- سه شنبه ۲۰ تیر ۰۲
- ۱۲:۰۶
کد ایثارگری:6105111
زندگینامه معلم شهید مصطفی بهرامی
من یک معلم هستم نوشت:
در بوستان باغ ولایت گلی خوشبوتر از شهید نیست.
شهید مصطفی بهرامی در سال 1337 در خانواده ای مذهبی در شهرستان آبادان دیده به جهان گشود. چندی پس از تولد مصطفی خانواده اش به خاطر وضعیت شغلی پدر که در آبادان زندگی می کردند به خرم آباد بازگشته و مصطفی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهر خرم آباد طی کرد. شهید بهرامی در جریان انقلاب در شهرستان خرم آباد، بسیار فعال و موثر بود.
شهید بهرامی پس از درگذشت پدر، تمام وقتش را صرف کار کردن نمود تا مادرش که چند یتیم داشت، به راحتی زندگی کند. شهید مصطفی از همان کودکی علاقه ی زیادی به دین و اصول دین داشت. او هیچ گاه نمازش را ترک نکرد. او در مراسم مذهبی حضوری فعّال داشت. به ویژه در مراسم تشییع جنازه شهدا نقش مؤثّری داشت. شهید بهرامی در زمان انقلاب، فعّالیت های سیاسی فراوانی داشت و معمولا تا پاسی از شب اعلامیه های امام خمینی (رحمت الله علیه) را با چسب به دیوار می چسبانید و روزها در صف تظاهرات بر علیه شاه شعار می داد. ایشان چندین بار دستگیر و مورد شکنجه و آزار و اذیت نیروهای رژیم قرار گرفت و به این دلیل مدّتی را در بیمارستان بستری شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی شهید بهرامی به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد. او در زمانی که در کمیته انقلاب اسلامی حضور داشت برای خاموش کردن حرکت ناجوانمردانه دشمنان انقلاب در خوزستان که تمامیت ارضی ایران را به خطر می انداخت؛ به همراه دیگر برادران همرزمش راهی خوزستان شدند تا آتش ناامنی را در این خطه خاموش نمایند. بعد از آن نیز شهید بهرامی در تمامی سنگرهای انقلاب حضوری خستگی ناپذیر داشت.
شهید مصطفی بهرامی با دستور حضرت امام (رحمت الله علیه) مبنی بر تشکیل نهضت سوادآموزی ابتدا به عنوان آموزشیار و سپس با کسب تجربه آموزشی، به عنوان راهنمای تعلیماتی در نهضت سوادآموزی لرستان مشغول به کار گردید. او در این نهاد به همراه یار و همرزم شهیدش علیرضا حیدری واحد فرهنگی نهضت سوادآموزی را فعال کردند.
شهید بهرامی در طی دوران نوجوانی و جوانی سختی های زیادی را چشیده و از اوان نوجوانی روی پای خود ایستاده بود. لذا انسانی درد کشیده بود و در دستگیری از محرومین و پابرهنگان جامعه از هیچ کوششی دریغ نمی کرد و همواره نزدیکان و اهل خانه را به امر معروف و نهی از منکر و نیز پشتیبانی از رهبر انقلاب و خمینی کبیر دعوت می کرد. شهید مصطفی بهرامی بارها به عنوان یک نیروی بسیجی در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور یافت و عاقبت در عملیات والفجر مقدماتی، در تنگهابوقریب از ناحیه کمر مورد اصابت ترکش خمپاره های دشمن قرار گرفت و به دیدار یار شتافت و پیکر مطهرش که در تیررس دشمن قرار داشت به همت همرزم و یاورش سردار سرافراز اسلام شهید اسد الله حسنوند با مرارت و سختی فراوان به پشت خط انتقال داده شد.
پس از شهادت شهید مصطفی بهرامی خواهر زاده اش ستوان دوم شهید شهریار واقفی که انسانی عفیف، پارسا و فروتن بود و از سجایای اخلاقی شهید مصطفی بهرامی نیز بسیار تاثیر گرفته بود در جبهه های نبرد علیه باطل به خیل شهدای گرانقدر پیوست و با سبک بالان انقلاب اسلامی همراه شد.
روحشان شاد و یادشان گرامی
خاطره ی آوردن پیکر شهید مصطفی بهرامی
بعد از عملیات منطقه شرهانی، پیکر شهید مصطفی بهرامی در بین نیروهای ایرانی و عراقی با تعداد زیادی از شهدا جا می ماند
مادر ایشان بعد از شنیدن این خبر به پشت جبهه می آید و می گوید تا جنازه فرزندم را نبرم از اینجا نمی روم .
شهید اسداله حسنوند ناگهان تصمیمی می گیرد ، او طنابی را بر می دارد و سینه خیز خود را به 20متری نیروهای عراقی می رساند.
شهدا پایین تپه کنار هم چیده شده اند و عراقی ها مقداری خاک روی آنها ریخته اند . شهید مصطفی پیکر درشتی دارد ، داده بودند پوتینی قد پایش درست کنند.
شهید حسنوند پوتین ها را خوب ورانداز می کند و ناگهان با یک پوتین روبرو می شود که بزرگتراز همه پوتین هاست.
جنازه را به هر ترتیب که شده زیر خاک در می آورد. خسته می شود.
جنازه بزرگ است. شهید به ناچار سرطناب را به گردن شانه خود پیچانده و به صورت سینه خیز عزم آمدن می کند.
درست سه ساعت تمام این فاصله کوتاه به طول می انجامد.
نزدیک سنگر که می رسد صدای صلوات بچه ها بلند می شود و او را غرق بوسه می کنند.
شهید اسدالله در حمله چزابه در میدان جنگ ماند.
منبع: نوید شاهد