یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید محمد بختیاری ، شهدای بروجرد

  • ۰۲:۱۲

شهید محمد بختیاری

شهید محمد بختیاری

محمد بختیاری 1345/6/6 در روستای «دره میانه» سفلی از توابع شهرستان «بروجرد» دیده به جهان گشود. در سن هفت سالگی در تنها دبستان روستا ثبت نام کرد و مشغول تحصیل شد. وی در حین تحصیل بارها مورد تشویق معلمش قرار گرفت. کلاس سوم راهنمایی بود که در پایگاه مقاومت بسیج ثبت نام کرد. از آن پس، روزها درس می‌خواند و شبها به پایگاه می‌رفت و نگهبانی می‌داد. همچنین برای کمک به خانواده، در اوقات فراغت کار می‌کرد و هزینه تحصیلش را به دست می آورد.

او از بدو ورود به دوره دبیرستان به کتابهای استاد مطهری علاقه‌مند شد و آنها را مورد مطالعه قرار می‌داد. پس از به پایان رساندن کلاس اول دبیرستان، با درس و مشق وداع کرد و در اواخر سال 1359 با لباس بسیجی راهی مناطق عملیاتی شد. در این مرحله از اعزام در منطقه عملیاتی «دار خوئین» مورد اصابت ترکش قرار گرفت و از ناحیه کتف مجروح شد.

«محمد» برای بار دوم 1360/11/17 لباس رزم پوشید، به جبهه رفت و مدت سه ماه در منطقه عملیاتی «جزیره مینو» خدمت کرد. آخرین مرحله حضور ایشان، اول سال 61 بود که در این مرحله در عملیات بیت المقدس حضور یافت. تا این که 1361/2/16 همان سال در حین عملیات بر اثر سوختگی، به درجه رفیع شهادت نائل آمد. وی در هنگام شهادت ۱۶ سال داشت. مزارش در گلزار بهشت شهدای بروجرد واقع است.


شهید محمد بختیاری

فرزند : اکبر

تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۰۲/۱۶

محل شهادت : فکه

محل دفن : بروجرد

ششم شهریور ۱۳۴۵، در روستای دره میانه سفلی از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش اکبر، کارگر بود و مادرش ملک بانو نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. شانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در فکه بر اثر سوختگی به شهادت رسید. مزار او در شهرستان زادگاهش واقع است.

منبع: سایت یاد امام و شهدا

http://yadshohada.com

نوجوان شهید بهنام محمدی ، شهدای خرمشهر

  • ۱۱:۲۹

شهید بهنام محمدی - خرمشهر

بهنام محمدی شهید 13 ساله ای که بعد از 31 سال و نبش قبر پیکر مطهرش سالم بود

♻️بهنام محمدی نوجوان 13 ساله زبر و زرنگی بود که به او تعلیمات لازم را جهت کسب اطلاعات از دشمن داده بودم، و به‌عنوان اطلاعات‌چی در خدمتم بود. یک روز به بهنام گفتم «برو پیش عراقی‌ها و بگو صدام کِی به خرمشهر می‌آید؟ مادرم یک گوسفند نذر کرده که هر وقت صدام آمد زیر پایش قربانی کند؛ آنوقت آن‌ها دیگر با تو کاری نخواهند داشت. بعد به آنها بگو که تعداد زیادی تانک از فلان مسیر در حال حرکتند و دارند به سمت شما می‌آیند»؛ می‌خواستم با استفاده از این ترفند جلوی پیشروی دشمن گرفته شود، تا نیروی کمکی برسد؛ که البته جلوی پیشروی دشمن گرفته شد، اما نیروی کمکی هیچ وقت نرسید.

توسل مادران شهدا به امام جواد (ع) ،شهید بی‌مزار علی معطری ، شهرری

  • ۱۲:۳۱

شهید علی معطری

شهید : علی معطری

نـام پـدر :غلامرضا

تـاریخ تـولـد :۱۳۴۴/۰۴/۲۱

مـحل تـولـد : شهر ری

سـن : ۱۶ سال 

دیـن و مـذهب :اسلام - شیعه

تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۰۱/۲۲

مـحل شـهادت : فکه، عملیات والفجر یک

سنگ مزار یادبود در بهشت زهرای تهران قطعه ۲۷

بیست ‌و یکم تیر ۱۳۴۴، در شهرستان ری به دنیا آمد. پدرش غلامرضا کارگر لوله‌کش آب و مداح بود و مادرش طاهره نام داشت. دانش‌آموز دوم متوسطه در رشته تجربی بود. او نیز کارگر لوله‌کش بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم فروردین ۱۳۶۲، با سمت تک‌تیرانداز در فکه بر اثر اصابت گلوله دوشکا به کمر، شهید شد. اثری از پیکرش به دست نیامد.

صفحه شهید در سایت گلزار

خاطرات پدر شهید : 

۳۲ سال در انتظار خوش‌تیپ‌ترین آرپی‌جی زن + عکس

  • ۰۳:۰۸

گفت‌وگو با مادر مجید مسگر طهرانی از شهدای مفقودالاثر؛

۳۲ سال در انتظار خوش‌تیپ‌ترین آرپی‌جی زن + عکس

همرزمان مجید برایمان تعریف می‌کردند که او در جبهه همیشه خوش‌تیپ بود. یک‌بار هم ندیدیم موهایش نامرتب باشد. دائماً کفش‌هایش واکس زده و لباس‌هایش صاف و تمیز بود. پسر من خوش‌تیپ‌ترین آرپی جی زن جنگ بود.

به گزارش مشرق، وصیتنامه قاب شده روی دیوار، خانه‌ای پر از مهر مادری، انتظار برای مسافری که ۳۲ از او خبری نیست، راضی بودن به رضای خدا و... این‌ها خلاصه‌ای از حال و هوای خانه شهید جاویدالاثر مجید مسگر طهرانی است؛ خانه‌ای که چهار سالی می‌شود در آن از پدر با چشمان منتظر برای آمدن خبری از پسر، اثری نیست و به سوی پروردگار رجعت کرده است. در نبود پدر، پای حرف‌های مادر شهید می‌نشینیم تا به قول خودش برایمان از خوش‌تیپ‌ترین آرپی‌جی زن لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) بگوید.

نوجوان 14 ساله ای که با اصابت مستقیم آرپیچی سرش رفت

  • ۰۲:۴۸
نوجوان ۱۴ ساله ای که برای آوردن آب رفت و سرش رفت
خاطره ای از جانباز 70 درصد دفاع مقدس؛

نوجوان 14 ساله ای که با اصابت مستقیم آرپیچی سرش رفت

بیان خاطره ای از شاهد ماجرا

به گزارش راهیان نور، محمد رضا فرامرزی جانباز 70 درصد جبهه نبرد حق علیه باطل ما را با خود به روزهایی خواهد برد که هیچ گاه ندیده ایم. در ادامه خاطره ای از این رزمنده دفاع مقدس می خوانید:

در جاده ی اهواز خرمشهر بودیم در حالت پدافند و بنده فرمانده گردان بودم و 120 یا 130 نفری آماده بودیم که شب عملیات از خرمشهر حرکت کنیم.
خیلی در تیررس دشمن بودیم و بچه ها نمی توانستند از سنگر بیرون بروند.
بچه ها تشنه بودند و چندین ساعت آب نخورده بودند و کسی نمیتوانست برود و آب بیاورد.
یکی از بچه های سنگر کنار من آمد و گفت: حاجی یک نفر را بفرست با من بیاید تا برویم و آب بیاوریم.
گفتم مرد حسابی الان در تیررس دشمنیم و من هم نمی توانم به کسی بگویم که با تو بیاید. چون بچه ها میگویند حکم فرمانده است و حکم فرمانده یعنی حکم امام و ولی فقیه و هر کس برود مساوی است با مرگ و شهادت. نه! من به کسی نمی گویم.
خودش چون عطش بچه ها را می دید و تلف شدنشان را می دید به تنهایی رفت و به من از روی شوخی گفت حاجی من مثل حضرت عباس شهید تشنه لب میشوم.
خلاصه دبه ها را برداشت و رفت و شیر تانکر آب را باز کرد و دستش به دبه ها بود. تا دبه ها پر شد همین که آمد بلند شود خمپاره افتاد در همان دبه اش و سرش رفت و چند قدمی نزد ما آمد اما نرسید و شهید شد.


واقعا بچه ها به سختی و مشقت جنگیدند برای دفاع از ولایت، اسلام و ناموسشان و اما الان چگونه به خونشان بی حرمتی میشود.
واقعا بچه ها تن به تن جنگیدند.
نوجوان 14 ساله ای بود که با اصابت مستقیم آر پی چی سرش رفت و الان ما امنیت و آرامش خودمان را مدیون شهداییم.

منبع: راهیان نور

روایت جنگ تن به تن جوان‌ترین شهید بروجرد ، شهید علی کماسی

  • ۰۱:۵۴

شهید علی کماسی- بروجرد

شهید علی کماسی

نام پدر : محمد

تاریخ تولد : 1351/07/01

محل تولد : بروجرد

تاریخ شهادت : 1367/03/28

محل شهادت : در ارتفاع قمیش عراق

عنوان : دانش آموز بسیجی

کد ایثارگری : ۶۷۱۶۵۳۶

روایت جنگ تن به تن جوان‌ترین شهید بروجرد

به گزارش ایسنا، جعفر کماسی از جانبازان دوران هشت سال دفاع مقدس و برادر شهید علی کماسی روایت می‌کند: برادرم علی متولد مهرماه سال ۵۱ بود. با آغاز جنگ تحمیلی او هم دوست داشت همچون سایر جوانان در جنگ علیه دشمن بعثی حضور داشته باشد اما به دلیل سن کم با حضورش در جبهه موافقت نمی‌کنند. در نهایت برای آنکه بتواند به جبهه بیاید شناسنامه‌اش را دست کاری می‌کند. علی کوچک‌ترین شهید دوران دفاع مقدس در بروجرد است.

شهید نوجوان که اصرار می‌کرد آر پی جی زن باشد . شهید محمدرضا مقدسی

  • ۰۱:۱۸

آرپی جی

شهید محمدرضا مقدسی

نام پدر: رحم خدا

تاریخ تولد: 2-6-1349 شمسی

محل تولد:  بروجرد 

تاریخ شهادت : 1-3-1365 شمسی

محل شهادت : حاج عمران

دلیل شهادت : اصابت تیر و ترکش دشمن بعثی 

مزار : گلزار بهشت شهدای بروجرد 

نوید شاهد 

خاطرات سید غلامرضا موسوی زاده از رزمندگان گردان ثارالله از تک عراق به حاج عمران:

این خاطرات برای اولین بار در این وبلاگ انتشار پیدا می کند... به دلیل اینک این خاطرات در دهه 60 ضبط شده اند سرنوشتی از راوی در دست نبود ... ( راوی از جانبازان و رزمندگان بروجرد است و من از خواهرزاده اش ، آقای سید حجت الله موسوی زاده احوالش را پرسیدم. زمستان 1400)

شهید عباس قادری ، که با یک‌چشم و یک دست در مقابل دشمن ایستاد

  • ۱۲:۳۳

شهید عباس قادری  یکم فروردین 1344، در روستای زفره از توابع شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش محمدحسین، کارگر بود و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان  بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و یکم خرداد 1360، در دارخوین بر اثر اصابت گلوله شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

 

فرازی از وصیت نامه شهید عباس قادری

آخرین نماز باحال نوجوان ۱۴ ساله

  • ۰۱:۱۶

نماز نوجوان در جبهه

هنگام دفاع مقدس آیت‌الله العظمی جوادی آملی جبهه مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند؛ در میان رزمندگان، نوجوان باصفایی بود که ۱۴ سال داشت.  پایین ارتفاع چشمه‌ای بود و باران گلوله از سوی عراقی‌ها می‌بارید؛ لذا فرماندهان گفتند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.  هنگامی که آیت‌الله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه می‌رفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو خطرناک است، آن نوجوان گوش نکرد.  آخر متوسل شدند به این عالم وارسته، حضرت آیت‌الله جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید. آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا می‌روی؟ گفت میروم پایین وضو بگیرم. گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند می‌توانی تیمم کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با تیمم کافی است.  نوجوان نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخند زیبایی زد و گفت بگذارید حاج آقا نماز آخرمان را با حال بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی خواند و برگشت.  دقایقی بعد قرار بود عده‌ای از بسیجیان بروند جلو و با عراقی‌ها درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود. یکی دو ساعت بعد آیت‌الله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند جنازه‌ای آوردند. آیت‌الله جوادی آملی نشستند و دیدند همان نوجوان با همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته.  آیت‌الله جوادی آملی کنار جنازه‌اش روی خاک نشستند، عمامه از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند: جوادی! فلسفه بخوان؛ جوادی! عرفان بخوان. امام به اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟!  من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار نماز آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر توست؟!  

منبع: سایت خبر گزاری بین المللی قرآن 

نوجوان شهید

آیت الله جوادی آملی در جبهه دفاع مقدس

نوجوان شهید بهنام محمدی راد ، شیربچه دلاور خوزستان

  • ۱۳:۴۹
قهرمانان نوجوان جنگ تحمیلی/ یادی از 10 شهید نوجوان در روز دانش آموز
 شیربچه دلاور خوزستان

نام : بهنام محمدی راد

ولادت: بهمن 1345

شهادت: 1359/07/28

محل شهادت: خرمشهر

مردم خرمشهر، دلاوری های بهنام 13 ساله در بحبوحه روزهای نخستین جنگ را هرگز فراموش نمی کنند؛ آن زمان که خرمشهر زیر آتش گلوله و خمپاره دشمن می سوخت و بهنام ها در این شهر خونین، درس ایثار می آموختند. شهید بهنام محمدی راد، بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسیده است.

مادر این شهید روایت کرده است: بهنام در ایام جنگ می گفت مادر دلم می خواهد بروم پیش امام حسین (ع) و بدانم که بود. او به من کاغذی داد که داخل آن درباره غسل شهادت نوشته بود و گفت: مامان مرا غسل شهادت بده زیرا می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، اینجا نمان می ترسم عراقی ها اسیرت کنند.

شهدای نوجوان

نوجوان شهید علیرضا کریمی ، شهدای سیجان

  • ۱۱:۰۱

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس , یوم‌الله 13 آبان ,

نوجوان شهید علیرضا کریمی

شهید علیرضا کریمی متولد 22 شهریور سال 1345 است که مقارن با ایام ماه مبارک رمضان در محله سیچان اصفهان بدنیا آمد. وقتی به دنیا آمد کبدش رو از دست داد و همه دکترها از او قطع امید کرده بودند. خانواده‌اش علیرضا را با توسل به حضرت عباس علیه السلام باز گرفتند و علیرضا که بزرگ شد ارادت خاصی به حضرت عباس داشت بعد که رفت جبهه هم مسئول دسته گروهان حضرت ابالفضل علیه السلام شد آخرین باری که به جبهه می‌رفت گفت :«ما مسافر کربلائیم؛ راه کربلا که باز شد برمی‌گردم.»

درسال 1361 در عملیات والفجر 1 واقع در منطقه عملیاتی فکه- تنگه ابوغریب هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای بعثی قرار می‌گیرد. همین که می‌خواست خودش را به تپه برساند، تانک‌ بعثی‌ها از روی پاهایش رد شد و درحالی که 16 سالش بود به شهادت رسید.

15 سال بعد پیکرش بازگشت. همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می‌رفت. و روزی که تشییع شد تاسوعا بود. روز حضرت اباالفضل علیه السلام. در آخرین نامه‌اش نوشته بود: «به امید دیدار در کربلا»؛ عاشق آقا ابوالفضل‌(ع) بود و پیکرش بعد از 16 سال در شب تاسوعا به آغوش مادر بازگشت؛ علیرضا تاکنون مشکل سفر کربلای بسیاری از عاشقان را حل کرده است.

۱۸ شهید شاخصِ نوجوان در دفاع مقدس را بشناسید

به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت... شهیده طاهره هاشمی

  • ۱۰:۴۶

شهیده سیده طاهره هاشمی- آمل

روایت دختر ۱۴ساله‌ای که شهید بهشتی وعده شهادتش را داد

شهیده سیده طاهره هاشمی ، شهیده شاخص سال ۱۳۹۲ وقتی صبح کنار سفره‌ی صبحانه خوابش را برای مادر و عباس تعریف کرد، به آرامی گفت:‌ من شهید می‌شوم. عباس به یاد انشای طاهره افتاد که اول نوشته بود دوست دارم فلسفه بخوانم؛ اما در پایان نوشت به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت...

«طاهره نفس نفس می‌زد. از او قطع امید کرده بودیم. از صبح نگران بودیم که نکند طاهره هم مثل دختر همسایه بمیرد. دختر همسایه صبح مرده بود و صدای گریه هنوز از خانه‌‌شان می‌آمد. مادر مرا فرستاد دنبال زن عمو. با گریه آوردمش. زن عمو وقتی دید طاهره نفس نمی‌کشد، پارچه‌ی سفیدی روش انداخت. من و مادر به گریه افتادیم. صبر کردیم تا همه بیایند و دفنش کنیم. نیم ساعت که گذشت دیدم پای طاهره تکان می‌خورد. از خوشحالی زبانم بند آمده بود. مادر و زن عمو را صدا زدم. مادر پارچه‌ی سفید را برداشت و با گریه، طاهره را بغل کرد. خدا روح تازه‌ای در جسم خواهر کوچولویم دمید.» (۱)

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan