یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

خاطره ای از شهید بهرامی از شهدای ارتش

  • ۱۸:۵۸

پدافند

شهید حسن محمدی کیا در خاطرات دوران دانشجویی خود نوشته است:

« وقتی همراه چند تن ازدوستانم ازطریق دانشکده افسری به جبهه اعزام شدیم،در راه یکی ازدوستانم را - که نامش بهرامی بود - دیدم که به فکرفرورفته وبا کسی صحبت نمی کرد. از او پرسیدم : چه شده؟ بچه ها به شوخی به او می گفتند: ازاین که به جبهه آمده،ناراحت است واودرپاسخ می گفت :« نخیر،این طورنیست.» نزدیک خط مقدم بودیم واوهنوزدرفکربود.

به خط مقدم رسیدیم. فرمانده ما را تقسیم کرد و به جاهای مختلف برای کمک به برادران رزمنده فرستاد . من و بهرامی باهم بودیم . از او پرسیدیم. چرا از موقعی که سوار ماشین شده ایم تا اکنون در فکر هستی؟

او در جواب گفت: قبل از اینکه به مناطق جنگی بیایم،خواب دیدم در بیابان هستم. ناگهان یک اسب سفید آمد که شال سبزی روی سرش داشت. من سوار شدم و نگاه کردم. دیدم فقط یک پا دارم و آن اسب مرا با شتاب به طرف کربلا می برد.

ازخواب بیدارشدم و گفتم: خدایا اگر قابل باشیم جان ناقابل را فدای امام حسین (ع) و رهبر و ملت می کنم.

تازه صحبت او تمام شده بود که دیدم فرمانده علامت حمله می دهد. به طرف سنگر دشمن حرکت کردیم . در آنجا چند عراقی تا ما را دیدند دستهایشان را بالا گرفتند و از سنگر بیرون آمدند . در این هنگام دیگر رزمنده ها به ما پیوستند.

من، بهرامی و فرمانده سپاه به طرف دیگر سنگرها رفتیم. متوجه شدیم دو عراقی پنهان شده اند و فرمانده ما را با سرنیزه به شهادت رساندند.

شهدا و زخمی ها را به عقب انتقال دادیم و هنوز چند قدمی از مناطق جنگی دور نشده بودیم که هواپیمای دشمن بمباران را شروع کرد . همه پیاده شدند و پناه گرفتند. وقتی هواپیما رفت، متوجه شدم بهرامی روی زمین افتاده و زخمی شده، با سرعت خود را به او رساندم و دیدم یک پای او از بدنش جدا شده است.

ماشین حمل مجروحین آمد. او را در اشین گذاشتم و تا مدتی از این که پای او ناپدید شده بود، متعجب بودم. سوار ماشین شدیم و در راه فقط به بهرامی و خوابی که برایم تعریف کرده بود، می اندیشیدم.»

منبع: زندگینامه شهید سید حسن محمدی کیا

در روز عید غدیر به دنیا آمده‌ام اگر لازم باشد در همین روز هم از دنیا مى‌روم ، شهید ستوان محمد حسینی

  • ۱۱:۴۳

شهید ارتشی که ولادت و شهادت او در روز عید غدیر بود

شهدای دوران دفاع مقدس نمونه‌های والا و اعلای پیوند با معنویت بودند. الگوهای والایی که پرداختن به مجاهدت‌ها و فداکاری هر کدام از آن‌ها گنجینه‌های بی‌نظیری را پیش روی انسانیت می‌گذارد.

آنچه می‌خوانید روایتی از دلاوری‌های شهیدی ارتشی است که در روز عید غدیر متولد و در روز عید غدیر هم به شهادت رسید.

در کتاب نبرد میمک آمده است: «... با یک گروه از داوطلبان از میان دسته‌ى دوم، دشمن را دور زده، از پشت به آن‌ها حمله کردیم در همین گیرودار ناگهان همه‌ چیز در برابر چشمم تیره و تار شد. صداى ناموزون ولى پى‌درپى گلوله‌ها گوش‌هایم را به شدت آزار مى‌داد. زخم‌هاى زیادى داشتم و با موج انفجار کاملا گیج و منگ شده بودم.

رزمندگان اسلام همچنان با دشمن درگیر بودند. سروان نبى‌زاده که در آن هنگام فرماندهى گروهان ارکان را برعهده داشت، به اتفاق سروان خجستگى، خود را به من رساند و مرا به عقب منتقل کردند و در یک فرصت مناسب به وسیله‌ى هلى‌کوپتر به بیمارستان امام خمینى تبریز انتقال دادند.

چشمانم را که گشودم خود را روى تخت بیمارستان یافتم، متوجه شدم که از چند ناحیه‌ى بدن مورد ترکش خمپاره قرار گرفته‌ام. چیزى که ذهن مرا به خود مشغول کرده بود بى‌اطلاعى از موقعیت منطقه بود، نمى‌دانستم چه بر سر هم‌رزمانم آمده است، آیا توانسته بودند دشمن را عقب برانند و یا اینکه منطقه را به آن‌ها واگذار کرده بودند؟

چهره‌ى تک‌تک افراد و صحنه‌ى درگیرى همچون تصویر متحرک از برابر دیدگانم مى‌گذشت. در این حال متوجه مرد میانسالى شدم که در اتاق قدم مى‌زد، چند بار از کنار من گذشت و با تعجب مرا نگاه کرد. به صورتش خیره شدم و او را شناختم، ستوان على‌نژاد بود، با خوشحالى او را صدا زدم، جلو آمد اما به علت جراحات زیادى که بر تن داشتم مرا نشناخت. چند لحظه‌اى چهره‌ام را دقیق نگاه کرد، ناگهان برق شادى در چشمانش درخشید و مرا درآغوش گرفت، پس از سلام و احوال‌پرسى از او درباره‌ى چگونگى عملیات و اوضاع نیروها سؤال کردم.

با ناراحتى پاسخ داد: آن روز پس از این که مجروح شدید؛ ستوان حسینى بلافاصله اسلحه‌ى شما را برداشت و در غیاب شما فرماندهى گروهان را برعهده گرفت. ستوان حسینى تا روز قبل از عملیات از اجراى عملیات اطلاعى نداشت و قرار هم نبود که در این حمله شرکت کند، به همین دلیل به خانواده‌اش گفته بود که روز عید غدیر مراسم عقدکنان را برپا کنند و او هر طور باشد خودش را به مراسم خواهد رساند.

على‌نژاد در حالیکه اشک مى‌ریخت ادامه داد: روز بعد که مصادف بود با عید غدیر، درگیرى شدیدتر شد، حسینى همچنان اسلحه‌ى شما را در دست داشت و با رشادت در برابر نیروهاى بعثى ایستاده بود و فریاد مى‌زد: در روز عید غدیر به دنیا آمده‌ام اگر لازم باشد در همین روز هم از دنیا مى‌روم.

دلاورى‌هاى او روحیه‌اى خوب به سایر رزمندگان گروهان داد؛ اما در گیرودار جنگ، ناگهان یک گلوله‌ى توپ در نزدیکى او به زمین اصابت کرد و ترکش‌هاى آن، پیکر پاک او را مورد هدف قرار داد. وقتى به چهره‌ى غرق در خون او نگریستم، لبخند رضایت بر لب داشت، گویى از این که به ضیافت الهى راه یافته بود خوشحال و مسرور بود.

شهادت ستوان حسینى و تعدادى از رزمندگان دلیر تأثیرى عجیب در روحیه‌ى پرسنل گردان گذاشت و از آن پس با شجاعت و توانى بیشتر مبارزه کردند. نیروهاى بعثى از روى ارتفاعات، تمام منطقه را زیر آتش خود داشتند و به این ترتیب تدارکات و انتقال شهدا و مجروحین به عقب با دشوارى انجام مى‌گرفت. این موضوع تأثیر نامطلوبى در روحیه‌ى سایرین گذاشته بود که با صحبت‌هاى فرمانده، این مشکل نیز برطرف شد.

پس از مدتى نیروهاى کمکى به فرماندهى ستوان غفورزاده در زیر آتش سنگین دشمن بعثى، خود را به مواضع ما رساندند و طولى نکشید که مواضع خودى را بر روى تپه مستحکم نمودند. با فرا رسیدن شب، نیروهاى تازه‌نفس ضربه‌اى مهلک به قواى دشمن وارد کرده، آن‌ها را وادار به عقب‌نشینى نمودند.

(نقل خاطره از ستوان علی نژاد)

منبع: نبرد میمک: مجموعه خاطرات رزمندگان (نیروی زمینی ارتش)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی/منبع

https://media.imna.ir/d/2022/08/01/3/1802400.jpg

مطلب مرتبط:

ستوان سوم توپخانه علی اعرابی افسر رابط توپخانه به گردان ۱۵۲ پیاده درعملیات نصر۲ و ستوان یکم محمد حسینی افسر اطلاعات تیپ و ستواندوم توپخانه حسن محمدی کیا معاون گروهان تکاور تیپ در عملیات نصر۶ از جمله شهدای این عملیات‌ها بودند.

🌷ستوان یکم شهید سیدمحمد حسینی
تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۰۵/۲۳ عید غدیر 
محل شهادت : میمک (استان ایلام) 

کار بزرگی که «تیپ ۴۰ سراب» درعملیات «نصر۶» انجام داد

«شمشیر پیروزی» برای «تیپ 40 سراب»

isna.ir/x65CRT

شهیدی که عاشق امام حسین(ع) بود / شهید ایمان بابایی

  • ۱۱:۳۸

شهید ایمان بابایی- شهدای خرم آباد

یکم خرداد ۱۳۴۲ ، در شهرستان خرم آباد دیده به جهان گشود. پدرش عیدی، کشاورز بود و مادرش ماه طلا نام داشت. دانشجوی دوره کاردانی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵ ، با سمت تک تیرانداز در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص سی ام تیر ۱۳۷۴ ، در روستای دارایی تابعه زادگاهش به خاک سپرده شد.

سامانه ملی شهدا

زندگینامه

دانش آموز شهیده راضیه موسی پور ، شهدای بروجرد

  • ۱۱:۵۰

 

شهیده راضیه موسی پور

نام پدر : علیرضا

تاریخ تولد : 1358/03/18

محل تولد : بروجرد

شغل : دانش آموز

تاریخ شهادت : 1366/12/30

محل شهادت :  بروجرد- بمباران هوایی دشمن

کد ایثارگری : ۶۶۱۸۹۵۷

زندگینامه

در محفل گرم و صمیمانه خدمت پدر و مادر شهیدان راضیه و محمدرضا موسی پور شرف حضور یافته و سر صحبت را پیرامون فرزندان شهیدان آغاز نمودیم .

مادر این دو شهید چنین آغاز کرد:

معصومه جمشیدی هستم مادر راضیه و محمد که در اسفند 1366 به همراه چند تن دیگر از اعضای خانواده مان بر اثر بمباران به شهادت رسیدند .

من چون خودم در بمباران مجروح شدم (%30) نمی توانم زیاد صحبت کنم آنها ثمره ی زندگی من بودند دست روزگار آن ها را از من جدا کرد ولی خدا را شکر می کنم اگر چه عمر آنها خیلی کوتاه و کم بود ولی زندگی پر بار و خوبی داشتند و همه از آن ها به خوبی یاد می کنند.

اواخر اسفند 1366 بود که من و همسر و دو فرزندم از اصفهان به بروجرد آمدیم

زندگی نامه طلبه شهید مدافع حرم، شهید محمد مسرور

  • ۱۱:۰۲

خواب جالب شهید مدافع حرم "محمد مسرور"

شهید محمد مسرور 🌹

محل تولد: کازرون

تاریخ تولد : 1366/1/1

تاریخ شهادت :1394/11/16

محل شهادت :سوریه

نحوه شهادت : اصابت تیر توسط تک تیر انداز دشمن

مزار: گلزار شهدای کازرون

زندگی نامه طلبه شهید مدافع حرم، محمّد مسرور

🔸 در تاریخ ۱۳۶۶/۱/۱ در شهرستان کازرون، در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. ایشان کوچک‌ترین عضو خانواده بود. از همان کودکی روح او توسط پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده با دین و مذهب و عشق به اهل بیت(ع) پرورش داده شد؛ به‌گونه‌ای که از سن ۵ سالگی علاقه شدیدی به مسجد داشت و با حضور در مسجد ملا برات وجود او با فضای پاک و معنوی مسجد عجین می‌شد. او از سن نوجوانی در پایگاه مقاومت فجر مسجد ملا برات کازرون، و بعد از آن در پایگاه مقاومت ثارالله مسجد "حاج رضا"، مشغول به فعالیت‌های فرهنگی بود و بیش‌تر اوقات زندگی پر برکت خود را در این فضا سپری می‌کرد.

از همان دوران نوجوانی علاقه و عشق وافری به اهل بیت(ع)، به خصوص اباعبدالله الحسین(ع) در وجود او موج می‌زد و در مراسم مذهبی به خصوص عزاداری‌ها حضوری مستمر داشت.

شهیدی که آرزو داشت شبانه دفن شود /شهید ناصر موسیوند - بروجرد

  • ۰۱:۵۲

https://shohada.org/assets/styles/3_4/public/media-images/971438097.jpg?itok=CTfFSuJg

شهید ناصر موسیوند

کد ایثارگری:6536188
نام پدر:ماشااله
محل تولد: بروجرد
تاریخ تولد:۱۳۴۴/۰۸/۰۱
شغل:دانش آموز
تحصیلات:دیپلم
تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۰/۰۴
محل شهادت:شلمچه
مزار: گلزار شهدای گوشه شهرستان بروجرد

یکم آبان ۱۳۴۴ ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش ماشاءالله، کارمند سازمان آب بود و مادرش کبرا خانه دار. دانش آموز سوم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵ ، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پاها، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای روستای گوشه شهرستان بروجرد واقع است.

سامانه ملی شهدا ، ویکی شهید

شهیدی که آرزو داشت شبانه دفن شود

شهیده زهرا پاینده ، شهدای بروجرد

  • ۰۰:۲۲

شهیده زهرا پاینده

نام پدر : رجب

تاریخ تولد : 1297/04/06

محل تولد : بروجرد

شغل : خانه دار

تاریخ شهادت : 1363/12/20

محل شهادت : بروجرد

شماره شناسنامه: 21807

محل صدور: بروجرد

نام گلزار : بهشت شهدا بروجرد

کد ایثارگری : 6302472

زندگینامه

ششم تیر ۱۲۹۷، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش رجب، فروشنده بود و مادرش سکینه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. خانه دار بود. سال ۱۳۱۷ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و دو دختر شد. بیستم اسفند ۱۳۶۳، در بمباران هوایی زادگاهش بر اثر خفگی ناشی از ماندن زیر آوار به شهادت رسید و مزارش در همان شهرستان واقع است.

در این حادثه  همسرش هادی پاینده و پسرش مرتضی پاینده و دحترش ناهید پاینده نیز به شهادت رسیده اند.

 

زندگینامه و خاطرات

عاشق امیرالمؤمنین (ع) که در گردان امیرالمؤمنین شهید شد /شهید یعقوب خلیلی

  • ۱۴:۰۲

shahidkhalili

شهید یعقوب خلیلی

عاشق امیرالمؤمنین که در گردان امیرالمؤمنین شهید شد

یعقوب ، مجنون وار به دنبال معشوق رفت و معجزه بود که عاشق امیرالمؤمنین بود و در گردان امیرالمؤمنین جانانه جنگید و شهید شد.

به گزارش صاحب نیوز به نقل از پایگاه خبری سمنا، سال ها لیلی و مجنون به دنبال هم بودند  تا یکدیگر را بیابند . اما لیلی ما به دنبال مجنون خود در مجنون بود و چه زیبا لیلی به مجنون  رسید . اگر جستجو کنیم ، از این لیلی و مجنون ها زیاد خواهیم دید .

طلبه شهید قدرت الله باجلان ، شهدای ازنا

  • ۰۱:۲۴

شهید قدرت-الله-باجلان-ازنا

شهید قدرت الله باجلان
نام پدر: حیدر
 
تاریخ تولد: 1-1-1347 شمسی
محل تولد: ازنا - ل
رستان
تاریخ شهادت : 29-12-1364 شمسی
محل شهادت : سلیمانیه
گلزار شهدا: بهشت زهرا -س- شهر:تهران-
قطعه:53 ردیف:111 شماره مزار:6

سامانه ملی شهدا

یکم فروردین ۱۳۴۷، در روستای باغ‌موری از توابع شهرستان ازنا دیده به جهان گشود. پدرش حیدر و مادرش قمر نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. طلبه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و سوم اسفند ۱۳۶۴، در سلیمانیه عراق بر اثر اصابت ترکش آر‌پی‌جی به پهلو، شهید شد. پیکر وی را در بهشت‌زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.

گلرار شهدا

خاطره‌ای از برادر شهید والامقام «قدرت‌الله باجلان»
 
شناسنامه‌اش را دستکاری کرد
 
به‌خاطر سن و سال کمش، مجبور شده بود شناسنامه‌اش را دستکاری کند تا اعزامش کنند. چهارده ساله بود که برای اولین بار اعزام شد منطقه. طلبه حوزه علمیه هم بود. بر اثر بمب‌گذاری در نماز جمعه تهران از ناحیه شکم آسیب جدی بهش وارد شده بود به نحوی که تا مدت‌ها قدرت حضور در جبهه را نداشت اما با توسل به حضرت ولی‌عصر عج به طرز معجزه آسایی بهبودی پیدا کرده بود. 
در عملیات والفجر9 و در سلیمانیه عراق پر کشید و آسمانی شد.
به نقل از برادر شهید

شهدای شهر واوان

فرهنگ شهید و شهادت را باید در جامعه توسعه بدیم . سردار سلیمانی

  • ۱۳:۳۸

https://snn.ir/files/fa/news/1396/4/29/4947_115.jpg

سخنرانی سردار سلیمانی در یادواره‌ی شهدای کن

دیدن فیلم سخنرانی

خیلی عالیه توصیه میکنم گوش بدید.

مادر شهید علیرضا شهبازی: گفتم یا امام رضا(ع) خوب دادی ، خوب هم بردی !

  • ۲۱:۵۵

شهید علیرضا شهبازی - شهدای تفحص

مادر «شهید علیرضا شهبازی»: گفتم یا امام رضا خوب دادی، خوب هم بردی

مادر شهید «علیرضا شهبازی» گفت: وقتی رضا شهید شد، برف می‌آمد، رفتم مشهد و دوباره رو به سقاخانه ایستادم، گفتم یا امام رضا (ع) خوب دادی، خوب هم بردی، مثل جوادت ۲۵ سالگی بردی، افتخار می‌کنم و خوشحالم.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، همزمان با ایام الله دهه فجر احمد قیومی معاون استاندار و فرماندار تهران به همراه محمدنژاد سرپرست بخشداری کن و جمعی از مسؤولان بنیاد شهید تهران بزرگ با مادر شهید والا مقام علیرضا شهبازی دیدار کردند.

مادر شهید علیرضا شهبازی

** من از شما رضا می‌خواهم

اربعین حسینی گامی به سوی ظهور

  • ۱۲:۳۲

https://delbaraneh.com/wp-content/uploads/2017/09/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B9%DB%8C%D9%86-1-1.jpg

موکب کنم برپا - حاج میثم مطیعی

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan