یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

در روز عید غدیر به دنیا آمده‌ام اگر لازم باشد در همین روز هم از دنیا مى‌روم ، شهید ستوان محمد حسینی

  • ۱۱:۴۳

شهید ارتشی که ولادت و شهادت او در روز عید غدیر بود

شهدای دوران دفاع مقدس نمونه‌های والا و اعلای پیوند با معنویت بودند. الگوهای والایی که پرداختن به مجاهدت‌ها و فداکاری هر کدام از آن‌ها گنجینه‌های بی‌نظیری را پیش روی انسانیت می‌گذارد.

آنچه می‌خوانید روایتی از دلاوری‌های شهیدی ارتشی است که در روز عید غدیر متولد و در روز عید غدیر هم به شهادت رسید.

در کتاب نبرد میمک آمده است: «... با یک گروه از داوطلبان از میان دسته‌ى دوم، دشمن را دور زده، از پشت به آن‌ها حمله کردیم در همین گیرودار ناگهان همه‌ چیز در برابر چشمم تیره و تار شد. صداى ناموزون ولى پى‌درپى گلوله‌ها گوش‌هایم را به شدت آزار مى‌داد. زخم‌هاى زیادى داشتم و با موج انفجار کاملا گیج و منگ شده بودم.

رزمندگان اسلام همچنان با دشمن درگیر بودند. سروان نبى‌زاده که در آن هنگام فرماندهى گروهان ارکان را برعهده داشت، به اتفاق سروان خجستگى، خود را به من رساند و مرا به عقب منتقل کردند و در یک فرصت مناسب به وسیله‌ى هلى‌کوپتر به بیمارستان امام خمینى تبریز انتقال دادند.

چشمانم را که گشودم خود را روى تخت بیمارستان یافتم، متوجه شدم که از چند ناحیه‌ى بدن مورد ترکش خمپاره قرار گرفته‌ام. چیزى که ذهن مرا به خود مشغول کرده بود بى‌اطلاعى از موقعیت منطقه بود، نمى‌دانستم چه بر سر هم‌رزمانم آمده است، آیا توانسته بودند دشمن را عقب برانند و یا اینکه منطقه را به آن‌ها واگذار کرده بودند؟

چهره‌ى تک‌تک افراد و صحنه‌ى درگیرى همچون تصویر متحرک از برابر دیدگانم مى‌گذشت. در این حال متوجه مرد میانسالى شدم که در اتاق قدم مى‌زد، چند بار از کنار من گذشت و با تعجب مرا نگاه کرد. به صورتش خیره شدم و او را شناختم، ستوان على‌نژاد بود، با خوشحالى او را صدا زدم، جلو آمد اما به علت جراحات زیادى که بر تن داشتم مرا نشناخت. چند لحظه‌اى چهره‌ام را دقیق نگاه کرد، ناگهان برق شادى در چشمانش درخشید و مرا درآغوش گرفت، پس از سلام و احوال‌پرسى از او درباره‌ى چگونگى عملیات و اوضاع نیروها سؤال کردم.

با ناراحتى پاسخ داد: آن روز پس از این که مجروح شدید؛ ستوان حسینى بلافاصله اسلحه‌ى شما را برداشت و در غیاب شما فرماندهى گروهان را برعهده گرفت. ستوان حسینى تا روز قبل از عملیات از اجراى عملیات اطلاعى نداشت و قرار هم نبود که در این حمله شرکت کند، به همین دلیل به خانواده‌اش گفته بود که روز عید غدیر مراسم عقدکنان را برپا کنند و او هر طور باشد خودش را به مراسم خواهد رساند.

على‌نژاد در حالیکه اشک مى‌ریخت ادامه داد: روز بعد که مصادف بود با عید غدیر، درگیرى شدیدتر شد، حسینى همچنان اسلحه‌ى شما را در دست داشت و با رشادت در برابر نیروهاى بعثى ایستاده بود و فریاد مى‌زد: در روز عید غدیر به دنیا آمده‌ام اگر لازم باشد در همین روز هم از دنیا مى‌روم.

دلاورى‌هاى او روحیه‌اى خوب به سایر رزمندگان گروهان داد؛ اما در گیرودار جنگ، ناگهان یک گلوله‌ى توپ در نزدیکى او به زمین اصابت کرد و ترکش‌هاى آن، پیکر پاک او را مورد هدف قرار داد. وقتى به چهره‌ى غرق در خون او نگریستم، لبخند رضایت بر لب داشت، گویى از این که به ضیافت الهى راه یافته بود خوشحال و مسرور بود.

شهادت ستوان حسینى و تعدادى از رزمندگان دلیر تأثیرى عجیب در روحیه‌ى پرسنل گردان گذاشت و از آن پس با شجاعت و توانى بیشتر مبارزه کردند. نیروهاى بعثى از روى ارتفاعات، تمام منطقه را زیر آتش خود داشتند و به این ترتیب تدارکات و انتقال شهدا و مجروحین به عقب با دشوارى انجام مى‌گرفت. این موضوع تأثیر نامطلوبى در روحیه‌ى سایرین گذاشته بود که با صحبت‌هاى فرمانده، این مشکل نیز برطرف شد.

پس از مدتى نیروهاى کمکى به فرماندهى ستوان غفورزاده در زیر آتش سنگین دشمن بعثى، خود را به مواضع ما رساندند و طولى نکشید که مواضع خودى را بر روى تپه مستحکم نمودند. با فرا رسیدن شب، نیروهاى تازه‌نفس ضربه‌اى مهلک به قواى دشمن وارد کرده، آن‌ها را وادار به عقب‌نشینى نمودند.

(نقل خاطره از ستوان علی نژاد)

منبع: نبرد میمک: مجموعه خاطرات رزمندگان (نیروی زمینی ارتش)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی/منبع

https://media.imna.ir/d/2022/08/01/3/1802400.jpg

مطلب مرتبط:

ستوان سوم توپخانه علی اعرابی افسر رابط توپخانه به گردان ۱۵۲ پیاده درعملیات نصر۲ و ستوان یکم محمد حسینی افسر اطلاعات تیپ و ستواندوم توپخانه حسن محمدی کیا معاون گروهان تکاور تیپ در عملیات نصر۶ از جمله شهدای این عملیات‌ها بودند.

🌷ستوان یکم شهید سیدمحمد حسینی
تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۰۵/۲۳ عید غدیر 
محل شهادت : میمک (استان ایلام) 

کار بزرگی که «تیپ ۴۰ سراب» درعملیات «نصر۶» انجام داد

«شمشیر پیروزی» برای «تیپ 40 سراب»

isna.ir/x65CRT

خاطره گویی رزمنده حاج جعفر زارع رشنو از عملیات حاج عمران

  • ۲۲:۲۶

خاطرات عملیات حاج عمران

خاطره گویی جعفر زارع رشنو از عملیات حاج عمران؛

همه شهدا در یک ستون کنار هم خوابیده بودند و چشمانشان باز بود

سه‌شنبه, ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
نوید شاهد- جعفر زارع رشنو در خصوص خاطراتش از عملیات حاج عمران می گوید: شهدای عملیات در یک ستون کنار هم خوابیده بودند و چشمانشان باز بود.

به گزارش نوید شاهد لرستان، جعفر زارع رشنو از رزمندگان لرستانی است که در عملیات حاج عمران دوشادوش دیگر مردان لُر حماسه آفرید و اینک از خاطرات خود از حضور در این عملیات پیروزمندانه می گوید:

همه شهدا در یک ستون کنار هم خوابیده بودند و چشمانشان باز بود

بار دیگر سال 64 بسیجی ما تمام شد و در سال 65 تشکیل پرونده دادیم که بعنوان پاسدار در سپاه خدمت کنیم. من یک روز توی خانه نشسته بودم که یکدفعه دیدم یک لندکروز آمد پارک کرد درب منزلمان و گفت منزل رشنو اینست؟ گفتم بله! گفت: این برگه اعزامتان است که گفتند باید روی همین تاریخی که زدند خودتان را معرفی کنید تا به خدمت در بیائید.

دو تصویر زیبا از نماز جماعت در جبهه

  • ۰۰:۳۹

https://defapress.ir/files/fa/news/1402/7/10/2197734_668.jpg

https://defapress.ir/files/fa/news/1402/7/10/2197735_160.jpg

اگر جایی نماز جماعت در اطراف مون هست حتما شرکت کنیم.

دکتر سعید جلیلی حامی ایثارگران

  • ۱۰:۰۶

شعار سعید جلیلی انتخاب شد

سعید جلیلی بهترین انتخاب خانواده های ایثارگران

شعار ستاد سعید جلیلی:

«یک جهان فرصت، یک ایران جهش؛ هر ایرانی یک نقش باشکوه »

ادامه راه رئیسی و دولت خدمتگزار با انتخاب دکتر سعید جلیلی

گزینه اول جبهه انقلاب- حامی ایثارگران- حامی جانبازان - حامی خانواده معظم شهدا

ج مثل جانباز - ج مثل جلیلی

نه به اصلاح طلبان و فرصت طلبان و غربزده های خیانت پیشه که با خط ولایت و رهبری زاویه گرفته اند

تصویری از سربازان ارتش در زمان دفاع مقدس

  • ۱۰:۵۳

خاطرات عملیات حاج عمران- گردان ویژه شهدا

  • ۱۲:۵۲

رزمندگان لرستان به سمت حاج عمران-1365

عملیات حاج عمران- گردان ویژه شهدا 

راوی برادر جانباز کاوه گودرزی

گردان ویژه شهدا 

  بعد از تشییع و خاک سپاری دوستان و همرزمانی که در عملیات والفجر 9 به شهادت رسیده بودند تصمیم به اعزام مجدد به جبهه  گرفتم و مجدداً ثبت نام کردم. صبح روز 65/1/25 به واحد بسیج سپاه مراجعه کردم . همیشه و به رسم همه اعزامها نیروها از محل سپاه به جبهه‌ها اعزام می‌شدند اما این بار به جهت تراکم زیاد نیروهای داوطلب با نصب اعلامیه‌ای از نیروها خواستند که جهت انجام مراحل اولیه اعزام به سالن ورزشی طالقانی مراجعه نمایند. یادم نیست با چه وسیله‌ای اما می‌دانم که سریعاً خودم را به سالن طالقانی رساندم سالن تقریباً نیمه پر شده بود. برای اولین بار بود که میدیدم که در روز اعزام نیز از نیروهای رزمنده ثبت نام به عمل می آید. بعد از انجام کارهای مقدماتی اعزام که در همه اعزامها مرسوم بود قرار بود فاصله سالن طالقانی تا محل سپاه را پای پیاده طی کنیم برای اولین بار در طول اعزامها در شهرمان چنین شور و حالی دیده می شد. همه مردم شهر در خیابانهای مسیر از جمله خیابان  تختی خیابان شهدا میدان قیام وخیابان آزادی تا محل سپاه در دو طرف خیابان تجمع کرده بودند. دو یا سه دفتر موقت ثبت نام اعزام در مسیر راه از رزمندگان ثبت نام نشده ثبت نام می کرد. مردم گریه می کردند، شیرینی و شربت میدادند، گویا خبر  داشتند  اکثر همین نیروها دیگر به شهر رجعت نخواهند کرد، مگر با گذشت چهار پنج سال یا حتی ده سال با تکه استخوان یا پلاکی یا با سر و رویی شکنجه دیده بعد از جنگ، با آزادی اسرا و یا با جراحتی بر جسم و دل و دلی خسته بعد ازعملیات.

بعد از عملیات قبلی در  شهر غوغا بود . دیگر مادران و پدران برای رفتن به جبهه به بچه هایشان نه نمی گفتند و از رفتن آنان به قربانگاه  و مسلخ عشق ممانعت نمی کردند. گویا قرار بود تمام شهر به طور دسته جمعی به جبهه بروند درصد زیادی از نیروهای اعزامی را دانش آموزان و معلمان و دبیران تشکیل داده بودند. حدود هزار نفر داوطلب از یک شهرستان 150 هزار نفره بسیار با شکوه و دیدنی بود. بعد از رسیدن به مقر سپاه ماشینها آماده جهت اعزام نیروها به مرکز استان بودند .

سردار شفق صخره های قمیش

  • ۰۲:۵۶

عملیات بیت‌المقدس 2

سردار شفق صخره های قمیش


چند ماهی است فرماندهی گردان ثارالله شهرستان بروجرد به برادر پاسدار علی حسن نوری از رزمندگان سپاه بروجرد محول شده است .

گردان شهر ما پس از پشت سر گذاشتن چندین ماموریت آفندی (عملیاتی) مهم به تازگی در خط پدافندی گمو واقع در کردستان عراق مستقر شده و رزمندگان دلاور گردان شهرما بعداز عبور از ارتفاعات شمال غرب کشور عزیزمان ایران وارد کردستان عراق شده و به منظور دفاع از کیان کشور بر روی ارتفاعات صعب العبور ( سخت گذر ) و سوق الجیشی ( استراتژیک - راهبردی ) کردستان عراق مستقر شده اند.

سختی کار در خط مقدم سبب شده است گردان ها و گروهان ها طی جدول زمانبندی خاصی از خط مقدم به پشتیانی جابجا شوند .
مقر پشتیبانی لشکر در کنار سد بوکان واقع شده است .
در اواخر بهار سال 67 خط پدافندی گردان ثارالله تحویل گردان محبین می شود و نیرو ها پس از استقرار در قرارگاه پشتیبانی قرار است به مرخصی بروند و بعد از مراجعت از مرخصی روی ارتفاع هزارکانی عملیات کنند .

شما چند سال اسیر بودید ؟

  • ۱۱:۱۱

https://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1392/5/26/281586_824.jpg

ضمن معرفی خود از نحوه اعزام به جبهه و اسارت خود بگویید. :

بسم رب الشهدا و الصدیقین.
اینجانب میرزا علی نوروزی متولد 1336 می باشم در سال 1365 از طریق سپاه رودبار عازم مناطق عملیاتی غرب کشور شدیم و در منطقه حاج عمران طی تک دشمن به اسارت نیرو های بعثی عراق در آمدیم. من و چند تن از همرزمانم را که به جهت اصابت ترکش مصدوم و زخمی شده بودیم به یکی از سنگرهای بهداری انتقال دادند و ما پس ازمداوا دوباره قصد داشتیم به بیرون ازسنگر برویم که یکی از رزمنده ها به سنگر آمده و گفت که در محاصره هستیم با شنیدن این جمله عراقی ها را مشاهده کردیم که به طرف سنگر آمده واعلام کردند که یکی یکی بیرون آمده و تسلیم شوید.
چه مدت در اسارت بودید؟و وضعیت اردوگاه های به چه نحوی بود؟

رزمنده و جانباز شهید ، جهانشاه ویسکرمی- خرم آباد لرستان

  • ۲۳:۰۳

رزمنده و جانباز شهید جهانشاه ویسکرمی

۲۱ اسفند سالروز درگذشت شهادت گونه رزمنده دلاور لرستانی و جانباز جنگ تحمیلی ، بیسیم چی گردان انبیاء، *جهانشاه ویس‌کرمی* 🌹 

در گردان انبیاء بیسیم چی فرمانده درویشعلی شکارچی بوده.

در حاج عمران مجروح شد و ترکش در سرش بود. در سالهای بعد از جنگ یک دکتری در اراک او را عمل کرد و ترکش را بیرون آورد. جانباز 45 درصد بود و برای مشکلات درمانی مکرر به اراک میرفت. سال 1385 در یک عمل جراحی دچار خونریزی داخلی شد و پزشکان موفق به نجاتش نشدند و سرانجام به همرزمان شهیدش پیوست .

از ایشان یک فرزند پسر و یک فرزند دختر به یادگار ماند.

خاطره اول از عملیات حاج عمران 

در عملیات حاج عمران عموم مردم لرستان عزادار شدند ، مرحوم اخوی تیپ ۵۷ بودند از ناحیه سر مجروح می شوند، او را به نقده می آورند پس از درمان مجدداً به خط برمی‌گردد چون شهید و مجروح زیاد داده بودیم خط نیاز به نگهداری داشته با توپ و خمپاره و...

خاطره ای از رزمنده و جانباز بسیجی ، مرحوم جهانشاه ویسکرمی 

✍ (نقل از برادر ایشان حاج احمد ویسکرمی)

🍀شادی روحش صلواتی هدیه کنیم 🍀 

#سبک_زندگی_شهدا

خاطره دوم :

شهید هاشم گودرزی ، شهدای میاب

  • ۱۱:۴۲
https://yadcode.ir/uploaded/image/28217_3aa599fc589a99f8f469595e356d2eff0dfa071a.jpg
شهید هاشم گودرزی
نام پدر : عشق علی
تاریخ تولد : 1343/10/10
محل تولد : شمیران (تهران)
سن : 18 سـال
مذهب : اسلام شیعه
تاریخ شهادت : 1361/02/10
محل شهادت : خرمشهر - ام الرصاص
مزار : گلزار شهدای بهشت زهرای تهران

صفحه در گلزار شهدا

پدرش عشقعلی و مادرش طاهره نام داشت. تا پایان سوم راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در ام الرصاص عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.

خاطرات شهید

خاطرات شهید شاهپور سلیمانی از زبان برادرش

  • ۱۷:۱۹

شهید شاهپور سلیمانی - دورود

شاهپور سلیمانی

نام پدر: نقی

تاریخ تولد: 1-1-1349 شمسی

محل تولد: لرستان - خرم آباد - سپیددشت

تاریخ شهادت : 3-4-1366 شمسی

محل شهادت : دیواندره (جاده سنندج) 

دلیل شهادت : اصابت گلوله حزب کومله کردستان

گلزار شهدا: گلزار شهدای مرکزی انگشته شهر: لرستان - دورود

خاطرات شهید شاهپور سلیمانی به نقل از برادر شهید

در راه بازگشت بودیم سوار بر یک دستگاه اتوبوس همراه بچه های گروه به سوی خانه رهسپار بودیم. همه در حال و هوای خانه به سر می بردند

امروز جون میده برا شهید شدن ...

  • ۱۲:۲۹
امروز جون میده برا شهید شدن...

  ۱۴ فروردین ۶۷ مقارن بود با نیمه شعبان و این بار برو بچه های با صفای پایگاه امام سجاد(ع) با خون سید سعید عزیز آن را تزئین نمودند.از پس آن نیمه شعبان هر سال این روز عزیز و نورانی عجین گشته با یاد و خاطره آن شهید والامقام. در زیر و در این شب و روز عزیز مرور میکنیم آخرین ساعات زندگی سید سعید را در جمع ما خاکیان قبل از پیوستن به افلاکیان از زبان و قلم سردار کاظم فرامرزی:

سال 62 بود که من جانشین گردان ضد زره شدم. گروهی از بچه های بسیجی اعزامی از شهرستان بروجرد به گردان ما اعزام شدند. غالب این عده در بروجرد در مسجد امام سجاد(ع) گرد هم آمده و تربیت دینی و معنوی شده بودند. عده ای از آنها واقعا نخبه بودند. از آن پس این عده مرتب به جبهه می آمدند و می رفتند.

در اولین اعزام به وساطت شهرام دشتی،از میان نیروی های اعزامی لرستان، هشت نفر از بچه های بسیجی بروجرد به گردان من پیوستند. نام این عده عبارت بودند از: احمد گودرزیانی، علی زراسوند، ناصر موسیوند، منوچهر موسیوند، مسعود ماکنانی، رضا حسن زاده، امیر فاضل و سیدسعید حسینی.

امیرفاضل در عملیات والفجر8 و فتح فاو به شهادت رسید.علی زراسوند در عملیات مهران از ناحیه دو پا و یک چشم جانباز شد. مسعود ماکنانی و ناصر موسیوند هم شهید شدند. رضا حسن زاده نیز یک چشمش را از دست داد و هم اکنون متخصص نوزادان و کودکان است. سیدسعید حسینی نیز در حوالی حلبچه به شهادت رسید.

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan