یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید محمود رضایی - شهدای کوهدشت

  • ۱۸:۰۴

شهید محمود رضایی - کوهدشت

شهید محمود رضایی 

فرزند : حسین

تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۰۸

محل شهادت : سلیمانیه عراق عملیات : والفجر ۹

محل دفن : گلزار شهدای شهرستان کوهدشت - استان لرستان

هشتم فروردین ۱۳۴۳، در شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. پدرش حسین، کشاورز بود و مادرش اکرم نام داشت. تاپایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هشتم اسفند ۱۳۶۴، با سمت نیروی واحد اطلاعات – عملیات در سلیمانیه عراق بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به کمر و پاها، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.

یاد امام و شهدا

سامانه ملی شهدا

قسمتی از وصیت نامه:

وصیت نامه شهید اسدمراد بالنگ ، شهدای کوهدشت

  • ۱۲:۱۱

شهید اسدمراد بالنگ - کوهدشت

شهید اسدمراد بالنگ در حوالی ظهر یک روز بهاری در سال 1342 در شهر کوهدشت از یک خانواده مذهبی متولد گردید.

ایشان در زمان راهپیمایی های زمستان 1357 چهارده ساله و کلاس اول راهنمایی بودند و همپای دیگر دانش آموزان در راهپیمایی و تظاهرات خیابانی شرکت داشتند،بعد از انقلاب هم وارد پایگاه های مقاومت شبانه شد و زمان جنگ تحمیلی هم همراه عموم مردم به جبهه رفت.

اولین عملیاتی که این شهید شرکت داشتند عملیات طریق القدس بود که به فتح بستان انجامید.که پس از آن به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کوهدشت درآمده و در اکثر عملیاتها شرکت داشتند از جمله عملیات فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، محرم، والفجرها، عاشوراها،

کربلاها و سمت مسئول بهداری گروهانها و گردانها رو بعهده داشت.

آخرین عملیاتی که شرکت داشتند عملیات کربلای 5 بود که عاقبت ایشان به شهادت انجامید.

از جمله دوستان این شهید ، شهیدان احمد دارابی،علی حاتمی،محمود رضایی،علی محمد کوشکی،حجت اله سرتیپ نیا،فیروز سرتیپ نیا،حمید سوری،سعادت قبادی و تعداد زیادی دیگر از خیل شهیدان.

ایشان چند ماه قبل از شهادت عقد نمو دند البته به سفا رش خانواده و دوستان . هر موقع می گفتیم خوب عروسی کن با خنده می گفت اگر عمری بود بعد از پیروزی. یک روز گفت من عقد نمو ده ام تا دینم کامل گردد . دوستان نقل می کنند که ایشان مورد علا قه فرماندهی لشگر ،تیپ ، گردان بوده است .

بارها اتفاق افتاده است که افراد تحت فرماندهی ایشان از رعایت اصول زیردستی ایشان تعریف کرده و ایشان را ستوده اند.

به مسئولین مملکتی عشق می ورزید و علاقه خاصی به حضرت امام(ره) داشت و حضرت امام را به مثابه یک نعمت بزرگ میدانست که خدا به این ملت هدیه کرده بود.

آخرالامر در عملیات کربلای 5 سحرگاه روز 27 دیماه 1365 در حوالی کارخانه پتروشیمی بصره مورد اصابت تیربارهای خصم کافر از ناحیه پهلو قرار گرفت و دوروز بعد جسد مظلومش در حالی که کوهدشت خالی از سکنه شده بود و از دست بمب باران وحشیانه صدام به بیابانها پناه برده بودند در قبرستان بهشت زهرای کوهدشت تدفین گردید و به خاک سپرده شد.

یادش گرامی باد

رزمنده لرستانی که با پای برهنه رفت . . .

منبع:فاتحان

وصیت نامه شهید اسد مراد بالنگ

فیروز مگر مرده باشد بگذارد یک نفر عراقی از خط عبور کند

  • ۱۱:۴۷

Sh (549)

خاطره ی حاج بهزاد باقری از فرمانده شهید فیروز سرتیپ نیا

سال ۶۳ بعد از اینکه ماموریت گردان محبین که در پاسگاه زید مستقر بودیم به پایان رسید چند روزی به زیارت حضرت معصومه در قم رفتیم بعد از اینکه به کوهدشت برگشتیم فیروز را دیدم در مسجد صاحب الزمان آن وقتها بیشتر دیدارها و ملاقات در مسجد صورت میگرفت ایشان به من گفت که قراراست کوهدشت خودش یک تیپ مستقل تشکیل دهد گفتم تیپ خیلی نیرو میخواهد نیروهایش را از کجا تامین خواهند کرد گفت که قراراست از هر شهرستان یک یا دو گردان در اختیار این تیپ قرار گیرد گفتم فرماندهی آن بعهده چه کس است گفت اخوی خودت حاج حسن. فیروز تمام اطلاعات و آمار تیپ حنین را که قرار بود تشکیل شود میدانست.

پوستر سید عزیز الله هاشمی موسوی، الگوی بصیرت سیاسی برای مسئولین

  • ۱۱:۱۴

سیدعزیزالله هاشمی موسوی- کوهدشت

شهید سیدعزیزاله هاشمی موسوی

کد ایثارگری:6226811
نام پدر: سیدعلی رضا
محل تولد: کوهدشت
تاریخ تولد:1335/06/01
شغل: پاسدار
تحصیلات: کارشناسی
تاریخ شهادت: 1362/11/21
محل شهادت: خرم آباد
گلزار شهدا: خضر شهر:خرم آباد -لرستان

سامانه ملی شهدا ،  نوید شاهد

پوستر شهید بزرگوار سید عزیز الله هاشمی موسوی، الگوی بصیرت سیاسی برای مسئولین

شهیده شهناز حاجی‌شاه؛ اولین زن شهید مقاومت خرمشهر/ فقط یک کلام گفت چادرم! و شهید شد

  • ۲۳:۳۸

شهیده شهناز حاجی شاه - خرمشهر

شهیده شهناز حاجی شاه
نام پدر: غلام علی

تاریخ تولد: 1-1-1333 شمسی
محل تولد: دزفول
تاریخ شهادت : 8-7-1359 شمسی
محل شهادت : خرمشهر
دلیل شهادت : اصابت ترکش دشمن 
گلزار شهدا: گلزار شهدای خرمشهر ، استان خوزستان

نوید شاهد

شهیده شهناز حاجی‌شاه در جلوی مقر همیشگی اش، مکتب قرآن زمانی که آمده بود برای سنگرها غذا ببرد همراه با یکی از دوستانش، شهناز بر اثر اصابت آتش توپ دشمن به شهادت رسید و در لحظه شهادت فقط یک کلام گفت چادرم! و شهید شد.

تاریخ معاصر شاهد حضور زنان در برهه‌های حساس است. به راستی که نقش زنان در دوران انقلاب و دفاع مقدس و پس از آن بسیار پررنگ و حائز اهمیت است. زنان در جریان نهضت امام خمینی (ره) هم به عنوان پیرو ولایت و هم در نقش مادر و همسر به پیروزی انقلاب کمک کردند. همانگونه که در صدر اسلام شاهد دفاع زنان از جبهه حق بودیم، زنان مسلمان ایران نیز با الگوگیری از آموزه‌های دینی در راستای تکوین و دوام انقلاب نقش آفرینی کردند.

زنان شهید واژه به واژه ایثار را برایمان معنا کردند. هر چه بیشتر از آن‌ها بدانیم، چون چراغ راه فروزانی‌اند که صراط مستقیم را هرگز گم نخواهیم کرد.

در برگ برگ خاطرات بانوان شهید جست‌وجو می‌کنیم و این‌بار به نام شهیده شهناز حاجی شاه می‌رسیم.

زندگی نامه

نوجوان کوهدشتی که به دیدار امام خمینی رفت / شهید احمد قبادی دیالی

  • ۱۱:۱۳

شهید احمد قبادی - کوهدشت

وصیت شهید نوجوان کوهدشتی

احمد قبادی‎ دیالی یک شهید شانزده ساله کوهدشتی است که وصیت کرد: «چشمهایم را در تابوت باز بگذارید تا منافقان کوردل بدانند که این راه را کورکورانه انتخاب نکرده‌ام، دست‌هایم را از تابوت بیرون آورید تا مردم نگویند چیزی با خود برده‌ام».

به گزارش کانون سبحان، احمد قبادی‎دیالی، از شهدای نوجوان لرستانی است که در هنگام شهادت شانزده سال سن داشت. در یکم خردادماه سال ۱۳۴۸ در روستای نامجو اولادقباد از توابع شهرستان کوهدشت متولد شد پدرش علی‌بگ و مادرش عنبربانو نام داشت،  دانش‌آموز مقطع راهنمایی بود و با اینکه نوجوانی بیش نبود؛ به ندای ولی و مقتدای خویش، امام خمینی(ره) لبیک گفت و علی‌اکبروار وارد میادین نبرد شد و در تاریخ ۲۴ مردادماه سال ۶۴ در منطقه عملیاتی چنگوله به سوی معبود خویش پرکشید و پیکر مطهرش را در روستای نامجو اولادقباد از توابع شهرستان کوهدشت به خاک سپردند.

در وصیت‌نامه این شهید نوجوان آمده است:

«بارالها! به مادران و خواهران و برادران شهدا، صبر و برباری عنایت فرما تا بتوانند در برابر مشکلات و نارسایی‎ها همچون کوه استوار ایستادگی کنند.بارالها! شهادت ناچیز من را این بنده حقیرت، این بنده گنهکارت را قبول کن.

مادر جان، خواهر جان و برادرجان و دوستان و اقوام! اگر می‎خواهید که من را خوشحال کنید راه مرا ادامه دهید، اگر بخواهید که از آن فرزند امام حسین(ع) دفاع نکنید در آخرت پاداشی نخواهید داشت.

مادر و خواهر و برادرم! اگر که شما را اذیت کرده‌ام مرا ببخشید.خدایا، الهی! راضیم به رضایت.خدایا! اگر زنده ماندنم برای اسلام ثمربخش است مگذار بمیرم وگرنه به شهادتم رسان.باید ما با این صدام آمریکایی بجنگیم تا شهید شویم و به قول امام که می‌گوید: «چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزی از آن ماست».

مادر جان! اگر خبر مرگ من را شنیدی برای من لباس سیاه نپوش چون که انسان فقط برای امام حسین(ع) سیاه می‎پوشد. چشمهایم را در تابوت باز بگذارید تا منافقان کوردل بدانند که این راه را کورکورانه انتخاب نکرده‌ام، دست‌هایم را از تابوت بیرون آورید تا مردم نگویند چیزی با خود برده‌ام و من از شما می‎خواهم که جنازه من را در اولادقباد به خاک بسپارید و من از شما می‌خواهم که برا یامام همیشه دعا کنید و اگر که من شهید شدم یک پرچم سبزی در خانه زنید.

مادر جان! اگر خواستی هم که گریه کنی به یاد آن کس که در صحرای کربلا شهید شد و هیچ کس نبود برای او گریه کند گریه کن.مادر! تو مرا بزرگ کردی و برای من رنج کشیدی، اما می‎دانی که اسلام کمک می‎خواهد.باید به جبهه‌ها برویم و جهاد کنیم که دشمنان اسلام نتوانند سرزمین اسلامیمان را بگیرند.

مادر! اگر که جنازه من به دست شما نرسید باز هم یک پرچم در گلستان اولادقباد بزنید و در روی آن بنویسید: «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)». مادر! دعا برای امام خمینی از یادت نرود حتماً برای امام دعا کنید و از خدا بخواهید اسلام را پیروز کند».


محمدی نژاد

شهید والامقام احمد قبادی و آزاده سرافراز حاج محمد محمدی نژاد

خاطره‌ آزاده لرستانی از شهید احمد قبادی

محمد محمدی‌نژاد، آزاده سرافراز دوران دفاع مقدس در بیان خاطره‌ای از شهید احمد قبادی گفت: «یک روز در محوری که گردان محبین، خط نگهدارش بود نمایندگان هاشمی‌رفسنجانی بازدید داشتند.

به جوان کم سن و سال کوهدشتی به نام احمد قبادی برخورد کردند. بعد از سخنان زیادی که با این نوجوان داشتند از حاضر جوابی و در عین حال منطقی جواب دادن و هوش و ذکاوت وی متعجب شدند و در نهایت تصمیم گرفتند تا این رزمنده نوجوان را همراه خود به تهران برده و به دیدار مقامات نظام،(احیانا آقای هاشمی) که در خدمت امام تشریف داشتند، ببرند. نهایتاً این‌کار انجام و احمد قبادی همراه آنان به تهران رفت.

در این سفر، شهید احمد قبادی موفق به دیدار با آقای رفسنجانی می‌شود و وی بعد از احوال‌پرسی و خبر وضعیت روحیه دوستان رزمنده، آقای هاشمی از شهید احمد می‌پرسد که شما با این سن کم چرا جبهه می‌روید اگر خدای نکرده اسیر بشوید دشمن در بوق و کرنا می‌کند بر علیه ما. پسرم شما درستان را بخوانید بهتر است.

در این زمان بغض احمد می‌ترکد و شروع به گریه کردن می‌کند که آقای رفسنجانی وی را با خود به محضر امام راحل(ره) می‌برند و احمد پس از دست‌بوسی حضرت امام خمینی گریه‌اش می‌گیرد.

مرحوم هاشمی‌رفسنجانی مسئله را برای حضرت امام توضیح می‌دهد و امام دلیل ناراحتی احمد را می‌پرسد وی صحبت آقای رفسنجانی را مطرح می‌نمایند و سؤال می‌کند مگر سن من از علی‌اصغر امام حسین(ع) کمتر است یا از حضرت قاسم و…

امام خمینی(ره) این نوجوان کوهدشتی را می‌بوسند و هدیه‌ای به احمد می‎دهند و آیت‌الله هاشمی هم هدیه‌ای و یک قالیچه سجاده کوچک به احمد تقدیم نمودند.

بعد از این اتفاق بزرگ که در زندگی احمد افتاد، حقیقتاً شهادت نصیبش گردید و در عملیات‌های بعدی شهید شد».

نقل از کانون سبحان

شهید احمد قبادی- کوهدشت

1584889kakc002


میرملاس

بسیجی شهید محمدباقر آقایی - شهدای تهران

  • ۲۳:۵۵

شهید آقایی - تهران

معروف به: باقر آقایی

نام پدر: جهانگیر

نام مادر: صغری

ولادت: ۱۳۴۲/۱/۲

محل تولد: کرج

شهادت: ۱۳۶۶/۴/۴

سن: ۲۴ سال

سمت: فرمانده گروهان نصر

گردان: حضرت علی اکبر(ع)

مزار: کرج – امامزاده محمد

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

 

زندگینامه شهید محمدباقر آقایی

«محمدباقر آقایی» فرزند چهارم خانواده بود و در سال ۱۳۴۲، در روستای نوجان در اطراف کرج چشم به جهان گشود.

سیزده ساله بود که خانواده اش به دلیل تحصیل فرزندان، به کرج مهاجرت کردند.

هنوز سنی نداشت که به مسائل انقلابی علاقمند شد. بعدها هم به عضویت بسیج درآمد.

زندگینامه سردار شهید قاسم مدهنی ، شهید شاخص عشایری

  • ۱۹:۰۱

شهید قاسم مدهنی - خرم آباد بخش پاپی

معرفی شهید سرافراز قاسم مدهنی

نام پدر : عین‌شا

سال تولد : ۱۳۴۱

محل تولد : روستای چشمه علی، بخش پاپی خرم آباد

سال شهادت : ۱۳۶۷/۰۳/۲۷

محل شهادت : ارتفاعات قمیش

نوید شاهد

شهید قاسم مدهنی ، سال ۱۳۴۱ در خانواده‌ای مستضعف و اصیل در روستای چشمه علی واقع در بخش پاپی (منطقه عشایری) در شهرستان خرم‌آباد دیده به جهان گشود. چون روستای زادگاهش فاقد دبستان بود، وی را به مدرسه یکی از روستاهای مجاور موسوم به کن کبود فرستاند. تحصیلات ابتدایی خود را در این مکان گذارند، ولی از آنجایی که این روستا نیز فاقد امکانات آموزشی بالاتر بود، در نتیجه پدرش او را برای ادامه تحصیل به شهرستان خرم‌آباد فرستاد. با پشت سر گذاشتن مقطع راهنمایی، مرحله متوسطه را در دبیرستان آیت ‌ا… طالقانی خرم آباد ادامه داد. این زمان مقارن با پیروزی و سال‌های اول انقلاب اسلامی بود. وی از طریق انجمن اسلامی دبیرستان تلاش پی‌گیر خود را در جهت گسترش ارزش‌های اسلامی آغاز کرد.

شهادت آخرین و برترین معراج انسانیت است/ شهید محمود قلندری

  • ۰۳:۲۷
شهید محمود قلندری- نقده
سالروز شهادت فرمانده گردان قائم درحاج عمران

شهادت آخرین و برترین معراج انسانیت است/ شهید محمود قلندری

زندگینامه
تنها دو روز بود که برای استراحت به نقده آمده بود اما با مشاهده شرارت های دشمن بعثی در منطقه حاج عمران تاب نیاورد و با عجله به همراه یک گردان از نقده به منطقه حاج عمران عزیمت نمود و با حضور دیگر دلاوران طرح لبیک شهرستان نقده شروع به نبرد با دشمن کرد.
نوید شاهد آذربایجان غربی: سردار رشید اسلام شهید محمود قلندری متولد سال 1340، که همزمان با اخذ مدرک دیپلم، جهت پیروزی انقلاب بسیار فعال بود، به طوری که منزل ایشان به عنوان یک پایگاه و محل حرکت و تجمع جوانان انقلابی بود. بعد از انقلاب حین تحصیل در دانشگاه در بسیج سپاه ثبت نام نموده و در جبهه ها  شرکتی فعال داشت. تا اینکه در صبحگاه یکم خرداد ماه سال 1365 در حاج عمران تا اذان صبح نبرد کرده و حماسه ها آفرید و بالاخره در چنین روزی، روز دوازدهم رمضان به سوی پروردگارش پر کشید.

شهید ابراهیم گودرزی ، از شهدای روستای دهگاه بروجرد

  • ۰۱:۲۷

شهید ابراهیم گودرزی فرزند رضا - بروجرد

شهید ابراهیم گودرزی

نام پدر: رضا

شغل‌ : سرباز 

تاریخ تولد: 12-5-1344 شمسی

محل تولد: بروجرد - دهگاه

تاریخ شهادت : 27-4-1365 شمسی

محل شهادت : مهران

دلیل شهادت : اصابت ترکش خمپاره دشمن به پاها 

گلزار شهدا: گلزار شهدای بهشت شهدای بروجرد - لرستان

https://navideshahed.com/fa/vip/190537

https://shohada.org/fa/shahid/146772

شهید ابراهیم گودرزی در یکی از روستاهای بروجرد بنام دهگاه در سال 1344 به دنیا آمد.

خلق و خوی روستایی با آن لطافت طبع منحصر به فردش رنگ و رویی مذهبی به او داده بود.موسم سربازی شهید مقارن بود با شروع رزم و جهاد و حماسه های جنگ که اعتقادات قلبی شهید بارزترین م محرک خدمت در جبهه بود این شهید عزیز دسته ای از ریحان و کتابی از قرآن را در کوله بار عشق جای داد و بر دوش انداخت و در تیپ 15 امام حسن(ع) به خدمت درآمد و در عملیات غرور آفرین مهران بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی به ناحیه پاها به درجه رفیع شهادت نائل آمد . وقتی برگ برگ وصیت نامه اش را ورق می زنیم نکته ای بیش از همه به چشم می خورد و آن هم سفارش او به خانواده اش‌ در زمان تشییع پیکرش می باشد که :    

«خواهران عزیزم در تشییع من صبر پیشه کنید و گریه نکنید چرا که این لحظه دشمنان اسلام را خشنود می سازد و اگر نتوانستید خود را کنترل کنید در تشییع شرکت نکنید.»

منبع 

http://misaghbashohadab   

وصیت نامه سردار شهید محمد بروجردی ، مسیح کردستان

  • ۱۱:۰۲

https://rasekhoon.net/_files/images/article/0023237.jpgبسم الله الرحمن الرحیم

این وصیت نامه را در حالی می‌نویسم که فردایش عازم سنندج هستم . با توجه به اینکه چندین بار در عملیات شرکت کرده و ضرورت نوشتن وصیتنامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمی‌دادم ولی نمی‌دانم چرا حس کردم که صرفا اگر ننویسم گناهی مرتکب شده ام . لذا بدینوسیله وصیت نامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا می‌نویسم.
با توجه به اینکه حدودا شش سال وارد مبارزات سیاسی و نظامی شده ام و بهمین خاطر نسبت به خانواده ام رسیدگی نکرده ام بخصوص همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی می‌کردم و هیچ وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسئولیت را رها کنم و بدینوسیله از همه آنها معذرت می‌خواهم و طلب بخشش دارم از حقی که به گردن من داشته اند و نتوانستم این حق را اداء‌ کنم ولی این اطمینان را به خانواده ام می‌دهم که هرگز از ذهن من خارج نشده اند و فکر نکنند که نسبت به انها بی‌تفاوت بوده ام ولی مسئولیت های سنگین تر بود.
در خواستی که از همسرم دارم این است که فرزندانم را خوب تربیت کند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد. اگر چه اموالی ندارم ولی آنجه هست فقط همسرم نسبت به مصرف کردن آ‌ن مسئولیت دارد. از برادرانم محمد و عبدالمحمد درخواست دارم که به مادرم و خواهرانم رسیدگی کند و همسرم را دعوت به صبر و استقامت کنند و از همه آنها به خصوص مادرم درخواست بخشش دارم زیرا از دست من ناراحتی بسیار دیده و هیچ وقت این فرصت پیش نیامد که بتوانم به ایشان رسیدگی لازم را بکنم و از کلیه برادران و خواهرانی  که من را می‌شناسند در خواست دارم که برای من از خدا طلب بخشش کنند. شاید به خاطر حرمت دعای مومنی خداوند از تقصیراتم بگذرد. احساس می‌کنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی می‌کند. بخصوص دعای آن کسانی که پاسدارند و به جبهه می‌روند و از کسانی که در جرئیات زندگی من بوده و با من برخورد داشته اند، درخواست دارم برادرانی اگر از من بد دیده اند در گذرند و یا اگر کسی را سراغ دارند که از من بد دیده به نزدش بروند و از او رضایت بگیرند.
و دیگر اینکه مقاومت را فراموش نکنند که خداوند با صبر پیشه کنندگان است. در این شرایط تاریخی خداوند تبارک و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایشی عظیم قرارداده است. این را شهیدان بسیاری بخصوص در این چند سال اخیر به در و دیوار ایران نوشته اند و اگر مقاومت ما نباشد همانطور که امام فرمودند بیم آن می‌رود که زحمات شهداء به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسیدند و این ما هستیم که آزمایش می‌شویم . دیگر اینکه با تجربه‌ای که ما از صدر اسلام داریم که بخاطر عدم آگاهی ، مسلمین چطور از مسیر اسلام منحرف شده اند و این تجربه باید برای مسلمین درس عبرت باشد. با دقت کلمات این « روح خدا» را که خط او خط رسول خداست دقت کنند، وجود امام امروز برای ما معیار است راه او راه سعادت و انحراف از آن خسران دنیا و آخرت است. من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین ، سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند، به مراتب حساس تر و سخت تر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست و وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند را از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند نیروهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری که جریان های انحرافی دارند بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است.
وصیت نامه اینجانب محمد بروجردی (پدر دره گرگی) پس از حمد خدا و طلب استغفار از او که برگشت همه به سوی اوست و درود بر محمد و آل او و درود بر امام امت و درود بر همه شهیدان تاریخ . از همه برادرانی که در طول عمرم با آنها تماس داشته ام طلب آمرزش می‌کنم و هر کس که این وصیت نامه را می‌خواند برای من طلب آمرزش کند زیرا که من از این دنیای ناگوار با کوله بار خالی می‌روم. و بعد از من همسرم سرپرستی خانواده را به عهده دارد و حقوق و مقدار ارثی که دارم به او می‌رسد به غیر از مبلغی 7000ریال (هفتصد تومان) که باید به مادرم بدهد و درصورت فوت همسرم برادر کوچکترم عبدالمحمد سرپرستی دو فرزندم را به عهده گیرد و از اینکه نتوانسته ام برای خانواده بطور کلی مثبت باشم از همه پوزش می‌طلبم و طلب آمرزش می‌کنم والسلام.
روحش شاد و یادش گرامی

شهید الیاس سوری ، فرمانده گردان تخریب ، شهدای رومشکان

  • ۰۳:۱۲

شهید الیاس سوری - رومشکان کوهدشت

وقتی رزمندگان از روی بدن فرمانده عبور کردند

یکی از همرزمان شهید الیاس سوری گفت: در عملیات نصر هشت شهید سوری خود را روی سیم‌خاردارهای توپی انداخت تا نیروها بتوانند عبور کنند. با عبور نیروها از روی بدن خونین و مطهر آن مجاهد ایثارگر، کمین‌های دشمن منهدم شد و خط دشمن شکست.

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، «شهید الیاس سوری» تیرماه سال ۱۳۴۷در روستای خاصی آباد از توابع شهرستان رومشکان متولد شد. هنوز پنج سال از عمرش سپری نشده بود که طعم تلخ بی‌مادری را چشید.

 

یک سال پس از درگذشت مادر و فقدان محبت مادری سال ۱۳۵۳ در دبستان مسجدی روستای شیراوند به سنگر تعلیم و تربیت برای کسب علم و دانش پرداخت. در سن ۹ سالگی در حین کار کشاورزی با پدر، یک‌بار خطر مرگ به طور جدی او را تهدید کرد و از ناحیه سر جراحت سختی به او رسید، اما استقامت او در برابر زخم‌هایش، پدر را به تعجب واداشت.

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan