یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

جانباز شهید حاج احمد مدهنی ، یادگار دفاع مقدس

  • ۰۹:۰۴

حاج احمد مدهنی را اغلب رزمندگان لشگر 57 حضرت ابوالفضل (ع) می شناسند. زیرا وی مدتها در کسوت فرماندهی گردان بعثت و فرمانده محور در زمان جنگ تحمیلی ایفای وظیفه نموده است، حاج احمد مدهنی فردی خوش رو و با سابقه و از یادگارهای باقی مانده از جبهه های جنگ و دفاع مقدس است که سالها خدمت نمودن، خدمات بسیاری در کارنامه افتخاراتش به وجود آورده است.

رسول خدا (ص) می فرماید: الْمُجَاهِدُونَ‏ فِی‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى قُوَّادُ أَهْلِ الْجَنَّة. بحار الأنوار، ج97، ص15، ح34.

در روز قیامت مجاهدان در راه خدا - رزمندگان - پیشگامان اهل بهشت اند.

این جانباز دلاور در روز جمعه 4خرداد 1397  به یاران شهیدش پیوست . مراسم تشییع و تدفین آن دلاور مرد لرستانی  روز شنبه ۱۳۹۷/۰۳/۰۵از پادگان امام حسین ع سپاه به طرف قبرستان سراب یاس برگزار گردید.

تصاویر برادر رزمنده حاج احمد مدهنی

شهید سپهدار بهادری ، شهدای لرستان

  • ۱۲:۱۳

آلبوم تصاویر شهید «سپهدار بهادری» منتشر شد

شهید سپهدار بهادری

فرزند  : الله قلی

تولد:  ۱۳۴۵ بخش پاپی

تاریخ شهادت  :  ۱۳۶۵/۰۳/۰۲

محل شهادت  : منطقه عملیاتی حاج عمران

مزار  :  گلزار بهشت رضای شهدای شهرستان خرم آباد


سال ۱۳۴۵، در روستای پاپی از توابع شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش الله قلی نام داشت . وی چهره متین و دوست داشتنی داشت  و با  آوردن روزی پاک و طیبی برای اهل خانواده چنان تأثیر شگرفی در تربیت خانواده گذاشته بود که  توفیق یافت بعنوان پدر شهید جایگاه خود را درعالم ملکوت باز نماید و اطرافیان همیشه به او افتخار نمایند. مادرش طلا خانم خانه دار بود و نسبت به تربیت فرزندان خود چنان همّت می گماشت که از دامان پاک ایشان دلاوری چون شهید سپهدار پا به عرصه وجود گذاشت. گر چه از نظر تحصیلات کلاسیک مدارج عالیه نداشت ، اما  تکلیف الهی وی را برآن داشت به فرمان امام خمینی قدس سرو شریف   بعنوان پاسدار مخلص در کنار همسنگران مجاهد الهی در سپاه اسلام قرار گیرد  و از نظر معارف علوم اسلامی به عالیترین مرتبه درجه معرفت الهی برسد ، به طوریکه ره صد ساله را یک شبه طی ، و در عالم ملکوت سیر بنماید. زندگی عارفانه این شهید عظمی در دوم خرداد ۱۳۶۵، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش  پایان یافته و به خیل همسنگران شهیدش پیوست و تا ابد برای همیشه جاودانه گردید. مزار وی در گلزار شهدای شهرستان خرم آباد  واقع است.

وصیت نامه :

زنده یاد رزمنده دلاور حمید قبادی ، کوهدشت

  • ۱۲:۰۴

11261789808079930627

سردار پاسدار حمید قبادی روز گذشته در یک سانحه رانندگی در محور کوهدشت – خرم‌آباد جان خود را از دست داد و به دیار حق شتافت. 1مهر 1391

پیکر پاک حمید قبادی سردار دلاور هشت سال دفاع مقدس در میان ناباوری مردم شهرستان کوهدشت تا بهشت زهرا سلام الله علیها تشییع شد.

حمید قبادی از یادگاران هشت سال دفاع مقدس و شهدای انقلاب اسلامی بود که از نوجوانی تا واپسین لحظات حیاتش از امام و رهبری و خط ولایت جدا نشد. وی در سمت های مختلف با جان و دل از اسلام و ولایت دفاع می کرد.

او سربازی فداکار ، جانبازی غیور و ولایتمداری کم نظیر بود ، ایشان در ادامه سخنانش گفت امیدوارم همرزمان این سرباز اسلام راه و مسیرش را تا حصول نتیجه وسپردن پرچم انقلاب اسلامی به صاحبش مولایمان امام زمان  عجل الله تعالی فرجه راهش را ادامه دهند.

نوجوان 14 ساله ای که با اصابت مستقیم آرپیچی سرش رفت

  • ۰۲:۴۸
نوجوان ۱۴ ساله ای که برای آوردن آب رفت و سرش رفت
خاطره ای از جانباز 70 درصد دفاع مقدس؛

نوجوان 14 ساله ای که با اصابت مستقیم آرپیچی سرش رفت

بیان خاطره ای از شاهد ماجرا

به گزارش راهیان نور، محمد رضا فرامرزی جانباز 70 درصد جبهه نبرد حق علیه باطل ما را با خود به روزهایی خواهد برد که هیچ گاه ندیده ایم. در ادامه خاطره ای از این رزمنده دفاع مقدس می خوانید:

در جاده ی اهواز خرمشهر بودیم در حالت پدافند و بنده فرمانده گردان بودم و 120 یا 130 نفری آماده بودیم که شب عملیات از خرمشهر حرکت کنیم.
خیلی در تیررس دشمن بودیم و بچه ها نمی توانستند از سنگر بیرون بروند.
بچه ها تشنه بودند و چندین ساعت آب نخورده بودند و کسی نمیتوانست برود و آب بیاورد.
یکی از بچه های سنگر کنار من آمد و گفت: حاجی یک نفر را بفرست با من بیاید تا برویم و آب بیاوریم.
گفتم مرد حسابی الان در تیررس دشمنیم و من هم نمی توانم به کسی بگویم که با تو بیاید. چون بچه ها میگویند حکم فرمانده است و حکم فرمانده یعنی حکم امام و ولی فقیه و هر کس برود مساوی است با مرگ و شهادت. نه! من به کسی نمی گویم.
خودش چون عطش بچه ها را می دید و تلف شدنشان را می دید به تنهایی رفت و به من از روی شوخی گفت حاجی من مثل حضرت عباس شهید تشنه لب میشوم.
خلاصه دبه ها را برداشت و رفت و شیر تانکر آب را باز کرد و دستش به دبه ها بود. تا دبه ها پر شد همین که آمد بلند شود خمپاره افتاد در همان دبه اش و سرش رفت و چند قدمی نزد ما آمد اما نرسید و شهید شد.


واقعا بچه ها به سختی و مشقت جنگیدند برای دفاع از ولایت، اسلام و ناموسشان و اما الان چگونه به خونشان بی حرمتی میشود.
واقعا بچه ها تن به تن جنگیدند.
نوجوان 14 ساله ای بود که با اصابت مستقیم آر پی چی سرش رفت و الان ما امنیت و آرامش خودمان را مدیون شهداییم.

منبع: راهیان نور

مریم کاظم‌زاده عکاس جنگ و همسر شهید اصغر وصالی درگذشت

  • ۱۲:۰۳
مریم کاظم‌زاده عکاس جنگ و همسر شهید اصغر وصالی درگذشت

مریم کاظم زاده همسر شهید اصغر وصالی فرمانده «دستمال سرخ‌ها» در زمان دفاع مقدس وعکاس باسابقه سال‌های انقلاب و جنگ تحمیلی درگذشت.

به گزارش ایسنا، مریم کاظم زاده اولین عکاس زن جنگ بود که مهر سال ۵۹ به مناطق جنگی رفت و خاطرات بسیاری از حضور رزمندگان و فرماندهان در مناطق جنگی ثبت کرد.

حضور مریم کاظم زاده در کردستان و همراهی با شهید مصطفی چمران، عکس های زیادی از آن دوران به یادگار گذاشته است که بخشی از آنها در کتاب « عکاسان جنگ » توسط بنیاد روایت فتح به چاپ رسیده است.

مریم کاظم زاده در ۶۵ سالگی درگذشت. 1401/03/12

شهید اصغر وصالی فرمانده «دستمال سرخ‌ها»

روایت جنگ تن به تن جوان‌ترین شهید بروجرد ، شهید علی کماسی

  • ۰۱:۵۴

شهید علی کماسی- بروجرد

شهید علی کماسی

نام پدر : محمد

تاریخ تولد : 1351/07/01

محل تولد : بروجرد

تاریخ شهادت : 1367/03/28

محل شهادت : در ارتفاع قمیش عراق

عنوان : دانش آموز بسیجی

کد ایثارگری : ۶۷۱۶۵۳۶

روایت جنگ تن به تن جوان‌ترین شهید بروجرد

به گزارش ایسنا، جعفر کماسی از جانبازان دوران هشت سال دفاع مقدس و برادر شهید علی کماسی روایت می‌کند: برادرم علی متولد مهرماه سال ۵۱ بود. با آغاز جنگ تحمیلی او هم دوست داشت همچون سایر جوانان در جنگ علیه دشمن بعثی حضور داشته باشد اما به دلیل سن کم با حضورش در جبهه موافقت نمی‌کنند. در نهایت برای آنکه بتواند به جبهه بیاید شناسنامه‌اش را دست کاری می‌کند. علی کوچک‌ترین شهید دوران دفاع مقدس در بروجرد است.

شهید نوجوان که اصرار می‌کرد آر پی جی زن باشد . شهید محمدرضا مقدسی

  • ۰۱:۱۸

آرپی جی

شهید محمدرضا مقدسی

نام پدر: رحم خدا

تاریخ تولد: 2-6-1349 شمسی

محل تولد:  بروجرد 

تاریخ شهادت : 1-3-1365 شمسی

محل شهادت : حاج عمران

دلیل شهادت : اصابت تیر و ترکش دشمن بعثی 

مزار : گلزار بهشت شهدای بروجرد 

نوید شاهد 

خاطرات سید غلامرضا موسوی زاده از رزمندگان گردان ثارالله از تک عراق به حاج عمران:

این خاطرات برای اولین بار در این وبلاگ انتشار پیدا می کند... به دلیل اینک این خاطرات در دهه 60 ضبط شده اند سرنوشتی از راوی در دست نبود ... ( راوی از جانبازان و رزمندگان بروجرد است و من از خواهرزاده اش ، آقای سید حجت الله موسوی زاده احوالش را پرسیدم. زمستان 1400)

خاطرات رزمنده بهمن امرایی از شهید تیمور معظمی گودرزی

  • ۱۶:۰۹

شهید تیمور معظمی گودرزی -حاج عمران

این یادداشت ها را رزمنده عزیز برادر بهمن امرایی از کوهدشت لرستان در نظرات وبلاگ نوشته اند.

جمعه 8 مهر1390 ساعت: 11:49

یادداشت ۱ توسط:بهمن امرایی

تاریخ شهادت این مرد خدا (شهید تیمور معظمی گودرزی) در تاریخ شب دوم خرداد شصت و پنج در منطقه عملیاتی حاج عمران به عنوان آرپی جی زن و با سمت بسیجی داوطلب بوده است . اگر اطلاعات دیگری از این بزرگوار خواستید به شما خواهم داد . عکس های زیادی از ایشان در منطقه عملیاتی دارم. روزانه برای او و به نیابت از ایشان قرآن می خوانم اگر خدا قبول کند. خوشا به سعادتش که مرگ سرخ را انتخاب کرد. راه او راه سرخ حسین است و ما بدبخت ها مانده ایم با کوله باری از گناه. خدا رحم کند. خدا توفیق بدهد از خون او و همه شهدا دفاع کنیم و مدیون خون شهدا و امام شهدا و خانواده آنان نشویم .

خدا شاهد است هرگز او را فراموش نکرده و نمی کنم. گاهی عکس هایم را با او می بینم و حسرت و غبطه می‌خورم. خداوند به پدر و مادرش صبر عنایت فرماید و روح خودش را با شهدای کربلا قرین و محشور فرماید. آمین . تیمور جان به خدا خیلی دلتنگ تو هستم . فکر نکن تو را در دعاها و یا خاطره ها فراموش می کنم. کاش من با تو شهید می شدم. تو بردی و ما باختیم. والسلام علی عباد الله الصالحین. رحمت خدا بر تو باد.

جمعه 8 مهر1390 ساعت: 11:51 یادداشت ۲ توسط:بهمن امرایی

نام :شهید تیمور معظمی گودرزی -تیپ ۵۷ حضرت ابولفضل (ع)- گردان شهدا-گروهان حمزه سیدالشهداء- تاریخ شهادت ۶۵/۳/۲- شغل :دانشجوی تربیت معلم شهید مطهری بروجرد- محل شهادت :حاج عمران- نام عملیات : حاج عمران- بسیجی داوطلب- سمت در زمان شهادت : آرپی جی زن.

سخنی با شهید تیمور معظمی گودرزی : راستی یادت هست وقتی من همراه شهید جواد میر شاکی و ۱۲ نفر دیگر یک روز دیرتر از تو به پیرانشهر رسیدم، غروب آفتاب بود، و تو با عجله کوله پشتی مرا کمکم بستی، وصیت نامه مرا با هم در کمترین زمان تکمیل کردیم و چه سفارشها که به همدیگر نکردیم. یادت هست صدای توپ و تانک از پشت کوه ها به گوش میرسید و تو به من گفتی میخواهیم همانجا عملیات برویم. راه افتادیم و نیمه شب به نزدیک بعثی ها و کفار رسیدیم. یادت هست چه مهتاب عجیبی بود همه جا روشن و رفت و آمد عراقیها را می‌دیدیم و در کمین جهت رسیدن فرمان حمله و شکستن خط عراقی ها بودیم .اما آتش بسیار سنگین در دل تاریکی های شب ما را جدا کرد . آنگاه من خبر شما را صبح از دیگران گرفتم. چه نبرد سنگینی بود. شهید دانیالی بروجردی- شهید جدیدالاسلامی- شهید شکوهی - شهید میر بهرسی- شهید پیریایی- شهید حاجیوند- و شهید مصطفی میرشاکی- شهید ولیان- شهید لونی (راستی این ها با تو شهید شدند و نزد تو هستند.) اما باورت میشد بعد از این همه سفارش ها تو شهید شوی و من بمانم . تو آسمانی شوی و من زمینی بمانم. تو بهشتی شوی و من سرنوشت نامعلوم پیدا کنم. ترا به خدا مرا دعا کن .زیرا دعای تو مستجاب است و دعای من نامعلوم. توعاقبت به خیر شدی ولی من نامعلوم. پس بر تو رواست ما را فراموش نکنی. خوشا به حالت.

منبع: وبلاگ امامزاده پیرنو

-------------

رزمندگان لرستان و اعزام به عملیات حاج عمران در سال ۱۳۶۵

خاطره دیگری از رزمنده دلاور بهمن امرایی در سایت انفطار لرستان: 

شهید زنده ای که با اصابت تیر بر پیشانی اش جنازه ی او را پس از هفت روز در کردستان یافتند

  • ۱۴:۲۹

شهید مازندرانی که پس از پرواز زنده شد

احمد رحمانی ، شهید زنده ای که با اصابت مستقیم تیر بر پیشانی اش جنازه ی او را پس از هفت روز در بیابان های کردستان یافتند و هنگام انتقالش با هواپیما به پشت جبهه ها ناگهان در میان جنازه های شهدا زبان گشود و درخواست آب نمود، کسانی که در هواپیما حضور داشتند ناباورانه از دیدن این صحنه ، متحیر و مبهوت ماندند و شاید  این تداعی از آیات قرآن و زنده شدن اصحاب کهف باشد و نشانی از عظمت خداوند و وعده ی الهی است که هرکسی خالصانه بر او توکل کند خداوند او را یاری میرساند .

شنیدن خاطرات دفاع مقدس مخصوصاً برای نسلی که بعد از جنگ به دنیا آمدند یا آن را به خاطر ندارد جالب یا شاید کمی حیرت آور باشد. هشت سال جنگ تحمیلی ،  با توکل بر خدا و با دستان خالی در مقابل دشمنی که حمایت تمام ابر قدرتهای دنیا را داشت و تا دندان مسلح بود کمی عجیب است . شاید پس از شنیدن این خاطرات باور بعضی شنیده ها  برایمان دشوار باشد اما در کنار یکی از رزمندگان مخلص بی ادعا بودن و شنیدن خاطرات او به عنوان فرماندهی گروهان در زمان جنگ بسیار شور انگیز است . احمد رحمانی پاسدار جانباز از اهالی شهرستان نور متولد ۱۳۳۲ است. در زمان جنگ فرمانده بود و هم اکنون راننده تاکسی است.از خاطرات خود برایمان میگوید که بسیار شنیدنی است .

رزمنده ای که با یک چکش افسر عراقی را به اسارت گرفت + کلیپ زیبا

  • ۰۰:۵۹

یادی از مردان بی ادعا  شهیدان همیشه جاوید وطن وبعضی از یادگار دفاع مقدس از جمله  برادر عزیزم  حاج علی آقا یعقوبی از تهران،  کسی که بدون سلاح ، دست خالی، با یک چکش افسر عراقی را به اسارت گرفته در عکس مشخص می باشند ان شاءالله سلامت باشد تا ظهور امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 

سردار مفقودالاثر حاج احمد متوسلیان

  • ۱۳:۰۰

متوسلیان تا تابستان ۹۵ زنده بوده است

توحید، محمد، صادق، صادق وند

  • ۱۲:۱۳
توحید، محمد، صادق، صادقوند

توحید، محمد، صادق، صادق وند

عراقی ها روز اول اسارت اسم و فامیلمان را ثبت کردند، طریقه ثبت نام آنها به این شکل بود که نام اسیر، پدر، پدر بزرگ و فامیلی ما را می نوشتند و به همان ترتیب هم صدا می کردند.

چگونه می توان با قلم های شکسته و بیان های نارسا در وصف شهدا،‌ جانبازان و آزادگانی که در مخوف ترین زندان های رژیم بعث عراق با مقاومت جانانه خود دنیا را شگفت زده کردند دین خود را ادا کرد؟

چگونه می توان در وصف شجاعت و غیرت مردان نیکی که به خاطر دفاع از میهن و پاسداری از ارزش های دینی به اسارت دژخیمان درآمده و بدترین شکنجه ها و آزار و اذیت های روحی را تاب آوردند، سر تعظیم فرود آورد؟

مرور خاطرات این افراد هر چند نمی تواند عمق مصائب و دشواری های دوران اسارت را به تصویر کشد اما می تواند به نسل امروز و فردا نشان دهد که این آرامش و موفقیت های روزافزون کشور مدیون رشادت های شهدا، ایثار جانبازان و مقاومت آزادگانی است که به خاطر عقیده، میهن و ناموس خود از ارزشمندترین داشته خود که همان جان است، ‌گذشتند.

باید صبر و شکیبایی آزادگان را که تعداد آنها ۴۳ هزار نفر است، ستود.

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan