمباران آبادان

  • ۰۴:۵۰

شهیده زهرا فارسی بندری - آبادان

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از بوشهر، «زهرا فارسی بندری» در تاریخ 1345/5/1 در روستای «چهار محل» دهستان رود حله از توابع بخش ریگ شهرستان گناوه استان بوشهر، در سال‌های قیام و مبارزه امام و انقلابیون در آبادان از شیرزنی بنام «خاتون علیزاده» دیده به جهان گشود.

زهرا دختری بود که برخلاف برخی همسالان خود با حجاب و پوشش مناسب بود و سعی داشت بر این ارزش مهم اهتمام ورزد.

وی دخترکی آرام و مطیع بود که مهربانی و مهر ورزی به دیگران را دوست داشت و بر سر وعده های خود ثابت قدم می ماند و نماز، حجاب و تحصیل از مهمترین اولویت هایش در زندگی بود.

زهرا پنج برادر و چهار خواهر داشت و خود فرزند ششم خانواده بود، قرآن را در جوار پدر آموخت و در کنار خواهر و برادرهایش و راهپیمایی روزهای پرشور انقلاب بر علیه رژیم طاغوتی پهلوی، حضوری پر رنگ داشت. 

حضور در مراسمات مذهبی و دینی را دوست داشت و به همراه مادر، چادر به سر به روضه های اهل بیت (ع) با اشک های زلالش روح خود را صیقل می داد.

از سن 9 سالگی به مدرسه رفت و تا کلاس پنجم ابتدایی در مدرسه «ثریا» محله «احمد آباد» تحصیل نمود آن روزها، بارها به خاطر حجاب، مورد سرزنش همکالسی هایش قرار می گرفت، اما خم بر ابرو نمی آورد.

زهرا برخی روزها از شدت طعنه های بچه های مدرسه ناراحت می شد و زمانیکه مادر دلیل ناراحتی هایش را از او می پرسید در جواب مادر می گفت: «از سرزنش بعضی از بچه های کالس که حجابم را تمسخر می کنند ناراحتم». مادر و پدرم که زجرهای دخترکشان را نظاره گر بودند به زهرا دلداری می دادند که روزی می رسد که همه آنها با حجاب می شوند. 

با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران همکلاسی هایش با حجاب شدند و پدر و مادر، حرف های خودشان را برای زهرا یادآوری می کردند، و زهرا با حجاب خود در طول این دوران ها به خود می بالید و سرخوش از پوشش همکلاسی هایش در پوست خود نمی گنجید.

چیزی از انقلاب نگذشته بود که زهرا با شروع جنگ تحمیلی، خود را برای شهادت آماده کرد، با روسری سر بر بالین می گذاشت و با خود نجوا می کرد: «نکند حمله کنند و در خواب به شهادت برسم و سرم عریان باشد».

سرانجام زهرا در سن 14 سالگی در بمباران هوایی آبادان در همان روزهای آغازین جنگ تحمیلی در مهرماه سال 59 با تمام آرزوهای نوجوانیش با اصابت توپ به کاشانه شان همراه با مادرش شهد شیرین شهادت را نوشید.

خبرگراری دفاع مقدس 

https://defapress.ir

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan