یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

خاطره رزمنده و جانباز رحیم ساکی از شهید توکل حسنوند

  • ۲۳:۱۴

شهید توکل حسنوند - خرم آباد

بنام خدا

شلوار شش جیب آمریکایی

بیاد شهید توکل حسنوند

با فرمانده مخابرات لشگر بخاطر اینکه اجازه نداد من برای تعمیر سیم هایی که بعلت اصابت ترکش قطع شده بودند بروم و استدلالش این بود نوجوانی و جثه کوچکی داری و خطر کمین کومله و دمکرات زیاد است شروع به بگو مگو کردم . کلی مدعی بودم. گرچه چهارده سالم بود ولی حدود دوسال سابقه جبهه داشتم و حتی برای سپاه شهرمان خرم آباد ، شناخته شده، بودم و انفرادی هم اعزام میشدم. توضیحاتم قانعش نکرد. منم گفتم شنیدی میگن بسیج مدرسه عشق است ؟ عشقم گرفته برگردم . حتی نرفتم با پدرم که در گردان انبیا که در شاخ شمیران مستقر بود ،خداحافظی کنم. بچه های مخابرات و اطلاعات و عملیات (واحد اخلاص ) ،فرماندهی لشگر و ستاد لشگر و تعداد دیگری از نیروها در مقری بودیم که بدان محور می گفتند.

خاطرات ویژه امیر سرتیپ اسکندر بیرانوند فرمانده لرستانی از دوران دفاع مقدس

  • ۱۱:۵۱

عنوان فرمانده‌ی نظامی در جنگ، چهره‌ی یک انسان سهمگین را در ذهنمان مجسم می‌کند، اما با خاطرات تیمسار "اسکندر بیرانوند" وقایع جنگ و اتفاقات و رویدادهای آن دوران، به خصوص رابطه‌ی وی با نیروها و تصمیمات و عکس‌العمل‌های این فرمانده‌ی توانمند، ضمن تلطیف آن پیش‌ذهنیت‌، ما را با زوایای تازه و ملموس‌تری از وقایع جنگ آشنا می‌کند که می‌تواند گنجینه‌ی ارزشمندی برای هنرمندان و محققان عرصه‌ی هنر‌های دفاع مقدس باشد.
تیمسار بیرانوند دهه 60 با درجه سرتیپ دومی از ارتش جمهوری اسلامی ایران بازنشست شد. وی فرمانده پیروزمند نبرد مهران در سال 1363 و از فرماندهان ارشد عملیات فتح‌المبین و عملیات محرم بوده است.

کهنه سرباز ، خاطرات امیر سرتیپ اسکندر بیرانوند ، دلاور ارتشی لرستان

  • ۰۱:۲۴

امیر سرتیپ اسکندر بیرانوند

امیر سرتیپ «اسکندر بیرانوند»؛ دارنده نشان «فتح» به دوستان شهیدش پیوست

شادی روحش فاتحه با صلوات

روایتی از رزمنده نام‌آور لرستانی که فاتح فتح‌المبین شد

امیر سرتیپ دوم «اسکندر بیرانوند» از رزمندگان دیار لرستان است که با دلاوری و رشادت‌های خود عملیات غرورآفرین فتح‌المبین را به پیروزی رساند.

خاطرات اولین روز اسارت - محمد ناجی راد

  • ۱۰:۵۷

حسن ناجی راد - خاطرات اسارت

حسن ناجی راد

اولین روز اسارت

 حسن ناجی راد- شب به اهواز رسیدیم در گلف مستقر شدیم .صبح روز بعد سید محسن که قبلا در جبهه بود به دیدنم آمد و کلی > خوشحالی کرد و تاسف خورد که با من این گونه بر خورد شده است .همان روز سازماندهی شدیم و به منطقه شوش رقابیه ومنطقه سایت 5 رفتیم .در آنجا مسلح شدیم. سید محسن اسلحه قشنگی با قنداق تاشو یک شلوار پلنگی به من داد .عباس جلالوند که همسایه ما بود و سپاهی بود در آنجا بود و به من کمک کرد ما را در دسته های  21 نفره سازماندهی کردند .فرمانده دسته ما شهید محمد کبود جامه بود .وی نیز در مریوان حضورداشت و می دانست که من خواهر زاده شهید محمود رنج هستم .در جمع گروهانمان چند تا رفیق پیدا کردیم .داود سلیمانی .حسین بنایی .حسین موسوی . رحم خدا که فامیلی وی یادم نمی آید . (دریکوند)

شهید محمد کبودجامه ، شهدای بروجرد

  • ۰۱:۱۲

شهید محمد کبودحامه - بروجرد

شهید محمد کبودجامه

کد ایثارگری: 6124588

نام پدر: غلام

محل تولد: بروجرد

تاریخ تولد: 1337/11/01

شغل: پاسدار

تحصیلات: کاردانی

تاریخ شهادت:۶۱/۲/۱۶

محل شهادت: فکه

گلزار شهدا: بهشت شهدای بروجرد

محل سکونت : استان لرستان -بروجرد - روستای گنل گیران

سامانه ملی شهدا

یاد امام و شهدا 

خاطره ی داریوش گراوند از شهید حمیدرضا ابراهیمی

  • ۱۱:۳۰

رزمنده دلاور داریوش مرادی - کوهدشت

خاطره ای از رزمنده دلاور داریوش گراوند، در رابطه با سردار شهید حمیدرضا ابراهیمی

🟠 «هو الحی»

و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون. 

کسی را که در راه خدا کشته شد، مرده نپندارید، بلکه او زنده جاوید است ولیکن شما این حقیقت را نخواهید یافت سوره آل عمران ، آیه ١٤٠-١٣٩

از بنده خواسته شده خاطره ای از سردار شهید حمیدرضا ابراهیمی نقل کنم. کاش قلمی داشتم تا عبارات را با جوهر روح و روان آدمی بر صفحه کاغذ می چرخاند و کلماتی در صندوقچه بیان که در هیچ گنجینه ای از لغات ناب و شیوای فارسی یافت نمیشد اما چه کنم که دست روزگار ما را با پای لنگ ادبیات به وادی خاطره نویسی از حمید کشانده . خدا کند دست حمید همچون روزهای سخت جنگ در این وادی نیز دستگیرم گردد. به قول خواجه خوش سخن حافظ شیراز :

ما در درون سینه هوایی نهفته ایم

 بر‌ باد اگر رود دل ما زان هوا رود

دیدار آهنگران با جانباز لرستانی رضا گودرزی

  • ۲۲:۳۷

دیدار آهنگران با جانباز لرستانی رضا گودرزی

به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای استان لرستان، حاج صادق آهنگران، مداح دوران دفاع مقدس همراه با سردار یحیی الهی فرمانده انتظامی لرستان و علیرضا شیروی مدیرکل صدا و سیمای استان لرستان با رضا گودرزی جانباز دوران دفاع مقدس دیدار کرد.

جانباز رضا گودرزی اولین بار سال ۱۳۶۰ در منطقه پدافندی کوت شیخ آبادان بر اثر موج انفجار شدید از ناحیه سر، هر دو چشم، گوش و کمر مجروح شد.

وی دومین بار سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) در نقطه صفر مرزی شلمچه بر اثر اصابت ترکش و گلوله به ناحیه سر و هر دو پا مجروح شد و هم اکنون ۷۲ ترکش در پای چپ جانباز گرانقدر رضا گودرزی است.

رضا گودرزی برای سومین بار سال ۱۳۶۲ در پایگاه مقاومت بسیج مسجد امام حسین (ع) شهرستان خرم آباد در حال انجام وظیفه بود که توسط گروهک منافقین از ناحیه شکم و انگشت دست راست مجروح شد.

رضا گودرزی جانباز ۵۰ درصد هشت سال دفاع مقدس که خود را سرباز وطن می‌داند با وجود مجروحیت‌های شدید و عوارض ناشی از آن، اکنون هم برای دفاع از وطن حاضر است و تأکید مهم او تبعیت از دستورات، ولی فقیه است.

فیلم دیدارو روضه خوانی آهنگران

خون و شرف - خاطرات سرهنگ فریدون کلهر

  • ۰۰:۲۲

سرهنگ فریدون کلهر - ارتش

خاطرات سرهنگ فریدون کلهر

تنظیم: زهرا ابوعلی

اعزام به جبهه

در پست فرمانده پشتیبانی پادگان مهماتی بابا‌عباس در خرم‌آباد مشغول خدمت بودم که جنگ شروع شد. هر روز نیروهایی به پادگان می‌آمدند تا مهمات را به جبهه‌ها برسانند. مشتاقانه آن‌ها را به سمتی می‌کشاندم و از آنها می‌خواستم از جبهه برایم بگویند. آن‌ها هم از شنیده‌ها و دیده‌های خودشان می‌گفتند. من هم همه آن حرف‌ها را برای همسرم تعریف می‌کردم.

شب اول تیر ماه 1360 بود. بچه‌ها که خوابیدند، طبق معمول من و همسرم به بالکن رفتیم تا حرف بزنیم. آن شب دلم بدجوری گرفته بود. همه‌اش به آسمان نگاه می‌کردم. همسرم گفت: فریدون! من‌من کرد و گفت: اگر می‌خواهی جبهه بروی مخالفتی ندارم! با خوشحالی دستش را گرفتم و گفتم: راست می‌گویی؟ همسرم سرش را تکان داد و گفت: من نمی‌توانم ناراحتی تو را ببینم. گفتم: احساس می‌کنم از افسرانی که در جبهه سینه به سینه دشمن مردانه ایستاده‌اند و می‌جنگند یک سر و گردن کوتاه‌ترم!

گفت: تو مرد خوبی هستی ولی مدت‌هاست که می‌بینم حتی نسبت به من و بچه‌ها بی‌حوصله شدی. حتی دیگر با شوق و حرارت از جبهه نمی‌گویی.

در حالی که گریه می‌کردم گفتم: ببخشید اگر کوتاهی کردم ولی دست خودم نبود. می‌خواستم بگویم که دوست دارم بروم جبهه، ولی عشق و علاقه به تو و بچه‌ها نمی‌گذاشت. بعد هم نگرانتان بودم که با نبود من چکار می‌کنید، ولی این روزها از خودم بدم می‌آید. فکر می‌کنم مگر افسرانی که در جبهه هستند خانواده ندارند؟

 همسرم در حالی که گریه می‌کرد گفت: ما هم خدایی داریم. هر کاری که فکر می‌کنی درسته انجام بده. دستش را بوسیدم و تشکر کردم و گفتم: خوشحالم که خیالم را راحت کردی!

فردای آن روز با اطمینان خاطر و تصمیم قاطع تقاضای انتقالم به لشکر 21 حمزه را نوشتم و آن را به فرمانده آمادگاه دادم.

خاطره ای از سپهبد شهید صیاد شیرازی

  • ۰۱:۰۱

شهید سپهبد صیاد شیرازی

شبی با سردار شهید صیاد شیرازی

سرزمین های داغ خوزستان و گردنه های برافراشته کردستان سالها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و‌ شجاع بوده و جبهه های دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خود گذشتگی او حفظ کرده است . 

پیام رهبر معظم انقلاب بمناسبت شهادت سپهبد صیاد شیرازی

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

خاطره ای از صیاد دلها

رویای صادق (خاطره درگیری اف 14 با 13 جنگنده عراقی) سرهنگ خلبان فریدون علی مازندرانی

  • ۰۲:۴۸
عکس فریدون علی مازندرانی

رویای صادق

(خاطره درگیری اف 14 با 13 جنگنده عراقی) سرهنگ خلبان فریدون علی مازندرانی

 اواخر اسفند ماه سال 1363 بود که تازه عملیات بدر تمام شده بود و بر و بچه های خلبان مامور به پایگاههای درگیر هر کدام به پایگاه ها و محل خدمتی اصلیشون برگشته بودند، نزدیک شب عید بود و ما هم گفتیم خوب این خواست خدا بوده که برای اولین بار بعد از انقلاب امسال شب عید را در کنار خانواده بسر ببریم، تو همین حال و هوا بودیم که صدام نامرد شهر زنی را بصورت خیلی ناجوانمردانه ای و درست دو - سه روز مانده به عید آغاز کرد، که بلافاصله طی یک تلفنگرام آنی از طرف معاون عملیات نیرو دستور صادر شد که کلیه خلبانان اف 14 که در ستاد نیرو خدمت میکنند و بقول ما (همه پیر و پاتالها) در کمترین زمان خودشان را به پایگاههای هفتم و هشتم شکاری برسانند، خوب من هم که تازه دو روزی بود از پایگاه ششم بوشهر به محل اصلی خدمتم در ستاد نیرو و امور ایثارگران بازگشته بودم، بلافاصله و با اولین پرواز ایران ایر همان روز خودم را به شیراز رساندم و به محض ورود به ترمینال شیراز حضور خودم را تلفنی به جناب سروان خلبان عطالله معصومی که افسر عملیات و برنامه نویس گردان بود اعلان نمودم، که انهم نامردی نکرد و برای دو ساعت بعد ما را برنامه کرد که بریم پرواز و در منطقه جنوب پرواز کنیم.

خاطرات سرتیپ دوم محمود ضرابی از دوستان شهیدش

  • ۲۳:۴۹

سرتیپ خلبان محمود ضرابی - کرمان

آنچه در پی می‌آید به مرور خاطراتی از سرتیپ دوم خلبان محمود ضرابی اختصاص دارد که در گفت‌وگو با سایت تاریخ شفاهی ایران بیان شد. مردی که بهترین سال‌های زندگی‌اش را بی‌هیچ هراسی در کابین هواپیماهای شکاری گذرانده و همواره معتقد است دو عامل ایمان و وحدت باعث موفقیت ملت ما شد و نسل کنونی باید قهرمان‌های واقعی کشورشان را بشناسند. این بار از دریچه دلاورمردی‌های نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران، به هشت سال دفاع مقدس‌مان نگاه می‌کنیم.  

خودتان را معرفی کنید.

خلبانان معمولا این‌گونه شروع می‌کنند‌: به نام خالق آسمان‌ها، بلند آسمان جایگاه من است.

من خلبان محمود ضرابی هستم و در 23 اسفند سال 1325 در خانواده‌ای پرجمعیت در کرمان که یکی از محروم‌ترین نقاط ایران بود به دنیا آمدم‌.

چطور به فضای خلبانی ورود کردید؟

حاج سید نبی موسوی جانباز 70 درصد و برادر سه شهید بزرگوار

  • ۱۴:۲۸

حاج سید نبی موسوی جانباز 70 درصد و برادرسه شهید بزرگوار

حاج سید نبی موسوی یکی از رزمندگان دلاور و از جانبازان گمنام وبی ادعای دفاع مقدس است. در بهمن ماه سال 1361 به اتفاق سردار شهید سید محمد موسوی و دو تن از همرزمان خود برای شناسایی منطقه عملیاتی به سمت خاک دشمن حرکت کرده تا با زیر نظر گرفتن تردد و گرفتن آمار تقریبی از نفرات و سلاح و مهمات دشمن کم کم برای عملیات بزرگ والفجر مقدماتی آماده شوند درحین شناسایی گلوله خمپاره ای درنزدیکی آن عزیزان به زمین میخورد که موجب عروج ملکوتی سردارشهید سید محمد موسوی گردیده و حاج نبی تامرز شهادت پیش میرود بطوریکه ایشان را با دیگر شهدا به پشت خط انتقال میدهند که پس از مدتی که تقریبا هوشیاری نسبی بدست می آورند. نگهبان سردخانه متوجه میشود که پلاستیکی که ایشان در آن قرار داده شده بخار کرده بلافاصله سید را به بیمارستان انتقال داده و بصورت معجزه آسایی شفا می یابند . 

ایشان برادر سه شهید والامقام شهید سید حجت و شهید سید کاظم و شهید سید مهرعلی نیز میباشند روح تمامی شهدای اسلام از صدر تاکنون شاد و یادشان گرامی باد . 

برای این انسان بزرگوار و نیک سیرت آرزوی سلامتی و سعادت از خداوند متعال آرزومندیم

حاج سید نبی موسوی جانباز 70 درصد و برادرسه شهید بزرگوار

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan