- يكشنبه ۵ آبان ۰۴
- ۱۳:۴۱
شهید غلامحسین اسلامی فرد
این فیلم چند دقیقه قبل از شهادت شهید غلامحسین اسلامی فرد است.
که در ۱۳ بهمن ۱۳۶۵، به شهادت رسید. به چهره اش که بر اثر چند روز درگیری شدید با دشمن زیر انفجار توپ و خمپاره و دود، سیاه شده است، نگاه کنید؛
شهدا را فراموش نکنیم
این فیلم چند دقیقه قبل از شهادت شهید غلامحسین اسلامی فرد است.
که در ۱۳ بهمن ۱۳۶۵، به شهادت رسید. به چهره اش که بر اثر چند روز درگیری شدید با دشمن زیر انفجار توپ و خمپاره و دود، سیاه شده است، نگاه کنید؛

زندگی نامه و وصیت نامه شهید حسین یار احمدی (کربلای هشت)
آرى روزها در فکرش مبهوتم و شبها جهت از راه رسیدنش مى سوزم و مى سازم و چونان پروانه به دور شمعش پر مى زنم و لحظه شمارى مى کنم و انگار ملائکه ها در انتظارمند تا مرا تحسین و نوازش کنند و راهنماییم کنند به سوى او. بارالها من که از عشقت نمى توانم شب را سحر کنم پس مرا دریاب.
بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی نامه شهید حسین یار احمدی

نوید شاهد فارس: شهید نصراله ایمانی در سال 1337 در خانواده ای روحانی در کازرون متولد شد. وی پس از گذراندن تحصیلات خود در کازرون و اخذ دیپلم، در سال 1356 به سربازی اعزام و در پادگان هشتگل اهواز مشغول به خدمت شد. با شروع جنگ تحمیلی با اشتیاقی که به دفاع از وطن داشت به جبهه اعزام شد . و سرانجام در بیستم اردیبهشت 1362 در شلمچه بر اثر اصابت خمپاره دشمن به شهادت رسید.


این داستان حقیقی است تلخ و ناگوار از چگونگی شهادت دو مبارز راستین جبهه های جنگ دهلاویه از گروه ابوالفضل (شهید دیده ور) داستانی از آواز سوزناک غم و شفق سپیدی که بخون نشست داستانی از غروبی خونین سنگری خونین ، پیکری خونین و بالاخره داستانی از چگونگی شهادت بهمن شجاعی معروف به بهمن شیر در خاکریز دهلاویه و عملیات ایذائی شهید محراب که در آن رحمن رضازاده ، قهرمان جنگهای از هویزه تا حمله مذکور شهید می شود . ابتدا از بهمن می گویم :

شهید بهمن شجاعی فرزند محمد شجاعی، جوانی بود که در سال ۱۳۳۷ در کوره خانه های جنوب شهر کازرون در خانواده ای فقیر بدنیا آمد . وی اولین فرزند خانواده اش بود . در دامان پدر و مادر بزرگ شد پدرش کشاورزی ساده بود که روزگار را در صحراها گذرانده بود . از همان کودکی به شغل پدرش آشنا شد . بهمن بی اندازه به صحرا دل بسته بود ، روز و شب بدنبال پدر در مزرعه کار میکرد بعد از اینکه به حد تکلیف رسید بی اندازه به اصول و احکام اسلام پایبند بود . دائم حساب دارائی اش را می کرد و بی امان خمس و دیگر وجوهات واجبه را می پرداخت. در سالهای رژیم شاه با نماینده فعلی امام در کازرون تماس گرفت و بعد از پرداخت وجوهات تقاضای رساله امام می کند که بعد از چندی رساله را با آرم دیگری برایش می فرستند . در لحظات شروع انقلاب مبارزه را هرچه بیشتر ادامه داد . با تشکیل بسیج مستضعفین در آن شرکت کرد . و شبها در بسیج نگهبانی می داد و روزها هم در صحرا کار می کرد، کمتر به شهر می آمد، هرگز احساس خستگی نمی کرد.

علی اکبر رعیت پیشه
نام پدر: احمد
تاریخ تولد: 7-4-1351 شمسی
زندگی نامه شهید علی اکبر رعیت پیشه
شهید علی اکبر در تاریخ 1351/04/07 در خانواده ای مؤمن و معتقد به نظام مقدس جمهوری اسلامی، در روستای سنان در بخش شیب کوه از توابع شهرستان فسا متولد شد. پدرش در سپاه به صورت قراردادی آشپزی می کرد و کارگری می نمود. او دوران تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش به پایان رساند و لحظه ای پدر خود را رها نمی کرد و به یاریش شتافت. بعد از گذشت چند سال به خدمت مقدس سربازی رفت، حدود 7 ماه خدمت سربازی خود را انجام داد و بعد از این مدت، از نظام وظیفه تسویه حساب کرد و وارد ارتش شد و به درجه گروهبانی نائل آمد.
هوالجمیل
شهدای شهرستان زرقان در *گردان فجر، لشکر 33 المهدی*(عج) استان فارس :
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
١_ شهید محمدرضا حاجی زمانی
٢_ شهید عباس حاجی زمانی
٣_ شهید عبدالله مقدم
۴_ شهید علی اکبر مقدم
۵_ شهید سید حسین حسینی
۶_ شهید سید عباس حسینی
٧_ شهید عباس گل محمدی
٨_ شهید محمدجواد گل محمدی
٩_ شهید عباس شعبانی نژاد
١٠_ شهید محمدجواد شعبانی نژاد
١١_ شهید محمدجعفر ایزدپور
١٢_ شهید محمدرضا جاوید
١٣_ شهید محمدرضا آل طاها
١۴_ شهید محمد حسن زمانی
١۵_ شهید محمد حسین شیعه
١۶_ شهید عبدالرضا زارعی
١٧_ شهید علی اصغر سیف
١٨_ شهید عبدالواحد شفیعی
١٩_ شهید علی اکبر علیشاهی
٢٠_ شهید علیرضا نتیجه بر
٢١_ شهید اصغر کلان
٢٢_ شهید غلامعلی مرادی
٢٣_ شهید سید محمود بهارلو
٢۴_ شهید عبدالرضا غفاری پور
٢۵_ شهید عبدالاحد خدامی
٢۶_ شهید مراد نجاتی
٢٧_ شهید هاشم حاتم زاده
٢٨_ شهید سعید شیعه
٢٩_ شهید عباس کوهکن
٣٠_ شهید عباس شیعه
٣١_ شهید عبدالرضا رنجبر
٣٢_ شهید سید علی اکبر زرقانی
٣٣_ شهید حمید قائدشرف
٣۴_ شهید غلامرضا زارعی
٣۵_ شهید محمدتقی بذرافکن
٣۶_ شهید محمد تقی خدامی
٣٧_ شهید محمدرضا رضایی
٣٨_ شهید ابوالفضل صادقی
٣٩_ شهید سیاوش (محمود) همتی
۴٠_ شهید محمد حسین علیزاده پور
جانبازان بالای ٧٠ درصد
١_ سید محمدجواد بهارلو
٢_ محمد نعمت الهی
🔸🔹🔸🔹🔸🔹
ستاد یادواره شهدای گردان فجر شهرستان زرقان استان فارس


شهید حبیب الله طهماسبی پور
(نام شناسنامه ای : حبیب اله عدل بند طهماسبی)
تولد:1342/10/1- شیراز
شهادت: 1361/8/23
عملیات محرم
🌷 عملیات محرم, برای خانواده ما عملیات سنگینی بود. برادرم علی اصغر اتحادی شهید شده و همسرم به شدت مجروح شده بود. مجروحیت حسن را خانه نشین کرده بود. یکی از روزها, عصر هنگام- عصرانه ای برایش فراهم کرده بودم، تلویزیون روشن بود و اخبار استان می گفت. گفتم حسن آخر جریان مجروح شدنت را برای من نگفتی.
بعد از کمی دست دست کردن گفت: آن روز مسؤلیت گردانی را به من و علی اصغر دادند. اصغر از یک طرف رفت و من هم از طرف دیگر. منطقه ای که ما در آن بودیم منطقه ای رملی بود. نمی دانم از کجا ترکشی به پشت زانویم اصابت کرد. پاهایم توان سنگین بدنم را نداشتند و افتادم. نیروها ایستادند. دستور پیشروی دادم و خودم را به صورت نیمه خیز به کناری کشاندم، در همین حالت زانوی زخمیم در چاله ای متعفن فرو رفت. تا استخوانم از درد می سوخت، ناگهان خمپاره ای نزدیک من منفجر شده و باعث زخمی شدن پشتم گردید.

شهید ابوالحسن حق نگهدار
نام پدر : رحیم
ولادت : 1336 شیراز
متاهل و دارای سه فرزند
تاریخ شهادت: 1367/03/04
ایشان شهید مفقودالاثر است و در شلمچه آسمانی شد.
🌷 عملیات محرم, برای خانواده ما عملیات سنگینی بود. برادرم علی اصغر اتحادی شهید شده و همسرم به شدت مجروح شده بود. مجروحیت حسن را خانه نشین کرده بود.یکی از روزها, عصر هنگام- عصرانه ای برایش فراهم کرده بودم، تلویزیون روشن بود و اخبار استان می گفت. گفتم حسن آخر جریان مجروح شدنت را برای من نگفتی.
بعد از کمی دست دست کردن گفت:

دانشجوی مقطع کارشناسی رشته علوم اجتماعی – مردم شناسی
تاریخ و محل تولد: ۲۳ مرداد ۱۳۳۹، شیراز
تاریخ و محل شهادت: ۱۹ آبان ۱۳۶۱، شرهانی، عملیات محرم
مزار: دارالرحمه شیراز
زندگینامه

شهید جعفر زارع در دهم فروردین ماه 1340 در خانواده ای کشاورز در روستای دستجرد خیرِ استهبان چشم به جهان گشود .

گزارش جام جم آنلاین به نقل از تسنیم، احمد شیخ حسینی درباره شهادت امیر میگفت: «من بودم و شهید امیر فرهادیان فرد و شهید عباس رضایی. وقتی خورد به تنهام، به خودم اومدم. قد یک کُنده بزرگ نخل بود. فکر کردم تنه درخته، هیچی نگفتم، دُم بالاییش توی تاریکی از آب بیرون زده بود. گفتم همه چیز تمام شد».
آروم گفتم: «امیر، کوسه!»
گفت: هیس!.
.. دارم میبینمش...
به نام خدا،سلام بر شهدا با عرض سلام،بنده برادر شهید دلاور ...